به گزارش سرویس فرهنگی پایگاه 598، روز جمعه ۲۸ مهرماه ۱۳۹۶ شهرستان بروجرد میزبان برگزاری نشست بررسی اجمالی محتوای اسناد بین المللی بود. به گزارش پایگاه اطلاع رسانی نقشه راه در این نشست حجت الاسلام علی کشوری دبیر شورای راهبردی الگوی پیشرفت اسلامی به بررسی اجمالی محتوای مطرح در سند ۲۰۳۰ توسعه پایدار پرداختند. صوت سخنرانی ایشان در این نشست را به مدت ۶۹ دقیقه از اینجا بشنوید و متن کامل سخنرانی را در ادامه بخوانید:
بسمالله الرحمن الرحیم، اعوذبالله من الشیطان الرجیم، الحمد لله ربالعالمین و الصلاة و السلام علی سیدنا و نبینا و شفیعنا فی یوم الجزاء ابی القاسم محمد و علی اهل بیته الطیبین و الطاهرین المعصومین المطهرین المنتجبین لا سیما علی بقیةالله فی الارضین ارواحنا لآماله الفداء و عجل الله تعالی فرجه الشریف
همانطور که برادر بزرگوار حاجآقا رسول فرمودند، موضوع جلسه یکی از موضوعات کلانی است که امروز به آن مبتلا هستیم؛ عنوان جلسه را «بررسی اجمالی محتوای مطرح در اسناد بینالمللی» اعلام کردند. این قید اجمالی به این خاطر است که شاید برای بازخوانی محتوای مطرح در اسناد بینالمللی به شکل دقیق 200 جلسه وقت بخواهد؛ ما در شورای الگوی پیشرفت اسلامی تصمیم گرفتیم بهتدریج در طول چند سال، این بازخوانی تفصیلی را در محضر نخبگان انجام دهیم؛ إنشاءالله وقتی وارد اصل محتوای جلسه شدم، علتِ این را که گفتم در این مورد کار تفصیلی نیاز است، مقداری واضحتر خواهد شد.
قبل از اینکه به این موضوع بپردازم چند نکتهای به ذهنم رسید که بهعنوان مقدمه عرض کنم؛ این مقدمات برای بازخوانی حافظۀ تاریخی شما دربارۀ شهر بروجرد مفید است و بعد إنشاءالله وارد این دستور بحث میشوم. حرف اول من این است که ما آن مقداری که تاریخ بروجرد را مطالعه کردیم –این مطالعه هم مطالعه کمی نیست- بروجرد شهری بوده که فعالیتهای فکری و فرهنگی درگذشته در آن رونق فراوانی داشته و وضعیتی داشته که دیگرانی که به دنبال دانش دین بودند و کار فکری میخواستند بکنند، به این شهر میآمدند.
من دو نمونه را از وضعیت گذشتۀ بروجرد به محضر شما یادآوری میکنم؛ یک مورد بازخوانی حیات آیتاللهالعظمی میرزا محمود بروجردی در دورۀ قاجاریه است، اگر مابعدها بتوانیم کاری دربارۀ بازخوانی زندگی این بزرگوار بکنیم، نقش ایشان در کارهای فکری شهر بروجرد واضح میشود؛ ایشان به اصطلاح یک مرجع تقلید منطقهای بودند، زمانی که ایشان در شهر بروجرد زعامت داشتند، تقریباً شخصیتهای بزرگ از همین منطقۀ اطراف ما در درس ایشان حاضر میشدند و وجود ذیجود ایشان باعث شده بود شاگردان زیادی از سراسر کشور بیایند و در سر درس ایشان تلمذ کنند؛ بعد از آن داستان درگیری معروف ایشان با یکی از وابستگان سلسلۀ قاجاریه، شاه قاجار ایشان را به تهران تبعید کردند؛ مورخین نقل کردند: وقتی ایشان وارد تهران شد، مرحوم ملاعلی کنی –ایشان هم یک عالم بزرگوار مجاهدی در دورۀ قاجار بود- علما را فراخواند و همه پشت سر ایشان نماز خواندند و ایشان را تکریم و تعظیم ویژهای کردند و این باعث شد شاه قاجار بلافاصله حکم تبعید را لغو کند و ایشان با آبروی بیشتری به شهر بروجرد برگردند.
یک مورد دیگری که عرض میکنم بازخوانی آن به ما در شناسایی گذشتۀ بروجرد کمک میکند تا آن را بهتر شناسایی کنیم، زمان مشغول بودن آیتالله بروجردی در شهر بروجرد است و اصطلاحاً بروجرد مَسقَط الرأس ایشان بود و فعالیتهای علمی ایشان در بروجرد رونق داشت؛ ما اخیراً نزد بعضی از مراجع محترم راجع به بعضی از امور رفته بودیم، آقایان میفرمودند: ما در تابستانها برای کارهای علمی به بروجرد میآمدیم و مشخصاً به این اشاره داشتند که از محضر آیتالله بروجردی استفاده میکردیم؛ در خاطرات مرحوم آقای مطهری هست که میفرمودند: ما برای بحثهای علمی به بروجرد میآمدیم و ایشان یک مورد خاصی را اشاره میکنند و میگویند مرحوم آقای بروجردی یک مسئله را وقت نداشتند بررسی کنند و من هم محضر آقای حجتی رفتم –مرحوم آقای حجتی در همین مقبرۀ مبارک ملااسدالله مدفون است، ایشان دورۀ اصولی مرحوم آقای بروجردی را تدوین کردند- مرحوم آقای مطهری میفرمودند: ما برای آگاهی ازنظریات آیتالله بروجردی به ایشان رجوع میکردیم و همینالان هم یک اثری از ایشان موجود است که مرحوم آقای مولانا این اثر را حاشیه زدهاند. من یکوقتی که در بروجرد استقرار داشتیم، بر روی این اثر اصولی آقای حجتی با آقای مولانا یک جلسات مباحثهای داشتیم؛ بههرحال در یک جمله میخواهم این را عرض کنم که حوزۀ علمیه بروجرد و مؤمنینی که به رونق این مباحث فکری کمک میکردند، وضعیت را به شکلی سازماندهی کرده بودند که حوزۀ علمیه بروجرد ما، یک حوزۀ علمیه پشتیبان برای حوزۀ علمیۀ مبارکه قم محسوب میشد و همانطور که عرض کردم، بحث در اینجا به شکلی مدیریت میشد که اینجا بهنوعی محیط اطراف خود را تغذیه فکری میکرد؛ اینیک وضعیتی است که درگذشتۀ ما وجود داشته و الآن قصد من بازخوانی دورههای درخشانی که شهر بروجرد در کارهای فکری داشته، نیست؛ قبلاً هم که در بروجرد مستقر بودم، گاهی اوقات این جلسات را تحت عنوان «شناسنامههای تاریخی» میگذاشتیم؛ بزرگان زیادی اینجا بودند و کارهای فکری میکردند و منشأ گسترش هدایت بودند؛ زندگی مرحوم ملااسدالله بروجردی در دوران قاجار زندگی خواندنی است، زندگی مرحوم آیتالله کشفی و اولاد بابرکتشان در بروجرد و داستانهایی که حول این مرد بزرگوار نقل میکنند، زندگی خواندنی است.
