سرویس سیاسی پایگاه 598: روزی ناطقنوری تشکیلاتیترین و متعصبترین عنصر جناح راست بود. همین جماعت
(جناح چپ) از ورود وی به مسجد دانشگاه برای نماز جلوگیری کردند و در
انتخابات 1376 ـ عین امسال روحانی - او را متهم به دیوارکشی جنسیتی کردند.
آن روز او را میزدند که چرا در پازل هاشمی است و امروز او را مینوازند که
در راه و میراثدار هاشمی است.
یک روز او را رئیس مجمع میکنند. یک روز مدیر اتاق فکر دولت. یک روز او را
روانه شهر نور میکنند و یک روز از لواسان آمارش را میدهند.
یک روز اصولگرای معتدل معرفیاش میکنند و یک روز پرچمدار اصولگرایان جوهری.
تا قالیباف نامه نواصولگرایی را نوشت دوباره عکس یک یا دو روزنامه شد
(سهشنبه همین هفته) که "رنسانس اصولگرایی" و نوشتند؛ "ممکن است وی
پایهگذار یک تحول جدید در جریان اصولگرا باشد" و باز نوشتند؛ "ناطق
میتواند پایهگذار احیای اصولگرایی در ایران باشد" و همچنین عنوان کردند؛
"خاموشی نوری دیگر در دانشگاه آزاد" (پس از استعفا از هیات امنا). واقعاً
این جماعت از جان ناطق چه میخواهند؟!
اگر ناطق را صاحب این همه حسن و کمال میدانند چرا در حلقه اصلاحطلبان
مورد مشورت و مرجعیت نیست؟ چرا عضو شورای عالی یا شورای سیاستگذاری
اصلاحطلبان نیست. چرا ناطق را برای همسایه مفید میدانند؟
اولین توهین این مواجهه به خود ناطق است و او باید به این بازی پایان دهد.
قطعاً وقتی آنان ناطق را محور اصولگرایان میپسندند یعنی به اصولگرایی
بدون خاصیت و ضعیف شده میاندیشند. مگر میشود یک جریان سیاسی دنبال احیا و
تقویت رقیب باشد؟! پس ناطق باید بداند که آنان با هل دادنش به خطوط اول
اصولگرایان، به دنبال طرد و نابودی سیاسیاش هستند نه تکریم وی. به دنبال
تضعیف رقیباند نه تقویت آن. آیا ناطق باید تضعیفکننده جریان مادری شناخته
شود؟! مگر الان اصولگرایان توصیه میکنند چه کسی یا کسانی برای محوریت
اصلاحطلبان مناسباند؟ که عکس آن نیز طبیعی باشد؟.
روزی یک بار شکست ناطق در 76 را مقابل چشمش میآورند که ما تورا به رسمیت
میشناسیم اما برای همسایه نه برای خودمان و ناطق به خوبی این بازی را
میفهمد. اما مشکل ناطق قبل از اینکه سیاسی باشد روانشناختی است. ناطق تراز
خود را رییس قوه میداند و دوست دارد سر باشد. مرجع باشد. محور باشد. پشت
صحنه را آرایش دهد و همه برایش لنگ بیندازند. وقتی این تراز برای او رعایت
نشود دچار ناسازگاری میشود و شده است. نقاد وضع موجود میشود. او هر
مسولیتی را نمیپذیرد و شان خود نمیداند لذا جایگاهتراشی برای وی دومین
توهین به ایشان است.
ظاهراً قرار است با یک مشت احمدینژاد تا پایان عمر دلخور بماند. چون در
پسااحمدینژاد نه او توانست به اردوگاه مادری برگردد و نه اصولگرایان به
فکر دلجویی و بازگشت وی افتادند. ناطق نازکش میخواهد اما در جریان او، هیچ
کس ناز دیگری را نمیکشد.
برادر بزرگ ایشان در سال 1376 گفت؛ "برادرم ذوب در ولایت است". اما ناطق
این روزها به "مولوی - ارشادی" معتقد است. اشارههای آقا را دنبال نمیکند
اما حتماً به حکم و دستور آقا تمکین حداکثری میکند و این مشی نیز برای
اصلاحطلبان جذاب جلوه نموده است. جذابیت دیگرش زود دست به استعفا شدن است
که با نازکشی حل میشود.
اما ناطق باید از آنان بخواهد و بگوید اگر این همه لطف در حق من دارید،
اجازه دهید یک بار بالای مجلستان بنشینم تا راستیآزمایی صداقت و نفاق روشن
شود. فقط خود ناطق است که میتواند این بازی تمسخرآمیز و نفاقآلوده را
پایان دهد.
* عبدالله گنجی