کد خبر: ۴۲۹۴۴۲
زمان انتشار: ۱۰:۱۹     ۰۶ شهريور ۱۳۹۶
در حاشیه دیدار طلاب جوان با رهبری
ابتدا قرار بود نمایندگانی از خود طلاب و مدارس کار را پیش ببرند، مجموعه مدیریت تهران مانع این فرآیند شدند دست آخر از یک مجموعه افرادی که با چرخیدن دانه دانه مدارس و مراکز حرفی داشتند متن گرفتند، حقیر هم متنی نوشتم! خیلی هم تامل کردم چیزی را بگویم که هم در وزانت چنین جلسه ای باشد هم راه را برای بیان حرفهای جدید و صریحی از آقا درباره حوزه و انقلاب و... باز کند.
سرویس اندیشه دینی پایگاه 598/ مجتبی عرب؛ قرار بود امروز به نمایندگی از طلاب خدمت رهبر عزیزمان صحبت کنم، برای این دیدار هم مثل فرصت های دانشجویی که برایم پیش میامد قصد داشتم دخالتی نکنم و صحبتی نکنم. فکر آن را میکردم که حرفهای ما اینقدری ارزشی ندارد وقت ایشان را تلف کنم همیشه هم کسانی هستند که فردای چنین اتفاقی با نگاه اینکه سهم ما را گرفتی و خوردی و بردی و... نگاه میکنند گفتم عطایش را به لقایش ببخشم تا خود آن افراد بروند...

تا اینکه اینبار متوجه شدم آقا قصد و تاکید کردند که میخواهم حرفهای طلاب تهران را بشنوم و مسئولین هم حرف نزنند!

ابتدا قرار بود نمایندگانی از خود طلاب و مدارس کار را پیش ببرند، مجموعه مدیریت تهران مانع این فرآیند شدند دست آخر از یک مجموعه افرادی که با چرخیدن دانه دانه مدارس و مراکز حرفی داشتند متن گرفتند، حقیر هم متنی نوشتم! خیلی هم تامل کردم چیزی را بگویم که هم در وزانت چنین جلسه ای باشد هم راه را برای بیان حرفهای جدید و صریحی از آقا درباره حوزه و انقلاب و... باز کند. جلساتی برگزار کردند در ارزیابی متون
حالا خود اعمال نظر آقایان مدیریت نقض غرض آقا بود
خب آقا اگر میخواستند حرفهای شما و اعمال نظرهای شما را بشنوند که نمیگفتند میخواهم حرفهای طلاب تهران را بشنوم...

حالا چند جلسه آمدیم و رفتیم مرحله به مرحله مثلا بالا آمدیم دست آخر در آخرین مرحله نقدی صریح به حوزه را خارج از متنم در محضر آقایان طرح کردم نتیجه این شد که با بیان بهانه ای واهی متن حقیر را در آخرین ساعات حذف کردند

در بین خروجی های حرفهای عزیزان برای این دیدار حرفهای پخته و خوبی هم هست که انصافا ارزش شنیدن دارد اما...
اما...
اما...

متنی که قرار بود در محضر رهبر عزیزمان قرائت کنم را خدمت شما عرضه میکنم، ما هم سخنمان هم عملا حضورمان از این دیدار حذف و منتفی شد.

شما این متن را هم بخوانید و با برخی حرفهای دیگر مقایسه کنید.

اگر کسی از برادرانی که توفیق زیارت ایشان نصیبشان شد مطلب قابل عرضی در آن پیدا کرد به محضر رهبرمان برساند...



بسم الله الرحمن الرحیم

برای رهبرم

الحمد و الثناء لله رب العالمین و صلوات الله و جمیع ملائکته و المومنین و المومنات علی عبده و رسوله و اهل بیته الطاهرین(علیهم السلام)

با عرض سلام خدمت ولی امر مسلمین جهان نائب ولی الله الاعظم روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفدا

