وقتی خودروی حامل حسن روحانی به
معدن آزادشهر رسید، کارگران معدن به سرعت گرداگرد این خودرو جمع شدند اما
استقبال کارگران از روی خوشآمدگویی و خوشرویی نبود بلکه فریاد اعتراض،
خود گویای همه چیز بود، مصیبتدیدگان فاجعه معدن پنج روز پیش در انتظار
شهروند درجه یک دولت یازدهم بودند اما فاصله طبقاتی؛ این انتظار را پنج روز
به تعویق انداخت تا فاصله مرفهان بیدرد با اقشار آسیبپذیر بیشتر و بیشتر
شود.
فریاد اعتراض کارگران معدن باعث شد تا حسن روحانی
اجازه پیاده شدن از خودرو را پیدا نکند، جامعه کارگری اصرار داشتند که
روحانی از ماشین پیاده شود اما محافظان ممانعت میکردند و میگفتند که باید
خودرو در یک مکان پارک شود، آنها میدیدند که شرایط مساعد پیاده شدن و در
جمع کارگران قرار گرفتن نیست.
کارگرانی که میگفتند آقای روحانی خوش آمدید اما آمدن شما دیگر فایدهای ندارد، ما 22 سال است که در معدن کار میکنیم و هیچ کدام از شما مسئولان نمیدانید معدنکار یعنی چه و امروز که دهها کارگر معدن را از دست دادیم آمدهاید بگویید که چی؟
دهها
بچه؛ اینجا بیپدر شدند و دهها زن بیوه شدند و ما نمیدانیم با این وضع
چه کنیم و چرا دولت شما به ایمنی معادن توجهی نمیکند و پیگیری نمیکنید.
چند
ماه پیش شکایت کردیم و متاسفانه با ما برخورد فیزیکی شد و سال گذشته 14
ماه حقوق نگرفته بودیم و به فرمانداری آمدیم و باز هم با ما با قوه قهریه
برخورد شد و واقعا شما به عنوان رئیس جمهور متوجه نشدید؟
آقای
روحانی این کارگران با یک میلیون تومان حقوق و کار در معدن زندگی میکنند و
وجدانا شما با یک میلیون تومان میتوانید زندگی کنید؟
آقای روحانی کارگران معدن دیگر نفسی برای کار ندارند و این معدن یکهزار و 700 متر طول دارد اما یک تهویه در آن دیده نشده و معاون استاندار میگفت این معدن گاز نداشت، او را بیاورید اینجا تا ببینم کجای این معدن گاز نداشت که اینگونه مدعی میشود.
برخی کارگران خطاب به روحانی میگفتند بعد از
پنج روز آمدنت برای چه بود؟ بگوئید تا الان کجا بودید ما رئیسجمهور
تبلیغاتی نمیخواهیم؛ حرفهای پر از کنایه کارگران به روحانی تمامی نداشت و
روحانی به جای اینکه مجال پایین آمدن از درب خودرو را داشته باشد سر از
سقف ماشین برآورد و با چهرهای متبسم با کارگران داغدیده گلستان سلام و
دیدار کرد که این وضعیت نتوانست ارتباط دو طرفه با مردم ایجاد کند و اعتراض
کارگران را به دنبال داشت.
کارگرانی که میگفتند ما نه
استاندار داریم، نه فرماندار و نه بخشدار، هیچکسی به درددلمان گوش
نمیدهد، هیچکس مشکلاتمان را نمیفهمد و پیگیری نمیکند، اینجا در معدن
گلستان داغها هنوز تازه است، اشکها نخشکیده و سینهها آکنده از اندوه
است، درد مردم را کسی میتوانست بفهمد که خود در آن وضعیت و شرایط باشد؛
کارگری که در میان این جمعیت فریاد میزد آقای روحانی من 20 میلیون تومان
طلب دارم و حقوق ماهانهام یک میلیون تومان است، اما 10 هزار تومان پول
ندارم که برای فرزندم به پزشک مراجعه کنم آیا شما حاضرید که با یک میلیون
تومان زندگی کنید؟
روحانی که تهران را امروز به مقصد گلستان
ترک کرده بود حاضر نشد برای دقایقی کوتاه به داخل تونل معدن برود تا نکند
لباس اتو خوردهاش چروک شود و غباری بر محاسنش بنشیند، کارگران معدن با
اعتراض به روحانی از او خواستند لباس بپوشد و داخل معدن بیاید و کمی از
هوای داخل معدن تنفس کند تا شاید شهروند درجه یک دولت از مشکلات سایر
شهروندان باخبر شود اما روحانی از خودرو پایین نیامد، این حرکت باعث شد تا
کارگران با مشت و لگد به خودروی حامل روحانی بکوبند و فریاد دروغگو دروغگو
سر دهند.
تیم محافظ حسن روحانی با رفتار قهری و برخورد
فیزیکی، کارگران معدن را متفرق کردند اما کارگران همچنان فریاد میزدند چه
فرقی میان کارگران معدن گلستان و آتشنشانان پلاسکوی تهران است که باید
آنها را با تکریم و احترام خاکسپاری کنند و کارگران زحمتکش معدن را در سکوت
کامل بدون آنکه کسی برای این جهادگران عرصه اقتصاد احترام قائل شود تدفین
کنند مگر بین شهروندان تهران و گلستان چقدر فاصله است آقای روحانی!!
در
ساختمان پلاسکو که 14 نفر از بین رفتند و چون در تهران بودند چه تشییع
جنازه باشکوهی برگزار کردید و چرا برای کارگران مظلوم این کارگاه چنین
مراسمهایی برگزار نکردید و پیکرها را تحویل خانوادهها دادید و هر کسی
خودش برود و پیکر عزیزش را تشییع کند.