اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدالله الذی علّم بالقلم عَلََّمَ الانسان ما لم یَعلم ثم الصّلاة و السّلام علی عبده و حبیبه و نبیه و احسن من عُلّم و َعلّم ابیالقاسم محمد. صلوات الله و سلام الله علیه و علی آله الطیبن الطاهرین المعصومین. یا اخوانی فی الدیّن و السّلام علیکم و رحمت الله و برکاته.
خدا را شکر میکنم که توفیق داده است تا در این مسجد مبارک و در جمع متدینین این استان و این شهر و برای صحبت در باره انجام وظایف دینیمان امشب در خدمت شما باشم.
البته بحث من در باره بصیرت سیاسی در مکتب اهل بیت علیهم السلام است لیکن ما در ایام فاطمیه هستیم و فضای حکمت فاطمی بر افکار و دلها و توجهات ما مسلط است. باید با ایشان شروع کنیم و با ایشان هم ختم کنیم. همه شما این روایت مشهور را که شیعه و سنی از رسول خدا نقل کردهاند که فرمود غضب حضرت زهرا سلام الله علیها باعث عضب الهی است و رضایت ایشان رضایت خدا را به دنبال دارد را شنیدهاید.
حال سؤال این است که یک چنین مقام محمودی که غضب و رضایت انسان، غضب و رضایت الهی باشد به چه دلیل حادث شده. این که دختر پیامبر باشد کافی نیست. در مکیال الهی و در میدان و محاسبه خدای سبحان، این نسبت به خودی خود چنین آثاری ندارد. در روایتی دیگر از رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم نقل شده است که فرمود قلب این دختر من "مُلأت یقینا و ایمانا". دل این دختر من پر از یقین و ایمان است. پس ما میفهمیم که علت این توجه ویژه خدا به ایشان یک جهتش اینست که قلب ایشان پر از ایمان و یقین بوده است.
مرحوم شیخ صدوق (ره) بعد از نقل این احادیث، یک خبری را نقل میکند که به عایشه، همسر پیامبر انتساب دارد. که او گفت: (البته این که عایشه راجع به حضرت زهرا چنین سخنی گفته خودش نکته دارد). ایشان یعنی حضرت زهرا (س) اشبه الناس به رسول خدا در صحبت و کلام بود: "کلاماً و مقالاً". پس به تدریج کلاس حضرت زهرا پردهبرداری میشود: دلش که پر از ایمان و علم و یقین است. نحوه صحبت و کلامش هم در کلاس کلام پیغمبر است. کلام پیامبر گرامی اسلام کلام زیبایی بود. نثر او نثر خاصی بود. حرف سطح پایین نمیزد. ادبیات او فاخر بود.
روایت دیگری هست که در تفسیر آیه "انَّها لأحدی الکبر نذیراً للبشر". مصداق آن حضرت زهرا است. یعنی معلوم شد ایشان یک هشداردهند و نذیر مهمی هم بود. حالا انسان جستجوگر میشود و تلاش میکند تا ببیند یک نمونه از این مقامات علمی در همین جهت "انذار" چه بوده. ممکن است از کلام و فعل و تقریر ایشان همهاش نرسیده و مقدار کمی به دست ما رسیده باشد ولی ببینیم آیا قبسی از این نار و لمعهای از این نور، در دسترس داریم؟
من میخواهم برای شما یک نمونه ارائه بدهم. مرحوم شیخ صدوق (ره) نقل میکند. آنهم از طرق مختلف- حضرت زهرا (س) کسالتی پیدا کرد و زنان مهاجر و انصار یک روز صبح به عیادت ایشان رفتند. گفتند حال شما چطور است. دیشب چطور بودید. ایشان با ناراحتی فرمود "اصبحت والله عائفتاً لدنیا کنّ قالیتاً لرجالِکُنَّ". من دیشب را این جوری صبح کردم که از دنیای شما خوشم نمیآید و از دست مردهایتان هم سخت خشمگین هستم. این چه صحبتی از حضرت زهرا است؟
میخواهم قسمت مردهایش را ادامه بدهم. بحث مهمی است. فرمود "و سَئِمتُهم بعد ان سَبَرتُهُم". سبرتهم با سین یعنی آنها را ارزیابی کردم. میگوید من از مردهای شما خشمگین هستم. نه همین جوری و بدون دلیل بلکه بعد از این که کار آنها را ارزیابی کردم خشمگین شدم. خب، ارزیابی ایشان چه بود و به چه نتیجه ای رسیده بودند؟ این جا آن نکته ویژه قرار دارد و شما میتوانید بفهمید چرا این مقامات برای ایشان آمده است، فرمودند: سهتا نکته. "لِأفونِ الرأی و خَطَل القول و خور القنات". میفرماید این مردهای شما سهتا بدیختی پیدا کردند. افول رأی. فکرهایشان پایین آمده. نمیفهمند کجا هستند. حق و باطل را نمیفهمند. سطح فکر پایین آمده.
و خطل القول. خطل یعنی اضطراب. یعنی منطق اینها مضطرب شده. حرف حساب نمیزنند. نمیتوانند سخن استوار ارائه دهند. مطالبشان به هم ریخته است. آشفته است. و "خور القناة". یعنی اعتماد به نفس را از دست دادهاند. خودشان را کوچک میدانند. احساس ضعف و خواری میکنند.
فرمودند: من به این سه دلیل از دست مردان شما عصبانی هستم. "افول (أفون) رأی"، راه درست و غلط را نمیفهمند. فکر پایین آمده. کلاس فکر پایین آمده. و "خَطَل القَول"، منطق آنها مضطرب شده. معیار دستشان نیست. حرفهای بیمبنا میزنند. "و خَور القِناة"، خودشان را ضعیف میدانند. اینها سخنان حضرت زهرا است.
بعد ایشان بحث مهم دیگری دارد. نتیجه این سهتا عارضه چیست. ایشان میگویند: "و ابشروا". به کنایه میگویند حالا که این جور هستید، پس به شما میگویم که چه بلایی سرتان میآید. "سیفاً صارماً". با هم درگیر میشوید. به روی هم شمشیر میکشید و خشونت شما را میگیرد. و "هرجاً دائماً شاملاً". به بهم ریختگی و هرج و مرج هم مستدام و طولانی و هم شامل همه بخشهای زندگیتان و نتیجه آن "استبداد من الظالمین" است. ستمکاران هم بر شما مسلط میشوند.
این بخشی از آن تفکر حضرت زهرا سلام الله علیها است. سهتا مرض را نشان دادند و بعد گفتند اگر این سهتا مرض بین شما رایج بشود، نتیجهاش هم این است. این بود قبسی از آن آتش فروزان و لمعهای از آن دل پر از ایمان و معرفتی است که رضای او رضای خدا و خشم او خشم خدا را به همراه داشت.
خداوند همه را از محبین اهل بیت قرار بدهد. انشاءالله. انشاءالله حب اهل بیت دل ما را روشن بکند. حب اهل بیت سبب بشود که ما دنبال این برویم که حرفهایشان را بفهمیم. انذارشان را بفهمیم. راهنماییهای آنها را بفهمیم. یاد بگیریم و عمل بکنیم. حب باید این نتایج را داشته باشد. حب تشریفاتی نه، حب پیروی. انشاءالله.
بصیرت
کلید این پیروی بصیرت در دین است. علما دین را احیا میکنند. ما این را در زمان خود دیدیم. حضرت امام قدس سره شریف ولایت فقیه را که یک موضوع سابقهداری بود، هم در روایات و هم در آثار علمای ما. این را زنده کردند. نقش عالم همین است. احیا میکند یعنی زنده میکند یک بحثی را که فروگذار شده است.
مقام معظم رهبری که خداوند سایه وجودیاش را برای ما ملت ایران، مسلمین و برای مردم جهان انشاءالله مستدام بدارد. ایشان بحث بصیرت را زنده کردند. بصیرت یک عنوان قرآنی است. در روایات و کتب زیاد آمده است. امّا ایشان بحث بصیرت را در جریان فتنه زنده کردند. ابعاد آن را روشن کردند و این اکسیر اعظم که برای امور مسلمین به طور عموم ضروری است و در مقابل توطئهها سپر است و در مقابل دشمنیها سلاح است، این را توی میدان آوردند.
همان طور که گفتم. بصیرت ریشه در اساس تفکر اسلامی دارد. خدای سبحان فرمود «قل هذه سبیلی ادعوا الی الله علی بصیره.» یعنی مهمترین مفهوم در تفکر دینی که بحث توحید است، این بر اساس بصیرت است. خب بقیه که حتماً هست.
خلاصه بگویم. بصیرت در مکتب اهل بیت "من در آوردی" نیست، حالا یکی بگوید من خواب میبینم. نمیدانم بست مینشینم. بصیرت در مکتب اهل بیت از تفقه در دین میگذرد. حدیث مشهوری است که فقهای ما از امام موسی کاظم علیه السلام نقل میکنند که فرمود فقاهت چراغ بصیرت است. تفقه در دین هم من در آوردی نیست. در مکتب اهل بیت، تفقه در دین بر کتاب و سنت، کتاب و عترت، ثقلین مبتنی است. با آن روشی که به ما یاد دادند ما باید احکام دین مبانی عملی تدین را چه جوری بفهمیم.
خب، این چارچوب بصیرت است. حالا ما میدانیم که تدین واقعاً به عمل است. با عمل است که ما مدارج را طی میکنیم. بنابراین سؤال این است که در مکتب اهل بیت مبانی اصلی عملی که یک مسلمان پیرو اهل بیت باید دنبال بکند چیست؟ می خواهیم از تعهدات عملیمان یک تصویر آگاهانه و از روی بصیرت داشته باشیم.
از امام رضا علیه السلام حدیثی نقل شده است که بزرگان حدیث این را از طرق مختلف روایت کردهاند. فرمود «أثافی الاسلام خمسه.» یعنی پایههای دین در عمل پنجتا است. الصلوة، نماز را باید اقامه کنیم. الصوم، الحج، الزکات، الولایه. بعد فرمود بقیه کامل نیست، مگر به این یکی یعنی ولایت.