همچنین عرض سلام خدمت اساتید بزرگوار، برادران عزیز و خواهران گرامی طلبه

1- ضرورت امروز حوزه های علمیه، یعنی حوزه های علمیه پس از پدیده انقلاب اسلامی تحول و ایجاد تناسب از منظر تمدنی با ویژگی‌های عصر پسا انقلاب است. از این ضرورت سخن زیاد گفته شده و بحمدلله و به برکت گفتمان سازی های داهیانۀ حضرتعالی گفتمان ضرورت تحول در حوزه و بخصوص میان نسل جوان طلاب، به یک مطالبه فراگیر تبدیل شده است. طوریکه امروز حتی جریان تحجری -که امام عزیزمان هشدار آن را در منشور روحانیتش برای تاریخ به جای گذاشت- نیز نمی تواند از تحول سخن نگوید، بلکه ناگزیر به استحاله ماهیت تحول و تحریف کلام از موضع دست برده است. امروز، مساله اصلی جا افتادن اصل ضرورت تحول نیست بلکه اولا، فهم صحیح از تحولِ لازم برای حوزه و ثانیا جلوگیری از انحراف آن توسط جریان تحجر از سویی واز سویی دیگر انقلابیان کم تدبیر و انقلابی‌هایی که دچار سوء مفاهمه از تحول شده اند ، ضرورت کلیدی حرکت به سوی تحول است. آیا تحول در حوزه صرفا تحول در درسهای حوزه و متون آموزشی ست؟ آیا اینکه نهایتا پیرایه های دروس کنونی در محتوا زدوده شود و چند درس دیگر هم اضافه شود ما را به مقصود تحول عصر انقلاب رهنمون خواهد کرد؟ آیا مساله، فرا محتوای دروس، نگرشی نو به روشهای آموزشی در حوزه است؟ آیا اگر تبلیغ در حوزه های عصر حاضر -با توجه به نیاز مبرم نظام- جدی، منضبط، جریان ساز و فراگیر شود به حوزة مطلوبِ تحول‌یافته، رهنمون شدیم؟ آیا جبران ضعف تحلیل های سیاسی و اجتماعی طلاب، خصوصا طلاب دورافتاده از عاصمة حکومت اسلامی، به تنهایی نجات بخش حوزه از تحجر و افتادگی در دام تجدد خواهد شد؟ آیا چندکلاس، علوم انسانی غربی و ذاتا مسموم، واقعا کمک شایانی به تحول حوزه میکند؟ آیا مشکل اصلی امروز حوزه اینست که چرا صرفا چند درس خارج خوب در حوزه فقه حکومتی و مسائل حاکمیتی نظام نداریم؟ آیا مشکل صرف همینست که چرا روی امتدادات اجتماعی دانش فلسفه و عرفان و حکمت صدرایی کار دانشی و پژوهشی نشده است؟ آیا مهجوریت علمی قرآن و حتی روایاتِ خارج از احتیاجاتِ فقه فردی، تنها خلاهای حقیقی، برای رسیدن به حوزه مطلوب اند؟ و... اینها همه مثالهایی واقعی بود از فهم جریان تحول خواه انقلابی در حوزة کنونی... که هرکدام متناسب با فهم خویش از تحول به اقدامی دست بردند و البته متاسفانه بعضا به نفی یکدیگر نیز اقدام ورزیدند... اما حقیقت اینست که مشکل حوزه امروز همه اینها هست و هیچ کدام از اینها نیست، تحول مطلوب همه اینها هست و هیچکدام نیست... مشکل در عنوان جامع گمشده ای هست که تمام مواردِ پیش‌گفته در قالب سوالات و مشاهَدات واقعی از حوزة کنونی، شوؤنی از آن عنوان جامع اند. حوزه باور نکرده است که سنت الهی چنین است که « و اما ما ینفع الناس فیمکث فی الارض» و مفهوم این سنت منحصره، یعنی اگر حوزه از فلسفه وجودی خود که نافع بودن برای مردم و انقلاب و نظام این مردم است، فاصله بگیرد مکثی در زمین نخواهد داشت و از بین خواهد رفت. ریشه مشکل اینست که حوزه از تراث سلف خود تنها دروس را نگاهداشته -که نهایتا متحجرین اجازه خواهند داد برخی تغییرات شکلی و محتوایی نیز در دروس رخ دهد- اما غایتی که علم دین و حوزه‌های علمیة سلف، دنبال میکردند را فراموش کرده است. گمشدة امروز فرآیند رسیدن به تحول مطلوب، گم شدنِ غایت تحول و فهم صحیح از رسالت اصلی حوزه و حوزویان است. چرا حوزه علمیه که مادر انقلاب و نظام اسلامی است عملا فرزند خود را در میان راه رها کرده است؟ چرا حوزه به درد مردم مستضعف جهان و ایتام آل محمد(ص) عملا بی توجه است و به کنجی خزیده و سردرگریبان فرو برده و مشغول رد و اشکال های شکلیِ خویش است؟ حوزه شیخ مفید و شیخ طوسی هم چنین بود؟ اصحاب آقا امام صادق(ع) هم در کوفه به دنبال فقه برای فقه بودند؟ به دنبال چند اشکال و جواب کلامی بودند؟ چه چیز حوزه امروز را منقطع از جامعه خویش و در نتیجه به مرزهای سکولاریسم ویرانگر نزدیک کرده است؟

