پایگاه 598: این ایام که یک فروند «ایرباس نو A321» متعلق به شرکت ایرانایر، شهر به شهر در کشور میچرخد و مدیران فرودگاهها مشغول برگزاری مراسم استقبال و گرفتن عکسهای دستهجمعی هستند، حامیان این «پروژه خرید» نیز بابت گذر موفق از مخالفتهای منتقدان و رسیدن به مقصود، مسرورند. در این موعد، بیمناسبت نیست یک بار دیگر ادعاها و انتقادها درباره این خرید چندده میلیارد دلاری را مرور کنیم و هر دو طرف ماجرا بر آن تامل کنند، بلکه درسی برای تصمیمات و اقدامات مشابه بعدی باشد. هرچند شاید تجربه به ما بگوید این دولت، اهل تامل در تجربهها- حتی تجربیات خودش- نیست و «تذکر» دادن به آن بیوجه است اما بیگمان، آیندگانی هستند که وقایع امروز را به مثابه یک عبرت بنگرند، از فواید آن بهره بگیرند و از تکرار خسارات آن جلوگیری کنند.
دولت آقای حسن روحانی برای توجیه این خرید نجومی دلایلی ارائه میکرد و منتقدان نیز با رد این دلایل و ارائه استدلالهایی دیگر، مخالف این شکل و حجم از خرید بودند. امروز با گذر زمان و روشن شدن بخش قابل توجهی از حقایق، میتوان ارزیابی دقیقتری از سخنان اطراف این ماجرا انجام داد که مقصود این یادداشت است.
همه استدلالهای دولت در توجیه خرید بالغ بر 40 میلیارد دلار هواپیمای نو برای شرکت دولتی ایرانایر، در این 4 محور اصلی متمرکز بود:
1- آقای عباس آخوندی، وزیر راهوشهرسازی مدعی بود خرید هواپیما نوعی جذب سرمایهگذاری مستقیم خارجی(FDI) است: «آنچه ما توافق کردهایم یک سرمایهگذاری خارجی واقعی است. جز 15 درصدی که ما باید بهتدریج از قرارداد خرید هواپیماها پرداخت کنیم، مابقی مبلغ توسط طرف قرارداد تامین یا تنظیم خواهد شد. ایرباس 15 درصد را از منابع داخلی خودش تامین میکند که این در تاریخ صنعت هوانوردی بسیار نادر است و 85 درصد مابقی را نیز فروشندگان از محل تامینکنندگان مالی اروپایی، فاینانس میکنند». یک بار دیگر بر این عبارات و ارقام تامل کنیم. امروز در داخل و خارج دولت هیچ احدی نمیتواند از ادعاهای آن روز آقای آخوندی دفاع کند. امروز مشخص شده است نهتنها ایرباس و بوئینگ با فروش هواپیما به ایران در کشور ما سرمایهگذاری نکردهاند، بلکه 20 درصد منبع مالی این خریدها با برداشت از «صندوق توسعه ملی» تامین شده و 80 درصد مابقی نیز توسط جمهوری اسلامی ایران(نه ایرباس و بوئینگ) با «بهره دلاری» از بانکهای خارجی وام گرفته شده است. بلاتردید آقای آخوندی باید به نمایندگان ملت توضیح دهند بر چه مبنایی چنان ادعایی طرح کرده و نام این خرید استقراضی را «سرمایهگذاری مستقیم خارجی» گذاشتهاند؟
2- آقای روحانی رئیس محترم جمهور و دیگر مقامات دولت، بارها در توجیه خرید این هواپیما گفتهاند: «مردم ما سالانه 4 میلیارد دلار بابت خرید بلیت به شرکتهای هواپیمایی خارجی پرداخت میکنند؛ چه اشکالی دارد این مبلغ به جیب شرکتهای داخلی برود؟» درباره این ادعا ما یک پرسش روشن طرح کردیم که تاکنون پاسخی به آن داده نشده است: دولت آقای روحانی دقیقا با چه مکانیسمی میخواهد از هزینه این 4 میلیارد دلار برای خرید بلیت ایرلاینهای خارجی جلوگیری کند؟ آیا میخواهند هیچ هواپیمای خارجی را به ایران راه ندهند؟ یا مثلا قرار است جابهجایی اتباع ایران با هواپیماهای خارجی را ممنوع کنند؟ آیا رویکرد دولت آقای روحانی در سایر حوزههای اقتصادی نیز جلوگیری از خروج ارز از کشور است که چنین ادعایی را مطرح میکنند؟ یا اینکه پروژههای چند میلیارد دلاری را از شرکتهای داخلی میستانند و تقدیم بیگانگان میکنند؟ از دولتی که بازار ایران را جولانگاه بیگانگان کرده و در حال ورشکستهسازی تولیدکنندگان داخلی است، چطور بپذیریم قرار است اجازه ندهد ایرانی از ایرلاین خارجی بلیت بخرد؟ طرفه اینکه یک فروند ایرباس نو A321 که دیماه وارد کشور شده است، تاکنون حتی یک دلار درآمد ارزی نداشته و مشغول «ایرانگردی» است.
