آويني فيلم: جشنواره سي ام كه دربست، حاصل برنامه
ريزي و سياست گذاري هاي مديريت سينمايي دولت دهم است را پشت سر گذاشتيم.
جشنواره اي كه در صورت بررسي منصفانه، عوامل قابل دفاعي در ابعاد و زواياي
اجرايي- تكنيكي آن جلوه گري كرد.
تنوع ژانري- البته نه به تعداد تمام گونه هاي موجود- مشاركت سلايق، حضور
چند نسل فيلمساز (به ويژه پررنگي عرض اندام فيلم اولي ها) و نيز كميت آثار
با رويكرد سياسي از جمله برجستگي هاي اين رويداد مهم بود.
اما همه مسايل به اين ها ختم نمي شود، بي پرده بگوييم تا سينماي ايران
نتواند روايت كننده مضامين و اهداف انقلاب اسلامي باشد، نه تنها مورد پذيرش
نخبگان قرار نخواهد گرفت بلكه از سوي مخاطبان انبوه و متعاقباً مردم جهان
نيز مورد اقبال واقع نخواهد شد.
در نظر بگيريد اگر نظام كنوني در چهارمين دهه حيات اش احساس برنايي و
شادابي دارد و در نزد دنياي بيروني هر سال جايگاه و مقام شاخص تري مي يابد،
دقيقا و تحقيقا به دليل منحصر به فرد بودن اجزاي اجرايي- حكومتي و اهداف
مترقي و آرمان خواهانه آن است.
حكومتي كه در عين غلبه سكولاريزم برجهان، ديني زيستن و اداره امور مذهبي
جامعه را اثبات كرده، بدون اينكه از روند علمي گرايي و توسعه كشور عقب
بماند، مي تواند جاذبه هايي براي به اسلام گرويدن «شان استون» ايجاد كند.
آيا سينماي ما و ويترين آن يعني جشنواره فيلم فجر امسال نماينده برحق اين
دستاوردها بود؟
ترديد نكنيم تا سينماي ايران در تمام اجزا و عناصرش تصويرگر اين داشته ها
نباشد و نتواند ترسيم گر روابط و مناسبات، غم و شادي، عدالت خواهي و ظلم
ستيزي اين مردم باشد، شكل و فرمي بومي- ملي نخواهد يافت.
چندي پيش يك فرانسوي در پاريس از «جواد شمقدري» پرسيد شما چه سينمايي موازي هاليوود مي خواهيد پايه گذاري كنيد كه با آن متفاوت باشد؟
پاسخ به اين پرسش همه آن سينمايي را به ارمغان خواهد آورد كه در شأن انقلاب
اسلامي باشد. در واقع پرسش كننده از آنجا به اين سؤال رسيده كه به وضوح
شاهد و ناظر تفاوت و تمايز جمهوري اسلامي با ديگر نظام ها است. نه اين
فرانسوي كه بسياري از فرهيختگان اقصي نقاط جهان و خصوصاً توده هاي مردم اين
كشورها چشم انتظار سينمايي از اين سو هستند كه حامل مضامين و مفاهيم مترقي
انقلاب ايران باشد.
روايت هاي دستمالي شده هاليوودي و كپي هاي ناقص و نارسا از سينماي روشنفكرانه اروپا ظرف مناسبي براي نمايش اين عظمت نيست.
سينماي اين دوره علي رغم اينكه از سر و رويش مي باريد كه سينمايي مديريت
شده است و حتي قريب به اكثريت حاضرين در ويترين آن را نسل فيلمسازان پس از
انقلاب تشكيل مي داد اما اين در برپاشنه آثاري مي چرخيد كه هنوز از سينمايي
با رنگ و بوي انقلاب اسلامي فاصله عميق داشتند، اين همان زنگ خطر جدي است
كه به صدا درآمده ولي برخي ها گوش هايشان را بسته اند و بي شك تا براي
فيلمسازان روشن نباشد كه توفيقشان در ارجاع به نوعي از سينماست كه از ارزش
هاي اين ديار پيروي كند هرگز نخواهند توانست فيلمي بسازند كه در ذهن و دل
همه و از جمله تاريخ ماندگار شود.
حركت هاي مردمي منطقه عليه ديكتاتورها و تغيير فضاي سياسي اين كشورها شرايط
و جوي را پديد آورده كه شور و هيجان انقلابي در اين ممالك نيازمند سينماي
پاسخ دهنده و تقويت كننده روحيه مبارزه
جويانه باشد، مانند آنچه نسل ما در اوايل انقلاب داشت و با فيلم هايي چون
«نبرد الجزاير» به تحول روحي و ذهني مضاعفي دست مي يافت تا با ورود به
خيابان ها، محكم تر شعار ضداستكباري سر دهد.
چند فيلم از جشنواره امسال را مي توان نماينده انقلاب اسلامي اي دانست كه
بي اغراق مردم منطقه متأثر از آن به خروش آمده اند؟ و چند فيلم از اين همه
اثر به نمايش درآمده درجشنواره حامل محتوايي است كه در صورت پيروزي انقلاب
هاي منطقه بتواند مخاطبان اين كشورها را به وجد آورد؟ انتظار اينكه همه
فيلم ها دراين راستا باشد غيرمنطقي است، اما حداقل هايي كه غيرمنطقي نيست؟
وجود فيلم هايي كه با سياست ها و مديريت كنوني ساخته شده بودند مانند آثار
دفاع مقدس كه به رغم همه نيش و كنايه هاي شبه روشنفكرانه شان بازهم افتخار
جشنواره شدند ولي انبوه فيلم هاي سطحي پيرامون موضوع خيانت- با همه جذابيت
هاي دراماتيك آن- بودند كه توجيه ناپذير جلوه كردند.
سي و سه سال مديريت متكي بر مردم و رهبري هوشمندانه سياسي براين كشور به جز
سينما به چه وسيله اي مي تواند به سمع و نظر ملت هايي برسد كه با عشق به
اين موفقيت ها به پا خاسته اند؟
سربلندي سينماي دفاع مقدس درجشنواره امسال بخشي از نمايش ايثار مردمي براي
رسيدن به استقلال و آزادي است، اما سال هاي پرفراز و فرود پس از اين، مردم
با مصايب بسياري دست و پنجه نرم كرده اند تا به ثبات و آرامش كنوني رسيده
اند، از جمله همين طبقه متوسطي كه از سوي سينماگران متهم به خيانت هاي درون
طبقاتي است همواره در كنار انقلاب بوده و براي آن هزينه هايي پرداخته است.
جشنواره سي ام نمونه اي از رويكرد سينماي مديريت شده است، يعني تا همين
اندازه كه شاهد تنوع ژانري و مضموني بوديم نشان داد كه اگر سينما به درستي و
براساس نيازها و اهداف انقلاب مديريت شود بازدهي آن سمت و سوي درستي خواهد
يافت.
وقتي شاهديم كه بخش اعظم سرمايه گذاري فيلم ها توسط دولت صورت مي گيرد
طبيعي است كه چشم فيلمساز به اشاره سرمايه گذار است، در اين رابطه مثلا
جايگاه سازماني مانند بنياد سينمايي فارابي بيش از پيش برجسته مي شود، حال
آنكه فقدان مديريت راهبردي نسبت به مضامين مورد توجه انقلاب نتيجه اش همين
مي شود كه شاهديم از بين نزديك به صد فيلم توليدي غالب آنها در خدمت مفاهيم
و ساختارهايي است كه دردي از جامعه ايران را دوا نمي كند، نه به مخاطب لذت
سرگرمي سالم را مي چشاند و نه چالش ذهني نسبت به سرنوشتشان ايجاد مي كند.
بنابراين جشنواره سي ام طليعه اي است در اين راستا كه مي شود سينمايي در
انداخت كه نماينده برحق مردم ايران و انقلاب اسلامي باشد، مشروط بر اينكه
برنامه ريزي ها و سياست گذاري هايمان در راستاي پاسخ به سؤالي باشد كه آن
مرد فرانسوي از «جواد شمقدري» پرسيد.
تحقق چنين سينمايي «شان استون»هاي زيادي را به دامن انقلاب و اسلام جذب مي
كند. تجربه متبلورشدن نقش مديريت دراين جشنواره، انتظار از جشنواره سي ويكم
را در راستاي اهداف انقلاب تقويت مي كند، آيا از الان اين موضوع را در
دستور كار داريم؟