مرحوم مجلسی که اهل همین بلاد اصفهان است. وقتی به این حدیث میرسد نکته ظریفی را اشاره می کند که امشب میخواهم برای شما بگویم. آن نکته ظریف این است که ایشان میفرماید ما تا به حال فکر میکردیم که ولایت یکی از مباحث اصول دین است. ما توحید داریم. نبوت داریم که از فروع نبوت، ولایت و امامت است. بعد معاد داریم. اما در این روایت ولایت در عداد کارها آمده. یعنی همانطور که یک کاری است مثل نماز. یک کاری است به اسم روزه. یک کاری به اسم حج. یک کاری هست به اسم زکات. یک کاری هم به اسم ولایت است. یعنی ما مریدان حضرت زهرا و اهل بیت باید بدانیم یکی از کارهای اصلی ما "کارِ ولایت" است. باید بدانیم ولایت چه نوع، عملی است. کار اصلی به عنوان یک رکن عملی.
این چهره جدیدی از بحث ولایت است. آن قدر هم مهم است که امام (ع) فرمود بدون آن بقیه به جایی نمیرسند. در یک روایت دیگری شبیه به این که در همین چارچوب است، فرمود طرف هفتاد سال بدون ولایت نماز میخواند و به جایی نمیرسد. در تاریخ اسلام هم این را دیدید. کسانی بودند که شاهد بودند سر فرزندان پیامبر را میبریدند. اینها را شهید میکردند ولی کاری به این امور نداشتند. مشغول نماز و روزهشان بودند.
پس این امر خیلی مهمی شد. ولایت یکی از وظایف واجبی است که باید انجام بدهیم. حالا بعد سؤال میشود خب چه کاری است. ما نماز که بلد هستیم. روزه هم که بلد هستیم. حج و زکات را میدانیم چیست. حال چه کاری هست که اسم آن ولایت است؟
چهار عمل اصلی در ولایت
چهار عمل اصلی است که ائمه اطهار سلام الله علیهم اجمعین به عنوان کار ولایی برای ما معرفی کردهاند. ولایت در عمل چهارتا کار است. اولین کار (وظیفه) دغدغه مشروعیت ولی است. لذا در حدیث از امام صادق علیه السلام نقل است. علمای ما هم در مقدمۀ مکاسب محرمه و امثال اینها بحث میکنند که فرمود معایش الناس اربعه. یکی مسأله ولایت است. در این جا فقهای ما میفرمایند اگر حاکم مشروع باشد، تولی او، حمایت او و همکاری با او واجب است و اگر نامشروع باشد، هر گونه همکاری با او عون به اثم است.
پس ما پیروان مکتب اهل بیت همواره دغدغه داریم که چه کسی بر ما حکومت میکند. او باید نماینده امام زمان (عج) باشد. باید مشروع باشد. شما میدانید یکی از مرضها ی مهلک در جهان اسلام و بلکه در زندگی مدنی کلِّ انسانها مرض بیخیالی است. آقا، تو برو مشغول کارت بشو. چه کار داری که چه کسی حاکم است. خیلی مهم است که چه کسی حاکم است. دغدغه مشروعیت حاکم و این که ولّیِ ما باید مشروع باشد، این اولین بحث یا رکن عملی تحت عنوان ولایت است که نماز و روزه ما به آن تمام میشود.
دوم باید ملاک مشروعیت حکم را بشناسیم. خیلی خب، حتماً باید حکومت ما مشروع باشد. امّا چه کسی باید مشروعیت سیطره حکومت را تضمین بکند. ولی فقیه. باید ضابطه را بشناسیم. هر کسی نیست. باید شرایطی داشته باشد. همان شرایطی که امام فرمود در غیاب من باید به "روّاة احادیث" رجوع بکنید. آنهایی که این کاره هستند و شرایطش را دارند. این عمل دوم بود. همه باید ضابطه را بدانیم. این فقط مخصوص فقها نیست. هر کسی که پیرو مکتب اهل بیت است، همان جور که نماز را اقامه میکند و ارکان و شرایط درست اقامه صلوة را می داند، باید این را بداند.
سومین عمل از چهار عمل اصلی ولایت دانستن و شناختن مصداق است. "ولایت" بحث آکادمیک نیست. اگر کسی بمیرد و مصداق ولی مشروع را نداند، به مرگ جاهلی مرده است. مصداق را باید بدانیم. باید بر اساس مبنا بدانیم که امروز، مصداق ولی امر مشروع ما حضرت آیتالله سید علی خامنهای است. این را باید بدانیم. این که کار دارم و نمیدانم و امثال اینها، کافی نیست. ممکن است طرف خیلی از نمازها را با نوافل هم بخواند. غالب ایام هم روزه بگیرد ولی راجع به ولایت میگوید کاری ندارم. حوصلهاش را ندارم. این بحث سیاسی است و از این جور حرفها. بحث کاملاً اسلامی و مذهبی و در مکتب اهل بیت است. باید مصداق را بدانیم. نمیتوانیم مصداق را ندانیم. خیلی مهم است که مصداق را بدانیم.
عمل چهارم تولی و تبری است. حالا گیرم که مصداق را هم دانستیم. آن موقعی که باید ولی امر را حمایت بکنیم، باید حمایت بکنیم. آن موقع که باید از کسانی که با او زاویه دارند فاصله بگیریم، فاصله بگیریم. تولی و تبری لازم است. این جزو کار است. نمیتوانیم بگوییم حالا یک دعوایی بوده دیگر آشتی کنیم!. همه خوب هستند و امثال این مواضع "صلح کلّی"!!
حُبّ و بغض در مکتب الهی و مکتب اهل بیت باید بر اساس دیانت باشد. حب و بغض فی الله است. ما نه با کسی دشمنی خونی و غیر منطقی داشته باشیم، نه محبت منفک از تدین. تولی و تبری این است. واجب است. نمیتوانیم بگوییم حالا این آدم به رهبری تکه میاندازد یا اعتقاد ندارد. حالا باشد. ما با هم رفیق هستیم! ولش کن! این جوری نیست. ممکن است رفیق صمیمی ما باشد. تبری گاهی خیلی سخت است. آدم با یک رفیقی که سالها با او بوده. به خاطر این که او با ولی امر مشروع زاویه پیدا کرده، حالا باید با او زاویه بگیرد. خیلی کار سختی است. گاهی فامیل نزدیک آدم است. پس میبینید که هزینه دارد. این جا التزام عملی و پیروی ما از مکتب اهل بیت (علیهم السلام) محک میخورد.
این چهار عمل اصلی است که ولایت در عمل در مکتب اهل بیت را تشکیل می دهد. این همان اثفیّه یا پایهای است که در اسلام از لحاظ عملی هست.
(من بپرسم ما چقدر وقت داریم. من که از تهران آمدم و کار دیگری ندارم. شما بیچارهها از صبح تا الآن زحمت کشیدید. حالا خسته و کوفته باید پای حرف من بنشینید. خلاصه هر وقت خسته شدید بگویید. ما هم یک جوری جمع و جورش میکنیم.)
سه رکن اساسی در بصیرت سیاسی
روشن شد که نسبت به ولی امرمان باید تولی و تبری را داشته باشیم. حالا تولی و تبری لوازم دارد. ببینید، هیچ کدام از اینها بحثهای لوکس و روشنفکری نیست. بحث پیروی از اهل بیت است و ما به عنوان مسلمان پیرو مکتب اهل بیت میخواهیم وظیفهمان را خوب انجام بدهیم. انشاءالله مورد رضای خدا باشد و به بهشت برویم. خیلی سرراست و پوستکنده. مجّانی هم کسی را به بهشت نمیبرند. تازه آن آقا میگفت به زور میخواهید مردم را به بهشت ببرید. بهشت که زوری نیست. بهشت کار دارد. بصیرت میخواهد و عمل میخواهد. این جوری به بهشت میروند. کلید بهشت علم نافع و عمل صالح است و بس!
ما میخواهیم وظیفهمان را خوب انجام بدهیم. میخواهیم تولی و تبری بکنیم. این جا جنبۀ دیگری از بصیرت پیدا میشود. اگر شما بخواهید تولی و تبری اصولی داشته باشید، سه پایه ضروری است. تا بتوانیم مبنائی و مستدل پای آن بایستیم. با هو و جنجال نه کنار میرویم، نه وارد میدان میشویم. مکتب اهل بیت این جوری است. هو و جنجالی نیست. ستون دارد. به ستون که وصل بشوید، هو یک چیزی است که میآید و میرود. فضای مجازی را پر میکنند، میآید و میرود. آنهایی که به حبل المتین و به ستون مکتب اهل بیت وصل هستند، هو و جنجال در آنها کارگر نیست. کوه هستند. باد بیاید که کوه دماوند را این طرف و آن طرف نمیکند. خیمهها را از جا میکند. برای این که به کوه تبدیل بشویم، باید به کوه پناه ببریم و کوه ما و آن جایی که به آن تکیه میکنیم، مکتب اهل بیت است.
اوّلین رکن یا پایه برای این که تولی و تبریِ درست داشته باشیم، فهم درست وضعیت است. ما باید بدانیم کجا هستیم. شأن ما چیست. جایگاه ما چیست. توان ما چیست. نه کمتر و نه بیشتر! یکی از مطالبی که دشمنان اسلام روی آن زیاد سرمایهگذاری میکنند، با کمک انواع تکنولوژیهای ارتباطی که امروز رایج است، این است که به مردم و به مسؤولین تصویری را القا بکنند که خودشان میخواهند. این موضوعی است که مقام معظم رهبری بارها راجع به آن انذار دادهاند. به مردم القاء می کنند، این اسلام کهنه است. مندرس است. ببینید کشورهای دیگر که دین ندارند چقدر پیشرفت کردهاند. ببینید فروشگاههایشان چقدر خوب است. خیابانهایشان چقدر مرتب است. زندگی میکنند. حال میکنند. خوش میگذرانند. این همان خط سکولارها در کشور است.
