به گزارش پایگاه 598 به نقل از دیدبان، با وجود اینکه کارنامه انگلیس در مداخله سیاسی در ایران و منطقه غرب آسیا آنقدر سیاه است که بهنظر نمیرسد دلیلی برای تکرار این سیاهه وجود داشته باشد، با این حال هنوز هستند دولتهایی در منطقه که چشم خود را بر روی روابط جهان اسلام با بریتانیا بسته و همچنان گوش به فرمان ملکه و نخستوزیر این کشور هستند.
نمونه اخیر چنین وابستگیهایی را میتوان در جریان اجلاس اخیر شورای همکاری کشورهای حاشیه خلیج فارس دید. اجلاسی که در آن، ترزا می به عنوان یک تاجر اسلحه، اعراب حاضر در جلسه را از ایران ترساند و به لطف ایجاد این ترس، آنها را متقاعد کرد که سلاحهای بیشتری از لندن خریداری کنند. اما بهراستی چرا دولتمردان عربستان و کشورهای همسو، به این سادگی فریب میخورند؟
عدم مشروعیت داخلی
یکی از مهمترین دلایل اینکه هنوز انگلیس قدرت آن را دارد که در منطقه تاثیرگذار باشد، هراس دولتمردان عرب، از افکارعمومی و ملتهای خودشان است. آنها که از سرنوشت حسنی مبارک در مصر درس گرفتهاند، میدانند که اگر حمایت خارجی نسبت به آنها قطع شود، خیلی زود باید از قدرت کنار بروند.
سرکوب شیعیان در بحرین، اعدام عجولانه منتقدان در عربستان و فاصله گرفتن سایر کشورهای کوچک حاشیه خلیج فارس از هرگونه الگوی دموکراتیک، نشان از آن دارد که سیاستمداران جهان عرب با آگاهی از فقدان هرگونه مشروعیت و مقبولیت داخلی، چشم به دهان سیاستمداران غربی بستهاند تا از طریق باج دادن به کشورهایی چون آمریکا و انگلیس، برای خود مشروعیت خریداری کنند.
کوچ واشنگتن از غرب آسیا
دلیل دیگری که درباره مداخله انگلیس در جهان عرب میتوان برشمرد، فاصله گرفتن تدریجی آمریکا از غرب آسیا و تمرکز این کشور بر شرق این قاره است. به عبارت دیگر، واشنگتن که اندک اندک خود را از نفت غرب آسیا بینیاز میبیند و به لطف تکنولوژیهای جدید، خود تبدیل به یک تولیدکننده انرژی شده است، میخواهد با دور ماندن از تنشهای غرب آسیا، وقت خود را مصروف مدیریت رقابت با کشورهای شرق آسیا مانند چین و ژاپن کند.
در چنین فضایی، لندن احساس میکند که میتواند جای خالی ایالات متحده را در منطقه پر کرده و به جایگاه تاریخی خود در این بخش از جهان بازگردد.
نجات اسرائیل
دلیل دیگری که بار دیگر شاهد بازگشت لندن به معادلات داخلی در منطقه هستیم، تلاش انگلیسیها برای کمک به فرزند نامشروعشان در منطقه است. رژیم صهیونیستی هر سال بیش از سال قبل در انزوا فرورفته و کار این رژیم به سبب تندرویهایش بهجایی رسیده که حتی ایالات متحده نیز در دوره باراک اوباما از این رژیم فاصله گرفته بود. در چنین شرایطی، کشورهای بسیاری، کشور مستقل فلسطینی را به رسمیت شناختند و این امر موقعیت تلآویو را در سطح جهان تضعیف کرد.
انگلیس امیدوار است از طریق نفوذ در جهان اسلام و کاستن از حجم فشارها به رژیم صهیونیستی، این روند را دستکم در کوتاهمدت متوقف کند و مانع از تحقق پیشبینی رهبر معظم انقلاب درباره فروپاشی رژیم صهیونیستی تا 25 سال آینده شود.
رقابت با روسها
لندن و مسکو بهطور سنتی رقیب یکدیگر به شمار میروند. در دهههای گذشته، انگلیس تلاش کرده تا با مهار روسها، منافع خود را در مناطق نزدیک به روسیه تامین کند. در چنین اوضاع و احوالی، لندن نگران افزایش نقش مسکو در غرب آسیا است.
براساس دکترین جدید سیاست خارجی روسیه که قریب به 20 روز قبل منتشر شد، خاورمیانه اهمت استراتژیکی در دکترین دیپلماتیک روسیه دارد، در چنین شرایطی که مسکو از طریق نزدیک شدن به تهران، به قدرت نمایی در غرب آسیا میپردازد، لندن کوشش میکند مانع از نقشآفرینی بیشتر مسکو شده و با یارگیری از میان کشورهای ورشکسته عربی، رقیب سنتیاش را مهار کند.
غارت اعراب
دلیل دیگری را که میتوان درباره حضور دوباره انگلیس در مسائل منطقهای برشمرد، مربوط به مشکلات اقتصادی انگلیس، بهویژه پس از خروج از اتحادیه اروپاست.
لندن که خود را از برخی مواهب اقتصادی اتحادیه اروپا محروم میبیند، سعی میکند با فروش تسلیحات بیشتر به کشورهای نفتخیز غرب آسیا، پترودلارهای آنها را به خزانه خود واریز کند. در واقع اگر لندن نگران توسعه کشورهای عربی بود، باید بهجای فروش اسلحه، در پروژههای اقتصادی آنها مشارکت میکرد، اما وقتی ترزا می نخستوزیر انگلیس شخصا برای فروش تسلیحات به منطقه سفر میکند، روشن است که انگلیس نیاز به منالع مالی زودبازده دارد؛ یعنی دلارهای نفتی اعراب. دلارهایی که بهسادگی به جیب خانواده سلطنتی بریتانیا میرود.
تکرار تاکتیک نفاقافکنی
انگلیسیها میدانند که تنها به یک شرط همچنان قادر به حضور استراتژیک در غرب آسیا خواهند بود: تفرقه انداختن میان کشورهای اسلامی.
به همین خاطر نخستوزیر بریتانیا در سفر اخیر خود به منامه، همان خط تاریخی انگلیسی ها را پی گرفت و با حمله به مواضع ایران، سعی کرد سیاست تفرقه میان ایران و اعراب را پی بگیرد. همان سیاست کهنهای که همچنان اعراب آن را باور کرده و متوجه منافع پنهان غرب در پشت آن نمیشوند. اگر اظهارات ترزا می در کنفرانس امنیتی منامه را کنار سخنان وزیر امور خارجه این کشور بگذاریم، درمییابیم که سیاست تفرقه در جهان اسلام، چطور از سوی سیاستمداران و رسانههای انگلیسی مدیریت میشود.
بیاعتمادی افکارعمومی جهان عرب به انگلیس
با این همه، افکارعمومی جهان عرب به لندن خوشبین نیست و بنابراین دولتهای عربی نمیتوانند با مدد گرفتن از بریتانیا، به مشروعیت داخلی خود کمک کنند.
واقعیت این است که هرچه دولتهای عربی بیشتر در دام غرب گرفتار شوند، افکارعمومی آنها با شدت بیشتری به اعتراض دست خواهد زد. بخشی از این اعتراضها بهصورت مدنی و یا پارلمانی صورت خواهد گرفت – مانند آنچه در بحرین شاهدش بوده و هستیم – ولی بخشی دیگر از این خشم فروخورده از وابستگی دولتهای عربی، در قامت جنبشهای خشونتباری بروز خواهد یافت که میتواند امنیت کل منطقه را تهدید کند.
در چنین شرایطی، سیاستمداران عرب باید با درس گرفتن از تاریخ، مانع از تکرار دور باطل "وابستگی – افراطیگری" شوند. آنها باید بدانند که لندن جز به فکر منافع خود نیست و در این بین تنها میخواهد تاکتیک قدیمی "تفرقه بینداز و حکومت کن" را در جهان اسلام به کار بندد. اگر دولتمردان عرب به این درایت برسند که با فاصله گرفتن از دولتهای خارجی، امنیت منطقه را با کمک سایر کشورهای حاضر در غرب آسیا تامین کنند، آن وقت شاهد افزایش همگرایی و کاهش تنش در منطقه خواهیم بود، اما اگر همچنان اعراب فرش قرمز برای بازیگران غیرمنطقهای پهن کنند و دولتهای رهبری کننده خط نفاق را به منطقه فرابخوانند، نه فقط تنش در غرب آسیا کم نخواهد شد، بلکه شاهد افزایش درگیریها نیز خواهیم بود. درگیریهایی که نفع آن را لندننشینان میبرند و به همین دلیل هم رهبر معظم انقلاب بهتازگی تاکید فرمودهاند: "انگلیس همیشه منبع تهدید، فساد و نکبت برای غرب آسیا بوده است."