به گزارش پایگاه 598 به نقل از روزنامه کیهان، سالیانی مردم منتظر ماندند همانگونه که در تبلیغات
انتخاباتی شنیدند که گفته شد «آنقدر رونق اقتصادی ایجاد شود و درآمد سرشار
در اختیار مردم قرار گیرد که دیگر به یارانه 45 هزار تومان نیاز نداشته
باشند» محقق شود که نشد. اکنون نیز سالی است که خسته از وعدههای سرخرمن
گذشته، صبحها چشم خود را به امید دیدن گشایشهای پیدرپی باز میکنند و
روز را به شب میرسانند و منتظرند که از آن باغ سیب و گلابی برجام که
توصیفش کردهاند ثمری به سبد ببرند که جدیداً گفته شد دیدن ثمرات، چشمان
خاص بین میخواهد که دیگران همگی از آن بیبهرهاند و این نیز فعلاً نشد که
نشد و تنها مردم دیدند که عدهای دولتی برای دریافت یک هواپیما چنان در
شور و شادی غرق شدهاند و توصیفاتی میکنند که گویی این هواپیما با هوش و
بازوی ایرانی و با حمایت دولت ساخته شده است. مسئولان چنان بر صندلی و جعبه
هواپیما دست میکشیدند و دیوارهاش را لمس میکردند و از بوی نوی آن
میگفتند که گویی تاکنون ...، بماند.
بماند که
تمام این ذوق و شوقهای غیرطبیعی، در مقابل دیدگان متحیر مردم محترم و
آبرودار ایران و نیز دشمنان مترصد و کینهدار انجام میشد. در میان سخنان
کسانی از اهل شادی، مطالبی شنیده میشد که ایکاش گفته نمیشد و «خریدار
حرفهای شدن» مایه مباهات نمیشد. که اگر خریدار حرفهای شدن افتخار بود،
گذشتگانی بودند که حرفهایترین خریداران بودند و مردم به زودی سی و هشتمین
سالگرد انقراضشان را جشن میگیرند و اکنون نیز دولتهای دست خالی کوچک و
فزرتی و محقری در گوشه و کنارمان هستند که سالیانه میلیونها دلار و یورو
تجهیزات خریداری میکنند و در مقابل هر دری که به روی فروشندگان میگشایند،
دری از تولیدکنندگان و فکر و صنعت خود را تخته میکنند. تجهیز ناوگان
هوایی کار نیکویی است به شرطی که عزت کارگر و مهندس ایرانی حفظ شود و به
غیرت مردم برنخورد.
کار نیکوتر از اینکه گفته شد آن است که به جای
تأمین رفاه بیشتر برای عدهای از مردمان عزیزمان که مکنت استفاده از
اینگونه تسهیلات را دارند، به فکر عموم و اکثر مردمان عزیزی بود که برخلاف
نجومیبگیران، هنوز یارانه 45 هزار تومانی، جزو درآمدهای اصلی و مؤثر آنان
است. شاید بهتر میبود که به دور از هیاهو و شادیهای تبلیغاتی، فکری برای
تجهیز و ارتقای توان آتشنشانی یا هلال احمر میشد، تا کمبود امکانات این
عزیزان که از جان مایه میگذارند، مایه طعن دشمنانِ رسوای ایران نشود. شاید
بهتر میبود که علاج واقعه قبل از وقوع میشد نه آنکه چو فردا شود فکر
فردا کنیم. به نظر میرسد رفع تهدیدات دائمی سوانح و اتفاقات مخربی که
تهران و بسیاری از کلانشهرها را تهدید میکند، اولویت ویژه داشته باشد.
ساختمانهای فرسوده عمومی و خصوصی، هوای آلوده و مسموم، امکانات ضعیف
مقابله با بحرانها، آسیبپذیری و خطر بالای بافتهای فرسوده شهری، کمآبی و
... تهدیداتی نیست که بتوان آنها را نادیده گرفت.
پنجشنبه
گذشته بود که خبری ناگوار آرامش جامعه را گرفت و مردم را در نگرانی عمیق
فرو برد و در کنار آن که سؤالات متعددی را در جامعه منتشر نمود. ساختمانی
قدیمی که به گفته برخی قدیمیترین نماد بناهای مدرن در ایران بود و سالیان
سال به گونهای محسوس تغییر کاربری داده بود و 14 بار اخطار گرفته بود با
600 واحد تجاری و موقعیتی حساس و مرکزی در شهر و ... در مدت چند ساعت، به
تلی از سیمان و آهن و آوار تبدیل شد و علاوه بر میلیاردها تومان ضرر مالی
مستقیم و غیرمستقیم به کسبه و مردم و بیتالمال بنیاد مستضعفان و برای همان
ساختمان و ساختمانهای مجاور و خیابانهای اطراف و ... و مشغول نمودن
مدیران ارشد و بخشی از دولت و عمدهای از وقت رسانهها و هزاران نفر نیرو و
دستگاه و ماشینآلات صنعتی و ایجاد ترافیک گسترده و ... و ایجاد شوک و
ضربه روحی در میان مردم کشور برای چندین روز متوالی و ... توانست
جوانمردانی را از مردم بگیرد که هر کدامشان کیمیای دوران خود بودند.