به مسئولان ما القا میکنند که آقا، نمیتوانیم با آمریکا و غرب شاخ به شاخ شویم!. بیخودی امکاناتمان را هدر ندهیم. باید با اینها کنار بیاییم. با کله گندهشان کنار بیاییم که "اَلدّ اعدای اسلام" آمریکا است. باید با آنها کنار بیاییم و با آنها سرشاخ نشویم تا بتوانیم کارهایمان را پیش ببریم. میخواهند این تصویر را القا بکنند. میگویند اگر با او سرشاخ بشوی، تو را میزند. جنگ میشود. پس با رفاقت جلوی جنگ را بگیریم. این تصاویری است که دشمن میخواهد القا بکند.
میگویند شما توانمندی ندارید. یکی از مسؤولین میگفت که اگر آمریکا بخواهد. ظرف دو دقیقه همه امکانات نظامی ما را با خاک یکی میکند. خب، این تصویری است که میخواهند القا بکنند.
پس ببینید، اولین رکن بصیرت سیاسی این است که ما تصویر درست از وضعیت که بستر حقیقی هر اقدام عملی است داشته باشیم. توانمندی خودمان را بدانیم. اهمیّت تکیه بر حق را بدانیم. بدانیم که خانه کفار خانه عنکبوت است. بدانیم که ما بدون آنها هم میتوانیم روی پای خودمان بایستیم. بدانیم آن چیزی که دشمن را از حمله نظامی و تعرض به ما باز میدارد، توان ما است. نه لبخند ما، نه شوخی ما، توان ما است. بدانیم که قدرت ما منبعث از اسلام و مکتب اهل بیت است. سرمایههایمان را بدانیم. از سوی دیگر تبلیغات دشمن متأسفانه در بین ما بیتأثیر نبوده. دانستن این هم خوب است. چون تصویر باید واقعبینانه باشد.
مهم است که بدانیم انحراف در تفکر دینی به نفاق در عمل سیاسی منجر میشود و نفاق در عمل سیاسی منجر به قیام بر علیه امام مشروع میشود که همان بغی است. این سیر کاملاً سابقه دار است. جریان فتنه یک نمونه از همین سیر بود. جریان سیاسی اصلاحات در کشور ما، یک جریانی است که در آن انحراف از تفکر دینی وجود دارد. چون معتقد هستند اسلام عمدتاً مربوط به بخش خصوصی زندگی است. البته ممکن است افرادی بر چسب اصلاح طلبی داشته باشند و به این انحراف معتقد نباشند آنان خط دهی اصلی فکری و برنامه ای را بعهده ندارند.
کافی است شما روزنامههای آن زمان و قلم به دستان آنها را نگاه بکنید. آنهایی که در جریان اصلاحات فکر را کنترل میکنند و تبلیغ میکنند، روی سخن من با آنها است. جریان اصلاحات بر اساس یک انحراف در تلقی از اسلام بنا شده و آن این است که زندگی مدنی باید سکولار باشد. دین به امر حکومت و ملاک مشروعیت آن کار ندارد. دین مربوط به زندگی خصوصی است. خب این مکتب اهل بیت نیست. این یک تلقی از اسلام است که مرفوض مکتب اهل بیت است.
در مکتب اهل بیت اسلام همیشه سرزنده است. اسلام دین جامعی برای همه شئون زندگی است و اسلام دین عرب و عجم هم نیست. برای همه بشریت است. در دوره اصلاحات، در جمهوری اسلامی، در روزنامهای که عمدتاً با بیتالمال اداره می شد، فردی مقاله نوشته بود و در آن می گفت این که ما فکر کنیم میتوانیم با اسلام یک حکومت پیشرفته داشته باشیم، مثل این است که شما با دوچرخه بخواهید به کره ماه بروید. بله. تفکر سکولار همین ادعا را دارد. میگوید اسلام قدیمی و مندرس است. امّا در مکتب اهل بیت اسلام همیشه سرزنده است. حلال آن تا روز قیامت حلال است و حرام آن هم حرام است. با اجتهادی که ائمه به ما یاد دادهاند، ما میتوانیم همه مسائلمان را حل بکنیم و به تعبیر حضرت امام، بنبست هم نداریم. این یک تفکر است.
آن انحراف در دین جریان اصلاحات سبب نفاق شد. آمدند گفتند خیلی خب، ما از سیستم قانون اساسی استفاده بکنیم و توی حکومت بیاییم و بعد زیرآب حکومت را بزنیم. هنوز به جایی نرسیده گفتند باید ولایت فقیه را عوض بکنیم. فلان اصل را عوض بکنیم و امثال این حرفها. البتّه موفق نشدند.
نفاق در عمل سیاسی به قیام در مقابل امام مشروع منجر میشود که فتنه هشتاد و هشت شد. مصداق کامل بغی بود که یکی از گناهان بزرگ است. مرحوم علامه حلی وقتی بحث بغی را بحث میکند و همه فقهای ما به یکی از بیانات مولا علی علیه السلام استناد کردهاند. ایشان هر وقت سخنرانی میکرد، خوارج میآمدند و پارازیت میدادند. نوکران بنی امیه هم آن جا بودند. پارازیت میدادند. صحبت ایشان را خراب میکردند.
یکی از پارازیتهایشان را برایتان بگویم بد نیست. ایشان داشت مردم را به تقوی دعوت میکرد. یک بیتربیتی بلند شد و گفت یا علی، تو این قدر مردم را به تقوی دعوت میکنی، خودت چرا این قدر زنباره هستی. شیعیان از میزان جسارت او برآشفتند. شمشیر کشیدند. گفتند اجازه بدهید ما زبان این را ببریم. حضرت گفت نه. بنشینید. من صحبت دارم.[2]
فرمود ببین، ما اهل بیت به سه چیز مشهور هستیم. یکی این که خوشتیپ هستیم. خوشگل هستیم. یکی این که خوشبیان هستیم. یکی هم این که خانمها به ما علاقه دارند. حضرت میخواست فضای بحث را از آن خشونت خارج بکند. به هر صورت حضرت صحبت میکرد. خوارج بلند شدند و دوباره شلوغ کردند. این جا حضرت بغی را توضیح داد و این مبنای توضیحداده ایشان، مبنای فقهای ما در بحث بغی شد.
ایشان در آن جا فرمود ببینید، شما حرف باطلی را دنبال میکنید و مشروعیت حق را قبول نمیکنید. تا جایی که دارید بحث میکنید، من کاری به شما ندارم. حتی پول شما را هم از بیتالمال قطع نکردم. منتها اگر چندتا کار را بکنید، با شما برخورد تند میکنم. یکی این که شما بیایید از امکاناتی که مربوط به عموم است، به خصوص مساجد که مربوط به عبادات است سوءاستفاده بکنید. ثانیاً بیایید از مراسم و شرایع دینی سوءاستفاده بکنید. مثل نماز جمعهای که در زمان فتنه 88 بود. در آن جا چه کردند. دختر و پسر با کفش بغل هم بودند و به اصطلاح داشتند نماز جمعه میخواندند. حضرت در آن زمان این را علامت بغی دانست. گفت اگر بخواهید از مراسم شرعی برای باطلتان استفاده بکنید، مصداق بغی است.
سوم بیایید مردم را بترسانید و جریان زندگی مردم را خراب بکنید. ارعاب بکنید. چهارم در مقابل حاکم بایستید. اگر این کارها را بکنید، من هم شما را با شمشیر تنبیه میکنم.
لذا فقهای ما گفتند که مجازات جرم بغی اعدام است. این که فقهای ما میگویند، دلیلش این است. اکنون می توانیم بفهمیم چرا یک جریانی که یک روزی در انقلاب بود. به امام علاقه داشت، به این جا رسید که مرتکب یک همچین ظلمی بشود. چرا. به خاطر انحراف در دین اول گفتند ما به امام به شکل کاریزماتیک علاقه داشتیم. یعنی او را دوست داشتیم. از او خوشمان میآمد. ما هم امام را دوست داریم. رهبر معظم انقلاب را هم دوست داریم. اتفاقاً هم زیبا هستند، زیبا هم صحبت میکنند. خوش قامت هم هستند. منتها علقه ما به ایشان علّت اسلامی دارد. ولی امر ما هستند و ما در حوزه مسؤولیتهایشان ملزم به اطاعت هستیم. تولی و تبری دارد. ما هم حقوقی بر ایشان داریم. ایشان باید منافع کشور و منافع تک تک ما را حفظ بکند.
پس ببینید، این رابطه یک رابطه مبتنی بر استدلال و پایههای دینی است. آنها میگفتند این را نمیخواهیم. از او خوشمان میآید. وقتی هم که ایشان فوت کردند، دیگر فوت کردند. این انحراف در دین است و این انحراف منجر به این فتنه و این بغی شد.
پس ببینید، خیلی مهم است که ما راجع به انحراف در دین حساس باشیم. عاقبت انحراف در دین بغی است و بغی ظلم عظیمی است. در روایتی از حضرت علی علیه السلام، مرحوم فیض کاشانی اعلی الله مقامه شریف نقل میکند که ایشان فرمود سه چهارم قرآن در باره ولایت است. سه چهارم! حالا ما قرآن که میخوانیم، ظاهراً سه چهارم آن راجع به ولایت نیست. بعد سؤال کردند چه جوری. فرمود، مثلاً ظلم. گفتند ظلم یک وقت هست که شما مثلاً با خانوادهات تند صحبت میکنی و ظلم است. به آنها نمیرسی ظلم است. یک وقت توی گوش همسایه میزنی، ظلم است. یک وقت مال یک کسی را میخوری ظلم است اما بزرگترین ظلمها چیست.
یک، به خدا دروغ ببندی و بگویی این حکم خدا نیست. مثلاً بگویی در اسلام ما چارچوب حکومت نداریم. حکومت در اسلام سکولار است. این ظلم بزرگ است.
دو، حق ولی. ولی را بشناسی و بگویی این نیست. حق او را بدانی و عمل نکنی و نسبت به او ظلم بکنی. این بزرگترین ظلمها است. پس ببینید، اینکه سه چهارم قرآن راجع به ولایت استتفسیر دارد. "افّاکٌ اثیم" به این جا وصل میشود. این ظلمی است که خیلی بد است. دروغ هم همین جور. دروغ کم و زیاد گفته میشود اما یک دروغ است "کذبه". یک تک دروغ که گوینده آن "تُخْرَجْ مِنَ الحنفیّه" امام باقر علیه السلام فرمود. و آن تک دروغ این است که بگویی این ولی چنین حقی ندارد یا ولی نیست. در حق ولی دروغ بگویی.