حقیقت آن است که گم شدة اصلی تحول و گفتمان تحول، فهم صحیح از غایت اصلی تحول است. حوزه رسالت بنیادین خود را فراموش کرده است: رسالت حقیقی حوزه شان امامت جامعه و وراثت انبیاء(ع) است... رسالت اصلی حوزه اقامه دین در جامعه است... ما اگر درسی داریم و بحثی داریم اگر احتیاجی به قرآن مهجور شده در حوزه ها داریم، اگر حکمت را باید جدی بگیریم، اگر فقه را جدا و عمیقا دنبال میکنیم اگر تبلیغی باید برویم اگر تدریس و تدرسی باید بکنیم اگر پژوهشی نیاز است و همه اگرهای گوناگون دیگر برای این بود که نافع برای مردممان باشیم و در عصر غیبت وارث شأن امامت باشیم نه اینکه خود را ابزار و اهداف میانی ما را از غایت غافل کند... چه کسی به طلبه امروز و در کجای حوزه، جمله امام عزیزمان را میگویند که مجتهد آن کسیست که بتواند حتی یک جامعه غیر دینی را راهبری کند؟! کجا چنین تصویری از شان طلبه برای طلبه ساخته میشود؟ کجا مقدمات قریبه و بعیده شان وراثت انبیاء و اقامۀ دین در جامعه ای پویا به طلبه تعلیم میشود؟ طلبه کجا بیش از نیازهای علمی ابتدایی ، برای پیش بری انقلاب و نیازهای اساسی مردم و امت تربیت میشود؟ چگونه است که از منظر بزرگان، مقدمات رسیدن به اجتهاد مصطلح در دین شناسی نیاز به برنامه ای تعلیمی و تفصیلی دارد اما تربیت شدن برای نقش آفرینی های اساسی و مفید در پیش بری انقلاب در شوون دستگاه امامت نیاز به یک برنامه تعلیمی-تربیتی مفصل از همان ابتدای طلبگی ندارد؟ بماند که طلبه میتواند تا انتهای دوران طلبگی و اجتهاد هم پیش برود و ابدا آمادگی خاصی برای نقش آفرینی در حل نیازهای حقیقی دستگاه امامت امت بین المللی اسلام را مثقال ذره ای کسب نکند... فهم عزیزان ما از طلبه انقلابی نهایتا طلبه ایست که به اندازه دانشجویان کمی هم تحلیل سیاسی دارد یک منبر سیاسی هم در انتخابات ها بلد است برود و تمام! این کجا و ماهیت حقیقیۀ طلبه انقلابی کجا؟!

اگر میخواهیم حوزه متحول شود این راه، صرفا از چند تغییر درسی و محتوایی و روشی و... شروع نمی شود بلکه باید حوزه، مجبور شود که به میدان «دردهای اساسی مردم و نظام وامت اسلام» بیاید آنگاه که پای مسائل حقیقی آمد درد حقیقی نیز پیدا خواهد کرد و آنگاه که جانش آتش گرفت برای آن نیاز واقعی درس و روش و محتوا و همه آنچه را که باید، نیز به سمت و سوی مطلوب متحول خواهد کرد، طلبه ای که رسالت اصلیش به عمق جانش بنشیند درس را هم متفاوت و جدی خواهد خواند و طلبه ای که درگیر مسائل اساسی زندگی مردم و انقلاب نشود درسش هم مانند جسم بی روح است که هرچه رشد کند و لایزید الا تباراً

همه آنچه گفته شد به معنای نفی تلاشهای عزیزان و خصوصا اساتید و طلاب انقلابی برای اصلاح سیر حوزه نیست، تلاشهای فراوانی اکنون درحال انجام است که انشاءالله همه مأجور است اما ما برای پیشرفت متناسب با سرعت این قرن ناگزیریم از نقادی دائمی و رسیدن به نظریه های اصلاحی نو به نو

آقا! من نیامدم حرفهای شما را به خود شما تحویل دهم چنان که رسم بدی شده است در این سالها... من آمده ام فهمم را به نایب امام زمانم(عج) عرضه کنم تا آن را محک بزند و به بوتۀ نقد بگذارد