نمیخواهم در شما راجع به گذشتۀ بروجرد افسوس ایجاد کنم بلکه میخواهم عرض کنم مردمان این منطقه برای اینکه یاری دین خدا را در دستور کار خودشان قرار دهند، استعدادهای خوبی دارند؛ غرضم از اشاره به تاریخ کارهای فکری در بروجرد این است که میتوان آن دوران درخشان را دوباره تکرار کرد و میتوان برنامهای ریخت که در سالهای آینده بروجرد به قطبی فکری-فرهنگی برای حل مشکلات کشور تبدیل شود؛ البته نمیخواهم الآن اوقاتتلخی کنم ولی نمیتوانم اشارهنکنم به مسئولین و کسانی که در بروجرد الآن حضور دارند و طرح شعار میکنند، ایدهها و شعارهایشان بههیچعنوان متناسب با این آرمان مطلوب نیست و خیلی کوچک وارد بحث میشوند و خیلی بخشی مباحثه میکنند؛ بزرگترین آرمانشهر بروجرد سالهایی است تأسیس راهآهن یا شعارهای عمرانی مشابه گرفته است که متأسفانه از هر دو جناح میشنویم؛ من نمیخواهم وارد بحث شوم که چرا این شعارها مطرحشده و [این وعدهها انجام] میشود یا نه؟ اساساً فرض را بر این میگذارم که این وعدهها در شهر میتواند انجام شود، اگر هم این فرض را بگذارم، همیشه با خود کلنجار میروم و از خود میپرسم: آیا بزرگترین هدف و آرمانِ شهری مثل بروجرد، باید این حرفها باشد؟ آیا شهری مثل بروجرد که در یک دورههایی توانسته نیازهای فکری جامعه اسلامی را مدیریت کند، باید اینقدر موضوعاتی که در آن مطرح میشود، خرد و حقیر باشد؟ الآن نمیخواهم اسم بیاورم ولی بعدها خیلی جدیتر راجع به این مسائل شهر وارد خواهم شد و گفتگوهای جدیتری خواهم داشت ولی به نظرم میآید موضوعات و مشغولیتهای کوچک، رشد جامعه را محدود میکند.
من بزرگان مسئولین شهر را دعوت میکنم به این نصیحت دلسوزانه توجه کنند، ما باید مردم را به فکر کردن راجع به موضوعات بزرگ وادار کنیم و نباید مردم را به شعارهای توسعۀ غربی در ذیل کلمۀ خوشساختِ «خدمت» دعوت کنیم بلکه باید به سمت اینکه آرمانهای پیامبران را در شهر بروجرد زنده کرده و مطرح کنیم، برویم؛ اگر ارتقای موضوع را در گفتگوهای مسئولین و نخبگانی شهر پذیرفتیم، اولین اثر آن حل مشکلات مردم میشود؛ یعنی مشکلات مردم حل خواهد شد. مردمی که مشغول امور کوچک هستند، رشد فکری پیدا نمیکنند و وقتی رشد فکری در یک شهری ایجاد نشد، اولین مشکل مردم مدیریت زندگی خودشان و چالشهایی که برای زندگی خودشان ایجاد میشود، خواهد بود. من اجازه میخواهم با صراحت عرض کنم مسئولینی که مردم را به موضوعات راهگشا و مشکلگشا دعوت نمیکنند، اگرچه نیت خوبی هم داشته باشند، به مردم خود خیانت دارند میکنند؛ هنر این است که ما در جوانانمان و در آحاد مردم شهرمان، رشد فکری ایجاد کنیم و به نظرم با این شعارهایی که مسئولین شهر ایجاد میکنند، رشد فکری ایجاد نمیشود؛ بنابراین این برنامههایی که به فضل الهی در شهر بهتدریج آغاز خواهد شد، مهمترین ویژگی آن این است که موضوعات اساسی را موردبحث قرار میدهد و موضوعات اساسی نیز عبارت هستند از موضوعاتی که اگر به آنها بپردازیم، سبک زندگی مردم تغییر پیدا میکند.
من با این مقدمه، یک توضیحی راجع به سند معروف 2030 توسعۀ پایدار به محضر شما بدهم. اولاً توجه بفرمایید سند 2030 توسعۀ پایدار، غیر از سند 2030 یونسکو معلومالحال است و شما راجع به آن زیاد شنیدید. در دورۀ انتخابات ماضی بحثی راجع به سند 2030 آموزشی شد و تقریباً همۀ افرادی که در کشور حضور دارند، بالاخره یک مباحثاتی راجع به سند 2030 یونسکو شنیدند و این سندی که من دارم از آن صحبت میکنم، سند مادر آن سند است؛ یعنی دستور کار 2030 برای توسعۀ پایدار. این سند در 25 تا 27 سپتامبر 2015 در مقر سازمان ملل در نیویورک مورد تصویب کشورها قرار گرفت. ادعای این سند دگرگون کردن زندگی مردم جهان است، یعنی بهاصطلاح سازمان ملل ادعا کرده یک کار فکری به غرض اصلاح زندگی مردم انجام داده؛ اجازه بدهید من از متن عبارت بخوانم، عبارات بند 50 مقدمۀ این سند این است: «اما امروز با یک تصمیم تاریخی مواجه هستیم، ما به دنبال ایجاد آیندهای بهتر برای همه بهویژه میلیونها نفری هستیم که شانس این را نداشتند که از یک زندگی آبرومندانه، شرافتمندانه و با ارزش برخوردار شوند» ببینید بحث زندگی است، یعنی سازمان ملل ادعا کرده اگر این سند 2030 اجرایی شود، زندگی مردم بهتر خواهد شد. این ادعایی است که در این سند است؛ موضوع بحث بنده این است که من میخواهم بخشی از این سند را بازخوانی کنم و ببینم این ادعا چه قدر منطبق با واقعیت است؟ اگر ما رفتیم به این سند عمل کردیم –کما اینکه الآن داریم در بخش قابلتوجهی به آن عمل میکنیم- آیا زندگی مردم ما بهتر خواهد شد یا چالشهای ایجادشدۀ برای ما افزایش پیدا خواهد کرد؟ این موضوع این جلسه است. مقدمتاً عرض کنم سند 2030 برای توسعۀ پایدار، 17 هدف اصلی و 169 هدف فرعی دارد؛ من بخشی از این هدفهای اصلی را به محضرتان مرور میکنم تا ببینید بهاصطلاح، پیشنهاد سازمان ملل برای بهبود زندگی مردم در دنیا چیست و بعد إنشاءالله در جلسات دیگری اگر شما فرصت داشتید و پیگیری فرمودید، باز بخش دیگری از آن اهداف را خدمتتان بازخوانی میکنم. همانطور که عرض کردم 17 هدف اصلی است؛ عنوان هدف اول این است: پایان دادن به فقر در همۀ اشکال آن و در همهجا. سازمان ملل ادعا کرده میخواهد به فقر در همهجا و در همه اشکال آن پایان دهد؛ ظاهر کاملاً زیباست؛ اگر کسی مطالعۀ دقیق راجع به این سند نداشته باشد، کاملاً میگوید این سند مطابق با اهداف دین است، چون در نگاه اول رفع فقر یک هدف دینی به نظر میآید و عنوان خیلی شبیه است لذا بعضی از آقایان که از حیث موضوع شناسی ضعیف هستند، گفته بودند: این سند 2030 اهداف دورۀ ظهور را بحث کرده –شاید شنیده باشید- چون آنها یک مرور ابتدایی کرده بودند؛ من به یکی از آقایان گفتم ما نزدیک 2 دهه است که این اسناد مرتبط به توسعه را مطالعه میکنیم، کاش این آقایان یک کتاب راجع به این مباحث مطالعه میکردند، یکی از تدابیر این است که در اسناد مادر مثل همین سند 2030، کاملاً زیبا و بَشَر پسند اهداف را معرفی میکنند ولی وقتی شما به اسناد تکمیلی رجوع میکنید، میبینید یک شرح و بسطهایی پیدا میکند که 180 درجه با درک اولیۀ ما تفاوت پیدا میکند؛ بههرحال این هدف اول پایان دادن به فقر است. هدف اول یک کتاب تحت عنوان «توانمندسازی و رفع فقر» دارد، این کتاب چاپ واشنگتن دیسی و پیشنهاد UNDP به ایران است؛ یعنی ذیل هدف 1، کتابی وجود دارد و UNDP گفته این کتاب را بخوانید تا بفهمید هدف 1 را چگونه محقق کنید. این کتاب را وزارت رفاه ما ذیل اصطلاح «اقتصاد مقاومتی» ترجمه و چاپ کرده؛ یعنی پشت جلد آن نوشته در راستای اقتصاد مقاومتی، این کتاب را نشر میدهیم. این کتاب 400-500 صفحه بحث دارد؛ در اولین بحثهای این کتاب، فقر را معنا کرده که فقیر کیست؟ فقر چیست تا بتوانیم به دنبال رفع فقر برویم؛ اصلاً مباحث آغازین به تعریف فقر پرداخته؛ در این کتاب تصریحشده: فقیر کسی است که آزادی انتخاب بهصورت گسترده ندارد؛ فقیر کسی است که بسط آزادی انتخاب ندارد و انتخابهای او در حوزههای مختلف محدود است؛ ببینید معنای فقیر تغییر کرد. یک تبادر و ارتکازی از معنای فقر در اذهان ما وجود دارد که فکر میکنیم فقیر یعنی کسی که نان شب ندارد یا در تأمین اجارۀ مسکناش دچار مشکل است؛ ما ابتدا این را متوجه میشویم ولی در آغاز کتاب میگوید: فقیر کسی است که قدرت آزادی انتخاب ندارد؛ یعنی یک تعریف تخصصی از فقیر ارائه میدهد و سپس عواملی را که به گسترش فقر –به همین معنایی که بحث کردیم-کمک میکند، میشمارد؛ در رأس این عوامل میگوید انسانهایی که خانواده داشته و به آن وابستگی دارند، این وابستگی به خانواده باعث میشود انتخابهای آنها آزادانه و گسترشیافته نباشد. ببینید انسانی که خانواده و همسر دارد، وقتی میخواهد تصمیمی بگیرد، منافع خانوادهاش را هم در نظر میگیرد، برخلاف انسانی که مجرد است و خودش است و خودش؛ مجرد فقط تابع منافع خود تصمیم میگیرد؛ سازمان ملل میگوید چون انتخاب انسانهایی که خانوادهدارند، نسبت به انسانهای مجرد محدودتر است، پس اینها فقیر هستند؛ یعنی از کلمۀ رفع فقر به تضعیف نهاد خانواده رسید؛ پس تمام انسانهای که در شهر بروجرد و در ایران خانواده را امر مهمی میدانند، فقیر هستند. ببینید از کجا سر درآورد! نقطۀ آغاز رفع فقر بود و نقطۀ ختم به این رسید که خانواده خیلی امر مهمی نیست، اتفاقاً خانواده باعث میشود شما بسط آزادی انتخاب نداشته باشید؛ من داخل پرانتز توضیح بدهم آن معاون محترم رئیسجمهور در دولت یازدهم، یک سخنرانی تاریخی –به معنای واقعی کلمه- دارند و یکدست گل تاریخی را در این سخنرانی به آب دادند و فرمودند: چون حضرت معصومه سلام الله علیها مجرد بودند، پس تجرد دختران امر قبیحی نیست! یعنی به سمت تئوریزه کردن مفهوم زندگی فردی و لیبرالی رفتند منتها با یک ظاهر بهاصطلاح دینی. من همیشه به ایشان عرض کردم: حضرت معصومه سلام الله علیها صاحب سرّ امام کاظم و امام رضا علیهما السلام بودند، آن سرّ چه بود؟ آن سرّ این بود که در زمان امام کاظم و امام رضا، جمعبندی ایشان این بود که مردم عربستان –آن موقع حجاز میگفتند- یا همان مردم عراق، تحمل امر ولایت برایشان خیلی سخت است و حضرات معصومین علیهم السلام جغرافیای شیعه را به ایران منتقل کردند؛ ما الآن اثر تدبیر امام کاظم و فرزندانشان را ملموس داریم احساس میکنیم و الآن کاملاً معلوم است که ایران محور فکر شیعه و محور زمینهساز ظهور است ولی آن روز این سرّ بود و خیلی فهم نمیشد. شاید اگر برای کسی مطرح میشد، چون تحمل آن را نداشتند، اصلاً همراهی نمیکردند لذا داستان فرزندان امام موسی کاظم علیه السلام داستان تغییر جغرافیای شیعه از کشورهای عربی به ایران است و اینیک تدبیر بود و همانطور که عرض کردم از اسرار بود. حضرت معصومه سلام الله علیها این را متوجه بودند و در تحقق این سرّ الهی قبول نقش کرده بودند ولی کُفْوی که این معنا را بفهمد، برای ایشان پیدا نمیشد و چون در اسلام، شوهر خیلی بر زندگی زن مؤثر است، حضرت برای تحقق آن سِرّ، ترجیح دادند ازدواج نکنند، یعنی این یک حکم خاص برای حضرت معصومه سلام الله علیها است؛ این دوستان ما چون تحلیلهای دینیشان ضعیف است، از این حکم خاص، یک حکم عام و عمومی را پیشنهاد داشتند میدادند. این سخنرانی نشان میدهد سند رفع فقر دارد در ایران اجرا میشود. البته موارد فراوان است و وقت جلسه محدود است و من فقط اشاره میخواهم بکنم. پس ببینید سازمان ملل به سمت این رفته بود که برای بهبود زندگی مردم یک کار فکری انجام دهد و ما با بررسی SGD1 یا هدف 1 از اهداف توسعۀ پایدار، به این مطلب در قم رسیدیم که این بهبود زندگی مردم یعنی فروپاشی نهاد خانواده؛ خود شما قضاوت کنید، انسانها بدون خانواده زندگیشان بهتر است یا با خانواده؟ من این قضاوت را به عهدۀ خود شما میگذارم. این هدف اول است.
