به گزارش پایگاه 598 به نقل از حزب الله سایبر، اینکه فردی چون آیت الله شیخ صادق آملی لاریجانی محل بغض و کینه دشمن باشد هیچ عجیب نیست. سخنان او در این سال ها، هر یک جداگانه، پاسخی روشنگر بوده است به معضلات و مشاکلی که در حوزه های مختلف در ذهن مردم ایجاد می شده و پاسخ می طلبیده است؛ آنچنانکه می توان او را یکی از اصلی ترین تبیین کنندگان پیچیدگی های حکومتی برای جامعه نخبگانی ایران دانست. ممکن است کسانی این تبیین ها را نپذیرفته باشند ولی این نکته را که ذهن تحلیلی او اکنون یکی از چشمه های تولید دانش در حوزه های مورد نیاز تفکر انقلابی است، کسی انکار نمی تواند کرد. در عمل هم، آنها که ایشان را از نزدیک می شناسند، یا حتی از دور کارنامه اش را رصد کرده اند، خوب می دانند که بر خود سخت گیر و در کار دقیق است، معامله نمی کند، مصالحه نمی پذیرد و جایی که باید ایستاد آشتی نمی کند، جز به رهبری، قانون و مردم متعهد نیست و هیچ مسئله مهمی را به تعارف برگزار نمی کند. حتی در موضوعاتی که مستقیما به قوه قضاییه مربوط نیست، حاذق و حاضر الذهن است و درباره مسئله ای قضاوت نمی کند الا اینکه ابتدا همه قضاوت های موجود را به دقت از نظر گذرانده باشد. این یک مدحیه برای آیت الله آملی نیست. نه او به این کار نیاز دارد و نه چون منی مدیحه گوی کسی است. دفاع مطلقی هم از قوه قضاییه در کار نیست چه اینکه این سازمان، همچون همه دستگاه های دیگر در جمهوری اسلامی مسئله و مشکل کم ندارد، گرچه که خدماتش حتی به میزان یک صدم مشکلاتش دیده نشده است.
این دفاعی است از مردی که مورد کینه و غضب دشمن و ضد انقلاب داخلی و خارجی قرار گرفته فقط به این دلیلی که اکنون بدل به سدی محکم بر سر راه اصلی ترین پروژه های آنها شده است. ضمن اینکه می دانیم این جماعت دروغ پرداز و بی آبروی وصل به این سرویس و آن فرقه، به اندازه کافی نشان داده اند برای آنها تنها چیزی که اهمیت ندارد حقوق و گرفتاری های مردم است. مدتی است مشتی اراذل رسانه ای و مجازی، که حتی به پدر خود هم رحم نمی کنند و نکرده اند، به زعم باطل خود، کمر به ملکوک کردن چهره این مرد بسته اند. هر روز شایعه ای و دروغی به این امید که این شایعات بالاخره کارگر بیفتد و از عزم او برای پیمودن راهی که می رود ذره ای بکاهد. خصوصا این اواخر، که منابع داخلی این رسانه ها کور شده، بالکل عقل و شعور را دور ریخته اند و داستان هایی سر هم می کنند که حتی ارزش خندیدن هم ندارد. این مورد آخر، درباره خانواده آیت الله آملی مصداقی است از استراتژی "دروغ را آنقدر بزرگ بگویید که کسی نتواند آن را تکذیب کند!" داستان خنده داری که حتی یک خط راست در آن نیست و کسی اگر اهل کتابت باشد به خوبی می فهمد که نویسنده آن حتی داستان نویس که سهل است، چرند گوی خوبی هم نبوده است. خوشمزه است که کسانی که خود صبح و شامشان به جاسوسی و وطن فروشی می گذرد، حالا برای ملت جاسوس یاب شده اند! خلاصه اینکه ظاهرا کف گیر ضد انقلاب به طرز فاجعه باری به ته دیگ خورده و استعداد دروغ گویی خود را هم از کف داده اند. در همه اینها البته خیراتی است که به همین زودی ها آشکار خواهد شد.