به گزارش پایگاه 598 به نقل از تماشاگران امروز، استقلال اين روزها با جوانانش خوش ميدرخشد. نسلي از بچههاي بااستعداد كه اكثراً از تيمهاي پايه باشگاه بالا آمدهاند. جواناني مثل اميد نورافكن، محسن كريمي، مجيد حسيني و چند نفر ديگر كه ساخته تيمهاي پايه باشگاه هستند. اين روزها استقلال منصوريان بخش عمده موفقيتاش را مديون تعدادي از همين بازيكنان است. بازيكناني كه حالا خيليها درباره كشفشان مدعي هستند. اينكه مثلاً مظلومي آنها را آورده يا قبلتر از او، قلعهنويي در آمدنشان نقش داشته يا اصلاً خود منصوريان آنها را در آكادمي استقلال كشف كرده است.
ستار همداني، يكي از مربيان كادر امير قلعهنويي، درباره تعدادي از اين جوانها خاطرات جالبي دارد. او كه البته مثل خيليها اعتقاد دارد لطف فيفا به استقلال و محروميت اين تيم از خريد بازيكن سبب شد تا جوانان تيم فرصت عرض اندام داشته باشند، درباره دو نفر از ستارههاي اين روزهاي تيم منصوريان ميگويد: «انصافاً اين شش يا هفت بازيكني كه از استقلال اين روزها در ليگ و تيمهاي مختلف رو آمدهاند، قبل از هر كسي ساخته ايوب اصغرخاني هستند. مربي تيم جوانان استقلال كه خيلي بيادعا كار كرد و مثل دوران فوتبالاش، حتي يك بار هم صدايش در نيامده كه بخواهد مصاحبه كند و حرفي بزند. كسي هم اسمي از او نميبرد يا تشكري نميكند.»
اما او يك روايت جالبتر درباره اين بازيكنان دارد. قصهاي كه تا پيش از اين چندباري غير رسمي مطرح شده بود، اما هيچ وقت اينطور شفاف بيان نشده بود. نقش هوتن، پسر امير قلعهنويي، در كشف اين استعدادها. ستار در اين باره ميگويد: «انصافاً هوتن يك بار پنج بازيكن جوان را به پدرش معرفي كرد. يادم هست يك بار او سه نفر را به اميرخان معرفي كرد، اميرخان هم به من گفت بيايند و زير نظر بگيريمشان. همين اميد نورافكن بود، محسن كريمي و عليرضا رمضاني. آنها آمدند با تيم تمرين كردند و انصافاً خيلي هم خوب بودند.»
ستار همداني با بيان اينكه برادران محمدي را هم هوتن به تيم پدرش معرفي كرده بوده، ادامه داد: «برادران محمدي هم بودند. قرار بود كه با تيم باشند. ميرشاد ماجدي قرار شد پيگير كارشان باشد. البته مثل اينكه وقتي قرار بوده تيم برود تركيه، مهرداد گفته من را هم بايد ببريد و يك بحثي بينشان پيش ميآيد كه ميرشاد شاكي ميشود و ميگويد برويد پي كارتان و آنها هم ميروند راهآهن.»
اما درباره نورافكن؛ بازيكن خلاق و ستاره اين روزهاي مركز زمين آبيها كه بچه پايين شهر تهران، همان نازيآباد و حوالي زادگاه امير قلعهنويي است. پسري از يك خانواده نه چندان پولدار كه با مشكلات زيادي فوتبال بازي كرده و حالا ستاره شده است. ستار از او روايت جذابي دارد. او ميگويد: «يك روز يادم هست در يكي از بازيهاي دوستانه، اميرخان فرستادش به زمين. وقتي تعويضاش كرد، اميد شاكي شد و واكنش خوبي نداشت. اميرخان هم كه باورش نميشد يك بازيكن 16 ساله چنين برخوردي بكند، خيلي تند، فريادي زد و گفت ديگر حق ندارد بيايد سر تمرين. تقريبا، يك يا دو هفتهاي اخراج شده بود تا اينكه يك روز آمد و برايمان از مشكلاتش گفت. از اينكه چقدر فوتبال بازي كردن را دوست دارد. من گفتم ميروم حرف ميزنم، تو هم بيا عذرخواهي كن. به قلعهنويي كه گفتم، اولش شاكي بود، چون بالاخره اينكه يك بچه از 16 سالگي اينقدر با مربياش بد برخورد كند، رفتار درستي نيست. ولي بعد از اينكه حرف زديم، اميرخان گفت اگر ردش كنيم، استعدادش حيف ميشود. پسر مستعدي است، بگوييد برگردد سر تمرين. از فردايش عذر خواست و آمد سر تمرينات. حتي چند تا بازي هم به زمين رفت اگر اشتباه نكنم و حالا هم ميبينيد كه اين پسر چه استعدادي دارد.»