از بدترین تهمتها، تهمت «دروغ» است. اینکه برداری به یکی، نسبت خلاف واقع بدهی. حرفی را نزده، تو اما مدعی شوی زده. برای ما اصحاب رسانه اما احتمال آلوده شدن به این تهمت، این گناه، این خطر، شاید از همه بیشتر باشد. باشد که براساس فریضه «ابتدا سیمخاردار نفس»، قبل از نوشتن هر یادداشتی یا پیش از تنظیم هر خبری، ابتدا از صحت آن مطمئن شویم. با این همه، 4 سال پیش در چنین روزهایی نامزدی بوده که داعیه داشته و صراحتا گفته «در برنامه مدون من، برنامه کوتاهمدت یکماهه و 100 روزه وجود دارد؛ ما میتوانیم در یک زمان کوتاه، تحول اقتصادی در کشور به وجود آوریم و در آن تحول اقتصادی، بتوانیم با ایجاد یک دوره تنفس به کارخانهها و مراکز تولیدی که امروز مشکل دارند، مشکلات آنها را در آن مدت کوتاه حل و فصل کنیم.» ما هم، بیهیچ کم و کاستی، عین وعده او را منتشر کردیم.
طرفه حکایت اینجاست که آن نامزد، زد و رئیسجمهور شد و حالا اما 4 سال بعد از وعده داده شده، ما اصحاب رسانه را متهم به «دروغ بزرگ» میکند! که چی؟! که من، آن وعده را ندادهام، بلکه چیز دیگری گفتهام! و آنقدر هم مطمئن انکار میکند که امر بر خود ما مشتبه میشود که نکند واقعا آن وعده را نداده باشد! شک میکنیم و برای محکمکاری، بازمیگردیم به 4 سال قبل! متاسفانه یا خوشبختانه، مجبور میشویم حق را به خودمان بدهیم، چرا که مطمئنتر از قبل، از صحت خبرمان اطمینان حاصل میکنیم! با این همه، پرسشی اساسی در ذهن ما نقش میبندد: «وقتی وعده مد نظر، صریحا داده شده، چرا بیخود و بیجهت باید تهمت «دروغ بزرگ» را دشت کنیم؟!» بخوانید: «یک دروغ بزرگی در بعضی روزنامهها و سایتها پخش میشود؛ من کی گفتم 100 روزه حل میکنم؟! چیزی که من گفتم، این است: «من اگر موفق شوم در انتخابات، پایان 100 روز اول، کارهایی که در این 100 روز کردم را اعلام میکنم». عین صحبتهای مرا بیاورید». در اینباره، اشاره به نکاتی لازم است:
1- مخاطب محترم مشاهده میکند که در سطور بالا «عین صحبتها»ی ایشان در آن مقطع را بازنشر کردیم. همه چیز روشن و واضح است.
2- وعده فوقالذکر، دقت شود که وعده ایشان بوده به مردم، نه حرف ما! اینکه ایام تبلیغات نباید وعدههای توخالی داد، اتفاقا سخن ما با نامزدهای محترم، منجمله ایشان است! چه خوب هنگامی که متأثر از جو تبلیغاتی، حرف میزنیم و وعده میدهیم، فکر فردا هم باشیم که تحقق این وعدهها را، لاجرم مردم از ما مطالبه میکنند!
3- ما از آنجا که فی حد ذاته دوست نداریم برای دستاندرکاران مدیریت اجرایی کشور، حتی تصور حرف ناراست داشته باشیم، فرض را بر این میگیریم که آقایان، بعضا به بلیه نسیان و فراموشی دچار میشوند! یعنی همان که خود فرمودند؛ «آلزایمر سیاسی!» با این همه، خوب است متولیان امر، حرمت امامزاده اجرایی کشور را بهتر و بیشتر پاس بدارند و با سخنان خود، یعنی با دست خود، مردم را به داوریهای آنچنانی مجبور نکنند!
4- بحث وعده 100 روزه، بحث بر سر راست و دروغ یا صحت و سقم فلان سخن است که الحمدلله، همه چیز مثل روز روشن است و دیوار حاشا هم آنقدر بلند نیست که بعضیها فکر میکنند!
این بحث را همین جا وامیگذاریم و میپرسیم: اصلا وعده 100 روز هیچ، بفرمایید در 1000 روز چه کردهاید؟! دیگر در 4 سال که باید بگویید چه کردهاید! معالاسف «بیعملی» در کارنامه دولت اعتدال، آنقدر اظهرمنالشمس است که اگر خود آقای روحانی، آش وعده 100روزه را هم نزده بودند، ما خیلی هم پیگیر آن وعده نبوده و نیستیم! لذا 100 روز پیشکش! دولت محترم، لطف کند کارنامه 4 ساله خود را ارائه دهد! منتهای مراتب، بدون کشیدن میکروفن از دست خبرنگار!
5- دوباره تأکید میکنم که برای نقد دولت بیعمل و دولتمرد خسته، ما اصحاب نقد، خیلی هم نیازمند به رخ کشیدن وعدههای تبلیغاتی ایشان نیستیم! لذا نقد اصلکاری ما به آن وعدهای نیست که سر خرمن تبلیغات انتخاباتی داده شد، بلکه به کارنامه «تقریبا هیچ» 4 ساله و دستاورد «تقریبا پوچ» 1000 روزه دولتی است که آخرش هم از معرفی فقط و فقط یک مدیر نجومیبگیر به قوه قضائیه خودداری کرد! وقتی بعد از 4 سال، نه چرخ سانتریفیوژها میچرخد و نه چرخ ارج و آزمایش و نه چرخ معیشت مردم، نهایت بیانصافی است تمنای تحول اقتصادی داشتن از این دولت، تنها ظرف 100 روز، ولو آنکه وعدهاش را داده باشد!