به گزارش پایگاه 598 به نقل از سراج، رسانه های کشور صنعت سرگرمی سازی را بلد نیستند. وقتی میگویم رسانه؛ تنها منظورم رادیو و تلویزیون نیست. به عنوان مثال 30 نوع روزنامه نگاری وجود دارد که در کشور آموزش داده نمیشود و نمیتوانند به خوبی وظیفه سرگرم کردن مخاطب را ایفا کنند. ژاپن به علت آموزشی که در زمینه صنعت سرگرمی و مدیریت بحران دیده؛ بعد از فاجعه سونامی توانست ظرف یک سال گردشگری را 7 درصد افزایش دهد و سال بعد از آن نزدیک به 20 درصد به صنعت گردشگری افزود. این در حالی است که ایران 33 درصد از آثار تاریخی جهان را در اختیار دارد؛ اما گردشگری از جهان ندارد. علاوه بر این چند روز گذشته خواندم که وزارت کشور اعلام کرده بود بیش از ٦ میلیون نفر افسرده در کشور وجود دارد و نزدیک به 35 تا 40 میلیون نفر نیز در ایران قرص مصرف میکنند. چرا باید مردم کشورمان چنین وضعیتی داشته باشند؟
یکی از مهمترین دلایل به رسانهها مربوط میشود. رسانههای کشور عموماً عبوس هستند و خبرهایی منتشر میکنند که معمولاً موجب روانپریشی میشود. در حالی که اگر فضای شاداب در کشور داشته باشیم وضعیت بهتر خواهدبود. برنامه «خندوانه» در صدا و سیما و کل شبکههای تلویزیونی یک استثناست. این برنامه توانسته در دو ساعت فضای عبوس را تغییر دهد و چنین خدمتی، قابل تمجید است. هنرمندی مانند سعدی افشار که هنر خنداندن مردم را بلدبود کار بزرگی انجام میداد چون اگر بتوانی با حرف و حرکت کسی را بخندانی هنر کردهای. خندوانه در شاد کردن مردم موفق عمل کرده و حالا باید در زمینههای دیگر هم ورود پیدا کند تا همچنان موفق پیش برود. مثلا راهکاری در زمینه موسیقی ارائه دهد که بتواند بیشتر و بهتر آوازها و موسیقیهای بومی را به مردم معرفی کند. این برنامه با چنین کاری میتواند کمک بزرگی به صنعت موسیقی سنتی کشور کند و با این روش تغییراتی در معرفی موسیقی در کشور ایجاد کند.البته همین که در چنین برنامه شادی موسیقی به صورت زنده پخش میشود گام بزرگی برداشته شده که امیدوارم همچنان ادامه داشته باشد.
من معتقدم «خندوانه» باید اشخاصی را به برنامه بیاورد که شناخته شده نیستند. در موسیقی رستاک متوجه شدم یک خانم بختیاری وجود دارد که کتاب موسیقی بختیاری نوشته است. از این افراد ما در جامعه زیاد داریم.
یکی از نکات منفی «خندوانه» این است که این برنامه تهرانی است. البته در فصل گذشته تیم خندوانه خیلی خوب به استانهای مختلف سفر کرد اما این فصل این موضوع کمرنگ شد.چه خوب میشد اگر خندوانه روز مشروطه در محل دفن ستارخان و باقر خان میبود و یا روز کوروش به پاسارگاد میرفت و روز حافظ مهمان شیرازیها میشد.
از آنجایی که خندوانه جزء پرمخاطب ترین برنامههای رسانه تصویری است، فرهنگسازیهایی که در آن انجام میشود هم بسیار خوب و تاثیرگزار است. وقتی برنامه خندوانه مردم را تشویق به کتابخوانی میکند، وقتی مردم را تشویق میکند که برای محیط زیست خود ارزش قائل شوند، وقتی مردم را تشویق میکند برای آب اهمیت قائل شوند حتماً تاثیرهای فرهنگی دیگر نیز میتواند بگذارد. این در حالی است که چنین فرهنگسازیهایی را هم میتوان در سریالها و فیلمها نیز گنجاند؛ اما میبینید در سریالهایی که پخش میشود ماجراها بیشتر حول محور به هم ریختگی خانواده هاست. مردم مسلماً از این برنامهها زده میشوند.
به یاد دارم یکی از دوستانم که سالها در خارج از کشور بزرگ شده بود به ایران آمد.او وقتی سریالها را دیده بود با تعجب میگفت چرا شخصیتها دائما با هم دعوا دارند!؟متاسفانه در رسانهها فضای شیرینی که القا کننده زندگی خوب باشد کمتر دیده شده است.
رسانهها باید مهارتهای زندگی را آموزش دهند. شاید سالهای گذشته الگوی زندگی خانواده، فامیل، معلم و... بود. مثلا اگر پدر اهل موسیقی بود بچه ها هم اهل ساز و موسیقی میشدند و اگر خلافکار بود احتمال آنکه فرزند هم خلافکار شود زیاد میشد. امروز این اشخاص الگو نیستند. الگو رسانهها شدهاند. هابرماس میگوید ما دموکراسی نداریم ما مدیاکراسی داریم (حکومت رسانه). در حال حاضر با توجه به آنکه شبکههای مجازی وارد شدند دگرگونی اساسی را نیز به وجود آوردهاند و دیگر دروازه بانی خبر وجود ندارد. در نتیجه شرایط سختتر میشود. البته این نکته را بگویم یکی از دلایلی که فضای مجازی جذابیت دارد به دلیل شوخیهایی است که میتوانند به راحتی در آن انجام دهند و بخندند. اما چنین فضایی در رسانههای دیگر وجود ندارد. «خندوانه» باید تلاش کند مانند شبکه های مجازی زاویههایی که دیده نشده را نشان دهد و میدانم این کار را با توجه به پتانسیلی که دارد میتواند به خوبی پیش ببرد.