خلاصه این نکته بسیار مهم است که ما شأن خودمان را در هر وضعیت درست و واقع بینانه بدانیم. اما پایه دوم، اینست که در هر شأنی مسؤولیت متناسب با آن شأن را بدانیم. ما چه کار باید بکنیم؟ هر زمانی مسؤولیتی خاص دارد.
رکن سوم این است که برای انجام مسؤولیت به اندازه و به موقع قیام بکنیم. خیلی مهم است. به اندازه و به موقع. یعنی نه این که دیرتر، نه این که زودتر، سر موقع و به اندازه. مهم است که وظیفه را بدانیم و به اندازه و به موقع قیام بکنیم. نگوییم حالا کار داریم. باید سر وقت انجام بدهیم. نگوییم حالا همین مقدار کافی است. نه. به اندازه.
انتخابات ریاست جمهوری- مصداق تولی
ما امروز در آستانه انتخابات هستیم. انتخابات از چند منظر قابل نگاه کردن است. ما میخواهیم از منظر مکتب اهل بیت به انتخابات نگاه بکنیم. دیدگاههای مختلفی درباره انتخابات وجود دارد. یکی به خاطر جناح سیاسی نگاه میکند. یکی به خاطر دنیا و دینامیک قدرت مشارکت مردم و حضور آن ها که امر بسیار مهمّی، شرائط بین المللی و امثال اینها. ما هم میخواهیم از منظر مکتب اهل بیت و از منظر تولی و تبری به آن نگاه بکنیم. اگر وظیفهای نداریم که دنبال کارمان میرویم. اگر وظیفهای داریم و مسؤولیت داریم، به اندازه و به موقع میخواهیم عمل بکنیم. والسلام.
در مکتب اهل بیت معنای انتخابات این است که ولی امر مسلمین انتخاب یکی از بازوان مهم خودش را از امتش خواسته که شما کمک بکنید تا من این بازویم را انتخاب بکنم. توجه کنید. معنای انتخابات ریاست جمهوری یا سایر امور در نظام حکمرانی مبتنی بر مکتب اهل بیت این است که ولی امر ما از ما خواسته است که او را در گزینش بازویی که باید آن مسؤولیت را انجام بدهد کمک بکنیم. ما به این دلیل وارد میشویم. میخواهیم ولی امر را کمک بکنیم. او گفته است من این کار را به عهده شما گذاشتهام. شما کمک کنید تا من بازوی اجراییام را انتخاب بکنم. بازوی اجرایی من. نه این که حالا هر کسی در انتخابات رأی آورده، یک دفعه فیلش یاد هندوستان میکند و دیگر هر چه میخواهد بگوید. فکر میکند حاکم علی الأطلاق است. نه این جا چارچوب خودش را دارد.
در انتخابات برای ما پیروان مکتب اهل بیت، چه کسی که نامزد میشود، چه کسی که رأی میدهد، چه کسی که تبلیغ میکند، برای لبیک گفتن به ولی امرمان است. میخواهیم کمکش بکنیم تا بازوی اجراییاش را انتخاب بکند. بازوی مجلسش را انتخاب بکند. او خودش تفویض کرده است.
ببینید، جهت مشروعیت کار این است. پس باید ما کارمان را خوب انجام بدهیم. ما نمیتوانیم بگوییم کاری نداریم. این که تولی و تبری نیست. معنای تولی این است که ولی یاری خواسته و باید کمکش بکنیم. نمیتوانیم بگوییم کار ما نیست. ما به کار خودمان مشغول هستیم. همه به این کار موظف هستیم. در حدی که توان داریم.
پس ورود اصولگرایانه یعنی همین. اصولگرایی یعنی پیروی استدلالی محکم از مکتب اهل بیت. دکّان نیست. روش است. باید بازوی رهبری را برایش انتخاب بکنیم. به ما سپرده و ما باید تلاشمان را بکنیم. آسیب این را هم دیدهایم. دیدیم اگر کوتاهی بکنیم و کوتاهی بشود، چه می شود ظلم بزرگی در حق ولی، در حق مردم و خودمان! دشمن هم دقیقاً در همین قسمت دارد کار میکند. این همه تبلیغات برای تأثیرگذاری در جهت معکوس است. البته خداوند خود اینها را گرفتار کرده. این آمریکاییهایی که یک روزی راجع به فتنه در ایران این قدر موضع میگرفتند و پول خرج میکردند و یک در میان توی تلویزیون میآمدند و میگفتند ما از کسانی که در خیابانهای تهران شورش میکنند دفاع میکنیم و اینها بهترین دوستان ما هستند. حالا ببینید چی شد. در آن جا یک کسی سر حکومت آمد که پریروز به مردمانش گفت، شما هم توی خیابان بیایید. با هم بزن بزن بکنید. حالا خیابانهایشان بزن بزن است. خودشان میگویند. این یکی میگوید سه میلیون تقلب شده. آن یکی میگوید هشت میلیون. جمعاً یازده میلیون را نقداً داریم که تقلب شده. همینهایی که ادعا داشتند.
اینها میگفتند اگر میخواهید اخبار درست ببینید، صدای آمریکا و بی بی سی را گوش بدهید. حالا همین کسی که سر کار آمده، میگوید همۀ رسانه ها معدن اخبار جعلی هستند. من به اینها اعتماد ندارم. خودم میآیم با شما صحبت میکنم. ببینید کار به کجا رسیده. خداوند رسوایشان کرد. اینها میخواستند خیابانهای تهران را آشوب بکنند. حالا خیابانهای تک تک شهرهای خودشان آشوب است و در دنیا بیآبرو شدند.
کار به جایی رسیده است که میگوید دم مرز باید نگاه کنیم که اگر طرف مسلمان است، خدا وکیلی چقدر به ما علاقه دارد. اگر مسلمان پایبند است، توی کشور راهش ندهید. اسلام عجب قدرتی دارد ها. اگر اسلام قدرت نداشت که اینها از آن نمیترسیدند. به این فضاحت افتادهاند. بله. این جوری است.
منتهی ما باید تلاش خودمان را بکنیم که وظیفهمان را انجام بدهیم. باید برای ولی امر بازویی انتخاب بکنیم که بازو باشد. نه این که هر وقت امروز رهبر معظم انقلاب صحبتی کرد، پسفردا یک تیکه بیندازد. این که بازو نمیشود. یا این که مثلاً آن یکی قبلی. اگر رهبر معظم انقلاب دستور میداد، قهر میکرد و به خانهاش میرفت. یا آن یکی قبلی گوش نمیکرد. اینها بازوان به فرمانی نیستند.
تخلف هر مسؤولی از دستور صریح ولی امر خلاف شرع، خلاف قانون و خلاف اخلاق است. شرع و قانونش را میدانید. تا حدی گفتم. خلاف اخلاق هم هست. یعنی کفران نعمت است. خداوند متعال به ما ولی امری داده است که زندگیای به این سلامت دارد. زاهدانه، آگاه به زمان و به مسائل مختلف حیات و به شرایط بینالمللی، تیزهوش، شجاع. خب شکر این نعمت این است که برویم از او مشورت بگیریم. از او استفاده بکنیم. نه این که زاویه بگیریم. این کفران نعمت است.
مسؤولین فرهنگی باید بدانند آیا در کشور هست که به اندازه ولی امر در امور هنر وارد باشد؟ از شعر گرفته، از موسقی گرفته، از رمان گرفته، تلویزیون گرفته، ادبیات گرفته، خب بابا، بروید استفاده بکنید. یک مشاور امین دلسوز حامی شما است. این کفران نعمت است. حالا آن بزرگوار صبور است. دورنگر است. خداوند او را به خاطر صفای باطنش تسدید میکند. این سر جایش. ما چرا این قدر زمینخورده و عقل پریشان هستیم. کفران نعمت می کنیم.
خلاصه، ما به عنوان پیروان مکتب اهل بیت میخواهیم برای یک چنین مسألهای در امر انتخابات وارد بشویم شسته و رفته و خیلی هم روشن. حب و بغض را هم کنار میگذاریم. ممکن است از کسی خوشمان نیاید ولی به استدلال بازوی خوبی برای رهبری باشد. ملاک ما این است. بازو باید به مباحث رهبری و راهنماییهای رهبری معتقد باشد.
این جور نباشد که در صحبتها میگویند بله. ما با رهبر معظم انقلاب ارتباط زیاد داریم. ما ارتباط لازم نداریم. تبعیت لازم داریم. حرفش را بفهم و عمل کن. ارتباط، خب ایشان با همه ارتباط دارد. ارتباط چی است. میگویند ایشان رابطه پدری دارد. پدر ما هستند. خب این حرف خوب است اما شرعاً ولی امر هستند. این یکی را بگو. تعارف که نداریم. ولی امر است. ما یک رهبر رهبر بکنیم و بعد کار خودمان را بکنیم. فکر میکنیم ایشان نمیفهمد؟ ایشان بسیار تیزهوشتر از این حرفها است. ما کسی را میخواهیم که این قدر زیاد نگوید رهبر رهبر. دستور ایشان را عمل بکند. مشورت بگیرد. به نفع خودش است. به نفع ملت است. از یک مشاور امین بهره ببرد.
یکی از روایات میفرماید که یکی از رحمتهای بزرگ خدا بر یک ملت این است که به آنها یک ولی آگاه و سالم میدهد و یکی از نقمتهای بزرگ خدا این است که بر آنها یک حاکم فاسد مسلط میکند. امروز بدبختترین ملت دنیا، ملت آمریکا است. ببینید چه کسی حاکمشان شده است که اصلاً به فساد اخلاقی خودش افتخار میکند. عکسهای لخت و عور خانمش که همه جا بوده است. تازه گفته است که اگر بگویید وی در یک وقتی فعالیت فوق برنامه هم داشته، شما را سو میکنم! بنا شد که دیگر این را رو نکنند. این شد حاکم آنها. حرفهای نامربوط میزند. تندخو است.