یک
هفته است که از رشادت مردان روزگار میگذرد. آتشنشانانی که دوباره روح
جوانمردی را در جامعه زنده کردند. کسانی که برای نجات مردم از عمر و
آرزوهای خود گذشتند و به صف شهیدان و قهرمانان ملی پیوستند. نبود این
پهلوانان اگرچه جانسوز است ولی رفتنشان همچو بودنشان مبارک بود وقتی که
توانستند خواب غفلت و روزمرگی را از چشمانمان بگیرند. گویی مردم ایران
دائماً باید در صحنه ارزشها بمانند که اینگونه پیدرپی پیک جوانمردی و
مروت به سویشان میآید که سستیشان را گیرد. این دلاوران که پیامآور اخلاق
و معرفتند رسالتشان بهغیر از نجات انسانها از مرگ، زنده نگه داشتن
ارزشها و همان روحیه جوانمردی است که در آغاز آمد. مردم ایران به مرور
میبینند که هر صنفی از آنان الگوهایی دارد که اخلاق جامعه را زنده نگه
میدارد و شمع عاشقی را در میان مردمان روشن نگه میدارد و عطر زندگی
میپراکند.
این آتشنشانان، قهرمان
ملیاند همانگونه که شهدای انقلاب و دفاع مقدس و مدافع حرم و دانشمندان
هستهای و مهندسانی که نام ایران را پس از آنکه اتم را شکافتند و در نانو
ثبت کردند، به فضا بردند قهرمانند. اینان مایه مباهاتند همانگونه که
جنگلبانان شهید و گمنام و مرزداران غیور و شهید مایه افتخارند. ایران، این
باغ و گنج پر از گل و گوهر که سرافراز تاریخ بوده و هست و انشاءالله
خواهد ماند باید پرچمدار اخلاق و فضیلت و ادب در جهان باشد و سرمشق تمام
آنانکه بزرگی میخواهند. و این مردم مدیرانی میخواهند که قبل از اداره
کردن امور، مسئول باشند و پاسخگو و مسئولیتپذیر. پاکدست باشند و در مقابل
ناپاکی، قاطع و بیاغماض. کسانی میخواهند که کاملکننده افتخارات و تمام
کننده فضائل و پاسبان حرمت و عزتشان باشند. تقویتکننده ارادهشان باشند و
حافظ دستاوردشان و متکی به محصول فکر و بازوی جوانان وطن.
هفت
روز از حادثه عبرتآموز فرو ریختن ساختمان پلاسکو میگذرد. و عبرت بسیار
است اگر عبرت گیرندهای باشد. اگر این اتفاقی که اکنون تهران را متأثر خود
کرده است، خدای نخواسته در یک بازه زمانی در چند نقطه تهران بوجود میآمد
تکلیف چه میشد؟ وقتی که ایران بر کمربند زلزله نشسته است، میتوان
ایمنسازی را اینگونه که به شوخی گرفته شده است، جدی نگرفت و به آمارهای
کاغذی و ساختگی دلخوش بود؟ آیا میتوان در ساخت و سازها، نوسازی و
مقاومسازی بافتها و بناهای فرسوده، تعریض خیابانها، تمرکززدایی از
تهران و مرکز، برخورد با اهمالکاریها، چشمپوشی از تخلفات و عوض کردن
قوانین شهرسازی با پرداخت جریمهها به جای قلع و اصلاح بنا، آنگونه که
الان سهلانگاری میشود، بیخیال بود؟ آیا وقت آن نرسیده است که در آموزش،
فرهنگسازی و ترویج روحیه جمعی و احساس مسئولیت اجتماعی در مردم برای
برخورد با حوادث مشابه پلاسکو و ... آنگونه که شایسته است جدی بود و
دلسوزانه عمل نمود؟
به نظر میرسد با فروریختن
پلاسکو باید قالبهای فکری و فرسودهای که مانع انجام صحیح و وجدانی کارها
و امور میشود نیز فرو ریزد و این حادثه تلخ، خواب شیرین را پریشان کند و
مسئولان را به اتحاد و چارهاندیشی مدبرانه، صادقانه و به دور از ملاحظات
تبلیغاتی برساند و به جای ایجاد و ترویج دغدغههای لوکس و وارداتی، حس
انجام امور زیربنایی را در مسئولان ایجاد نماید. عبرت دیگر آن است که در
این اتفاق ناگوار، انتظار بود که در مقابل تأثر سادهدلانه برخی که در
جریان انفجارات و اتفاقات پاریس و لندن، شمع در دست گرفتند و گرد هم جمع
شدند و یا روزنامه دولتی را سوگوار نمایاندند، کسانی از آنها نیز با مردم
ایران همدردی میکردند و تجمعی مینمودند و شمعی میافروختند. از کدخدای
باهوشی که زمانی به فارسی پیام نوروزی میداد و کری بازیگوشی که در جریان
مذاکرات برای تسلیت وفات مادر رئیسجمهور به اتاق ایران آمده بود و 1+5 و
خانم موگرینی و ... که جوانمردی و خیری نرسید.