حجتالاسلام سيد كميل باقرزاده
1. فصل انتخابات از شورانگیزترین مقاطع زمانی در نظام مردمسالار دینی ایران است؛ هنگامهای برای حضور و ظهور ارادهی ملت در حساسترین تصمیمات کشور. لذا پیش و بیش از هر چیز، نفسِ مشارکت حداکثری مردم از اهمیت برخوردار است و باقی، فرع ماجراست. خاصه آنکه به برکت وجود دیدهبانی تیزبین به نام «شورای نگهبان» همه میتوانند آسودهخاطر باشند که کاندیداهای انتخابات از صلاحیتهای لازم برای ورود به مجلس برخوردارند.
2. مسلماً احراز کفِ صلاحیتها توسط شورای نگهبان، ما را از تلاش برای شناسایی افراد صالحتر بینیاز نمیکند؛ آنچه مهم است، این است که انسان در هر انتخاب، بهترینها را برگزیند. لذا دعوای میان کاندیداها را نه «فاسد و صالح» بلکه «انتخاب اصلح در برابر صالح» باید دانست. آنچه از وصایای امام راحل عظیمالشأنمان و امام حاضر جلیلالقدرمان به دست میآید، همین توقع است که مردم، با دقت و حوصله، بهترینها را گزینش کنند.
3. برای شناخت بهترینها و تشخیص اصلح در برابر صالح، دو راه کلی میتوان تصور کرد: [1]
اوّل آنکه خود انسان با تحقیق و بررسی و مطالعه نسبت به سوابق کاندیداها، افراد اصلح را تشخیص دهد و بشناسد؛ روشن است که در این صورت، علم و تشخیص خودِ انسان برای او شرعاً و عقلاً حجّت خواهد بود و سخن هیچ فرد یا حزب و گروه دیگر (هر چند بسیار محترم و عزیز) نمیتواند در برابر این حجّت قاطع قد علم کند.
دوم آنکه انسان بر اساس شناخت و اطمینانی که از شخص دیگری دارد، به گفتهی او اعتماد کرده و انتخاب او را ملاک عمل خود قرار دهد؛ البته روشن است که انسان تنها به کسی میتواند اعتماد کند که از تقوا و علم کافی در خصوص مسأله انتخابات بهرهمند باشد.
4. بر اساس آنچه گفته شد، چیزی به نام «لیستی رأی دادن» حجیّت و اعتبار عقلی و شرعی خود را از دست میدهد؛ زیرا لیستها فی حدّ نفسه، نه منجر به شناخت شخصی انسان از صلاحیت داوطلبان میشود و نه به طور معمول حاکی از تأیید صد در صد از طرف شخصی با دو صفت «عالم» و «عادل» است. حال آنکه در انتخابات آینده و در بین جریانی که به نام اصولگرایی شناخته میشود، با دو لیست شاخص «جبهه متحد» و «جبهه پایداری» روبهرو هستیم. اینجاست که بسیاری از متدیّنین و علاقمندان جریان اصولگرایی با این پرسش مواجهند که: «به کدام لیست رأی دهیم؟!» صرفنظر از اینکه رقابت این دو لیست در داخل دایرهی اصولگرایی را فاقد هیچ اشکال شرعی، عقلی و عرفی دانسته و همهی تلاشها برای متقاعد کردن اعضای جبهه پایداری به تن در دادن به وحدت اجباری را بیاساس قلمداد میکنم، امّا وقتی قرار شد هیچکدام از لیستها فی حدّ نفسه حجیّت نداشته باشند، برای تشخیص اصلح باید به سراغ معیارهایی خارج از لیست برویم.
5. شاید برای بعضی از متدیّنین چنین به نظر برسد که لیست جبهه متحد، ممهور به مهر تأیید و ممضا به امضای عالمی باتقوا، یعنی حضرت آیتالله مهدویکنی است؛ لذا میتوان به تمام افراد این لیست رأی داد و مسؤولیت آن را به گردن ایشان انداخت! صرفنظر از اینکه شخص آیتالله مهدویکنی چنین تضمینی را تقبّل نکردهاند، توجه به این نکته الزامی است که آنچه مورد تأیید و امضای ایشان بوده و هست، دو چیز بیشتر نیست؛ یکی منشور اصولگرایی که توسط جامعتین تهیه و ارائه شد و دیگری ساز و کار عملیاتی جبهه متحد، نه افراد راهیافته به لیست نهایی این جبهه. لذا با وجود افراد صالحتری که در لیست مقابل وجود دارد و به هر دلیل به لیست جبهه متحد راه نیافتهاند، بنده بعید میدانم که حتی آیتالله مهدویکنی، خودشان به عین 30 نفری که در لیست جبهه متحد حضور دارند رأی دهند؛ البته دوستان و نزدیکان معظّمله میتوانند این مسأله را از حضرتشان سؤال کرده و پاسخ ایشان را هم رسانهای کنند.