حال ولی ما را نگاه بکنید. ولی امر ما را. سخن او به اندازه، فاخر، استدلال قوی، این نعمت الهی است. اگر ما میخواهیم این نعمت ادامه پیدا بکند، باید وظیفهمان را خوب انجام بدهیم. نرویم در خانه بنشینیم. الان فصل وظیفه است. ولی امرمان را در این امر کمک بکنیم.
یکی از برکات این مجلس و دوستانی که در این جا فعالیت میکنند باید همین باشد. آن نیروهایی که از لحاظ سیاسی تیزبین هستند را بشناسیم. آنهایی که مشئ ولی امر را در زندگی قبول دارند. در کار سیاست خارجی قبول دارند. در امور دیگر قبول دارند. آنها را معرفی کنیم. کمک بکنیم که انشاءالله این بازوان برای عون رهبری ما انتخاب بشوند. حب و بغض خصوصی هم با هیچ کس نداریم.
من این جا میخواهم صحبتم را به تدریج جمع بکنم. بعد اگر شما هم سؤالی دارید از من بپرسید. من بحث را ادامه بدهم.
من میخواهم به سخن حضرت زهرا سلام الله علیها دوباره ارجاع بدهم. از سه چیز انذار فرمودند. ]افون (یا افول) الرأی[، کوتاهفکر نشویم. به امور کوچک نپردازیم. به وظایف بزرگمان نگاه بکنیم. (خَطَل القول)، حرفهای ما مضطرب نباشد. اگر دیدید کسی حرفهای پریشان میزند و آسمان و ریسمان میکند، او به درد نمیخورد. باید حرفهایش مبنادار باشد. چارچوب داشته باشد. استوار باشد. و (خور القناة)، آدمهای ترسو، خود ضعیفبین، کسانی که برای خودشان قوت قائل نیستند، جرثومه آنها ضعیف است، اینها به درد ما نمیخورند. ما آدمهای محکم مثل کوه میخواهیم.
محورهای گفتمان انتخابات: نگاه اصولگرایانه
من این را خلاصه بگویم. هر انتخاباتی مسائل خاص خودش را دارد. این شأنی که گفتم ما باید بدانیم در چه وضعیتی هستیم، همین است. انتخابات پیش روی ما محورهای گفتگوها و بحثهای کسانی که نامزد میشوند، باید این چندتا چیز باشد. اولاً اقتصاد مبتنی بر نظریه مقاومتی که مقام معظم رهبری مطرح فرمودند. نه این که معتقد باشد ما تنها و عمدتاً باید سرمایهگذاری خارجی و امکانات خارجی را بیاوریم و فقط در این صورت ما میتوانیم رشد بکنیم. شما بدانید. غربیها هرگز در کشور ما سرمایهگذاری دراز مدت نخواهند کرد. مگر این که حکومت را در کشور ما در دست بگیرند. این راه اقتصاد نیست. اقتصادی که ولی امر ما دنبال آن است، اقتصادی است که هر چقدر آنها تحریم بکنند، ما قویتر بشویم. اقتصادی است که ملت ما باید کالاهای اساسیاش را خودش داشته باشد. این جور نباشد که ما نفت بفروشیم و گندم بخریم و جو بخریم و مواد دیگر وارد بکنیم. کالاهای اساسی ما باید دست خودمان باشد. ما یک قطره نفت خام هم نباید بفروشیم. ایران باید مرکز فناوریهای نفتی باشد. نفت خام را که هر کسی. همین کشورهای حاشیه جنوب خلیج فارس (هِر) را از (بِر) تشخیص نمیدهند. یک شرکتی آوردند که برایشان استخراج بکند و میفروشند. ما نباید همین کار را بکنیم. ما باید نفت را به بهترین محصولات تبدیل بکنیم. این که بگوییم ما نفتی نیستیم، نه. ما نفتی هستیم ولی نه نفتفروش خام. نفت حدود دویست و پنجاه یا دویست و شصتتا حوزه صنعتی دارد. از حفاری، از سایر امور، از مواد مختلف پتروشیمی.باید در دنیا مشهور بشود که ایرانیها. بهترین محصول و بهترین فناوری مربوط به نفت را دارند. این میشود ایران نفتی.
باید در امر اقتصاد این تفکرات را داشته باشیم. نه این تفکر که پول بدهیم وارد بکنیم. اصلاً واردات بی رویّه و منطق خفت یک ملت است. ما که سوپرمارکت نیستیم. الآن شما ببینید، سرمایههای عظیمی در شهرهای بزرگ یکی پس از دیگری فروشگاههای تر و تمیز و قشنگ میزنند. به اصطلاح روی آن برند میآورند. این یعنی این که ما سوپرمارکت اجناس خارجی شدهایم. دوبی هم همین جور است. دوبی کشور نیست. سوپرمارکت است.
چرا میلیاردها تومان سرمایه فروشگاه زده میشود و اجناس خارجی میفروشد ولی تولید داخلی ما روز به روز کمتر میشود. این خلاف آن مسیری است که باید برویم. کسی که میخواهد بازوی رهبری در امر اجرا باشد، باید به این مشئ اقتصادی معتقد باشد. حالا ممکن است یک کسی قبول نداشته باشد. خب محترم است ولی نباید رئیس جمهور ما بشود. رئیس جمهور ما باید بازوی رهبری باشد. بازوی رهبری باید این نظر رهبری را قبول داشته باشد. من نمیگویم بقیه که قبول ندارند، حالا مثلاً به آنها فحش بدهیم. نه. خب قبول ندارد. نظرش این است منتها او نباید رئیس جمهور بشود.
پس یک رکن فضای بحثهای انتخاباتی باید بحث مشی اقتصادی باشد. نیایند سر ما را به چیزهای دیگر بند بکنند. مثلاً یکی بگوید شما چرا در خیابان متعرض حجاب خانمها هستید. بگذارید مردم حال بکنند و خوش باشند. بحث انتخابات اصلاً اینها نیست. بله. تجاهر به فسق مسأله بعدی است و ما به آن میرسیم اما میخواهم بگویم که اولین چیز باید بپردازند و سر اصل مطلب بیایند. بحث نظم اقتصادی کشور است بحثهای انحرافی درست نکنند.
نکته بعدی باید توانمندی علمی و فنی مملکت را باور داشته باشند. خیلی مهم است. باید باور داشته باشند که بچههای ما میتوانند کارهای بزرگ بکنند و نیازهای ما را مرتفع بکنند. باید باور داشته باشند و به این توانمندی قائل باشند. برای این که این توانمندی را تقویت بکنند، باید سرمایهگذاری بکنند. نه این که بگویند بابا ولش کن. میرویم جنس بهتر از خارج میآوریم. جنسی که بچههای ما درست میکنند، این مسیر ترقی ما است.
حتماً دیدید که من بارها از این مذاکرات هستهای انتقاد کردم. محترمانه هم انتقاد کردم. حالا البته بعضیها دوست نداشتند و منتقدین را به انواع چیزها مستند میکردند. کاری به اینها نداریم. در هر صورت من به این کار چندتا انتقاد اساسی داشتم. یکی از آن مواردی که من دائماً راجع به آن صحبت کردم، این است که توانمندی هستهای ما یک توانمندی بسیار باارزشی بوده و هست. این توانمندی چیست؟ بعضی از دوستان ما اصلاً خود مفهوم توانمندی علمی هستهای را نمیفهمند چیست و یا نمیخواهند بفهمند!
اول نیروی انسانی. دوم امکاناتی که ما داریم. سوم پروژههایی که ما در آن عمل کردیم و مشغول کار هستیم. اینها توانمندی را ایجاد میکند. حالا شما بیایید و مثلاً یکی از آنها را دستکاری بکنید. مثلاً گفتند ما در مذاکرات همواره گفتیم که غنیسازی باید در ایران صورت بگیرد. غنیسازی در ایران در چارچوب این توانمندی معنی دارد. والا مثلاً ما بیاییم کیک زرد را غنی بکنیم و بعد هم بدهیم خارجیها ببرند. مگر ما بیکار هستیم که چنین کاری بکنیم. چه فایده دارد.
میگویند که این مذاکرات برای فعالیتهای هستهای ما مشروعیت آورده. مگر مشروعیت را ما باید از آنها اجازه بگیریم. حق مسلم این ملت است که مثل همه کشورهای دنیا، مثل خود آمریکاییها، مثل فرانسویها، هر حقی آنها دارند ما هم داریم. ما اصلاً شهروند درجه دوم دنیا نیستیم. درجه یک یک هستیم. هر حقی آنها دارند، ما هم داریم.
ما این جا ننشستیم که آمریکاییها یا غربیها اعلام بکنند شما مشروع هستید یا مشروع نیستید. پسفردا میگویند توان موشکی شما نامشروع است. موشکهایتان را به اندازهای بکنید که مثلاً فقط پنج متر بروند. اصلاً بعد از یک مدتی بگویند بچههای شما نباید فیزیک بخوانند یا ریاضیات بخوانند. چون اگر بخوانند یاد میگیرند و یک چیزهای خیلی عجیب میسازند. بعد از یک مدتی میگویند اینها اصلاً غذا زیاد نباید بخورند. چون اگر زیاد غذا بخورند، (دوگولهشان) کار میکند و میروند کارهای خیلی خوب انجام میدهند. ته این مسأله این جوری است.
الآن چرا بچههای ما را در خیلی از رشتهها در دنیا راه نمیدهند. همین منطق است. در خود کشور ما بعضی از رشتهها خوابانده شده. این هم همین جور است. پسفردا چیزهای دیگر را هم میخوابانند.
ببینید،
باید توانمندی را تشخیص بدهیم. مناسب است اشاره کنم که مذاکرات هستهای به
نظر من چهارتا اشکال خیلی مهم داشته. یک عدهای هستند که هیچ وقت حوصله
نکردند این مذاکرات را دقیق دنبال بکنند. از این مواضع نه سیخ بسوزد و نه
کباب دارند. " یک خرده خوب است، یک خرده بد است" نمیشود. شما مسؤول هستید.
باید نقطه به نقطه این مذاکرات و اسناد را خوانده باشی. حرف داشته باشی.
