کارلوس کی روش، چهرهای متفاوت در فوتبال ایران بوده است؛ از مرد رویاها و ناخدای دریاهای توفانی در لحظههایی که دوستش داشتهایم تا سرمربی بهانه جوی تند خو، در همه روزهای تعطیلی تیم ملی. روزهایی که خبر استعفای او با سرمشقهای یکسان خبر اول فوتبال ماست، خبری که قبلتر قلبمان را به تپش میانداخت و حالا فقط آزارمان میدهد. چه، او به عنوان یکی از ده مربی گرانقیمت ملی دنیا، در آخرین بیانیه مسئولیت نتایج منفی (احتمالی) تیم ملی در گیرودار رقابتهای مقدماتی جام جهانی را به گردن فدراسیون فوتبال کارفرمای خود انداخته و به هواداران فوتبال یادآوری کرده برنامه آماده سازی بی نظیر و یکتایش حالا دیگر وجود خارجی ندارد چرا که سرمربی پرسپولیس و شرکایش آن را با مخالفتهای سازمان یافته به هم زدهاند.
حالا رابطه ما با کی روش، شبیه دوگانههای ادبی آشناست؛ یار بی وفا و مرد دلخسته یا برعکس. آن روز که وزیر وقت ورزش به درستی به ما یادآوری کرده بود کی روش مرزهای حقوقی قرارداد و رابطه کارفرما و کارگزار را مخدوش کرده و در گفتوگوها بالاتر از ما میایستد، مقابل او جبههای سخت تشکیل دادیم اما استعفای آخر و البته اعلام ادامه کار با توجه به مخالفت فدراسیون به دلیل " اعتماد و اطمینان از تعهد شخصی و حرفهای و مهارت " یا " صداقت و تعهد کامل " وی (آن چه که کی روش درباره خود نوشته است) ما را به فکر فرو برد که آیا مخالفت محکم آن روز با وزیری که شاید بخش مهمی از علت حذف اش از کابینه به همین موضع گیری بازمی گشت، درست بود یا نه؟
کارلوس کی روش گرانقیمت ترین سرمربی تاریخ فوتبال ایران است و البته کارنامه دارترین آنها، اما باید از خود و البته از او سؤال کنیم که چه چیزی انگیزه پرداخت سنگینترین مبالغ ممکن برای اوست؟ محض یادآوری، کی روش بخشی از این دستمزد را به واسطه چیزهایی دریافت میکند که بهانههای دائمی او برای سریال استعفا بودهاند. مسائلی که جمع آنها حضور یک مربی بزرگ را الزامی میکند تا با وجود او بخشی از این نقاط ضعف بی اثر شوند. به واقع، فوتبال ایران همواره با مشکلاتی مثل ضعف برنامه ریزی، مشکل زمین و امکانات، مسئله نیروی انسانی و سرمربیان کم دانش باشگاهی مواجه بوده اما همین مسائل است که حضور کی روش را توجیه میکند والا اگر شرایط مطابق با کشورهای صاحب امکانات و ثروت و دانش فوتبال جهان میبود، استخدام کی روش با این دستمزد بی سابقه جای توجیه نداشت کما اینکه او با وجود غرغرها و تهدیدهای دائمی ششمین سال حضور در فوتبال ایران را آغاز خواهد کرد و در فروردین سرمربی ما در دو بازی قطر و چین خواهد بود تا شاید صدرنشینی در گروه A مقدماتی آسیا ادامه داشته باشد. نکته این جاست که (صادقانه)خود کی روش هم این دستمزد را در جای دیگری نخواهد گرفت. او در هیچ سرزمین دیگری نخواهد توانست بازیکنان یک تیم را از اردوی تیم ملی اخراج کند، این تعداد روز در سال را در مرخصی باشد و تا این حد مرزهای قدرت و درخواست ها تا حد عزل و نصب در فدراسیون را افزایش دهد. (اینها حقیقت محضاند).
این که امروز فدراسیون فوتبال ایران در پاسخ به سرمربی تیم ملی و بیانیه بی سابقهاش چه خواهد کرد نکته مهمی نیست، مهمتر، چیزی است که کی روش با قلب و اعتماد ما میکند. با قلب میلیونها ایرانی که او را به عنوان یک سلحشور دوست داشتهاند. آنهایی که بعد از شکست بوسنی، بعد از حذف مقابل عراق و در انتهای همه روزهایی که با شکست به پایان رسیده بود، پشت کی روش را خالی نکردند. آنهایی که آخرین یادداشت آقای سرمربی و الفاظ گزندهاش را خوانده و حیرت کردهاند که این اصرار به جنگ و تاکید به ناامیدی از کجاست؟ آنهایی که سوء ظنشان نسبت به فرمانده برانگیخته شده و از خود میپرسند آیا او واقعاً دوستمان داشت وقتی در اولین مصاحبه تلویزیونی قبل از بازی بحرین ما را به ورزشگاه دعوت کرد؟
اینها، این سؤالات، آغاز راهی است که به جدایی میرسد. سریع یا آرام. حالا
کی روش بابت مخدوش کردن این ارتباط مسئول است. رابطهای که به نظر در جایی
بالاتر از بردها و نتایج، دلگرمی همه هواداران و البته ترمزی برای
انتقادها و ناباوریها بود.
بابت سست شدن این اطمینان شما مسئولید آقای کی روش. شما که هنوز دوستتان داریم اما شاید نه مثل قبل. نه مثل روزهای بلوهوریزنته و کانبرا، نه مثل شب عید دو سال پیش که لحظه تحویل سال دعای خیلیها، ماندن شما بود.
البته ما ناامید نیستیم ، پس کاش یک روز همه چیز به عقب برگردد و دوباره آن
علاقه شعلهور شود. تا آن وقت، روز به خیر و موفق باشید آقای کی روش.
پژمان راهبر