فتنهی سبز سال هشتادوهشت اگر تنها یک غائلهی مخملی بود در طهران میماند و قم کمابیش از آن برکنار میماند؛ اما فتنه هر چه در طهران رو به ضعف میرفت، در قم رو به شدت بود و این بود که فتنه را فتنه کرد.
نمونهی دیگری از تصاعد یک غائلهی سیاسی به فتنهیی اجتماعی حرکت مشروطه است که با عبور از حوزه و لغزش علماء، مردم را به کف زدن پای جنازهی مرجع تقلید طهران کشاند.
با این همه فتنهی تقلب کف خیابانهای قم نمودی نهداشت، اما در سطح خواص آن اندازه مشتعل بود که گدازههاش در تشییع شیخ سادهلوح بیرون ریخت و بیسابقهترین اهانتها به حریم اهل بیت، علیهمالسلام، را در مضجع حضرت کریمه شاهد بودیم؛ اتفاقی که باز در همآن جا و این بار در کوران فتنهی تعلیق و در یورش به طلاب معارض برجام تکرار شد.
فتنهی تقلب شاید اگر اندکی دیگر ادامه پیدا میکرد، گسلهای عمیق میان ائتلاف بدعتگزارها-سنتبسندهها و نهضتباورها به سطح میرسید و در مساجد و مدارس و مؤسسات دهان باز میکرد.
خروج اهل بدعت مدرن بر اصحاب نهضت اسلامی البته اتفاق تازهیی نهبود، اما شورش شیعیان سنتبسنده همه را مبهوت کرد و آن غائله از این جا فتنه شد.
در قم مقدسه به عنوان مرکز تشیع البته اهل سنت محمدی حضوری نهدارند و حتا اهل سنت علوی چون زیدیها یا اسماعیلیها هم بیرنگ هستند.
آن دو جریانی که در میان ایشان مجریان و ساکتان فتنهی تقلب تا تعلیق حاضر بودند اهل سنت مهدوی و اهل سنت خمینی بودند که حالا مدتها است در معارضه با اصحاب نهضت خامنهای به وحدتی نانوشته رسیدهاند.
اهل سنت در این تعبیر کسانی هستند که در یکی از پیچهای تاریخی مسیر نهضت ایستادهاند و به سنتی بسته بسنده کردهاند. با این تعبیر اهل سنت مهدوی شیعیانی هستند که در سنت انتظار متوقف ماندهاند و تشکیل حکومت در عصر غیبت را بدعت میدانند؛ و اهل سنت خمینی اگر چه معتقد به جمهوری اسلامی هستند اما استمرار اکنونی انقلاب اسلامی را برنهمیتابند.
با این همه اگر چه شکاف میان نهضت خمینی و سنتبسندههای مهدوی سالها ذیل عناوینی چون معارضهی ولایتیها، حجتیهییها یا برائتیها برای ما آشنا بود، گسست آنهایی که از پانزده خرداد تا جنگ هشت ساله با ما بودند و در فتنهی تقلب با نشست در سنت خمینی بر انقلاب شوریدند اتفاقی غریب بود.
این همآن زمانی بود که اهل سنت خمینی پس از دو دهه، انقطاع خود از نهضت خامنهای را علنی کنند و با اعلان انحصار در این میراث، انقلابیها را تندروهای افراطی بیمیانه با این سنت معرفی کنند.
این یعنی نه در میان نجفیها و نه جمارانیها سنتبسندهگی ناب دوامی نهداشته است و دستهیی از ایشان با ورود به بدعت مدرن همآن مسیری را طی کردند که سائر سنیمشربهای بدعتآغشته تا کاخ سپید رفته بودند.
یعنی فارغ از سنتبسندههای ارتدکس نجیب و منزوی که فارغ از جریان زمان در انتظار مهدوی یا خاطرات خمینی متوقف ایستادهاند، روزهای پس از فتنه دورهی نوزایی پروتستانهایی بود که این سنتها را در بدعت مدرن امتداد میدادند.
این به زبان ساده تلاش برای سوزنبانی سنت نجفی و جمارانی به ریلی سکولار است که برخی از محصولات نارس این پروتستانتیسم پادرهوا، اسلام آمریکایی و تشیع انگلیسی و خمینی اباحی بوده است.
احیای فتنهی سبز تقلب در فتنهی بنفش تعلیق و جولان مجدد آن در محیط قم مقدسه به ما میگوید که روضه در تکیهی پروتستانها هنوز برقرار است و دیر یا زود در فتنهی تکفیر هم برابر ما دسته خواهند کشید، که البته در فتح حلب کشیدند.
با این همه، تکلیف ما در برابر بدنهی نجیب اهل سنت محمدی و علوی و مهدوی و خمینی، وحدت بر سنت مشترکی است که کلمهی سواء و مایهی تقریب و تعایش ما با ایشان است.
واقعیت فتنهی تقلب و فتنهی تعلیق و فتنهی تکفیر اما به ما میگوید که درگیری هموارهی طلاب و علمای نهضتباور با بدعتگزاران سنتبسنده در حوزههای شیعی و سنی در اقصای عالم اسلامی قطعی و قاطع است...
پینوشت: عنوان نوشتار از عنوان کتابی از برادر شاعرم، علی محمد مؤدب، وام گرفته شده است.