6. حال باید ببینیم مسأله در لیست چبهه پایداری از چه قرار است؛ آیا این لیست علاوه بر ساز و کار طراحی، از حمایت قاطع و مهر تأیید و امضای تضمین عالمی باتقوا، یعنی حضرت آیتالله مصباحیزدی برخوردار است؟ آنچه در رسانهها بیان شد، این بود که لیست جبهه پایداری پس از تکمیل به رؤیت معظمله رسیده و مبنای قرار گرفتن کاندیداها برای ایشان توضیح داده شده و ایشان نیز آن مبانی را تأیید فرمودهاند. بنابر این، شاید از این منظر هم این دو لیست هیچ تفاوتی با هم نکنند. پس سؤال همچنان باقی است و باید برای انتخاب افراد اصلح چارهای دیگر اندیشید.
7. شاید تنها راه حل برای کسانی که توان شناخت تکتک افراد و تشخیص مصادیق اصلح را ندارند، توجه به «گفتمانِ حاکم بر لیستها» باشد. بیشک هر دو لیست جبهه متحد و جبهه پایداری، در داخل دایرهی گفتمان اصولگرایی تعریف میشوند؛ یعنی دایرهای که شاخصههایش عبارت است از همان شاخصهای مکتب امام، یعنی «معنویت، عقلانیت و عدالت». جالب اینکه در شعار انتخاباتی هر دو جبهه، همین سه عنصر ذکر شده است![2] بنابر این، باز هم با تکیه به کلیّت گفتمانی نمیتوان اصلح را انتخاب کرد. پس باید ببینیم آیا هیچیک از دو جبهه، از حیث گفتمانی بر ویژگی خاصی تأکید دارند که همان ویژگی عامل ترجیح یکی بر دیگری شود؟
8. با بررسی دقیقتر شعارهای گفتمانی دو جبهه میتوان ادعا کرد که جبهه پایداری در کلیّت خود، نوع مترقیتر، متکاملتر، خالصتر، انقلابیتر، ولاییتر و اصولگراتر جبهه متحد است. تأکید صادقانهی این جبهه بر «محوریّت ولایت» یکی از نمادهای مؤیّد این ادعا است. در واقع درصد «خلوص گفتمانی» جبهه پایداری به مراتب بیش از جبهه متحد است و برای اثبات این مسأله همین بس که ساز و کار طراحی لیست جبهه پایداری ـبر خلاف جبهه متحدـ فاقد هرگونه رودربایستی با افراد و احزاب و جریانات سیاسی مؤثر بر لیست بوده است؛ لذا آنچه بیش از هر چیز در انتخاب و گزینش کاندیداهای جبهه پایداری نقش داشته، نزدیکتر بودنِ مصادیق به معیارهای واقعی اصولگرایی بوده و این همان معنای «خلوص گفتمانی» است؛ بر خلاف ساز و کار ناقص و معیوب طراحی لیست جبهه متحد که به شدت در معرض سهمخواهیها و قبیلهگراییها بوده و متأسفانه کم و بیش، لیست نهایی جبهه متحد را تحت تأثیر قرار داده است.
9. انقلاب اسلامی در مسیر پویندهی خود به سمت ظهور، مرحله به مرحله باید خالصتر و نابتر شود، همچنانکه تاکنون چنین بوده است. بنابر این در عین ادب و احترام به همهی خادمان ملّت و همهی کسانی که مخلصانه خود را برای ورود به مجلس و خدمتگزاری به مردم آماده کردهاند، باید بگوییم در دوراهی میان جبهه متحد و جبهه پایداری، راه نزدیکتر به صواب و جریان نابتر و اصولگراتر، «جبهه پایداری انقلاب اسلامی» است. زیرا این جبهه بر سر آن است که گر ز دست برآید، همچنان بر اصولگرایی پایداری کند و در راه آرمانهای انقلاب اسلامی از پای ننشیند و راه را تا انتها ادامه دهد، إنشاءالله.
10. پایداری همیشه جواب میدهد.... «إِنَّ الَّذينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُون».[3]
ــــــــــــــــ
[1] مقام معظم رهبری (14/11/90): مردم اگر خودشان نامزدهاى انتخاباتى را ميشناسند، طبق تشخيص خودشان حتماً عمل كنند؛ اگر نميشناسند، از افراد بصير و متدين در گزينشهاى انتخاباتى استفاده كنند.
[2] شعار جبهه متحد: معنویت، عقلانیت، عدالت، پیشرفت / شعار جبهه پایداری: معنویت، عقلانیت و عدالت، بر محور ولایت
[3] سوره مبارکه توبه، آیه