به گزارش پایگاه 598 به نقل از فارس، چند روز پیش مصاحبه عجیبی از اصغر فرهادی با یک روزنامه صهیونیستی- هاآرتص- منتشر شد که فرهادی در آن گفته بود:
«سیاستمدارها علاقهای به حل مشکلات (بین ایران و اسراییل) ندارند چون چیزهای زیادی برای از دست دادن دارند. تنها امید من به مردم است، نه به سیاستمداران. من امید چندانی به مردم ندارم، چرا که رسانهها و سیاستمدارها بر باورها و افکارشان تأثیر میگذارند. سیاستمدارها ترس و وحشت ایجاد میکنند تا به اهداف خودشان مشروعیت ببخشند، و متأسفانه تا به حال هم موفق بودهاند. بنجامین نتانیاهو نمونه بارز این مدعا است. ما هم (محمود) احمدی نژاد را تجربه کردیم.»
به فاصله یک روز پس از انتشار مصاحبه به بهانه اینکه فرهادی برای ساخت فیلمش در خارج از کشور بهسر میبرد دفتر روابط عمومی او بیانیه ای منتشر کرد که عذر بدتر از گناه بود. روابط عمومی فرهادی درباره این مصاحبه (بدون تکذیب موضوع و اصل حرفهای گفته شده) اعلام کرد:
«مصاحبه در جمع چند نفره خبرنگاران و روزنامهنگاران انجام شده و روزنامهنگاری که سوالات را از آقای فرهادی پرسیده احتمالا اعلام نکرده از طرف روزنامه اسرائیلی هاآرتص سوال میپرسد و یا اگر اعلام کرده، این اعلام توسط روابط عمومی کمپانی پخشکننده فیلم به اطلاع آقای فرهادی نرسیده است.»
اما پیرامون این مصاحبه و اطلاعیه میشود به چند نکته اشاره کرد:
1- اگر چه حتما فرهادی برای ساخت فیلمش در خارج از کشور است اما یقینا به واسطه انواع وسایل ارتباطی از انتشار مصاحبه اش در ایران باخبر شده و خوب بود که خود درباره این گفتگو توضیحاتی میداد. اکنون به واسطه واکنشها و اظهارنظرهای اخیرش این شبهه ایجاد شده که او از آن دست هنرمندانی است که تلاش میکند تا در خارج از کشورش چهره ای اپوزیسیون از خود نشان دهد و در داخل کشور هنرمندی همراه و بیحاشیه بنماید. شاید عدم توضیح او و حتی تکذیب این گفتگو هم به واسطه همین باشد که نمیخواهد چهره اپوزیسیون بیرونیاش خدشهدار شود.
2- اگر چه مصاحبه فرهادی در ایام نوروز منتشر شد و طبیعتا اغلب رسانههای رسمی تعطیل یا نیمه تعطیل بودند اما دستکم اهالی رسانه با کمک رسانه های غیررسمی و مجازی میتوانستند در این مورد، جدیتر سوال کنند. اما تقریبا هیچ خبری نبود. اصلا انگار شدت حساسیت اهالی رسانه کم شده است و دیگر برای کمتر موردی حساس میشوند یا به تکاپو میافتند. قصدمان از این سخن، بگیر و ببند و اعمال محدودیت و ... نیست. بحث فقط و فقط بر سر رعایت قانون است. کشور ما هم مثل هر کشور دیگری قوانینی دارد و همه ملزم به رعایت آنها هستیم. فقیر و غنی و مشهور و محبوب و ... هم ندارد. از قضا هنرمندانی که با انتخاب موضوعات اخلاقی توانستهاند وجههای برای خود دست و پا کنند بیش از بقیه زیر ذرهبین مردم هستند و انتظار از آنها برای رعایت قانون، بیش از بقیه است. اینکه فیلمسازی (اگر چه محترم و توانمند) قوانین کشور را زیر پا بگذارد و با خبرنگار رژیم صهیونیستی، از دوستی ایران و اسراییل بگوید و حتی مردمش را هم نزد آن خبرنگار تحقیر کند که «من امید چندانی به مردم ندارم، چرا که رسانهها و سیاستمدارها بر باورها و افکارشان تأثیر میگذارند» پذیرفتنی نیست. از آن بدتر هم این است که در عوض عذرخواهی از پیشگاه مردم با توجیهاتی دمدستی و شبهشوخی که مثلا ما نمیدانستیم او اسراییلی است و ... بخواهد همه چیز را رفع و رجوع کند. اصلا گیرم که (به فرض بعید) نمیدانستند آن خبرنگار اسراییلی است، درباره موضوع صحبت که درباره دوستی ایران و اسراییل و تحقیر مردم و ... بوده است چه توجیهی دارید؟
3- اصغر فرهادی فیلمسازی است که کارش را خوب و با تکیه بر قدرت نوگرایی ذهنیاش شروع کرد و آنقدر جلو رفت تا به انواع جوایز بینالمللی و دست آخر هم به اسکار رسید. اما فرهادی بعد از دریافت اولین اسکارش انگار دیگر امیدی به تخصص و ذهن خلاقش نداشت و تلاش کرد تا مسیر عوض کند و سمت و سوی حرکتش را به طرف بازیهای هنری آغشته به سیاست ببرد. او این بار آنقدری وارد گود هنر سیاسی شد که اسکار دومش را هم گرفت. آن هم در شرایطی که برعکس فیلم قبلیاش در هیچ جشنواره مهم دیگری برنده نشده بود و تقریبا هیچکدام از منتقدین و کارشناسان مهم بینالمللی شانسی برای او در اسکار قائل نبودند. او حالا و بعد از دریافت اسکار دوم هم عامدانه و با جدیت دارد به سرعت در این مسیر حرکت میکند و اگر مراقب خود و داشتههای هنریاش نباشد عنقریب سقوطی تلخ را تجربه خواهد کرد. سقوطی تلخ که برای همه ناراحتکننده خواهد بود. همه ما که دستکم با جوایز او خوشحال شدهایم و از طرح نام کشورمان در جشنواره معتبری چون اسکار لذت بردهایم.