نه سیخ بسوزد نه کباب نداریم. برخی از دوستان فنّی ما که در امر مذاکرات
نقش داشته اند گفته اند که منتقدان برجام حرف درست و حسابی ندارند و
عوامانه حرف می زنند!! البتّه من منکر نیستم که برخی افراد در مقام انتقاد
رعایت انصاف و قول سدید را نمی کنند و مثلاً کذاکره کنندگان را به خیانت و
بی دینی و امثال این اتّهامات رمی می کنند این گونه انتقاد نه تنها عوامانه
است که خلاف شرع است. لیکن طرفداران سینه چاک مذاکرات هسته ای حتّی یک بند
آن را روشن و صریح مطرح نکرده اند و از آن دفاع نکرده اند! فقط اکتفا کرده
اند به اینکه: "برجام فضای ین المللی ایران را دگرگون کرد"؛ "برجام مسیر
کسب و کار را تسهیل کرد" ، "برجام فعالیّت هسته ایران را مشروعیت بخشید" ،
"برجام تابوی مذاکره با آمریکا را شکست" و قس علی هذا. این ادّعاها- اگر تا
درجه ای درست هم باشد- دفاع اصولی و حرفه ای – و غیر عوامانه! – ار برجام
نیست. بلکه سرتاسر تبلیغاتی و حاشیه ای است مثلاً در ضمن اقدامات برجامی،
ما امکانات ساحته شده در نیروگاه آب سنگین اراک را منهدم کردیم. فهم این
مقدار از وضعیّت ظاهراً دانش هسته ای بالائی
نمی خواهد. از سوی دیگر
آرزوهای بیان شده در همکاری جهانی برای ساختن یک نیروگاه "سوپرمدرن" با
زبان نسبتاً حرفه ای بیان شده است. لیکن پس از مذاکرات مفصل با غرب و شرق
مسئولین ذی ربط نهایتاً اعلام کرده اند: "خودمان نیروگاه اراک را دوباره می
سازیم"
خوب! درک این مطلب که در انهدام تاسیسات اراک سر ما کلاه رفت ظاهراً نیاز به داشن وسیع هسته ای ندارد!! دوستان فرق عوامانه و عوامفریبانه را باید دقّت کنند! "عوامانه" یعنی استدلالی مبتنی بر عقل عرفی عمومی و عوامفریبانه یعنی استدلالی برای اغوای مردم که صاحب عقل عرقی عمومی هستند.
بنابراین خدای سبحان را صدهزار با شکر که منتقدان مذاکرات هسته ای متهم به "عوامی" شده اند و نه "عوامفریبی" !! برگردیم به چهار اشکال عمده مذاکرات هسته ای.
اولین اشکال پیشفرض این مذاکرات است که گفتند چرخ سانتریفیوژها که میچرخد، چرخ اقتصاد هم باید بچرخد. یعنی رابطه معکوس بین چرخهای سانتریفیوژ و اقتصاد گذاشتند که اگر این زیادی بچرخد، آن کم میچرخد. اشتباه بوده. اشتباه کردید. حالا معلوم شد که به هم ربط وثیقی ندارد. آن یکی را خواباندیم، این یکی هم کار نمیکند.
اقتصاد ما و تحریمهای ما فرصت است که ما روی پای خودمان بایستیم. چیزی که تحریم را برمیدارد، این است که دشمن بداند ما آماده هستیم. تحریم بیتأثیر است. استیصال که او را در فشار شجاعتر میکند.
دومین اشکال به این مذاکرات مربوط به استراتژی برد برد است. این اصطلاح برد برد در معاملات و اینها هست. خیلی جاها میتواند باشد اما به درد ما نمیخورد. دزد توی خانه ما آمده. وسائل را جمع کرده و دارد میبرد. ما بگوییم برد برد. حالا تلویزیون مال تو و یخچال مال من. نمیدانم این مال تو و این مال من. هر دوی ما به یک نوایی رسیدیم. استراتژی ما باید مقابله با تجاوز باشد، نه برد برد. این اصلاً به این وضعیّت ربط ندارد.
سومین اشکال مربوط به تکنیک این مذاکرات است. تکنیک همه یا هیچ. خب همه یا هیچ مال جایی است که دو طرف میخواهند قال قضیه را بکنند. دیدید دو نفر با هم دعوا دارند. میگویند خسته شدیم. بیا بنشینیم و مسأله را حل بکنیم. این مال تو و این مال من. یا علی. همدیگر را میبوسند و میروند. این همه یا هیچ میشود اما این چه ربطی به وضعیّت ها دارد. دشمنی که هر قدمش غداره است. هر قدمش مکر است. همه یا هیچ ندارد. باید مثقالی جلو برویم و او هم جلو بیاید که اگر یک وقت زیرش زد، ما مثقال مثقال از او گرفته باشیم و به اندازهای که او کار کرده، کار کرده باشیم. حالا همه یا هیچ چی شد. ما همه کارهایمان را کردیم. او هم هیچ کاری نمیکند. با پررویی میگوید بله. همین جوری است.
چهارمین اشکال مربوط به سندهای این مذاکره است. سند مذاکره نه باید بر اساس این باشد که حالا به ما قول داده است و امثال اینها ؟؟؟ سند باید محکم باشد. آن هم با طرفی به این درجه کلک. این اسناد پر از نقاط قابل تفسیر است و هنوز مرّکب هر جمله خشک نشده، کاخ سفید یک فکت شنیت میداد و میگفت تفسیر من این است و ما در داخل میگفتیم، تفسیر او با روح برجام مخالف است. ای بسوزد این روح. برجام روح ندارد. چیزی ندارد. روحش کجا است. لذا همه کار میکنند و همیشه با روح برجام مخالف است. هیچ وقت با برجام مخالف نیست. این اشکالات بسیار اشکالات اساسی است. اشکالات حرفهای است.
ما هرگز به برادران مذاکرهکننده توهین نمیکنیم. اصلاً دأب مکتب اهل بیت توهین نیست. و نه استناد کفر و زندقه و اینها میدهیم. بحث منافع ملی و یک چیز بسیار مهمی است که اتفاق افتاده.
پیروان مکتب اهل بیت باید به این بصیرتها مسلح باشند و بدانند علت این که مقام معظم رهبری اشکال میگیرند، اینها است والا همه دوست داریم دولت ما موفق بشود. همه دوست داریم کارگزاران آن نظام بتوانند منافع بسیار برای مملکت بیاورند.
چون ما کارگزاران نظام و دولت را بازوی رهبری میدانیم. دوست داریم کارها و خواستههای ولی امرمان خوب انجام بشود. دوست داریم مملکت ما پیشرفت پیدا بکند و قوی بشود. آدم باید بسیار بیغیرت باشد که چنین علاقهای نداشته باشد منتها باید با چشم باز به مسائل نگاه بکنیم.
پس دومین بحثی که باید مبنای گفتمان انتخابات ما باشد، باید بحث توانمندی علمی و فنی ملت ما و کشور ما باشد. باید این را خوب و قشنگ فهمیده باشند و به آن اعتقاد داشته باشند. شما ببینید، رهبر معظم انقلاب. هر طرح علمی هست، ایشان باید پشتیبانی بکند. دائماً به دولت بگویند که آقا، روی کارهای علمی سرمایهگذاری بکنید. بچههای دانشجو و اساتید جوان را صدا بکنند. گرمشان بکنند. روحیه بدهند و حمایت بکنند. خب این یک استراتژی است.
یک استراتژی است که ایشان در طول بیش از یک ربع قرن ولایت خودشان، هر روز این را دنبال کردهاند. در انتخابات ما باید نامزدهائی باشند که به این امر مهم اعتقاد داشته باشند.
مطلب سوم این است که در صحنه بینالمللی به کار دیپلماسی بسیار فعالی معتقد باشد. معنای دیپلماسی فعال این نیست که ما فقط با آمریکا و اروپا رفیق باشیم و با همدیگر فالوده بخوریم. ما باید جاهایی که منافع خودمان هست را تشخیص بدهیم. ببینیم قدرت خودمان کجا است. شما باید نگاه بکنید. از ایران بیرون بیایید. این ]أفون (یا افول) الرأی[ که حضرت زهرا (س) فرمود، همین جا است. ببینید الآن مردم دنیا و سیاسیونشان به ایران چه جوری نگاه میکنند. آنها میگویند در سوریه آمریکا، پولهای عربستان، همه جمع شدهاند. فرانسه، انگلیس، اسرائیل، اینها میخواستند سوریه را تکه پاره بکنند. صدمه زدند ولی ناکام شدند. چه کسی سیاست اینها را در منطقه ناکام کرد. جمهوری اسلامی. جمهوری اسلامی. با مجاهدت، با سیاستهای مستمره و با استراتژی درست!
چه کسی رژیم صهیونیستی را از لبنان بیرون کرد. تفکر جمهوری اسلامی. چه کسی اینها را در عراق به این روزگار انداخت. دیپلماسی فعال این است. ما کسی را میخواهیم که به اینها اعتقاد داشته باشد. ما از دهان بعضی از مسؤولین قبلاً و فعلاً شنیدیم که میگویند حالا به ما چه که جوانهای ما بروند و در سوریه کشته بشوند. جوانهای ما به عشق حضرت زینب دارند به آن جا میروند. تو کجای کار هستی. حضرت زینب بین این ملت عباسهای زیادی دارد. نه تنها مردم ما، در بین همه شیعیان. این کار آن قدر بابرکت بوده است. این حب اهل بیت، این حب به حضرت زینب و این عرق و این حمیت در دفاع از حرم این بزرگواران که شما میبینید به برکت آن پیروزیهای عظیمی نصیب مسلمین شده است. دیپلماسی فعال باید در خدمت این استراتژی باشد.
ایران با هیچ جای دنیا سر جنگ ندارد و روابط معقول، محترمانه و با منافع متقابل را با همه کشورها دنبال میکند. حتی در مورد دشمنان هم دیپلماسی باید (مدیریت دشمنی) را بعهده داشته باشد. نه درشت گویی را درست میدانیم نه نرم خوئی را همواره ضروری. برخورد حساب شده، منطقی و در شأن مکتب اهل بیت مراد است. این که حضرات به تهران بیایند و پذیرایی بشوند و بروند و حرفهای نامربوط بزنند ناشی از عدم تنظیم درست دیپلماسی است. نباید فراموش کنیم که غربیها خود بزرگ بین و پررو هستند؛ خیلی هم پررو هستند. دو هزار و پانصدتا قولنامه امضا کردند. هیچ اقدام ملموس و محتوائی مهمّی از توی آن در نیامده. برای ملت ما نان و آبی توی غالب آنها نیست.
