به گزارش پایگاه 598، «حسن فرامرزی» در روزنامه «جوان» با پرداختن به حادثه ساختمان پلاسکو، نوشت:
فرو ریختن برج پلاسکو در تهران اگرچه از یک منظر رخداد بسیار تلخی بود و همه ما را آزرده کرده است، اما این برج فرو ریخته همانند آینهای در برابر ما ایستاده است و ما را به ما نشان میدهد؛ تصویرهایی از ما در این آینه افتاده است.
تصویر اول: آدمهای سیاستزده و فرصتطلبهای مشمئزکنندهای که بدشان نمیآید، بازاری آتش بگیرد تا آنها به دستمالکی برسند. آنها از هر فرصتی برای حملههای سیاسی خود استفاده میکنند و چه لقمهای شیرینتر و جذابتر از برج فرو ریخته پلاسکو برای آنها که این لقمه راحتالحلقوم را صرف یک بازی سیاسی کنند و به فردی که در جناح سیاسی آنها نیست، حمله برند. نگارنده اینجا درباره قصور مدیریت شهری به ویژه شهرداری تهران قضاوتی نمیکند، چه بسا شهرداری در مماشات با هیئتمدیره این برج و ادامه فعالیت آن با وجود استاندارد پایین برج مذکور دچار کوتاهی شده باشد که البته استدلالهای شهرداری تهران و شورای شهر را هم در این باره باید شنید، اما اینکه از اولین ساعات انتشار این خبر، عدهای مدام در حال حمله به یک شخص هستند و بشکن میزنند که او دیگر یک مهره سوخته برای انتخابات است، نشان میدهد اخلاق چقدر در جامعه ما به ویژه نزد برخی از سیاسیون به انزوا کشیده شده و فرو ریخته است.
تصویر دوم: آدم هایی که در شبکههای اجتماعی و از همان دقایق اول تبدیل به کارشناسهای درجه یک امداد و نجات شدهاند، آدمهایی که از هر مدیر بحرانی مدیرتر، از هر آتشنشانی آتشنشانتر و از هر آواربرداری آواربردارتر هستند. آدمهایی که به راحتی درباره این پدیده و علل وقوعش قضاوت میکنند و چنان با قاطعیت میگویند پس چرا هلیکوپتر نفرستادند؟ یا حادثه عمدی بوده است و خرابکاریای در میان است و نظایر آن که انگار سالها در تیمهای حرفهای امنیتی و امداد و نجات خدمت کردهاند و مویی در این راه سفید کردهاند.
بخشی از این آدمها، زندگیشان را رها کردهاند و فقط در حال فحش دادن به هموطنان خود و نواختن آنها هستند، آن هم با لفظهایی که به نام یک حیوان اشاره دارد، آنها نگران اخلاق هستند، اما برای خود مرزی قائل نیستند. البته در غیراخلاقی بودن رفتار برخی از افراد جامعه ما در این رخداد که با یک فاجعه میخواستند سلفی بگیرند و گاه کنجکاوی آنها باعث میشد در کار تیمهای امداد و نجات خلل وارد شود، تردیدی نیست، اما اینکه عصبیت تا اعلام انزجار از ایرانی بودن پیش برود و فقط روی جلوههای تاریک ماجرا تمرکز شود، محل اشکال است. در این رخداد تلخ، هموطنانی هم بودند که بلافاصله در صفهای اهدای خون ایستادند، اما کمتر دیده شدند.
تصویر سوم: رعبآور است که ما تا این حد در برابر آسیبها خلع سلاح شدهایم. اگر آتشسوزی در یک ساختمان میتواند چنین بحرانی را در جامعه ما پدید آورد، اگر زلزلهای در پایتخت روی دهد، آن وقت تصور کنترل این بحران بسیار عجیب خواهد بود. حادثهای مثل برج پلاسکو یک بار دیگر نگاهها را به این سمت میگرداند که تهران دچار بحرانهای عجیبی شده است. اگر در روزهای عادی آلودگی هوا ما را رنج میدهد و ترافیک آزاردهنده است، اما زخمهای تهران عمیقتر از این حرفهاست و زخم عمیق آن است که پایتخت در برابر رخدادهای غیرمترقبه بسیار آسیبپذیر است و اگر رخدادی در یک مساحت بزرگ روی دهد، فلجکننده خواهد بود.
تصویر چهارم: مثل همیشه مدیران و مسئولان بعد از وقوع رخدادهایی از این دست، وعده پیگیری و تشکیل کمیتهها را در نهادهای مختلف میدهند، اما تراژدی آنجاست که احتمالاً پلاسکو هم به یکی دیگر از این بایگانیهای همیشگی حوادث در ایران خواهد پیوست و به مرور کهنه خواهد شد تا بار دیگر زخمی دیگر از گوشهای دیگر سر باز کند. امید که با همکاری مدیران در ردههای مختلف، فکری به حال ایمنتر کردن این شهر آسیبپذیر شود.