به گزارش پایگاه 598، «حسین شمسیان» در ستون «یادداشت روز» روزنامه «کیهان» نوشت: شاید برای شما هم پیش آمده باشد که همراه با عدهای، مسافر خودرویی باشید و آدمی با اعتماد به نفس کاذب، ادعای بلدی راه کند، پیدرپی آدرسهای غلط بدهد و راهنماییهای اشتباه کند! بعد هم که شما در دردسر افتادید یا راه را گم کردید، خیلی عادی و خونسرد، خودش را به آن راه بزند، از گم شدن و گرفتاری گلایه کند و اصلا انگار نه انگار تقصیری در این گرفتاری شما دارد!
مولوی شاید در وصف این جماعت گفته باشد که :
دوش چه خوردهای بُتا، راست بگو نهان مکن
چون خَمُشان بیگنه، روی بر آسمان مکن
اما مشکل و ناراحتی وقتی مضاعف میشود که همان شخص بازهم در مقام راهنما و استراتژیست برآید و بازهم بکوشد شما را قانع و حتی وادار به انجام کاری و رفتن به راهی کند!
در عرصه خصوصی شاید بتوان با این جماعت به تسامح برخورد کرد اما در عرصه سیاسی و ملی،کار دشوار است. کسانی که اگر بحث سازش باشد، گره چندانی به ابرو نمیاندازند، اگر بحث مبارزه باشد، مرد حرفند و میداندار رجز خواندن، اگر بحث خلع سلاح و بتن و تعلیق باشد، بیل و کلنگ به دست، بالای سر راکتور ایستادهاند و اگر بحث توسعه و پیشرفت باشد، سخنران اول مجلساند!
نمونههایی هست که نشان میدهد جریانی با این خصوصیات در عرصههای سیاسی و اقتصادی کشور فعال است؛ بخوانید!
1- سه سال قبل و در اوج مذاکرات هستهای،نهضتی راه افتاده بود و برخی،بدون حساب و کتاب آمار و ارقام سرهم میکردند که هر روز تاخیر در رسیدن به توافق هستهای،فلان مقدار به کشور خسارت وارد میکند. مثلا دبیر وقت مناطق آزاد و رئیسکنونی شرکتهای زیرمجموعه سازمان تامین اجتماعی از زیان روزانه 100 میلیون دلاری خبر داده بود! آن یکی که به پرت و پلاگویی مشهور (و البته کماکان مشغول) است، این عدد را بالاتر اعلام کرده بود و از جهش اقتصادی کشور بعد از برجام خبر داده بود! رسانههای حامی دولت هم تمام قد این لاطائلات بیمبنا و بیسند را به عنوان سخنان مشعشع دانشمندان و نخبگان(!) به خورد مردم میدادند! مسابقهای راه افتاده بود و هرکس هرچه میخواست میگفت! اینها همانهایی هستند که ادعا میکنند همه چیز میدانند و آدرس همه جا را بلدند! اکنون بیش از دو سال از اجرای برجام گذشته و آنها بیپروا خودشان را به آن راه میزنند و اصلا به روی خود هم نمیآورند که ما بودیم این آدرس غلط را به مردم دادیم و دشمن را امیدوار کردیم! آنها همچنان در حال در افشانی در موضوعات جدید هستند! حالا همان آدم مینویسد :«میدانید چرا آگهی ترک اعتیاد زیاد شده!؟ چون موشک دوربرد و... داریم»! او از خیانت و دروغ خودش به مردم، کلامی نمیگوید و با وقاحت،فرار به جلو میکند تا کسیگریبانش را نگیرد! دریغ از ایران که در آن جماعتی اینچنین داعیهدار نخبگی و علم و دانش شدهاند!
2- عده دیگری در دولت و مجلس، مدام از تاثیر تحریمها بر اقتصاد کشور میگفتند، از زنجیری که تحریمها به پای اقتصاد بسته، از اینکه گذشتگان با حرفهای «درشت» اقتصاد را اسیر تحریم کردند و ما حالا با حرفهای «درست» به این اسارت پایان میدهیم! از اینکه باید از سیاست به اقتصاد وام داد و یعنی اینکه باید در سیاست عقب نشست تا اقتصاد رونق بگیرد! اینها را که یادتان هست!؟ حالا 4 سال همه این تئوریها اجرا شد! «اَبَر پروژه» آقایان به مدت 4 سال بدون کمترین مانعی اجرا شده و نتایجش روی دست مردم مانده است! حالا افزون بر گسترش تاسفبار بیکاری و رکود و... دشمن که یقین کرده اَبَر پروژه آقایان، کاملا منافع آنها را تامین میکند، گام به گام جلو آمده و تحریمهای جدید تحمیل میکند! واکنش آقایان چیست!؟ هیچ! به معنی واقعی هیچ! آنها حرفهایی میزنند که 4 سال پیش دیگران را به خاطر بیان آنها، سکه یک پول میکردند! بعضیهایشان، مطبوعات را باعث نگرانی مردم میدانند و شاعرانه میگویند «مطبوعات اضطراب بلاوجه درست نکنند»! یا میگوید «اتفاق تازهای نیفتاده و رسانهها مردم را نگران نکنند»! آن دیگری بعد از 4 سال مذاکره و دادن همه امتیازات، تازه به نقطه صفر برگشته و میگوید:«سر و صدای آمریکاییها مهم نیست»! خب اگر واقعا چنین اعتقاداتی دارید، چرا رفتید مذاکره کردید و این همه باج و امتیاز دادید!؟ اگر کار آمریکا هیچ تاثیری نداشت، چرا بزرگنمایی کردید و از لزوم عقبنشینی و امتیاز دادن سخن گفتید!؟ حرفهای آن روز خطا بود یا امروز!؟ نمیشود که هردو حرف درست باشد! میشود!؟ البته از یک منظر حرف این جماعت درست است! از این جهت که زندگی آنها با رفتار و جنایات آمریکا دستخوش هیچ مشکلی نمیشود! نه فرزندانشان و نه خودشان از هیچ تهدیدی چه اقتصادی چه جانی و.... اذیت نمیشوند،بنابر این حق دارند بگویند اتفاقی نیفتاده! اما اگر حساب و کتابی باشد، باید برای آنچه گفتند و آنچه دادند و آنچه امروز میکنند، جواب بدهند!
