از وعده پرداخت وام ۳۰۰میلیون تومانی با سود ۹درصد و تنفس یکساله تا بخشودگی مالیات سال ۹۴کسبه پلاسکو. در روزهای پر التهاب حادثه، بازار وعده ها داغ بود و مسئولان دولتی با هر بازید از ویرانه ها وعده ای جدید در مقابل دوربین ها به مردم آسیب دیده می دادند. حالا اما با گذشت بیش از سه ماه از این اتفاق تلخ، درحالی تقویم وعده های مسئولان وارد یکصدمین برگ خود می شود که هیچ یک از وعده ها و بندهای بسته حمایتی دولت از کسبه زیان دیده پلاسکو عملی نشده است تاجائیکه شورای نمایندگان ساختمان پلاسکو، بیست و ششم فروردین ماه در نامه ای به رئیس جمهور خواستار پیگیری مصوبات کارگروه هیات دولت در خصوص حادثه ساختمان پلاسکو شدند.
نمایندگان کسبه پلاسکو در نامه خود به رئیس جمهور که نسخه ای از آن هم در اختیار مشرق است، خواستار پیگیری وعده ها توسط رئیس دولت شده اند. وعده هایی چون بخشیده شدن جرائم و معوقات بانکی و تنفس دوساله در جهت استمهال وام های کسبه پلاسکو توسط بانک ها، تا پرداخت وام ۳۰۰میلیون تومانی به کسبه با بهره ۹درصد و تنفس یکساله. وعده هایی که به گفته کسبه پلاسکو، باوجود گذشت سه ماه از تصویب و ابلاغ آن توسط دولت هنوز دستور العملی برایش صادر نشده و بانک های عامل کسبه را به هیئت دولت و تصویب گر این مصوبات پاس می دهند.
انتشار نامه شورای نمایندگان پلاسکو به رئیس جمهور که حکایت از پوچ بودن بسته های حمایتی دولت از کسبه زیان دیده داشت، کافی بود تا راهی پاساژ نور شویم. مجتمع تجاری بزرگی در تقاطع خیابان های ولیعصر و طالقانی که باوجود دارا بودن تمامی امکانات لازم، گویی سال هاست خاک مرده بر در و دیوارش پاشیده اند. به گفته مسئولان، نور تنها مرکز تجاری در قلب پایتخت است که امکان جای دادن نزدیک به ۶۰۰کسبه زیان دیده پلاسکو را به صورت یکجا در خود دارد.
کسبه پلاسکو درگیر رکود و بد عهدی
انتظار رونق گرفتن مجتمع نور آنهم پس از دو ماه حضور پلاسکویی ها تقریبا غیر معقول است. اما وقتی در آسانسور باز می شود و وارد طبقه اول می شوم، رکود و بی تحرکی را کمی بیشتر از گذشته حس می کنم. اوضاع و احوال این روزهای نور حتی از روزهای پایانی سال گذشته که کسبه در حال دکور زدن مغازه های جدیدشان بودند هم بدتر است. گویی خاک مرده بر در و دیوار پاشیده اند و خبری از کسب و کار در این مجتمع بزرگ نیست.
به سراغ اولین مغازه که می روم، آدرس مسجد مجتمع را در چند کلمه برایم می گوید و به آرامی اضافه می کند که "الان در یکی از مغازه های کنار مسجد، جلسه شورای نمایندگان در حال برگزاری است. همه مغازه دارها هم آنجا هستند.اگر می خواهی چیزی دستت بیاید برو آنجا. " مغازه ای کوچک در گوشه ای دنج از پاساژ، پاتوق نمایندگان شوراست. عده زیادی از کسبه داخل مغازه و راهروی منتهی به آن تجمع کرده اند و تنها چیزی که از این جمع چند ده نفره می توان شنید همهمه است و بس. هیچ کدام حرف دیگری را قبول ندارد، عده ای از رکود و بی روحی پاساژ نور نالانند و می خواهند به نقطه ای دیگر کوچ کنند و عده ای دیگر بر این باورند که همانطور که پلاسکو را ساختیم می توانیم نور را هم سرو سامان دهیم و به روزهای اوج خود برگردیم.
اما آنچه آنها را آزار می دهد، کوچ شبانه ۳۰۰ نفر از کسبه به مرکز تجارت جهانی در خیابان فردوسی است. ساختمانی که برای تجارت ارز و سکه ساخته شد، اما حالا عده ای از عمده فروشان لباس قرار است در آن سکنی گزینند.