3- آقای روحانی در سخنرانی روز ملی صادرات پیرامون خرید هواپیما گفتند: «شما یک کالای خوب میخواهید صادر کنید اما هواپیما ندارید. چگونه میخواهید یک محصولی که دوام ندارد صادر کنید؟ حالا که میرویم هواپیما بخریم عدهای میگویند هواپیما نه، بروید اتوبوس بخرید. اینکه ما میگوییم هواپیما بخریم برای آن است که ما بتوانیم محصولات خود را به کشورهای هدف صادر کنیم». این اظهارات آقای روحانی نیز -با عرض پوزش - کاملا بیپایه است و فقط یک گزاره خبری برای رد آن کفایت میکند که در قراردادهای منعقدشده با بوئینگ و ایرباس، حتی یک فروند هواپیمای باربری وجود ندارد.
4- آخرین استدلال آقای روحانی برای خرید نجومی هواپیما از ایرباس و بوئینگ این بود: «اینکه میگوییم هواپیما بخریم برای عظمت ایران است و برای آنکه وقت مردم تلف نشود و میخواهند اگر به کشوری بروند راه نیفتند بروند کشور همسایه و از آنجا به مقصد خود برسند، بلکه هدف ما آن است که از تهران به طور مستقیم به مقصد خود بروند». پرسش ما از آقای روحانی این است: اولا دقیقا چند کشور و کدام کشورها هستند که از تهران پرواز مستقیم به آنها وجود ندارد؟ کافی است ایشان سری به تابلوی پروازهای فرودگاه امام(ره) بزنند و مشاهده کنند ما تقریبا به تمام کشورهای مهم پرواز مستقیم داریم. ثانیا چند درصد از مردم به کشورهای خاصی میروند که پرواز مستقیم به آنها وجود ندارد؟ و این معضل چقدر حیاتی و در اولویت کشور است که تصمیم گرفتهاید برای حل آن، حدود 40 میلیارد دلار هزینه کنید؟ ثالثا علت نداشتن پرواز مستقیم به کشورهای خاص، آیا کمبود «هواپیمای نو» بوده است یا مقرون به صرفه نبودن برقراری خطوط هوایی به دلیل کمبود مسافر؟
همانگونه که ملاحظه میفرمایید تحقیقا هیچکدام از استدلالهای دولتمردان یازدهم برای خرید هواپیما هیچ نسبتی با منطق و واقعیت ندارد. در کنار این توجیهات، دستگاه تبلیغاتی لیبرالها در طول این مدت تمام هم خود را مصروف القای این دروغ بزرگ کرد که «منتقدان مخالف خرید هواپیما برای کشور هستند.» اما سخن منتقدان در اینباره چه بود؟ در 4 محور، انتقادات ما به این خرید نجومی قابل جمعبندی است که همچنان پابرجاست و دولت محترم پاسخ قانعکنندهای به آنها نداده است.
1- نخستین سوالی که درباره خرید چندده میلیارد دلاری هواپیما مطرح شد این بود که این خریدها برای کشور چقدر اولویت دارد؟ آیا اگر مسائل اساسی کشور را فهرست کنیم، خرید هواپیمای نو در ردیف چندم قرار میگیرد؟ آیا با 40 میلیارد دلار، بهتر است به رفع مشکلاتی نظیر بیکاری و رکود و مشکل آب شرب مردم و آلودگی هوا و دهها مساله دیگر بپردازیم یا هواپیمای نو خریداری کنیم؟
2- نکته بعدی این است که خرید هواپیما برای شرکت دولتی و ورشکسته ایرانایر دارای تناقضات جدی با رویکرد اقتصادی دولت است. آقای روحانی به صراحت میگوید «اصولاً احداث فرودگاه، کشیدن خطآهن، ساخت مسکن یا احداث اتوبان بهعهده دولت نیست، بلکه دولت موظف به بهبود شرایط سرمایهگذاری و فضای کسبوکار و ارتقای روابط کشور با دولتهای خارجی است تا امکانات لازم برای سرمایهگذاری بخش خصوصی را فراهم آورد». هرچند این رویکرد بشدت مورد انتقاد ما است و به جرأت مدعی هستیم ایشان نمیتوانند فیالمثل روی نقشه حتی یک کشور را مشخص کنند که از نظر شبکه ریلی و جادهای پیشرفته باشد و این مهم به وسیله بخش خصوصی انجام شده باشد اما دولتی که راه، مسکن و فرودگاهسازی را «اصولا» وظیفه خود نمیداند، چطور خرید هواپیما را وظیفه خود میداند و 40 میلیارد دلار از پول ملت را صرف خرید هواپیمای نو برای شرکت ورشکسته و «دولتی» ایرانایر میکند؟ لذا آقای روحانی باید به ما حق دهند که بگوییم این خرید، نه با توجیه اقتصادی که با رویکرد و دلایل سیاسی انجام شده است.