3- یادمان نمیرود که حدود 4 سال قبل، رئیسجمهور محترم در برنامههای تبلیغات انتخاباتیاش با حرارت و هیجان وعده داد:«آنچنان گشایش اقتصادی در کشور ایجاد کنم که اصلا مردم به این 45 هزار تومان یارانه احتیاج نداشته باشند» اکنون 4 سال و اندی گذشته و همهچیز در اختیار بوده است. تعامل با جهان(!) که به ادعای دولتمردان، پیش از این وجود نداشت، در این دولت رخ داد. نتیجه آن چه شد؟! اکنون دولت بدون اینکه آن همه وعده را به یاد بیاورد، یگانه کارخانه پررونق کشور را راهاندازی کرده و مدام در حال تولید آمار است! آماراشتغال مثبت، آمار رونق مثبت، آمار صادرات مثبت، آمار تورم پائین و خلاصه همه چیز را روی کاغذ گل و بلبل میکند! از آنها که همه مشکلات را دستاورد! قلمداد کرده و همه ناهنجاریها را هنجار جلوه میدادند خبری نیست! تو گویی هرگز در این جهان نبودهاند و حرفی نزدهاند که بخواهند مسئولیتاش را بپذیرند و اندکی- فقط اندکی- شرمنده مردم باشند! حالا اگر دلار از مرز 4 هزار تومان هم عبور کرد مهم نیست! هنوز باید به سر دولت قبل زد که در آن دوره هم دلار گران شد! اگر اشتغال به نقطهای رسید که از حداقلهای پیشبینی شده هم عقب افتاد، مهم نیست! میشود با فتوشاپ جدول و نمودار آن را درست کرد! البته آش آنقدر شور شده که راهی برای فرار از حقایق وجود ندارد و روزی نیست که یکی از حامیان دولت اعتراض نکرده و طعنهای نثار برنامههای(!) اقتصادی دولت نکند! دو روز قبل یکی از سینهچاکان دولت گفته بود؛ مردم فرودست در مرز انفجار هستند و چند روز قبل، آن یکی تئوریسین خودخوانده، خبر از ناامیدی رای دهندگان به روحانی داده بود. اینها البته فقط طرح مشکل میکنند و به روی مبارکشان هم نمیآورند که این آشی است که خودشان با دروغپردازی و شعبدهبازی پختهاند و الان، خودشان مسئول آن هستند نه هیچ کس دیگر!
4- حالا همه اهل مبارزه با آمریکا شدهاند، اهل رجز خواندن، اهل تقویت قوای موشکی، اهل ایستادگی و مقاومت و...! اینها البته اگر چاشنی عمل هم داشته باشند، خیلی خوب و قابل پذیرش است. اما دو موضوع مهم را نباید فراموش کرد.
نخست این نگرانی جدی هست که این جماعت اساسا به این سخنان معتقد و ملتزم نباشند و در اولین فرصت ممکن، باز همان راه نادرست سابق را بروند و کمترین عبرتی از گذشته نگرفته باشند، کما اینکه از گذشته دیگران – مثلا لیبی- عبرت نگرفتند.
دوم آنکه رفتار امروزین آنها، همانند تمثیل اول این نوشتار است ،یعنی همان شخصی که همه آدرسهای غلط و گمراهکننده را داده ، بازهم در صندلی جلو مشغول آدرس دادن است! قطعا چنین اشخاصی همه هنر و تدبیر خود را نشان دادهاند و «اَبَر پروژه» آنها وضع امروز را رقم زده است. آنها هیچ راه و برنامهای جز آنچه به شکست کامل رسیده ندارند و از کارآمدی لازم بیبهرهاند. این کمترین چیزی است که میتوان درباره آنها گفت.