ما رابطه با دنیا را میخواهیم. رابطه محترمانه. ما گفتگو با دنیا را میخواهیم. اصلاً سر جنگ نداریم. ما به کجا حمله کردهایم. ما همهاش داریم دفاع میکنیم. خب با یک همچین منطقی که ولی امر با دنیا دارد. آن هم ولی امری که خودش به اوضاع دنیا آگاه است. با رهبران دنیا از نزدیک صحبت کرده است. به کشورهای مهمی سفر کرده است. یک کسی نیست که از پشت کوه بیاید. حالا بعضیها هی میگویند قاجار، قاجار. بابا، شما که اصلاً نمیدانی مدرنیته چی هست. شما الفبای مدرنیسم را نمیدانی. بعضی فکر میکنند مثلاً یک موبایل خیلی مدرن داشته باشی، تو مدرن هستی؟ ابداً. حالا شما بگو یک آدم عرب بدوی سوار شتر، با یک موبایل خیلی پیشرفته دارد با زنش صحبت میکند. فکر میکنی چه میگوید. همان حرفهایی را میزند که با پای پیاده هم میزد. مدرنیته که این نیست. مدرنیته یک مبنای (عقلانیت ابزاری) دارد که از دل تصورات عمدتاً قرون هفدهم و هجدهم اروپا نشأت گرفت و بعد در قرون نوزدهم و بیستم میلادی به اوج شکوفائی رسید و تطّورات پر پیچ و تاب امروزی را شاهد است.
نکته چهارم که باید چهارمین محور گفتمان انتخابات ما باشد، مسأله فرهنگی است. باید قبول کنیم. بفهمیم و بدانیم که دشمن حرامیای است که قصد کرده است فکر ملت ما را مثل موریانه آسیب بزند و متأسفانه توفیقاتی هم داشته. مهم است که ما راجع به این قضیه حساس باشیم. حالا مثلاً وقتی صحبت میشود برای این که ما باید در استفاده از امکانات ارتباطی جدید دارای یک مبنا باشیم. یک عده میگویند گذشت آن زمانی که بتوانیم جلوی اطلاعات را بگیریم. نمیشود مردم را در ناآگاهی نگه داشت. اطلاعات را نمیشود محدود کرد و سانسور کرد و از این حرفهای کلیشهای از نوع دهکده جهانی مک لوهان!
اولاً خدمت شما عزیزان بگویم. آن چیزی که در اینترنت به اسم اطلاعات هست، اطلاعنما است. اسم آن اطلاعات است. یعنی شما راجع به هر موضوعی میروید (سِرچ) میکنید. یک دفعه پنج هزار مطلب میآید. فکر میکنید اینها اطلاعات است؟ اطلاعات نیست. اتفاقاً امروز برای فهم مسائل انواع پردههای ضخیم اطلاعنما پیدا شده. اگر شما بخواهید سرتان را از میان این لایهها بالا ببرید، گاهی اصلاً ناممکن است. فقط هم مربوط به ما نیست. این پدیده شومی است که در کل دنیا هست.
در زمانی که جنگ اول خلیج فارس بود و آمریکاییها برای این که عراق را از کویت بیرون کنند به عراق حمله کردند. اخبار جنگ همه از روی یک کشتی جنگی آمریکا توسط خانم کریستین امانپور از سی ان ان پخش میشد. همه دنیا از این منبع میگرفتند. یک فیلسوف معروف فرانسوی به اسم ژان بودریا، که یکی دو سال پیش فوت کرد. همان زمان یک کتابی نوشت. یعنی سهتا مقاله نوشت که کتاب شد. گفت من به عنوان یک فرانسوی میخواهم فرض کنم اصلاً جنگی اتفاق نیفتاده. آیا امکان دارد ما بفهمیم آیا واقعاً جنگ بوده یا نه. چون همه اطلاعاتی که به ما میدهند، همین اطلاعنماها هستند. تحلیل کرد و نشان داد که برای یک آدم فرانسوی فهم واقعیت حوادث دنیا تقریباً دارد ناممکن میشود.
بله. البته یک عده افراد ناوارد و ساده، وقتی که پای اینترنت مینشینند. میگویند اه، عجب چیزی است. هر چه بخواهی توی آن هست. آره. هر چه که میخواهند توی فکر تو بکنند توی آن هست. من مخالف اینترنت نیستم. بسیار هم وسیله خوبی است. منتها برای چه غرضی و برای چه استفادهای و چگونه. این که شما توی خانه بدن و جسم افراد در یک جا جمع باشد ولی مرتب همه دستشان یک دانه موبایل هوشمند باشد و با افراد مختلف چت بکنند، این خیلی وحشتناک است. این سقوط و افول رأی است. فکرها را پایین آورده. بعد شبکههای تلگرامی انواع چیزهای مختلف و مبتذل و سطح پایین بین نیروها پخش میکند. البته اینها شمشیر دو دم است. از این طرف اگر خوب استفاده بشود. ابزار بصیرت افزایی خواهد شد. پس نباید بگوییم که ولش بده. باید بگوییم ما باید سوار آن بشویم و در راه مقاصد دینیمان و مکتب اهل بیت از اینها استفاده بکنیم.
اتفاقاً برای اولین بار در تاریخ بشریت این امکان پیدا شده است که کل امت اسلامی به همدیگر پیوند بخورند. کل امت اسلامی. در آغاز قرن بیست و یکم بعضی از متفکرین غربی گفته بودند که اسلام این توانمندی را دارد که با احیای مفهوم امت تأسیس حکومتهای مستقل از سرزمین بکند. اتفاقاً این جوری هست ولی نه از طریق این که ما صرفاً استفادهگر باشیم. مثل این که از مصنوعات غربی استفاده میکنیم، از مصنوعات اینترنتیاش هم استفاده بکنیم. این به عکس است.
البته بچههای متدین ما یک لشگر کراری درست کردهاند. خیلی هم وارد شدهاند. غربیها از اینها میترسند. انشاءالله این وسیله را باید در خدمت انقلاب آورد. در خدمت اسلام آورد. در خدمت مکتب اهل بیت آورد.
پس کسی که میخواهد مسؤول بشود، باید حساس باشد. باید به اقامه دین حساس باشد. باید غیرت بالای دینی وجود داشته باشد. مثلاً میگویند حجاب را زورچپان نکنید. اصلاً بحث زورچپانی حجاب نیست. آقا، اصلاً امروز زورچپانی بیحجابی است. اصلاً وضع معکوس شده. تجاهر به فسق خودش ایجاد فشار اجتماعی میکند. طرف دختر است. میخواهد عروسی بکند. میگوید خواستگارهای من دوست ندارند من چادری باشم و حجابم زیاد باشد. طفلی به خاطر این توی این مسیر میافتد. پسره میگوید من نمیخواهم امل باشم. زن من باید یک خرده آن جوری باشد.
اصلاً تجاهر به فسق صحبت تحمیل بیحجابی و لختی بودن است. یک حرفهای من در آوردی به اسلام وصل نکنیم. به اسم این که اسلام این جوری است و اسلام آن جوری است. اسلام را باید علمای دین توجیه و تبیین بکنند. نه این که حالا ما دوتا قطره جایی شنیدیم. اسلام که با گپ محفلی جور در نمیآید. اسلام با گپ محفلی نوآوری پیدا نمیکند.
باید راجع به اقامه دین حساس باشیم. دین اقامه کردنی است. گفتند اقامه دین. نگفتند دینداری. دین کالا نیست که. دین را باید در زندگی فردی و جمعی اقامه کنیم.
اتفاقاً غرب در امر حقوق بشر حرفش همین است. میگوید شما حق اقامه دین را در کشورتان ندارید. حق ندارید قوانین شما بر اساس اسلام باشد. تنظیماتتان بر اساس اسلام باشد. شما این حق را از دست بدهید. بعد حالا هر جوری خواستید باشید. بعد از آن که دیگر چیز مهمی نیست.
غرب می خواهد مهمترین انتخاب را از ما بگیرد که همانا حق این است که ما بخواهیم زندگیمان را بر اساس اسلام تنظیم بکنیم. بعد در چیزهای دیگر آزاد هستیم. این حق بزرگی است. حالا در قسمت حقوق بشر ما را محکوم میکنند، به این خاطر که چرا احکام اسلام را اجرا میکنید. در داخل هم تبلیغ میکنند که بابا، به مردم سخت نگیرید. اصلاً صحبت سختی و غیر سختی نیست. صحبت غیرت دینی است. صحبت اقامه دین است. صحبت یک تهاجم فرهنگی است. صحبت این است که این تهاجم تهاش همه چیز ما را میبرد. خب کسی که میخواهد رئیس جمهور بشود، باید به این امور حساس باشد.
بنابر این چهارمین محور بحث ریاست جمهوری باید فرهنگ باشد و روی این حساسیت باشد. ما رئیس جمهوری میخواهیم که وقتی ببیند به یک قسمتی از دین جسارت میشود، آن شب تا صبح نخوابد. اگر ببیند که تجاهر به فسق شده، خودش جلو بیفتد و بگوید ما نباید اجازه بدهیم که در ملاء عام به اسلام و به مضامین اسلامی تجاوز بشود. اگر حق امر به معروف و نهی از منکر مطرح است، آن را به عنوان یکی از حقوق مسلم جامعه اسلامی احیا بکند. نه این که بگوید ما باید در زندگی خصوصی افراد دخالت نکنیم. البته این بحث فقهی است. ما نمیتوانیم تجسس بکنیم ولی تجسس چه ربطی به امر به معروف و نهی از منکر دارد. تجسس موقوف است. دخالت کردن در زندگی خصوصی افراد موقوف است ولی امر به معروف واجب است. باید نسبت به اینها حساس باشد.