هدف دومی در سند توسعۀ پایدار مطرح است. من هدف دوم را هم بخوانم: «پایان دادن به گرسنگی، تحقق امنیت غذایی و تغذیه بهتر و توسعۀ کشاورزی پایدار» این هدف اگر زیباتر از هدف اول نباشد، از حیث زیبایی باهدف اول برابر است. باز اگر یک انسان غیردقیقی در میان ما باشد، احتمالاً ما را محاکمه میکند که «چرا شما سند توسعۀ پایدار را نقد دارید میکنید؟ اصلاً هدف دوم آن رفع گرسنگی است و رفع گرسنگی توصیۀ پیامبران و اولیاء است، پس سازمان ملل دقیقاً درست عمل کرده»؛ اجازه بدهید به داخل آن برویم و بررسی کنیم ببینیم چیست؟ ذیل هدف دوم یک تحلیل وجود دارد و آن اینکه اگر ما بخواهیم گرسنگی را در دنیا حذف کنیم، کشاورزی ارگانیک آنقدر محصول در اختیار ما قرار نمیدهد تا بتوانیم گرسنگی را حذف کنیم. کشاورزی بهصورت سنتی و ارگانیک در دنیا در جریان است که حالا همۀ ما در بروجرد با آن آشنا هستیم؛ میگویند این کشاورزی به شکل فعلی، آنقدر غذا تولید نمیکند تا این غذا را در اختیار همۀ مردم قرار دهیم تا گرسنگی از بین برود؛ این بخش اول تحلیل است. باید چهکار کنیم؟ میگویند: باید اقداماتی انجام شود، ازجمله آنکه به سمت کشاورزی تراریخته و تولید محصولات تراریخته برویم، چون تولید محصولات تراریخته در یک واحد مشخص، ظرفیت غذایی بیشتری در اختیار ما قرار میدهد؛ مثلاً شما یک هکتار زمیندارید و گاهی گندم ارگانیک میکارید و یک مقدار محصول تولید ایجاد میشود ولی اگر گندم تراریخته کاشتید، سه یا چهار برابر محصول تولید میشود؛ پس ما برای رفع گرسنگی باید به سمت کشت محصولات تراریخته برویم. ببینید از کجا به کجا رسید؟ از رفع گرسنگی به سمت تغییر در کشت و تولید و بذر رفتیم و باید بذرهای تراژن را بیاوریم کشت کنیم و اگر بعدها دوستان حوصله داشتند، این بحثهایی را که ما راجع به مسئله بذر مطرح میکنیم، پیگیری کنند. یکی از طراحیهایی که صهیونیست علیه جهان انجام دادند، این است که مدیریت بذر جهان را بر عهده گرفتند و الآن بذرهایی که کشاورزان ما در ایران کشت میکنند، یعنی بهاصطلاح بذرهای یکبارمصرف هستند و بذر عقیم شده هستند؛ اگر شما بذر ذرت را کشت کنید، ذرتی که به دست میآید، نمیتوان از آن بذر گرفت و سایر محصولات [نیز داستانی مشابه دارند]. صهیونیستها از غذا و مدیریت بذر، سلاح درست کرده و وابستگی ایجاد کردند. اینجا کارهای خوبی در قم انجام دادیم و انشاءالله من سروقت اینها را گزارش میدهم.
پس ببینید به مسئله تراریختهها رسیدیم؛ حال مسئله تراریختهها چه اشکالی دارد؟ اولین اشکال این است که سلامت محصولات تراریخته مشکوک است؛ من بااحتیاط حرف دارم میزنم و الّا از نظر من محصولات تراریخته قطعاً مضر است ولی حداقل آن این است که سلامت محصولات تراریخته محل شک است و کارشناسان میگویند: سرطانها و عقیمسازیها و بسیاری از مشکلاتی که الآن برای بشر ایجاد دارد میشود، محصول همین محصولات تراریخته است و اینیک حرف جهانی است. حداقل، این جنبشهای Anti-GMO که در دنیا هستند، مؤمن را به شک میاندازد که این محصولات غذا هستند یا سلاح؟ متأسفانه محصولات تراریخته در ایران بیش از 10 سال، بدون برچسب در حال توزیع هستند؛ آقایان خواستند این را قانونی کنند که به فضل الهی مؤمنین اجازه ندادند این اتفاق بیافتد. من در آن گفتگوها هم دائماً به آقای قرهیاضی گفتم ما فقط نمیتوانیم به امنیت غذایی فکر کنیم بلکه شاخص هم امنیت غذایی و هم سلامت غذایی است؛ غذا اول باید سالم باشد –اینیک حرف است که با ایشان داریم- حرف دوم هم این است که به نظر ما گزارۀ اول شما هم غیرواقعی است. همین جلگۀ خوزستان و همین دشت سیلاخور و سایر مناطق کشاورزی که در ایران هست، ذیل یک مدیریت جدی، غذای بیش از 300 میلیون را میتوان در آن تأمین کرد، یعنی بیش از 3 برابر جمعیت فعلی را میتوان با مدیریت کشاورزی صحیح به دست بیاوریم که همه اینها بحثهایی است که باید ادامه دهیم. پس ببینید ما از یک هدف خوب، به یک امر خطرناک رسیدیم؛ البته مواضع بنده راجع به محصولات تراریخته خیلی تندتر از اینهاست و احتمال میدهم ترور بیولوژیک ملت ایران ذیل محصولات تراریخته اتفاق دارد میافتد.