فهم ما چنین بود که عرض شد و به نظر می رسد آنچه جریان نحیف اما پرطمطراق تحجر را در حوزه کنونی به تکاپوی فراوان واداشته نگرانی از شکل گیری تحول حقیقی در حوزه است وگرنه آنها نهایتا در برابر تحولهای شکلی و درسی تسلیم خواهند شد؛ البته با تحریف کلام از موضع... درد ما طلاب جوان علاقه مند به انقلاب، تحول حقیقی و عمیق است که حوزه را چنانکه در شان عصر پسا انقلاب است برای الناس نافع کند و در این مسیر تا پیش روی ما شرک و کفر هست مبارزه هست و تا مبارزه هست «ما» هستیم انشاءالله و آن هم : صفّاً کأنّهم بنیانٌ مرصوصٌ

2- مطلب دوم: میخواهم سنت شکنی کنم و در دیدار طلاب با تحلیل مختصری فهم ما از شرایط کنونی نظام، هندسة انقلاب و جریانات داخلی و بین المللی معارض آن را بیان کنم. به نظر می رسد در اثر رشد درخت انقلاب در این حدود 40سال هرچه جلوتر رفتیم همان سنت جامعه نبوی بیشتر در جامعه ما پدیدار گشته است: یعنی با پیشرفت عمیق انقلاب در جامعه و فضای بین الملل دشمنان بیرونی ما ناامیدتر و جریان کفر ضعیف تر شده در عین حال جریان نفاق درون جامعه پیشتر آمده است. این در کنار ناکارآمدی ها و ضعف ها و اشتباهات 40ساله ما به مثابه حاکمیت اسلامی و همینطور جریانات انقلابی، کشور را به نقطه ای حساس و سرنوشت ساز و در آستانۀ یک تحول عظیم درونی رسانده است. بخواهیم یا نخواهیم آنقدر که ما جلو آمدیم کید دشمنان هم پیش آمده، تهاجم فرهنگی پایه هایی از این کشور را سست کرده، جریان نفاق سیاسی در حاکمیت نفوذ راسخی کرده و برای خود یک بدنه متشکل در نفاق اجتماعی از آن دست که سوره مبارکه نور و سوره مبارکه حدید از آن سخن میگوید فراهم آورده، ناکارآمدی های دستگاه های حساسی چون قوه قضائیه و حتی دستگاه های انقلابی مردم را به ستوه آورده.. جامعه در آستانه انتخاب هایی بزرگ قرار گرفته..

یک دگردیسی که میتواند انقلابی درون انقلاب خمینی(سلام الله علیه) باشد و جامعه اینبار عمیق تر و اساسی تر به آن ارزشها بازگردد یا خدایی نکرده، انتخابی غلط از جنس انتهای دوران حکومت نبوی و علوی را برگزیند و تاریخ را قرنها به عقب براند

آقای عزیزتر از جانمان! جریان انقلابی جوان ما، در دانشگاه و حوزه و جامعه ملتهب این دگردیسی و بحرانهای پیش از آن است، نمیداند دقیقا کدام سنگر را باید محکم نگهدارد، از کدام خط حمله کند؟ اولویت های صحنه دقیقا کدامند؟ سوال دارد، مردم سوال دارند، تردیدهایی در دل جامعه به وجود آمده. و البته برایمان واضح است که مستکبران خارجی و جریان نفاق، میخواهند شما را به حزنی برسانند که صدای رسای شما و راهبری شما به مردم نرسد آقای عزیز ما:لَايحْزُنكَ الَّذِينَ يُسَرِعُونَ فىِ الْكُفْرِ مِنَ الَّذِينَ قَالُواْ ءَامَنَّا بِأَفْوَاهِهِمْ وَ لَمْ تُؤْمِن قُلُوبُهُمْ وَ مِنَ الَّذِينَ هَادُواْ سَمَّاعُونَ لِلْكَذِبِ سَمَّاعُونَ لِقَوْمٍ ءَاخَرِينَ لَمْ يَأْتُوكَ يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ مِن بَعْدِ مَوَاضِعِه...از آن سو، جریانی به موازات جریان انقلابی اما در معاضدت جبهه ضدانقلاب با ادعای اینکه ما انقلابی هستیم و جمهوری اسلامی، انقلابی نیست. با شبهه پراکنی، با دست گذاشتن روی نقاط ضعف، با مظلوم نمایی در اثر نابخردی و ناکارآمدی برخی دستگاه های نظام در معاضدت با جبهه نفاق، برای حرکتهای خودجوش انقلابیون زیرپایی میگیرد و از پشت خنجر میزند...آقا مسالت این سرباز شما اینست که با مردم راجع به شرایط واقعی نظام، مشکلات و اتفاقات بیشتر و صریح تر سخن بگویید، با جوانان انقلابی صریح تر حرف بزنید و البته مجال گفتگوهای دو طرفه بیشتری را نیز فراهم کنید

