به گزارش پایگاه 598، روزنامه شهروند مصاحبهای با فائزه هاشمی انجام داده؛ که بخشی از آن را در ادامه میخوانید:
*پنج
نفر از اعضای خانواده ما ممنوعالخروج شدهاند یا مرتبا به دادگاه احضار
میشویم. خب قبلا من آنقدر پرونده نداشتم؛ قبلا کموبیش داشتم ولی در چهار
پنج ماه گذشته مدام احضاریه میفرستند که وقتی میرویم عمدتا گزارشهای
کذب است و واقعیت ندارد و به نظر هم میرسد که این ماجرا میخواهد ادامه
پیدا کند و تمامی ندارد.
*من همیشه به بابا میگفتم چرا ما زن
وزیر نداریم، عضو زن مجمع تشخیص یا رئیس زن دانشگاه و خیلی از سمتهای دیگر
را نداریم. جواب ایشان این بود که خود زنان به زنان رأی نمیدهند، شما چه
انتظاری دارید؟ میگفت اگر شما به خودتان رأی بدهید الان همه مجلس زن
بودند. حرف درستی هم بود ولی البته من جوابی هم به ایشان میدادم و میگفتم
خب چرا زنان به زنان رأی نمیدهند؟ چون زنها هم را نمیشناسند. هر کس که
در رسانههاست، معمولا مردم آن را میشناسند و به او رأی میدهند و
رسانهها نیز پر است از صدای مسئولان که عمدتا مردان هستند.
*من حجاب را به صورت سنتی و بدون هیچ تحقیقی انتخاب کردم و با حجاب برای خودم مشکلی نداشتم و ندارم.
*مادرم
هر وقت من را میبیند، میگوید چرا جوراب پایت نیست، چرا دستهایت بیرون
است، چرا با مردها حرف میزنی و هزار چرای دیگر. این رفتار مامان بعد از
فوت پدر شدیدتر هم شده، شاید فکر میکند در نبود بابا مسئولیت سنگینتری
دارد. هنوزم که هنوز است این تذکرات را به ما میدهد. به هر حال برای پدر و
مادر، همیشه شما بچه هستی. ما همین حالت را به بچههایمان داریم. من به
مادرم میگویم من الان ٥٥ سالم است، یعنی نمیدانم چطوری رویم را بگیرم؟
*من
با چادر مشکلی ندارم. البته من همیشه چادری نیستم؛ مثلا وقتی به خارج کشور
میروم، چادر سر نمیکنم و با مانتو و روسری هستم.البته در سفر رسمی در
خارج هم چادر سرم میکردم؛ چون نماینده ایران بودم ولی در سفرهای شخصی سرم
نمیکنم. همین الان هم وقتی پیادهروی و کوه میروم، چادر سر نمیکنم، یا
در شهرستانهای خودمان. اینطور نیست که فکر کنم این چادر همیشه باید با من
باشد؛ به هر حال آن را پذیرفتهام و با آن مشکلی ندارم.
*خودمان
خانهای در خارج از کشور نداریم؛ مثلا من رفتم آمریکا، سفرم کاملا شخصی بود
و بعد هم ایالتهایی رفتم که در آنجا دوستان و بستگانی داشتیم. من به سفر
خیلی اعتقاد دارم، چه داخلی چه خارجی. ایرانگردی و جهانگردی یکی از
برنامههای من است؛ مثلا پارسال با یک تور رفتم اروپای شرقی و هشت کشور را
گشتیم، آنجا در هتلها اقامت میکردیم. قبلش هم نپال رفته بودم و خیلی
کشورهای دیگر. آمریکا را تنهایی رفتم ولی در آنجا در هر شهری به بستگان و
دوستان ملحق میشدم.
*همین دو ماه پیش مادرم با فاطی و محسن رفتند
اسپانیا، قبلش هم به لندن رفته بودند. من هر سال چند کشور همسایه را با هم
در یک سفر برای دیدن انتخاب میکنم. معتقدم که آدم باید دنیا دیده شود. در
ایران هم در دورهای که پنج سال طول کشید، با گروهی از دوستانمان به همه
استانهای کشور سفر کردیم.
*بعد از فوت بابا خیلیها آمدند خانه و
زندگی ما را دیدند. واقعا آنقدر هم پول نداریم که بتوانیم مارکپوشی کنیم.
من خودم آنقدر پول ندارم، اعتقادی هم به مارکپوشی ندارم، دنبالش هم
نیستم. در خارج هم اگر حراج باشد، گاهی میخرم. ما پولداریم ولی پولدار
معمولی جامعه.
*من موبایل ندارم.چون وقتی موبایل داشته باشی، باید
پاسخگو باشی و زمان زیادی از روز را از دست میدهی. همیشه پیدایت میکنند.
معتقدم موبایل ١٠درصدش خدمت است و ٩٠درصدش آزار.وقتی نماینده مجلس بودم و
بعد که به انگلیس رفتم، داشتم ولی بعدش نه.اصلا در فضای مجازی نیستم.
*من
با ازدواج موقت موافقم البته به شرطی که قانون آن درست باشد و حقوق زنان
ضایع نشود و باید فرهنگ آن نیز ایجاد شود، چون چیزی است که ممکن است برای
خیلی از افراد جانیفتاده باشد.
*همین رابطه دوستدختر و پسری که ما
الان میبینیم و آن را مناسب نمیدانیم ازدواج موقت در واقع همان است.
شاید یکی از دلایل آمارهای بالای طلاق در شرایط کنونی، این است که دختر و
پسرها بدون شناخت دقیقی با هم ازدواج میکنند. ازدواج موقت زمینهای است که
همدیگر را بیشتر بشناسند و یکجوری جایگزین این روابط دختر و پسری خارج از
قاعده و قانون است. حالا ما چون مسلمان هستیم، با صیغه مشکل ندارم.من با
ازدواج موقت برای مجردها موافقم و نه ازدواج مجدد.