مشرق، آخرین تیر بر گلوی "فرمانده" که اینک بدنش از کثرت تیرها به خارپشتی تبدیل شده بود، اصابت کرد و او را از پای انداخت.
- طریق!
- بله طارق!
- سرش چقدر می ارزد؟
- مختار سرسنگین است طارق؛ علی القاعده باید هموزن سرش طلا بدهند.
... مرد در همان حال، کشان کشان سعی میکرد بدن نیمه جان خود را به داخل مسجد بکشد...
- می خواهد چه کند طریق؟
- غلط نکنم می خواهد در مقتل "علی" بمیرد...
***
پدر به سریال مختارنامه و به خصوص شخصیت خود مختار علاقه زیادی داشت.
در قسمت آخر به یاد دارم شهید مقدم بسیار تحت تاثیر سکانس آخر فیلم قرار گرفت و می گفت ما وظیفه داریم شیعه را احیا کنیم و به همان قدرت گذشته اش بر گردانیم. همیشه هم تاکید می کرد من این وظیفه را روی دوشم احساس می کنم.
شهید مقدم هر وقت در مورد شخصیت ابراهیم مالک اشتر صحبت می شد، می گفت: من واقعا متاسفم. ای کاش اینطور نبود.
*راوی: زینب طهرانی مقدم