اساساً سؤال ما این است که محصولات تراریخته غذا هستند یا سلاح کشتارجمعی؟ اصلاً ما این سؤال را مطرح کردیم و شواهدی را مطرح کردیم و ازجمله شواهد ما این است که بانیان کشاورزی تراریخته در دنیا، صهیونیستهای مارکدار هستند، این اهل لُبّ و انسانهای عاقل را به فکر فرومیبرد؛ ما که با فرهنگ قرآن آشنا هستیم، میدانیم قرآن میگوید: «اشد العداوة نسبت به اهل ایمان، یهود هستند» باید با دقت به افعال صهیونیستها نگریسته شود، این توصیۀ خدا در قرآن است، لذا ما بهتبع آیاتی که در قرآن درباره یهود بحث شده، همیشه فکر میکنیم: صهیونیستها برای چه در مسئلۀ غذا در دنیا پول خرج میکنند؟ این بنیاد جایزۀ جهانی غذا که پرزیدنت آن –کِنِت مایکِل کوئین- در شهریور 93 به ایران آمد؛ این بنیاد جایزۀ جهانی غذا به بنیاد راکفلر وابسته است و پول آن را بنیاد راکفلر میدهد، اینیک سؤال است که چرا صهیونیستها –بهاصطلاح خودشان- برای اصلاح کشاورزی در دنیا خرج میکنند؟ خود پروندههای تراریختهها یک بحثی است و تقریباً مقدمات اینکه جلساتی در قم برگزار شود، به سرانجام رسیده و ما در روزهای آینده، 10-12 جلسه در قم راجع به مسئلۀ تراریختهها بهصورت اختصاصی بحث خواهیم کرد؛ من آنجا مفصل خواهم گفت چه طراحی عجیبی علیه ملت ایران در جریان است و درست است که دشمن ازلحاظ نظامی توان تسلط بر ما را ندارد ولی اثرات ضربهای که دشمن از پایگاه غذا به ملت ایران میزند، از ضربهای که 8 سال دفاع مقدس بر این ملت وارد، بیشتر است.
باز سخن، سخن میآورد ولی اجازه دهید عرض کنم که یکی از آن اهدافی که خیلی ما را نگران کرده و به معنای واقعی، دوستان طلبه و حضرات آقایان علما در قم نگران هستند، مسئلۀ سلامت مردم است؛ من میتوانم با جرئت ادعا کنم بخش قابلتوجهی از آقایان علما در قم، نگران مسئلۀ سلامت مردم هستند؛ اجازه دهید من چند آمار را به محضرتان اعلام کنم؛ در ایران طبق آمار 47% مرگومیرهای غیر واگیر، به بیماریهای قلبی و عروقی اختصاص دارد؛ یعنی دلیل 47% مرگومیرها، بیماریهای قلبی و عروقی است و این مورد قبل از تسلط و سیطرۀ مدرنیته وجود نداشت؛ شاید در دورههای قبل، بیماریهای واگیر داشتیم –مثل سل فراگیر و وبای فراگیر میآمده که آن هم بسیار محدود بوده که باعث میشد انسانها دستهجمعی از این دنیا میرفتند ولی قبلاً این نوع بیماریها مطلقاً وجود نداشته که یک عدد بالایی بیماریهای قلبی و عروقی داشته باشید و WHO و دستگاه بهداشت داخل کشور، عرضۀ مدیریت این را نداشته باشد، اینیک مسئله است و عددی است که است که مسئولین ما اعلام میکنند و کنار این و به اهمیت این، شعار سازمان بهداشت جهانی در امسال است که میگوید: «بیا با من گفتگو کن» معنای عمیق این جمله این است که بشر مدرن و انسانی که در کشورهای توسعهیافته زندگی میکند، فقر گفتگو دارد؛ این یعنی چه؟ یعنی انسانها در بدترین وضعیت کل تاریخ نسبت به تعامل انسانهای هم نوع خودشان قرار دارند، ببینید وقتی سازمان بهداشتی جهانی میگوید: «بیا با من گفتگو کن» و این شعار سال میشود، یعنی از آن میتوان استنباط کرد که انسانها در تعامل با انسانهای دیگر بسیار ناتوان و ضعیف هستند؛ یک مقداری که داستان را بیشتر میشکافیم، میبینیم وقتی مصادیق تعامل انسانها با یکدیگر دچار چالش میشود، مثل زنوشوهری که تعاملشان به چالش کشیده میشود یا تعامل پدر و مادران و فرزندان، به چالش کشیده میشود و یا تعامل انسان با رفقا یا تعامل انسان با همسایگانش به چالش کشیده میشود؛ اولین اثر این اتفاق، گسترش بیماریهای روحی و روانی است، لذا آقایان گفتهاند بیماری استرس، بیماری قرن است؛ من سالانه رَنک بیماریهای WHO را چک میکنم، همین بیماریهای روحی و روانی جزو3 یا 4 بیماری اول دنیاست و این مورد دوم هم مطلقاً تا قبل از دورههای مدرن به این شکل و به این گسترش و شدت، وجود نداشته است؛ من عرضام را جمع کنم، پس ببینید وقتی ما در قم با آقایان صحبت میکنیم یا در رسانهها به آقایان عرض میکنیم ما نگران سلامت مردم هستیم، دو مصداق آن این است؛ یکی اینکه به دلیل روابط توسعۀافتگی و قواعد توسعه، روابط اجتماعی انسانها به چالش کشیده میشود و این منشأ بیماریهای روحی و روانی میشود؛ به دلیل الگوهای تغذیه، الگوهای خانواده و دهها مسئله دیگر هم بیماریهای قلبی و عروقی ایجاد میشود، من فکر میکنم WHO و وزارت بهداشت در کشور ما، نمیتوانند بدون کمک دین این مشکلات را حل کند، یعنی سلامت را ارتقاء دهد؛ پروتکلهای آقایان، پروتکلهای درمان بیماریهای مزمن است، یعنی WHO و وزارت بهداشت ما اگر بتواند، بیمارستان خوب میسازد درحالیکه حرف ما این است که چرا باید اجازه دهیم انسانها بیمار شوند؟ حال إنشاءالله باید به این مسئلۀ اسناد WHO بهصورت اختصاصی بپردازیم، بههرحال خواستم به این مسئلۀ سلامت، اشارهکنم، همانطور که عرض کردم ما با 17 هدف روبرو هستیم، من دوتای آنها را بازخوانی کردم و به یکی هم اشاره کردم؛ این بحث ادامهدار است، البته شما راجع به سند 2030 یونسکو هم در ایام ماضی راجع به مشکلات بحث کردید و من هم به آن نمی پردازم ولی ذیل مسئلۀ مدیریت شهری و ذیل مسئلۀ تغییر اقلیم و مسئلۀ مدیریت آب، همه جزو اهداف هستند؛ داستانهای تلخی اتفاق دارد میافتد، اجازه دهید به اینها در جلسات دیگری بپردازیم؛ وقتی عرض میکنم اسناد بینالمللی وجود دارد که یککارهای فکری شده، اجمال آن همین مباحثی بود که خدمتتان عرض کردم. کارهای فکری انجام دارند میدهند که بهتصریح این سند زندگی مردم را تغییر بدهند، حداقل 2 یا 3 مصداق آن واضح است، اگر این تدابیر مبنای عمل باشد، زندگی مردم طوری تغییر میکند که بیشتر بیمار میشوند و بیشتر به بیمارستانها رجوع میکنند؛ زندگی مردم طوری تغییر میکند که خانواده به حاشیه میرود. برادران و خواهران گرامی بترسید وقتی در شهر تهران گفته میشود 42% ازدواجها به طلاق ختم میشود؛ شب بنشینید فکر کنید چه بلایی بر سر کشور ما آمده که میانگین طلاق کشور حدود 30% است؟ این تدابیر باعث میشود این اتفاقات بیافتد. توسعهیافتگی و شعار توسعۀ پایدار و تدابیر توسعه، منشأ ناهنجاریها در جامعه هستند؛ به این فکر کنید اگر یک جریان پیشرویی از جریان انقلابی در سال 94 و 95 در مقابل داستان تراریختهها در برنامۀ ششم صفآرایی نمیکردند، الآن مسئلۀ تراریخت ها با تأکید بر برنج و پنبه در ایران رهاسازی شده بود؛ پس معنای آن این است که غذای ملت ایران تراریخته شده بود و به این فکر کنید که اگر ما بر روی مفهوم توسعه و پیشرفت نیامدیم و فکر نکردیم، چه ضرباتی به جامعۀ ما زده میشود. من مایل هستم اینجا تصریح کنم منشأ این مشکل بیحجابی که در جامعۀ ما هست، تضعیف خانواده است؛ تا خانواده را احیاء نکنیم، مسئلۀ بیحجابی حل نخواهد شد؛ همۀ کسانی که به نفع حجاب راهپیمایی میکنند و میخواهند باکارهای خُرد حجاب را مدیریت کنند، کارشان به سرانجام نمیرسد؛ اگر میخواهیم خانواده را مدیریت کنیم، باید الگوهای ادارۀ جامعه را تغییر دهیم و نگذاریم سند 2030 ذیل SDG1 به سمت رفع فقر و آن تدابیر ضد خانواده برود؛ ما الآن این کارها را انجام نمیدهیم و وقتی هم انجام ندهیم، دائماً چالش برایمان ایجاد میشود؛ حرف اصلی بنده این است. حال در دورۀ جدید، پیشنهاد من به نخبگان بروجرد البته جلسات ما در بیش از نیمی از استانهای کشور، دائمی است، ما با همین نخبگان راجع به الگوی پیشرفت اسلامی صحبت داریم میکنیم؛ بهصورت ساده، الگوی پیشرفت اسلامی یعنی چه؟ یعنی مجموعۀ کارهای فکری و تدابیری که زندگی مردم را راحتتر میکند؛ مثلاً ما الآن میتوانیم پروتکلهای حوزۀ سلامت را باز تعریف کنیم؛ اجازه دهید از مواردی از این بحثها را بگویم.
من به آقای قاضیزادۀ هاشمی در ماه محرم پیغام دادم –شاید به سمع مبارک شما هم رسیده باشد- و به ایشان پیشنهاد دادم 3 کمیتۀ تحقیق تشکیل شود و یکطرف آن اطباء اسلامی باشند و یکطرف هم اطبای مدرن باشند و بر روی اثر 3 موضوع بر مسئلۀ سلامت، تحقیق جمعی اتفاق بیافتد. اولین آن، مسئلۀ حجامت و اثر آن بر سلامت است؛ تعبیر بعضی از دوستان ما این است که حجامت «سرّ الاسرار» انبیاء است؛ بیاییم این را بحث و بررسی کنیم. شاید اگر حجامت خوب فهم شود و نهادینه شود، بسیاری از بیماریهای ما علاج میشود؛ وقتی وجود مقدس و ملکوتی و ذیجود پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم در معراج بودند، در ملاقاتشان با حضرت ابراهیم علیه السلام، ایشان فرمودند: به امت ات توصیۀ حجامت کن، دوای هر دردی غیر از مرگ است. ممکن است آقایان «قال رسولالله صلی الله علیه و آله وسلم» را در WHO قبول نداشته باشند، علت آن هم این است که بعضی از ما طلبهها تنبلی میکنیم و بعضی از حرفها را نمیزنیم؛ ممکن است دوستان ما در وزارت بهداشت، این احادیث مرتبط با حجامت را ندیده باشند، من به سهم خودم استغفار میکنم که چرا احادیث پیامبر را برای ایشان نرفتم و توضیح ندادم و نمیخواهم بگوید دوستان مقصر هستند بلکه میگوید ایشان قصور بدی میکنند و نباید به آن ادامه دهند؛ یک مسئلهای مسئلۀ حجامت است؛ حجامت به معنای خروج خونهای سمّی که بعضی از دوستان میگفتند تحقیقی انجامشده و دهها نوع سم در خون حجامت کشفشده –با همین مدلهای پوزیتیستی و تجربی- ما فکر میکنیم اگر این خونها مرتّب بهوسیلۀ حجامت از انسان خارج شود، این انسانهایی که در جامعۀ ما به این تدابیر عمل می کنند، سالمتر خواهند بود. این کار را با اهدای خون نمیتوان انجام داد، چون اهدای خون، در اصطلاح خروج خون تمیز است درحالیکه وقتی بر روی حجامت مطالعه میکنیم، یک خون خاص حاوی سموم زیرپوست خارج نمیشود که این در سیستم گردش خون یا حضور ندارد و یا حضور حاشیهای دارد. اینیکی از مسائل است.
یکی از مسائل که خیلی مهم است، اثر سرکۀ طبیعی بر روی سلامت است؛ بنده چوب بنایَم بر اختصار است، فقط اشارهکنم که در روزهای آخر حیات آیتالله بروجردی، بعضی از نزدیکان یک پزشک فرانسوی را به بالین ایشان حاضر کردند. ایشان در سن بالا، یک نوع بیماری خاصی گرفته بودند و آن پزشک به ایشان توصیه کرده بود سرکه مصرف کنند؛ ایشان می گویند این اطبای کشور خودمان که نزد من می آمدند، مرا از سرکه منع میکردند و این برای من [مایۀ] تعجب بود که چرا در روایات ما، سرکه توصیه شده ولی اینها منع از این توصیه می کنند؟ بعد از اینکه پزشک فرانسوی این را گفت، یک دلیل دیگری پیدا شد و معلوم شد این پزشکان اشتباه میکنند؛ در روایات ما، سفرۀ بدون سرکه، سفرۀ بیبرکت معرفی شده، البته این سرکه حتماً طبیعی است و شرایط خاصی دارد که باید دربارۀ آن صحبت کنیم و این سرکههای صنعتی شامل آن نمیشود.