ما هر چقدر بیشتر به انجام وظیفه خودمان اهتمام بکنیم، خداوند برکاتش را بر ما زیادتر میکند و اگر خداوند متعال ببینید یک فئه قلیله، که الحمدالله قلیله نیست. که اینها در راه دین استقامت دارند. حرف حق را تشخیص دادهاند و پای آن ایستادهاند، آنها را بر فئه کثیره که دشمنان اسلام و کفار هستند پیروز میکند. انشاءالله.
(من فکر کنم شما خسته شدهاید و من هم! ما دیگر پیر شدهایم. و من نعمره ننکسه فی الخلق. چندتا سؤال هم آمده است. حالا تبرکاً یکی دوتا را جواب بدهیم.)
پاسخ به سوالات:
سوال: کدام یک از اسامی مطرح برای نامزدی ریاست جمهوری را در خور آزاد شدن انرژی متراکم اسلام انقلابی و ولایی و بالاخص در نخبگان و جوانان میدانید.
جواب: البته شاید یک خرده زود باشد ولی من الآن نظرم را به شما میگویم ولی این نظر نظر من است. شما خواستید گوش بدهید و خواستید گوش ندهید. بررسی بکنید. اولاً این تشکلی که به اسم جمعیت دفاع از انقلاب اسلامی درست شده، تشکل خوبی است. به نظرم خودش میدان فعالیت جدیدی است منتها تحرک اصولگرایان لازم نیست محصور در این تشکل باشد، همکاری و همراهی باید باشد. یعنی این خودش یک کار خوبی است ولی افراد دیگر و نیروهای دیگر هم باید فعال باشند. حالا چه در قالب این تشکل و چه در قالب تشکلهای دیگر بتوانند بیایند و فعالیت بکنند. این جور نشود که هر کس دیگری باید دست از فعالیت بردارد. مگر در چارچوب تشکل. من خوشحال هستم که این تشکل درست شده. یک میدان فعالیت است.
نکته دوم نیروهای خوبی از نیروهای ولایی و اصولگرا که هر کدام توانمندیهای مختلفی دارند، در معرض قرار گرفتهاند. من خودم شخصاً از برخی آنها خواهش کردم که بیایند و وارد این میدان بشوند. مثل آقای دکتر جلیلی. من بارها از ایشان خواهش کردم که به میدان بیایید و خودتان را در معرض قرار بدهید. این هم خودش برای کسی که میخواهد نامزد بشود، وظیفه ولایی است.
من معتقد هستم مشئ زندگی ایشان و پاکباختگی ایشان برای انقلاب و زندگی مجاهدانهاش چه در جنگ و چه پس از جنگ، تیزهوشیاش در امور سیاسی او را یکی از موارد بسیار قابل طرح میکند.
گفتم. من دارم نظر خودم را میگویم. شما هم تحقیق بکنید. ایشان به نیروهای کارشناسی اعتقاد دارد. وقت میگذارد. همت دارد. این که من میگویم تیزهوش است. حتی در مسائل سیاست خارجی هم آدم بسیار فطنی است. من از زمانی که ایشان در دانشگاه امام صادق دانشجو بوده، من در آن جا درسی میدادم. تا الآن آشنا هستم. به معنای نفی سایر نیروها نیست. نظر من این است. منتها شماها آزاد هستید. اختبار بکنید. بررسی بکنید. ولی حتماً این کار را بکنید. سرسری نگیرید.
اگر بررسی کنید، اختبار کنید، تلاش بکنید، خداوند دست شما را میگیرد. بعد از بررسی به هر نظری رسیدید، با نیت خیر و کمک به ولی امر اقدام بکنید. حتماً انشاءالله در نظر الهی مورد توجه قرار میگیرد. ببینید، من پوستکنده صحبت میکنم. اهل لفافگویی نیستم.
سوال: فرمودند اگر اعمال فتنهگران سال هشتاد و هشت مصداق بغی است، پس چرا خیلی از علما موضع درستی در قبال فتنهگران نمیگیرند. آیا سکوت آنان به دلیل منافعشان است یا خیر؟
جواب: ببینید، بهتر است ما الآن این مقوله را دامن نزنیم که ایجاد بدبینی و انشقاق بشود اما چیزی که حتماً باید روی آن تأکید بکنیم این است که فتنه را بشناسیم. این را فراموش نکنیم. فتنه دعوای بین آقای احمدینژاد و آقای هاشمی و مهندس موسوی نبود. اصلاً چنین چیزی نبود. (افول رأی) همین است. یعنی ما بیاییم یک مسأله مهمی را در سطح نازل که دعوای بین چند نفر بوده مطرح کنیم. فتنه یک توطئه بسیار بزرگی بود. یک کودتای تمام عیار علیه نظام اسلامی ما بود. بله. اتاق فکر فتنه به نظر من خارج از مرزها بود. منتها در داخل کشور خیلیها را به کار گرفتند. جناح اصلاحات این کشور آلوده به فتنه است.
باید همواره مد نظر ما باشد. این که حالا مثلاً بیاییم بگوییم یک دعوایی بود که گذشت. ما اصلاً با کسی دعوا نداریم. فتنه را باید بشناسیم. دلیل فتنه را باید بدانیم که تکرار نشود. میگویند حالا بیاییم آشتی ملی بکنیم. آشتی که اصلاً چیز بدی نیست. هر کی با هر کی بد است، آشتی بکند. آشتی ملی بکنیم. میگویند وحدت بکنیم. ما وحدت حول حق میکنیم. نه حول هر چیزی. معاویه هم میگفت بیایید وحدت بکنیم. وحدت آن گونه که معنا ندارد. وحدت حول خط اهل بیت میکنیم. وحدت حول ولایت فقیه میکنیم. همه بیایند وحدت بکنیم. اگر وحدت بکنی، آن وقت دیگر نمیتوانی طرفدار فتنه باشی. فتنه بر علیه ولی فقیه شمشیر کشید. چه جوری با او وحدت بکنیم.
پس آنهایی که میگویند آشتی. آنها بیایند با مکتب اهل بیت آشتی بکنند. از درگاه خدا تقاضای عفو بکنند. در توبه باز است. توبه بکنند. با کسی هم دشمنی نداریم.
پس ببینید، امروز به نفع نظام نیست که ما بگوییم فلان عالم کوتاه آمد و کوتاه نیامد. فتنه داستان مهمی است. افراد بر اساس آگاهی و بصیرتشان نسبت به فتنه مواضع مختلف داشتند.
ما این جوری بحث نکنیم. ما بیاییم بحث بکنیم که اصل فتنه این است. ماهیت آن این است. ریشهاش را هم گفتم انحراف و نفاق در عمل و خروج بر علیه امام عادل. این سهتا دنبال هم است. انشاءالله با بصیرتی که مردم دارند، ریشه فتنه و چشم فتنه در همان اول از جا در میآید و کور میشود و تکرار هم نخواهد شد.
سوال: راهکارهای عملی برای رسیدن جبهه انقلاب به کاندیدای واحد در انتخابات پیش رو چیست؟
جواب: ببینید اولش لازم نیست یکی باشند. به میدان بیایند و بحث بکنند. ملت ما باید حرفها را گوش بدهند. ما از همان اول نباید یک نفر را بگیریم و بگوییم اصولگراها، پیروان اهل بیت، ملت اسلام همین آقا است و بس. این جوری نیست. افراد مختلف هستند. خوب است که اولش متعدد باشند. به تدریج که جلو میروند، آن وقت باید جلساتی باشد که بگوییم کلاً، چه کسانی میتوانند نامزد شوند و چه کسانی که دارند تبلیغ میکنند، در میدان اصولگرائی، همگرائی و هم افزائی شکل بگیرد و منجر به تقارب و وحدت شود ان شاء الله. هدف این است که ولی امرمان را کمک بکنیم. اگر روی این هدف تمرکز بکنیم، انشاءالله وقتی به قسمتهای نهاییتر پروسه انتخابات میرسیم، خود به خود یک تجمیعی ایجاد بشود.
آن هم باید بصیر باشیم. بصیرت راهگشاست. هم برای کاندیدا و هم برای مردم. نگران نباشید اگر اولش چندتا افراد و چندتا نامزد هستند. خوب است که بیایند خودشان را عرضه بکنند. این چهار مطلبی که من گفتم. بینیم این اقتصاد مقاومتی لقلقه زبان است یا اصلاً حرف دارند. ببینیم اینها توانمندیهای ملی و فنی و علمی ما را چقدر باور دارند. ببینیم سیاست خارجی فعال در نظر اینها چیست. ببینیم راجع به مسائل فرهنگی چه نوع حساسیتی دارند. اینها را برای مردم توضیح بدهند.
لاریجانی: البته عدالت نکته اساسی و یکی از ارکان اصلی اقتصاد مقاومتی است. مبارزه با فساد، عدالت، اینها از ارکان آن کار است. اینها را توضیح بدهند. آن وقت مردم هم انشاءالله وقت میگذارند و اختبار میکنند. بنابراین من نگران نیستم که الآن تعداد اسامی متعددی باشند. نباید نگران باشید. اتفاقاً بد هم نیست به میدان بیایند و خودشان را عرضه بکنند.
در هر صورت آن وقت مردم تکلیف را روشن میکنند. و با رأی خوبی مسئول را انتخاب میکنند.
سوال: نظرتان راجع به آقای قالیباف چیست؟
لاریجانی: من آقای قالیباف را یک نیروی جهادی امتحان پس داده در جبههها و در کارهای سنگین اجرایی میدانم. ما نباید نیروهایمان را با تبلیغاتی که میشود از گردونه خارج بکنیم. او هم باید مطرح بشود. قابلیتهای ایشان هم ملحوظ بشود. خوشبختانه جناح اصولگرا نیروهای قابل بسیاری دارد. علمای بزرگ در این جناح هستند. مدیران خوب هستند. نسل جوان متدین و خیلی فعال. درسخوانده و توانمند در این جناج وجود دارند. اینها همه سربازان ولی امر هستند. ولی امر ما به لطف الهی تنها نیست.
سوال: حاج آقا، خودتان کاندیدا نمیشوید؟
لاریجانی: من پیرمرد شدم. کاندیدا باید جوان باشد.
سوال: از قدیم گفتهاند دود از کنده بلند میشود.
لاریجانی: آخر این دود به درد آن کار نمیخورد.