سقوط احتمالی برای آنها که در این مسیر میروند هم نه پیشگویی است و نه غیب گفتن. یک چرتکه انداختن منطقی و ساده هم شما را به همین نتیجه میرساند. اصلا چرتکه انداختن هم نمیخواهد. کافی است نگاهی به سرنوشت امثال مخملباف و باقی فیلمسازانی که در این مسیر حرکت کردند بیندازیم تا ببینیم از کجا به کجا رسیدهاند.
4- فرهادی اخیرا سه موضعگیری داشته است که هر سه بازتاب گستردهای پیدا کردهاند. اولی در ماجرای گورخوابها. دومی در موضوع تصمیمش برای نرفتن به اسکار و سومی اشاره به رابطه ایران و رژیم صهیونیستی در مصاحبه با خبرنگار اسراییلی. نگاهی به مواضع او در این سه مورد اخیر، مسیری را که در آن حرکت میکند به وضوح مشخص خواهد کرد.
او چندی پیش زمانی که موضوع گورخوابها طرح شد با علم به اینکه حرفهایش بازخوردی بینالمللی خواهد یافت، گفت:
«چه کسی پاسخگوی این بیرحمی پنهان است؟ ما چرا و کی چنین شدیم؟ ما مردمانی که دیگر دوست داشتن هموطن را از یاد بردهایم، ما که خشونتهای پنهان و ریز در رفتار و گفتار روزمرهمان ابزاری شده است برای بیرون کشیدن گلیم فردیمان از اجتماع. ما که دروغ را به عنوان مهارتی برای زیستن دوگانه در بیرون و درون خانه میآموزیم.»
حرفهای فرهادی که به سرعت در رسانههای دنیا منتشر شد و چهره عقبمانده و تلخی از کشور نشان داد، دستکم در این یک فقره بوی وطندوستی و دلسوزی نمیداد که اگر چنین بود نیازی به هیاهو کردن و فریاد زدن در سطح دنیا نداشت. فرهادی آنقدری اعتبار داخلی و بینالمللی داشت که شخصا وارد گود شود و در عوض شعار دادن، کاری کند تا قانون دستاندازشان نشود و به کمک آنها بیاید تا اندکی مشکلات این قشر را کم کند. اما حرفهای او بیشتر، بوی اجرای شو برای تثبیت جایزه بعدی را میداد.
بعد از آن وقتی قانون منع مهاجرت به آمریکا تصویب شد و پس از آنکه ترانه علیدوستی با شهامت اعلام کرد که به اسکار نخواهد رفت، فرهادی هم که به شدت مردد بود، دست آخر، نرفتن را ترجیح داد و در بیانیهای که یکی به نعل زده بود و یکی به میخ سعی کرد از این نرفتن نهایت استفاده را ببرد و با آویختن به ریسمان سیاست، شانس جایزهاش را بالا ببرد. او در این بیانیه گفت:
«به هیچ عنوان قصد عدم حضور و یا تحریم مراسم را به نشانه اعتراض نداشتم، چون آگاهم که بسیاری از اهالی سینمای آمریکا و اعضای آکادمی مخالف افراطیگری و تندرویهایی هستند.
...تندروها علیرغم جنگها و دعواهای سیاسیشان در همه جای دنیا، بسیار شبیه به هم به جهان مینگرند. آنها برای درک جهان چارهای ندارند جز تقسیم آن به دو بخش ما و دیگران تا همواره با ساختن تصویری هولناک از دیگران، مردم کشورشان را دچار ترس از آنها بکنند.
این فقط محدود به آمریکا نیست. در کشور من نیز تندروها اینگونهاند. سالهاست در دو سوی اقیانوس عدهای تندرو تلاششان بر آن است تا از مردم کشور مقابل تصویری غیرواقعی و هولناک بسازند و از تفاوتهای بین ملتها و فرهنگها اختلافات، و از اختلافات دشمنیها، و از دشمنیها ترس ایجاد کنند.»
بعد از آن هم مصاحبه با خبرنگار اسراییلی بود که این یکی هم که تند و تیز شده و عریان شده همان مصاحبه قبلی فرهادی بود. او اگر در آن مصاحبه اسم کشوری را نبرده بود، این بار صریح و مستقیم از اسرائیل نام میبرد و در پاسخ خبرنگاری که میپرسد: نظرتان در مورد اختلافات ایران با اسرائیل چیست؟ میگوید:
«سیاستمدارها علاقهای به حل مشکلات ندارند چون چیزهای زیادی برای از دست دادن دارند. تنها امید من به مردم است، نه به سیاستمداران. من امید چندانی به مردم ندارم، چرا که رسانهها و سیاستمدارها بر باورها و افکارشان تأثیر میگذارند.»
به هر روی اصغر فرهادی فیلمساز خوشذوق و متخصص و محترمی است و خدا کند پیش از اینکه تختهگاز تا انتهای سیاستپیشگی برود، دوباره توقف کند و مسیرش را به سمت سینما بگرداند.