مسئلۀ سوم هم مسئلۀ نمک و اثر آن بر سلامت است؛ چند روز پیش معالأسف آقای وزیر بهداشت سخنرانی کردند و گفتند نان کشور ایران، نان مرغوبی نیست و ما هم میدانیم این نانی که نانواییها پخت میکنند، نان مرغوبی نیست. من پروندۀ نان را بحث میکنم ولی یکچیزی که به ذهن من رسید این بود که چرا آقای وزیر بهداشت با نان و سلامت نان و پخت نان به شکل فعلی مخالفت کردند؟ رفتم و بررسی کردم و دیدم ایشان گفته: «[نانهای ما] سه برابر حد مجاز در آنها نمک استفادهشده است»؛ یعنی علت مخالفتشان با نان، افزودنیهای غیرمجازی -که نمیدانم چه تعداد هستند- به آردها نیست و علت آن جداسازی سبوس از آرد و گندم نیست –شما میدانید در روایات ما از جدا کردن سبوس نهی شده، همۀ اینها بحث دارد که بعداً باید راجع به آن بحث کنیم- بلکه میگویند علت این است که نمک [آن نانها] زیاد شده، درحالیکه در روایات ما آمده: «نمک در حد و قوارۀ حجامت یا نزدیک به حجامت، سلامت ایجاد میکند» من علاوه بر این فضایی که آقایان دارند ایجاد میکنند، دوستان را به رجوع به رسالۀ مراجع عظام تقلید و به روایات باب نمک در کافی دعوت میکنم؛ مسئلۀ نمک رافع بیماریهاست ولی آقایان به سمت این دارند میروند که نمک را از سر سفرۀ مردم حذف کنند، اینجا باز یک پرانتزی وجود دارد؛ مَثَل این کلرید سدیم-همین نمک یددار که در بازار میبینید- همان مَثَلِ سرکۀ صنعتی است؛ این نمک نیست، ما هم معتقد هستیم این سَم است ولی در روایات ما به نمک طبیعی ارجاع دادهشده و دوستان ما اخیراً میگفتند چند کشور اروپایی را هم بررسی کردند و دیدند در آنجا، نمک طبیعی، با یک قیمت بالایی به فروش میرسد؛ من حس میکنم یک توطئهای علیه سلامت در رأه است. ببینید قرار است سرکه و نمک حذف شوند؛ ببخشید من این مقدار با صراحت حرف میزنم، پشت این داستان مافیای دارو است که سود این مافیای دارو در مریضتر بودن مردم است ولی تحت تدابیر پزشکی این حرف را جلو میبرند؛ وقتی من عرض میکنم میتوان کار اثباتی، این سه نمونۀ آن است.
من نرمش قهرمانانه میکنم و از آقای قاضیزادۀ هاشمی از همین شهر بروجرد تقاضا میکنم که به سمت تشکیل 3 کمیتۀ تحقیق برویم و بر روی نمک طبیعی، سرکۀ طبیعی و حجامت با مناسک پیامبران -چون حجامت هم انواع مختلفی دارد و ما هم آن نوع توصیهشدۀ [توسط] امام را پیشنهاد میکنیم- تحقیق و بررسی کنیم؛ چه اشکالی دارد؟ وقتی این پیشنهادها را مطرح میکنیم میگویند سلامت مردم به شما چه ارتباطی دارد؟ من به ایشان مکرر گفتم: -خود ایشان را هم در مشهد دیدم- آقای وزیر، چرا این معاون شما اینگونه حرف میزند؟ بعد ایشان گفت معاون من اشتباه کرد و من چند روز بعد دیدم خود ایشان همین حرفها را تکرار میکند. مصاحبهای کردم و به ایشان عرض کردم: یعنی شما میگویید ما «قال الصادق» و «قال الباقر» را در حوزۀ سلامت برای مردم چون WHO نمیپسندد، نخوانیم؟ ما قطعاً این کار را نخواهیم کرد! ما قطعاً وارد میشویم و با مردم صحبت میکنیم و مردم هم خودشان میفهمند؛ وقتی 47% مرگومیرها مربوط به بیماریهای قلبی و عروقی است، همه میفهمند دستگاه سلامت کشور ناکارآمد است و باید دستگاه سلامت کشور به سمت اصلاح برود؛ اگر [دستگاه سلامت] اصلاح را نپذیرفت، ما از طریق مطالبه گری و از طریق تدابیری که میدانیم، وارد عمل میشویم و اتفاقی که دربارۀ برنامۀ ششم اتفاق افتاد، دربارۀ پروتکلهای حوزۀ سلامت هم رقم خواهد خورد. اگر طلبهها پشت مردم درنیایند، چه کسی از مردم حمایت قرار است بکند؟ امیدوارم ایشان دیگر این حرفهای بدشان را تکرار نکنند، ما فکر میکنیم نمک باید بر سر سفرۀ مردم باشد و بعداً إنشاءالله پروندۀ نمک و نان و مسائل دیگر را بحث میکنم و خواستم مثال بزنم.
وقتی میخواهم راجع به الگوی پیشرفت اسلامی صحبت میکنم، اینطوری نیست که الگوی پیشرفت اسلامی، یک حرف کلی و غیرکاربردی باشد، نه [الگوی پیشرفت] در حوزههای مختلف [بحث عملی و کاربردی دارد]. چون جلسه اول است، نمیخواهم شما را خسته کنم و میخواهم جلسه تمام شود. إنشاءالله به سمت این برویم که ما راجع به بانکها همصحبت کنیم؛ بانکها مَظهَر ضربه زدن به مردم هستند. بانکها مزخرف هستند. ربای بانکی، ذلت در دنیا و آخرت ایجاد میکند. یکی از بحثهای ما راجع به اصلاح سیاستهای پولی و مالی در حوزۀ بانکهاست. ما باید راجع به اینها گفتگو کنیم، ببینید آقایان من خواهش میکنم [توجه کنید] این جلسه هم به سمع بعضی از آقایان خواهد رسید، وقتی من به فلان نماینده بروجرد اعتراض میکنم و میگویم شما «مِن حیثُ لا یشعر» به مردم بروجرد و کشور ضربه دارید میزنید و بعد 100 بار هم به او پیغام دادم و توجه نمیکند، برای اینکه میدانم او برای مقابله با ربای بانکی، هیچ تدبیری در ذهنش نیست و اگر ما مسئلۀ بانکها را حل نکردیم، زندگی مردم دچار چالش میشود. وقتی به آقایان عرض میکنم بیایید کار فکری را بپذیرید، کسی که در یک شهری نماینده میشود ولی کار فکری نمیکند، ضربه میزند. یکی از موارد آن مسئلۀ بانکها هست و یک مورد آن حوزۀ سلامت است؛ حال شما هرچقدر هم شعار خدمت بدهی و نیتت هم خوب است، من هم با تو مشکلی ندارم ولی [این کفایت نمی کند که] با اسم خدمت بروی همین تدابیر موجود حوزۀ سلامت را گسترش بدهی.
