باز شدن در این اتاق برای ما حادثه ای بود و رویدادی بی نهایت بزرگ و دلپذیر.... ، غیر از تجملات خود اتاق که با تجملات اتاق های معمولی مان بسیار بسیار تفاوت می کرد، اسباب پذیرایی یا احتمالا غذایی را هم که در آن برای میهمانان تهیه می کردند از نوع استثنایی و به یاد ماندنی بود.
یعنی استاندار زندگیمان را برای مردم بیگانه، شاید تا ده برابر زندگی معمولی خودمان نشان می دادیم....خوب حالا اسم اینها را می خواهید چه بگذارید؟ میهمان نوازی! نه عزیزم چرا خودت را گول میزنی؟ اگر فقط مسئله میهمان نوازی بود که باید برای هر شخصی غیر از اعضای خانواده هم این کارها را می کردی، نه برای یک عده بخصوص...اگر مساله میهمان نوازی باشد، باید شامل آن پیرزن خدمتکار خانه هم بشود که هفته ای یکی دو روز برای کمک به منزل می آید، در صورتی که می دانیم، نمی شود.
من امید داشتم با گذشت زمان، با افزایش تحصیلات یا حداقل با محدود شدن امکانات، دامنه این تظاهرات هم فروکش کند، ولی شاید کاستی های اجتماعی یا نمی دانم مسائل روحی دیگر، نیازهای دیگر، مردم را وادار به برافراشتن سنت های پرخرجی کرده که تا بحال سابقه نداشته است.