عادت کردهایم پیش از آنکه معروف را معروف کنیم، بدان امر کنیم و پیش از آنکه منکر را در ساحت فرهنگی جامعه منکر نماییم، با غضب از آن پرهیز دهیم. این منش غلط است.
انگارهها و برساختههای دینی در نظام معرفتی دینی و در یک منظومه معنا پیدا میکنند. اگر یک برساخته را خارج از آن منظومه معرفتی بردیم و بدان امر کردیم این دیگر الزاماً امر به دین نیست. چون در این خروج از بستر حقیقی، یک قلب هویتی نیز شکل گرفته است. برساختههای دینی با رگ و پی دینی هستند نه بدون آن.
حجاب در اسلام صرفا یک پوشش نیست؛ یک شرف است. در صدر اسلام برخلاف آنچه ممکن است اکنون جوانان ما تصور کنند، کنیزان حق پوشیدن حجاب نداشتند. حجاب فخر بود نه کسر شأن!
به واسطه تطورات فرهنگی جامعه ایران بعد از انقلاب کمکم برخی درصدد بر آمدند تا حجاب را کسر شأن و پوشش اُمّلها نشان دهند. روند سینمای ایران در این زمینه وقاحت را به اوج خود رساند و صدا و سیمای جمهوری اسلامی نیز در مسیر این تطورات متأسفانه همراهی کرد. آنکه پوشش و حجابش کمتر بود باکلاستر و باشرافتتر نمایش داده میشد و آنکه چادر داشت، گدا، حقیر، بیکلاس، عقبمانده، توسریخور و... .
به عبارت دیگر در سیر تطورات فرهنگی جامعه ایران، حجاب به عنوان یک برساختهی دینی که پیش از اسلام نیز موضوعیت داشته، از بستر و رگ و پیاش جدا شد و انگارههای متفاوتی را در جامعه ایجاد کرد. به این ترتیب دعوت به حجاب دیگر دعوت به حیا و فخر و شرافت نبود؛ بلکه دعوت به کهنگی و عقبماندگی و... تلقی میشد.
یک اتفاق ارزشمند که در سالهای اخیر افتاد تطور پوشش چادر بود. کمکم چادرهای عربی موضوعیت پیدا کرد و روسریهای کمی رنگی از زیر چادرها نمایان شد. از نگاه فقه فردی همین رنگ و لعاب اندک نیز ممکن است مورد خدشه قرار گیرد و عنوان زینت پیدا کند اما از منظر اجتماعی به شدت مدافع این تحولات هستم. معتقدم در سایه این تحولات ولو آنکه در ظاهر نوعی زینت(که البته این عنوان نیز میتواند محل بحث باشد) همراه چادر شد اما چادر به چادریّتش باز گشت. چادر بار دیگر شریف شد و نه صرفاً پوشش عقبماندهها.
از منظری دیگر باید گفت ظهور مدل جدیدی از چادر ترمز غربگرایی افراطی را کشید و بیحجابی را از پوشش انحصاری شرافتمندانه در آورد.
وقتی به پدیدهها صرفاً با نگاه فقه فردی نگاه کنیم و آنان را در بستر اجتماعی و حکومتی در نظر نگیریم گرفتار آدرس غلط میشویم.
ممکن است گفته شود بالاخره خیلی از متدیّنین ما نیز مدل چادرهایشان عوض شد. در پاسخ باید گفت اولاً این نگاه خیلی سادهانگارانه و خوشبینانه است که گمان کنیم اگر روند قبل ادامه پیدا میکرد، حجاب اینان نیز همانگونه باقی میماند. نگاهی به خانوادهها و وضعیت شکاف نسلی بیاندازید. خانوادههای خیلی از مذهبیها، علما، مسئولین و... را دیدهاید؟ به راستی روندی که با آن تبلیغات غربی از یک سو و با اقدامات غلطی چون به سر کردن زورکی چادر بر سر بیماران و زائوها در بیمارستانهای نیروهای مسلح هنوز هم ادامه دارد و چادر را تبدیل به شنل میکند از سوی دیگر، قرار بوده چه آیندهای را برای این پوشش به وجود بیاید؟ چیزی جز نفرت از چادر؟ اسلام شرط مداوای مریض را حجاب قرار داده؟ بیمارستان ملک شخصی شماست که حتماً و حتماً هم باید چادر سر همه باشد تا داخلش شوند؟ ثانیاً همین نگاه منفینگرانه در خصوص حجاب کنونی نیز حتی از منظر فقه فردی جای بحث دارد. آیا واقعاً چادر لبنانی با خصوصیاتی که جلب توجه نمیکند زینت محسوب میشود و غیرشرعی است؟
ممکن است شما در ادامه این تطورات بگویید باز هم باید تدابیری اندیشید. مسئلهای نیست. اما تطوراتی که در این چند ساله اتفاق افتاده به شدت قابل دفاع است.