به گزارش پایگاه 598
اللهم عجل لوليك الفرج
خدا را شكر مي كنم كه توانستم در اردوي جهادي شركت كنم البته تا
روزهاي آخر قرار نبود شركت كنم اما در نهايت به عنوان پيش قراول آمدم.
چند تا برداشت از اردو داشتم كه خيلي هم ناراحت شدم. اول بحث انتظار
بود. ما همه جوره در اردو به خداشناسي و خودسازي و خدمت به خلق و فعاليت
فرهنگي فكر كرديم. ولي خودم را مي گويم، در بحث انتظار كم كار كرديم. چه
كار كنيم براي امام زمان مان؟! چطوري منتظر واقعي باشيم؟! آدابش، نشانه
هايش و ...
درسهاي مهمي كه از اردوهاي جهادي گرفتم يكي اين بود كه زود قضاوت
نكنيم. بعضي ها به ظاهر كم كار مي كردند ولي در باطن يك سري كارها كردند كه
حتي ماها كه خيلي ادعا مي كنيم نتوانستيم انجام بدهيم. مورد ديگر كه خيلي
به دلم نشست اين بود كه بين مردم روستا مي چرخيدم و مي گفتيم كه بياييد كمك
كنيد و كار كنيد، مي خواهيم مسجد بسازيم، ما آمديم اين جا حالا 4 تا منت
هم مي گذاشتيم كه ما از شهر آمديم تا به شما كمك كنيم، آنها يك جورهايي ما
را پيش خودشان ناجي در نظر گرفته بودند و فكر مي كردند كه خدا ما را از
آسمان فرستاده كه بياييم فقط به اين ها كمك كنيم. من وقتي از پيششان مي
رفتم مي گفتم اينها چه آدم هايي هستند كه در مورد ما اينجوري فكر مي كنند؟
يا ما خيلي خودمان را دست پايين گرفتيم يا اينها ما را خيلي بزرگ فرض مي
كنند!
ولي خوب قدر خودتان را خيلي بدانيد، جاي خيلي خوبي آمديد. درس دومي كه
گرفتم اين بود كه به قول يكي از دوستانم در خدمت كه مي گفت خداشناسي در
انزوا هنر نيست، ما يك جورايي آسمان دورك به دلمان نشسته، مي گوييم دورك
قشنگ است، خدا را اينجا پيدا كرديم. ما اين جا از شهر دوريم و به خدا
نزديكيم ولي اگر بتوانيم توي همان شهرمان خدا را داشته باشيم فكر كنم
بيشترين جهاد را كرده باشيم.
از اردوي جهادي خيلي خوشم مي آيد. به نظرم اردوي جهادي مصداق ضرب
المثل علف بايد به دهن بزي شيرين بياد هست، اردوي جهادي هم همين طوره.
افرادي كه در اردوي جهادي شركت مي كنند، كار فرهنگي، عمراني، هنري يا هركار
ديگري كه انجام مي دهند، بحث كار نيست بحث خدمت هست كه به اهالي روستا
انجام مي دهيم. به قول شاعر آسمان فرصت پرواز بلنديست ولي / قصه اين است چه
اندازه كبوتر باشيم
