یکی از مهمترین خطر هایی که ماباید نگران و مواظبش باشیم همین است. یعنی ویروسی شدن تفکر انقلاب اسلامی و تفکر ولایی توسط آدم های ظاهرالصلاح که خودشان را اصولگرا و... نامگذاری کرده اند.
شما با کسانی مواجه هستید که سالها رای مردم را گرفتند، انتخابات های پیاپی را بردند، مجلس هفتم را بردند، مجلس هشتم را بردند، مجلس نهم را بردند و عنوان اصولگرایی را هم یدک می کشیدند و امروز وقتی ما می خواهیم بررسی بکنیم عملکرد و رویکرد آنها را که چقدر آنها واقعا براساس حجت شرعی عمل کردند و بر اساس مبانی انقلابی و با نگاه به افق های آرمانی جمهوری اسلامی در آن جایگاه هایی که حضور داشتند رفتار کردند، نتیجه ، نتیجه ی درخشانی نیست. اینها حتما باید امروز مورد بررسی قرار بگیرد که نعل وارونه زده نشود، که همه چیز را به قدرت رقیب یا به لاقیدی رقیب نسبت ندهند.
اگر مابه یک سری شکست های ظاهری می رسیم ؛ حتما ضعف های جدی ای در بین خواص و بدنه انقلابی وجود داشته است و اگر کسی بخواهد اینها را بپوشاند و انگشت اتهام را به سمت دیگری بگیرد بعید است که ما بتوانیم از این چالش عبور بکنیم.
پراگماتیزم کورِ زندگی های انتخاباتی
امروز خطر اصلی این نیست که جامعه ما غیر انقلابی بشود، مردم ماغیر انقلابی بشوند؛ خطر اصلی این است که حزب اللهی های ما غیر انقلابی بشوند!
جماعتی که به ظاهر و درشعار، خود را اصولگرا و انقلابی و حزب اللهی می دانند ومی نامند در عمل از مبانی انقلاب اسلامی فاصله بگیرند و این فاصله روز به روز بیشتر بشود و به مبانی سکولار یا یک پراگماتیزم کورِ بدون مبنایِ بدون حجت دچار بشوند و ذهنیت ها و زندگی شان به جای اینکه بر اساس مبانی اخلاقی و معرفتی دینی شکل بگیرد براساس یک سری تقویم های سیاسی و انتخاباتی تنظیم بشود و روز به روز، هم ؛ آن ابتهاج معنوی وخلوص و روحیه ی بسیجی را از دست بدهند و هم مبانی معرفتی در آنها تضعیف بشود ولی در ظاهر در جنگ های زرگری سیاسی ، پرچم بدنه انقلابی دست اینها باشد.