در این بین یکی از کسبه صدایش را بلند می کند و می گوید: چرا یک شبه حامی دولت شده اید؟ در این سه ماهی که گذشته برایمان چه کرده اند ؟جز اینکه ما را در این پاساژ جا داده اند تا شاید کسب و کار ما اینجا را زنده کند؟ وام ۳۰۰میلیونی کجاست؟ بخشش مالیاتی کجا رفت؟ هر دفعه که می رویم بانک می گویند دستور العمل نیامده! چطور برای تصویبش دو سه روز زمان لازم بود اما در این دو ماه فرصت نکرده اند دستور العمل بنویسند؟! رئیس شورای نمایندگان در پاسخ می گوید "اینکه وام را هنوز به کسبه پرداخت نکرده اند به این دلیل است که هنوز اجاره نامه ها آماده نیست وگرنه بانک آمادگی دارد تا وام ها را پرداخت کند"، اما کسی به این توجهیات، توجه ندارد
تغییر لحن شورای نمایندگان پلاسکو بعد از جلسه با دولتی ها
بیرون از جلسه و در همهمه ای که در بیرون از راهرو برپاست، حرف های چند نفر از کسبه توجهم را جلب می کند. پیرمردی حدودا ۶۵ساله می گوید: تا همین چند روز پیش می گفتند حق با شماست و دولت و بانک ها کوتاهی می کنند، حتی نامه ای هم به رئیس جمهور نوشتند و گفتند که بسته های حمایتی دولت وعده هایی پوچ بیش نبوده اند. اما بعد از اینکه این نامه توسط یکی از روزنامه ها، رسانه ای شد و نمایندگان شورا به دعوت رئیس اتاق اصناف به این اتاق رفتند ناگهان ورق برگشت و همه چیز عوض شد و حالا ما هستیم که مقصریم. در صورتیکه در مصوبه هیئت دولت چیزی به عنوان اسکان داده شدن تمامی کسبه در یک مجتمع و ارائه اجاره نامه برای دریافت وام یا معافیت مالیات و معافیت از پرداخت جریمه دیرکرد وام ها نیامده بود. اینها بهانه های جدیدی است که ما می شنویم.
یکی از کسبه با صدای بلندی می گوید: اینجا مرده است. همین چند روز پیش نزدیک به سیصد نفر از کسبه رفته اند و در مرکز تجارت جهانی فردوسی جا گرفته اند.حتی اتحادیه هم پشت آنهاست. چطور می شود مجوز فعالیت ساختمانی که برای فروش ارز و سکه ساخته شده یک شبه تغییر کند و همزمان در آن هم ارز و سکه بفروشند هم پوشاک! از طرفی بانک ها و وزارت دارایی دائم بهانه می آورند که تا همه کسبه پلاسکو یکجا جمع نشوند برایشان کاری نمی کنیم. حالا اگر از این ۶۰۰نفر، پنجاه نفرشان نخواهند در پاساژ نور یا هر جای دیگر مغازه اجاره کنند و به این کار ادامه دهند، وام و دیگر معافیت ها و تسهیلاتی که دولت وعده اش را داده نباید اجرایی شود؟
وامتان را از کسی بگیرید که تصویب کرد
بر خلاف بعضی اعضای شورا که دائم از کوتاهی کسبه پلاسکو و تلاش دولتی ها برای رفع مشکلات دم می زنند، یکی از کسبه می گوید: من خودم نامه معافیت مالیاتی و بانکی را به ادارات مربوطه اش بردم. فکر می کنی مدیر کل آن اداره درجوابم چه گفت؟ گفت: دستور العمل نیامده است، بروید از هرکس که تصویب کرده بگیرید! این طرز پاسخگویی به یکسری کاسب و کارآفرین است که حالا به خاک سیاه نشسته اند؟ نمی دانم چه شده و چه خبر است که یک شبه رویکرد آقایان عوض شده است.به سراغ هریک از کسبه که می روم دلی پر درد دارد. احمد که روزگاری در طبقه همکف پلاسکو مغازه داشته است می گوید: اینجا به این زودی ها راه نمی افتد. الان عده ای رفته اند و در مرکز تجارت جهانی در خیابان فردوسی مغازه گرفته اند، خب خیابان فردوسی به استانبول نزدیکتر است و به هر حال سال ها بورس بوده است.
جلسه تمام شده و کسبه به تدریج به سمت مغازه هایشان می روند. بر خلاف روزهای آخر اسفند که عده زیادی در حال ساخت دکور مغازه هایشان بودند و کمی جنب و جوش به پاساژ آمده بود، امروز مجتمع نور بیشتر از گذشته سوت و کور است و حتی عده ای از کسبه پلاسکو که مغازه هایشان را دکور کرده بودند حتی حاضر به باز کردن مغازه هایشان هم نیستند. خیلی از مغازه ها بسته است و خبری از روزهای پر شور کسب و کار در پلاسکو نیست.
ای کاش وعده وام نمی دادند!
آقا رضا از کسبه قدیمی پلاسکو است. گوشه ای از مغازه کز کرده و در فکری عمیق فرو رفته است. می گویم چه خبر از وام و معافیت های مالیاتی و سود وام ها؟ تلخندی می زند و به آرامی می گوید: ای کاش وعده نمی دادند، طلبکارها بیچاره مان کرده اند. تو را به خدا بنویس وامی دست بچه های پلاسکو را نگرفته، بلکه دست از سرمان بردارند.
پله های برقی را به سرعت به سمت پایین می روم، گویی در این کسادی بازار حتی روشن کردن پله برقی ها هم به صرفه نیست. در سکوت آزار دهنده نور، ناگهان به یاد همهمه و صف طویل مسئولان برای بازدید از پلاسکو و وعده های بی عمل می افتم. وعده هایی که با صد روزه شدن هم عملی نشدند و گرهای از مشکلات کسبه پلاسکو باز نکرد؛ شاید وقتی دیگر ...