3- درباره دلیل سیاسی خرید 40 میلیارد دلاری هواپیما پیشتر طی یادداشتی با عنوان «باجهای برجام و نظریه حمایت استراتژیک» از نهادهای امنیتی خواستیم این مساله را بررسی کنند که معالاسف ادامه اجرای قرارداد نشان میدهد اتفاقی نیفتاده است. درباره خرید از ایرباس، هرچند تحلیلهای قابل اعتنایی وجود دارد که این خرید نیز باجی بابت برجام به فرانسه بوده اما شواهدی در این رابطه منتشر نشده است، لکن درباره قرارداد بوئینگ، شواهد قابل توجهی منتشر شده است که نشان میدهد به احتمال زیاد دولت آقای روحانی با این تصور که بوئینگ لابی قدرتمندی در حکومت آمریکا دارد، وعده چنین خرید عظیمی را به شرکت بوئینگ داده و این شرکت با صرف مبالغ قابل توجهی، فردی به نام «توماس پیکرینگ» را مامور برگزاری جلسات استماع در سنا، نگارش یادداشت در رسانهها و نامهنگاری با مقامات آمریکایی برای حمایت از برجام کرده است. بوئینگ چه نفعی در برجام داشته که حاضر شده است دست به چنین عملیاتی به سود آن بزند؟ جالب اینکه «دونالد ترامپ» با همه رویکرد ضدایرانیاش تاکنون هیچ مخالفتی با فروش هواپیما به ایران نداشته و بلکه معترض شده است چرا ایران به جای بوئینگ، از ایرباس هواپیما خریداری کرده است! برجام چه گلی به سر اقتصاد کشور زده است که آقایان حاضر شدهاند برای انعقاد آن، باجهای میلیارد دلاری به طرف مقابل بپردازند؟
4- سخن آخر اینکه ما به هیچوجه مخالف خرید هواپیما نبوده و نیستیم بلکه قدردان و ممنون هر شرکتی هستیم که ناوگان هوایی کشور را تجهیز کند. سخن ما این است که چرا دولت آقای روحانی با پول ملت برای یک شرکت دولتی چنان خرید هنگفتی انجام میدهد؟ چرا ایرانایر از این 40 میلیارد دلار خرید حتی یک سنت نتوانسته تامین کند و حتی 20 درصد پیشپرداخت نیز از صندوق توسعه ملی برداشت شده است؟ چرا شرکتهای هواپیمایی خصوصی که اولا از بودجه بیتالمال تغذیه نمیکنند و ثانیا بسیار موفقتر از ایرانایر هستند، مسؤولیت تجهیز ناوگان هوایی ما را به عهده نگیرند؟ برخلاف شبکه جادهای که به دلیل سود پایین آن بخش خصوصی تمایل زیادی به سرمایهگذاری ندارد، حملونقل هوایی کاملا قابلیت واگذاری به بخش خصوصی را دارد و دولت اگر به دنبال خصوصیسازی است، «اصولا» باید این قبیل امور را به شرکتهای خصوصی واگذار کند و وظیفه خود نداند. سخنان اخیر مدیرعامل شرکت «کیشایر» (آبانماه 95) پس از خرید اقساطی 2 فروند هواپیمای ایرباس در اثبات این مدعا کاملا قابل تامل است: «با وجود تحریمها و موانعی که آمریکاییها ایجاد میکردند توانستیم 2 فروند هواپیمای ایرباس 321 مدل دسامبر 2006 خریداری کنیم. این هواپیماها بسیار تمیز و دارای تزئینات داخلی زیبا هستند و در بین ناوگان هواپیمایی داخلی به نوعی جوانترین محسوب میشوند. توانایی خرید هواپیماهای نو را داریم اما برای هر کاری باید توجیهی وجود داشته باشد». ایشان مدیر یک شرکت هستند. دغدغه پرداخت بموقع اقساط خود را دارند و در خریدی که انجام میدهند، محاسبه سود و زیانشان را میکنند اما آیا خرید 40 میلیارد دلاری برای ایرانایر نیز با چنین دغدغهای انجام شده است؟ یا در نهایت اقساط آن با پول نفت تسویه خواهد شد؟ «ایرانگردی» این ایرباس نو در یک ماه اخیر، پاسخ این سوالات را از پیش روشن کرده است.
دولت یازدهم با انگیزه سیاسی، بدون در نظر گرفتن اولویتهای کشور که به صراحت گفته میشود برای آنها «پول نیست»، بدون محاسبه سود و زیان اقتصادی و با استدلالها و توجیههای بیربط و فاقد منطق، 40 میلیارد دلار از پول ملت را صرف امری کرد که اولا توسط شرکتهای خصوصی در حال انجام بود و ثانیا به دلیل همین هزینه، از انجام بسیاری از وظایف اساسی خود که نیازهای حیاتی کشور هستند بازماند. در مقابل پیشنهادهایی داده شده است که برای بازپرداخت اقساط این هواپیما، قیمت بلیت آن باید 2 برابر هواپیماهای معمولی باشد و ایرانایر نیز باید تعدادی از نیروهای خود را تعدیل کند. نتیجه این شده است که اگر بوئینگ با این معامله در آمریکا 100 هزار شغل ایجاد کرد، ایرانایر باید به فکر بیکار کردن کارکنان خود باشد.
* سیدیاسر جبرائیلی