من آخرین جملهام را عرض کنم. همۀ شما یادتان هست به اسم پیشرفت آمدند گفتند باید کنترل جمعیت اتفاق بیافتد؛ این چه زمانی اتفاق افتاد؟ بعد از جنگ در برنامۀ توسعه اول؛ ما هم پذیرفتیم، حال همه پشیمان هستند که چرا به سمت کنترل جمعیت رفتیم؟ دو دهۀ دیگر جمعیت ایران پیر میشود و آن موقع ما چالش امنیتی و تربیتی، اقتصادی پیدا میکنیم ولی اول آن به اسم توسعه و پیشرفت این حرف را مطرح کردند. حال عرض من این است که آن آقای نمایندهای که 2 یا 4 میزند و موافق و مخالف میکند یا ممتنع در مجلس رأی میدهد، حواس او هست به چه چیزی رأی میدهد؟ آیا میداند به چه چیزی آری یا نه میدهد؟ به نظر من بسیاری از موارد نمیداند؛ حال که نمیداند چرا استکبار میکند و کار فکری را نمیپذیرد؟ به چه دلیل کار فکری را نمیپذیرد؟ همین مشکل را هم با سازمان برنامهوبودجه کشور داریم. هرکسی مسئول شد، باید وقت کار فکری بگذارد و الگوی پیشرفت اسلامی، دعوت به فکر کردن راجع به ادارۀ جامعه است. آنوقتی که ما کار را شروع کردیم، در همین شهر بابرکت بروجرد هم بحثها را شروع کردیم؛ بعضی از آقایان به من میگفتند: آخر این کار کجاست؟ من به آنها میگفتم: گام اول آن 10 سال طول میکشد و الآن که دارم با شما حرف میزنم، پایان 10 سال اول است، جلسات بیش از نیمی از کشور برگزار شد؛ اتفاقاتی افتاد و گفتگوهایی راجع به این مسئله به راه افتاد و آن مقداری را که من فهماندند، میگویم: این قضیه تا جهان اسلام هم جلو میرود، چون ما نیاز به این داریم. اگر حوزه نیامد کار فکری را راجع به الگوی ادارۀ جامعه نپذیرفت، امثال این اسناد میآیند حاکم میشوند، مسئله ما این است؛ اگر میبینید جدیت به خرج میدهیم، برای این است که توسعۀ غربی زندگی مردم را به چالش کشیده؛ البته روزها و ماههای آینده، بحثهای جدیتری را مطرح خواهم کرد.
پس جمعبندی کنم؛ من 3 نکته را به محضر
شما عرض کردم؛ نکتۀ اول این بود که شهر بروجرد در دورههای گذشته، شهر
فقهای متفکر و مؤمنین اهل فکر بوده و موارد آن را در اول جلسه عرض کردم ولی
الآن که ما در بروجرد و در خیلی جاهای دیگر، کار فکری نمیکنیم، تفکرات
سازمانهای صهیونیستی و سازمانهای بینالمللی در ایران گسترش پیدا
میکنند؛ اگر انسان احساس میکرد، اینکارهای فکری مشکلات مردم را حل
میکرد، خیلی چالش ایجاد نمیکرد، ما حس میکنیم وضع مردم ایران بر اثر
اجرای سیاستهای توسعه، از همه حیثها بدتر خواهد شد، من نگران این هستم که
اگر یک دهۀ دیگر عمری داشتم، اینجا جلسه بگذارم و بگویم طلاق شهر تهران
60% شده است و میانگین طلاق در کشور 40% شده است؛ اگر کار فکری نکنیم، وضع
زندگی مردم خرابتر میشود؛ آقایان فکر نکنید انقلاب ایجاد شده و الآن پرچم
آن بالاست پس کار تمام است! رهبری میگوید: ما در گام سوم انقلاب هستیم،
بر روی حرفهای آقا فکر کنید. «دولت سازی اسلامی باید در دستور کار قرار
گیرد» دولت سازی اسلامی یعنی برنامهریزی اسلامی، یعنی برنامهریزی در حوزۀ
سلامت، در حوزۀ رفع فقر، در حوزۀ کشاورزی، در حوزۀ مدیریت شهری، در حوزۀ
سیاستهای پولی و مالی و در حوزههای مختلف؛ این کار فکری را باید شروع
کنیم و اگر شروع نکنیم، همین آش و همین کاسه است و من متأسف هستم و من از
امام خمینی عظیمالشأن و شهدایی که این راه را پیش روی ما قراردادند و ما
تنبلی میکنیم آن را ادامه دهیم و بعضی در رسانهها این ناکارآمدیها را
بهپای انقلاب و اسلام مینویسند. خیلی گناه بزرگی اتفاق دارد میافتد؛ لذا
رهبری گفتند: الگوی پیشرفت برای ما حیاتی است و فرمودند: من متعمداً کلمۀ
توسعه را هم به کار نمیگیرم، در توسعه یک مفاهیم و تعاریف و نظام ارزشی در
آن است؛ امروز اگر همت کنیم، 10 سال آینده بهاصطلاح رکیک، صدها
استراتژیست در بروجرد خواهیم داشت که هم مشکلات بروجرد جدیتر حل شود و هم
به حل مشکلات کشور کمک کنند؛ این آرمانی است که ما مجموعۀ طلبههایی که در
قم بر روی الگو کار میکنیم، شما را به آن دعوت میکنیم؛ آقایان هم دعوت به
قطار و یک سری بحثهای دیگر میکنند و متأسفانه همه هم در این اهداف کوچک
مشترک هستند؛ من حس میکنم مشکلات ما بیشتر خواهد شد. جلسهای خواهم گذاشت و
راجع به مشکلات بروجرد با نگاه الگوی پیشرفت اسلامی و راهحلهای آن بحث
خواهم کرد؛ از همۀ شما تقاضا میکنم نگذارید حرفهای این جلسه در این جلسه
بماند و یک گفتگو راه بیاندازیم و اگر راجع به آیندهمان گفتگو کردیم،
آیندهمان را میسازیم ولی اگر هرکسی به هر دلیلی گفتگو را متوقف کرد و به
انسانها اجازه نداد راجع به مشکلات جامعه و راهحلها فکر کنند، این آدم
ضربه دارد میزند، اگر چه خودش نداند. ما از اول انقلاب، کم آدم نادان
نداشتیم، این شخص هم جزو همان انسانهای نادان است؛ این عرض بنده است.