تقاضا داریم نگذارید عده ای ضعفها و فسادهای خود را پشت نام نظام قایم کنند، استدعای ما اینست که نگذارید فرصت طلبان جریان نفاق و انقلابیون پشیمانِ جلو زده از ولی، نگذارید قاسطین و مارقینی که در کمین مردم اند، گوی دغدغه های جامعه و چیستی تحول اجتماعی را بربایند... ما انشاءالله تمام قد، آماده سربازی این میدانیم درعین حال برداشتمان چنین است که گرچه شما با جامعه سخن میگویید و با موثرین این جبهه به سهم خود بسیار هم خوب ارتباط دارید اما عده ای از میدان دارهای این جبهه گویی نمی خواهند حرفهای شما و این شرایط پیچیده کنونی را بفهمند(وَ إِن تَتَوَلَّوْاْ يَسْتَبْدِلْ قَوْمًا غَيرَكُمْ ثُمَّ لَا يَكُونُواْ أَمْثَالَكم)درعین حال ارتباط دو طرفه امثال ما سربازان و افسران میان رده این مبارزه چند وجهی فرهنگی، سیاسی، امنیتی، اجتماعی، اقتصادی نیز با مرکز فرماندهی کل و خط اصلی مبارزه قطع یا نیمه قطع شده است و اوضاع جبهه روز به روز بحرانی تر و نگران کننده تر می شود

این جبهه نیاز به طرحی نو در ارتباط میان فرمانده حقیقی و سربازان پا به رکاب خصوصا از نسل جوان دارد... گویی نسل گذشته از نفَس انقلابی خویش افتاده... برای یک نَفَس تازه، انقلاب نیاز به جابجایی بین نسلی و میدان دادن به نسلهای جدید از جوانان مومن و انقلابی دارد... این امر متاسفانه حتی در نهادهای انقلابی نیز جدی گرفته نشده و نیروهای فوق العاده توانمند نسل جدید به بهانه های واهی توسط ساختارهای کهنه و فرسوده به عقب رانده میشوند و در جایگاه های کلیدی به کار گرفته نمیشوند... یک کلام! خوبانشان نمی خواهند اعتماد کنند و غیرخوبانِ خسته نیز، دلشان نمی آید این میزها را رها کنند تا جوانانی بیایند که اهل به میز چسبیدن نیستند و میدان را در وسط میدان و میان مردم اداره میکنند. خطاب به مسئولیت داران کنونی عرض میکنم باور کنیم این نسل کنونی( إِنَّهُمْ فِتْيَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَ زِدْناهُمْ هُدىً) است ... دست آخر جنگ تحمیلی را هم نسل جوان انقلاب بود که به رهبری پیر جماران پیش برد، این جنگ دشوار کنونی هم به نظر باید به رهبری مستقیم شما و فرماندهی و میدان داری نسل جوان مومن انقلابی پیش برود... آقا جان شما عزیز مایید از طرف خودم و اگر اجازه داشته باشم از طرف حوزه های علمیه و تمامی طلاب از شما عذرخواهی میکنم و حلالیت میطلبم، به جد معتقدم کم کاریهای ما در حوزه های علمیه در حق این انقلاب گناه جمعی بزرگی است که تا از آن توبۀ نصوح نکنیم و از محضر ولی خود طلب مغفرت نکنیم سلوک تهذیبی حوزه ها در عصر حاضر به سوی قله های ایمانی ناممکن است پس جا دارد جدای از مصادیق اتم خطابات قرآن، خطاب به عزیز خود و نائب امام زمانمان عرض کنیم:

يا أَيُّهَا الْعَزيزُ مَسَّنا وَ أَهْلَنَا الضُّرُّ وَ جِئْنا بِبِضاعَةٍ مُزْجاةٍ فَأَوْفِ لَنَا الْكَيْلَ وَ تَصَدَّقْ عَلَيْنا إِنَّ اللَّهَ يَجْزِي الْمُتَصَدِّقينَ

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها