عدنان
قاشقچی که در نگارش قاشوقچی نیز نوشته میشود و رسانههای عرب زبان وی را
"عدنان خاشقچی" معرفی می کنند، متولد 25 جولای 1935 میلادی در شهر مکه
مکرمه است.
عدنان در خانوادهای با اصالت ترک به دنیا آمد و پدرش محمد قاشقچی اردنی پزشک خصوصی دربار سعودی و مخصوصا ملک عبدالعزیز، پادشاه وقت عربستان بود.
عدنان در دوران جوانی برای تحصیل به آمریکا
رفت و سعی کرد از رابطهاش با دربار سعودی و حضور در ایالات متحده نهایت
استفاده را برده و از همان زمان وارد دلالیهای بزرگ بینالمللی شود.
ارتباطات ویژه با خاندانهای پر نفوذ: از عبدالناصر تا پرنسس دیانا
در
سال 1954 میلادی،سمیرا قاشقچی، خواهر عدنان با محمد الفاید، ثروتمند مصری
مقیم بریتانیا ازدواج کرد که حاصل این ازدواج پسری به نام "دودی الفاید"
است؛ که در جوانی و در سال 1997 در سانحه تصادف به همراه پرنسس "دیانا"
همسر سابق ولیعهد انگلیس کشته می شود. بسیاری از رسانهها و مردم انگلستان
در آن زمان معتقد بودند مرگ "دودی" و "دیانا" بی ربط به خاندان سلطنتی
انگلستان نیست.
رابطه عدنان با مصری ها تنها به شوهر خواهرش
"محمد الفاید" ختم نمی شود. وی با داماد خانواده "جمال عبدالناصر" رئیس
جمهور اسبق مصر نیز رابطه دوستانه و تنگاتنگی داشت.
روزنامه سعودی "الوطن" در تیر ماه سال 89 مصاحبه مفصلی را با "منی عبدالناصر" دختر جمال عبدالناصر رئیس جمهور اسبق مصر و همسر "اشرف مروان" تاجر اسلحه و شخصیت سرشناس مصری به بهانه مرگ شوهرش انجام داد که در آنجا از رابطه دوستانه "عدنان قاشقچی" و "اشرف مروان" داماد جمال عبدالناصر صحبت به میان آمده است.
جالب است که در اینجا گفته شود "اشرف مروان" نیز که خود دلال و
تاجر مصری است در سال 2007 به گفته "منی عبدالناصر" به طرز مشکوکی در لندن
کشته شد.
رابطه عدنان قاشقچی با ایران-1: ماجرای مک فارلین
جنگ
ایران و عراق ،حادثه تاریخی و سرنوشت سازی بود که در بستر مجموعه ای از
عوامل و زمینههای مختلف شکل گرفت که از تاریخ 31 شهریور سال 1359 با تجاوز
عراق آغاز شد و در 29 مرداد 67 پس از پذیرش قطعنامه از سوی ایران به پایان
رسید.
قضیه معروف مک فارلین در سال 1365 هم یکی از مواردی
است که طی این هشت سال برای دستگاه دیپلماسی ایران بوجود آمد. این جریان
موضوعی است که هنوز همچنان دارای ابعاد ناشکافته و ناگفتهایست که شاید
روزی درباره آن سخن گفته شود.
در این گزارش مواردی که تاکنون
در رابطه با ماجرای مک فارلین از زبان مسئولان نظام مطرح شده است و بی
ارتباط با عدنان قاشقچی نیست منتشر می شود.
13 آبان سال 1365
بود که مرحوم هاشمی رفسنجانی در میان شعارهای مرگ بر آمریکا، در سالگرد
تسخیر لانه جاسوسی پشت تریبون رفت و بعد از حمله به لیبرالها و غربزدهها،
تأملیکرد و گفت: «من نمونه بسیاری از استیصال آمریکاییها در سینه
انباشته ام و مطالبی دارم که نمیشود اینجا همه آن را مطرح کرد و شاید در
آینده چنین فرصتی پیش آید.»
رئیس وقت مجلس شورای اسلامی سپس
به ماجرای درخواست آمریکاییها برای آزادی گروگانهای خود در لبنان و
واسطهگری نخست وزیر ژاپن اشاره کرد و درنهایت به واسطه گری دلالهای اسلحه
و ورود هواپیمای حامل سلاح و قطعات پیچیده برای ایران که تمام سرنشینان آن
با پاسپورت ایرلندی وارد ایران شدند پرداخت. به قول مرحوم هاشمی به علت
این ورود با هویت جعلی، جمهوری اسلامی میتوانست به جرم ورود غیر قانونی و
جاسوسی آنها را بازداشت کند!
هاشمی رفسنجانی در حالی که همه
سکوت کرده بودند تا ببینند افشاگریها تا به کجا پیش میرود، گفت: «در
فرودگاه مهرآباد معلوم شد اینها آمریکایی هستند و روابطی دوستانه با رژیم
صهیونیستی دارند و از طرف ریگان برای مسئولین عالی رتبه کشور پیام آوردند و
ما فوری با دوستان خود جلسه گذاشتیم و اینها را سه ساعت و نیم در فرودگاه
معطل و متوقف کردیم.
مسئله خدمت امام عرض شد و امام فرمود با اینها جلسه نگذارید پیامشان را هم نگیرید و ببینید اینها برای چه به ایران آمدند.
آنها
را به هتل منتقل کردیم و در هتل گفتند، هیأت با مدیریت مک فارلین از طرف
ریگان هدیه آوردند، هدیه برای هر یک از ما [روسای قوا] یک سلاح کمری بود و
اما پیامی هم داشتند که میخواستند حضورا در جلسه اعلام کنند.
یک
کیک صلیبی شکل هم آورده بودند که می گفتند این کلید فتح روابط است،
بچههای حفاظت که در فرودگاه معطل بودند و گرسنه، کیک را گرفته و خورده
بودند و دیگر چیزی نمانده بود که به ما برسد.
مک فارلین مشاور امنیتی ریگان
«ما
یکی از دوستان مسلط به زبان را وارد این افراد کردیم تا متوجه صحبتهایشان
شویم. هدف اینها این بود که بیایند یخ روابط ایران و آمریکا را بشکنند و
هدف دیگر آنها ایجاد روابط حسنه و ایجاد دوران طلایی به قول خودشان بود تا
نیازهای ایران را هم مرتفع کنند.
آنها درخواست داشتند پیام رئیسجمهور کشورشان را به مقامات رسمی کشور تحویل دهند که ما حاضر نشدیم و گفتیم ما با آمریکا قهر هستیم. بالاخره بعد از 5 روز اینها را مرخص کردیم، تلفن هواپیماشان را هم اجازه ندادیم استفاده کنند و از تلفن عمومی که تحت نظر بود استفاده کردند و الان ما صدای مک فارلین را داریم. یک انجیل هم با خط ریگان دادند که ماکپی آن را داریم و خود انجیل را نگرفتیم.»
(روزنامه جمهوری اسلامی 14 آبان 65)
پیش
از افشاگری 13 آبان مرحوم هاشمی رفسنجانی در سالگرد تسخیر لانه جاسوسی
مجله عربی الشراع چاپ بیروت در شماره دوم نوامبر 1986 (11 آبان 1365) این
خبر را فاش کرده بود.
اینکه خبر چگونه سر از الشراع در آورد و
ناگهان به خبر روز تبدیل شد و این که چه کسی این خبر را به الشراع داده
بود خود محل بحثهای مفصلی بوده است.
به هر حال مک فارلین به
همراه یک فروند هواپیمای حامل اسلحههای خریداری شده توسط جمهوری اسلامی
وارد ایران شد. کلت، کیک و انجیل امضاشده توسط رونالد ریگان رییس جمهور وقت
آمریکا هدایای همراه مک فارلین بود که به نشانه حسن نیت همراه خود آورده
بود.
علی اکبر هاشمی رفسنجانی در مورد ماجرای مک فارلین در
سال 1366 به مجله کیهان هوایی می گوید: « از همان روزهای اولیه جنگ همه
دنیا میدانستند که سیستم نظامی ما به دلیل برجای ماندن از زمان شاه مخلوع ،
آمریکایی و غربی است و همه میدانند که کشوری که از نظر سطح ترقی مثل
ایران است قدرت اینکه امکانات را خودش تهیه کند ندارد، بنابراین برای ما
کاملا طبیعی بود که سیستم نظامی موجود را حفظ کرده و آن را تدارک کنیم.»
همین
امر سبب شد که ایران برای تداوم جنگ با عراق و دفاع از کشور درصدد تامین
تسلیحات مورد نیاز خود برآید. رفسنجانی در ادامه مصاحبه خود با کیهان هوایی
با اشاره به نقش دلالان اسلحه در این قضیه می گوید:« شاید ده یا بیست بار
از مسئولان کشور شنیدید که ما به هر حال از جیب همین غربی ها ، دلال ها و
یا کمپانی های غربی آنها را بیرون می آوردیم با واسطه، بی واسطه ، گرانتر و
گاهی ارزانتر.»
هاشمی رفسنجانی در این مصاحبه می گوید «با
استفاده از دلال هایی چون منوچهر قربانیفر و یا عدنان خاشقچی به خرید موشک
های هاگ ، قطعات اف 14 و.... می پردازیم و سوی دیگر این قضیه (مک فارلین)
که آمریکایی ها بودند خیال می کردند که می توانند از نفوذ معنوی جمهوری
اسلامی بر مقاومت اسلامی بویژه در لبنان برای آزادی گروگانهای امریکایی
استفاده کند و به همین دلیل به ایران اسلحه می فروختند. از سوی دیگر در این
جریان رژیم صهیونیستی نیز یک پای ماجراست»
امام خمینی (ره) وقتی متوجه ورود اسراییل به بازار خرید اسلحه ایران می شوند می فرمایند:
« اسراییل دست به دریا هم که بزند دریا نجس می شود.»
اما
اسراییل که دنبال مقاصد شوم خود بود دست از رفتار خود برنمی دارد و وارد
گفتگو با آمریکا می شود و در نهایت پیشنهاد فروش اسلحه به ایران از طریق
آمریکا را می دهد. استدلال اسراییل این بود که تا موقعی طرفین درگیر در جنگ
به بن بست نرسیده اند باید از طولانی شدن جنگ دفاع کرد و پیشنهاد فروش
اسلحه به ایران هم روی همین استدلال استوار بود.
پس از افشای
جریان ورود مک فارلین به تهران که به دستور حضرت امام خمینی (ره) صورت
گرفت و در حالی که رژیم صهیونیستی به نوعی در این قضیه زیر سوال رفته بود
بیانیه ای ازسوی اسحاق شامیر (نخست وزیر وقت رژیم صهیونیستی) منتشر شد که
در آن تاکید شده بود که « دولت اسراییل تایید می کند که به درخواست آمریکا
در انتقال تسلیحات به تهران همکاری کرده است ووجه این تجهیزات توسط یک
نماینده ایرانی به بانکی در سوئیس واریز شده است.»
نام فرد
مورد ادعای اسرائیل هرگز افشانشد اما نام دو دلال دیگر که هاشمی رفسنجانی
نیز به آنها اشاره کرده بود پس از این افشاگریها برسر زبانها افتاد ،
منوچهر قربانی فر و عدنان خاشقچی سرمایه دار اهل عربستان سعودی. گفته
میشود سلاحهایی که مکفارلین به ایران آورد توسط همین دو دلال مشهور
اسلحه از بازار سیاه و غیر رسمی اسلحه خریداری شده بودند.
بنابراین
طبق گفتههای هاشمی رفسنجانی ایران با استفاده از دلال هایی چون «منوچهر
قربانیفر» و «عدنان قاشقچی» به خرید موشکهای هاگ ، قطعات اف 14 و امثال
آن میپرداخت و براین اساس مرحوم هاشمی رفسنجانی از حضور «عدنان قاشقچی» در
ایران در رابطه با ماجرای مک فارلین پرده برداری می کند.
رابطه عدنان قاشقچی با ایران- 2: شاهپری زنگنه
در
سال 1991 میلادی، عدنان قاشقچی پس از جدایی از نخستین همسرش به نام ثریا،
که از او دارای پنج فرزند است با دختری به نام «شاهپری زنگنه » که یک دختر
ایرانی است ازدواج میکند و همزمان در همان سال با معشوقه خود «لامیا» نیز
ازدواج کرد.
«نبیلا »، دختر بزرگ عدنان از همسر اولش، طی گفتگویی که در سال 1996 میلادی با روزنامه انگلیسی تلگراف انجام داد از یک بحران فامیلی در خانواده قاشقچی پرده برداشت.
بظاهرا نبیلا و لامیا
مادر خوانده تازهاش، علیه، شاهپری زنگنه همسر ایرانی قاشقچی، همدست شدند
تا عدنان از شاهپری جدا شود، اما تجارت، پول و معامله با ایران چیزی نبود
که قاشقچی به آسانی از آن دل بکند.
عدنان قاشقچی در کنار همسر ایرانیش "شاهپری زنگنه"
شاهپری زنگنه کیست؟
«شاهپری»
دختر «پری زنگنه» زن خواننده ایرانی است؛ اپرا خوان ایرانی که در اوائل
دهه هفتاد میلادی به دلیل تصادف رانندگی چشمان خود را از دست داده بود.
پس از تصادف ،پری زنگنه از شوهر و دو دخترش جدا شد و درحالی که دخترانش برای ادامه زندگی به فرانسه رفتند پری زنگنه تصمیم گرفت در ایران زندگی کند و پس از انقلاب نیز ترجیح داد در ایران بماند و به کار موسیقی ادامه دهد. وی در سالهای اخیر از کار کناره گرفته ولی همچنان در ایران زندگی میکند.
اما
«شاه پری زنگنه» در دهه 80 میلادی در حالی که بیست و چهار سال بیشتر
نداشت، در یکی از سواحل اسپانیا با عدنان قاشقچی میلیاردر عربستانی آشنا شد
که این آشنایی یک سال بعد به ازدواج کشید و مراسم ازدواجشان در شهر مکه
برگزار شد.
رابطه عدنان قاشقچی با ایران-3: معاملات نفتی با ایران
یک
نشریه فرانسوی به نام ابسسیون در گزارشی نوشته است یکی از دلایلی که عدنان
قاشقچی همواره به شاهپری زنگنه عشق میورزید و با وجود تلاش های فراوان
دخترش مانع از جدایی این دو شد رابطه نزدیک اقتصادی شاهپری با بعضی مقامات
در ایران بود.
در بیست و هفتم آوریل 2007 میلادی، همین
نشریه فرانسوی افشا کرد سازمان اطلاعات فرانسه (DGSE) و سازمان مرکزی
اطلاعات آمریکا (CIA) ،تحقیقات مشترکی را درباره یک شرکت نفتی و بازرگانی
ایرانی «ثبت شده در خارج» آغاز کردند تا نحوه فعالیت این شرکت بازرگانی
متعلق به دولت ایران مشخص شود. علت این تحقیقات نیز ورود برخی از شرکت های
فرانسوی با واسطه گری این شرکت در دوران اصلاحات به داخل ایران بود که
بعدها مشخص شد نام فردی به نام شاهپری زنگنه و عدنان قاشقچی در این ورود و
خروجها در میان است و این افراد با برخی از دلالان نفتی ایرانی در ارتباط
هستند.
از آنجا که فعالیت ادامه دار شاهپری زنگنه همسر
ایرانی عدنان قاشقچی در اقتصاد فرانسه تنها مربوط به صنعت نفت نیست و با
شرکتها و صنایع مختلف فرانسوی از جمله خودروسازها و دیگر صنایع در ارتباط
است، بنابراین قطعا مشاورههای اقتصادی وی به صاحبان صنعت در فرانسه در
پیشبرد اهداف اقتصادی در ایران دور از ذهن نیست. گذشت زمان می تواند از
رابطه تجاری و اقتصادی وی و همسرش با صنایع فرانسوی و احیانا ایرانی پرده
برداری کند.