امام خميني (ره) بزرگ ترين
بيدارگر معاصر جهان اسلام اند و همواره در فرايند بيداري اسلامي تاكيد
وافري بر نقش جوانان مسلمان در بيداري جهان اسلام داشتند. امام خميني (ره)
از زواياي خاصي به جوانان مي نگريست و همواره توجه زيادي را به جوانان
معطوف مي داشت. امام راحل به خوبي دريافته بودند كه جوانان در جريان نهضت
اسلامي در دهه 40 و 50 و هم چنين دهه 60 و بحران جنگ تحميلي، نقش تعيين
كننده اي ايفا كردند و آينده انقلاب نيز به آنها وابسته است. امام خميني
(ره) پس از پيروزي انقلاب نيز همواره بر حضور جوانان در صحنه تاكيد داشتند و
علاوه بر ايفاي نقش سياسي، بر نقش فرهنگي و اجتماعي آنان نيز تاكيد كردند
تا بدين ترتيب علاوه بر تأمين نيازهاي وقت جامعه، آينده انقلاب نيز تضمين
گردد.
¤¤¤
اسلام آخرين و كامل ترين دين الهي است. از اين رو،
در همه زمان ها و در تمام مكان ها توانايي اداره زندگي سياسي، اجتماعي و
معنوي انسان ها را داراست و مي تواند پاسخگوي همه نيازهاي مادي و معنوي بشر
باشد. اسلام با كرامت و شرافتي كه براي انسان قائل است هرگز نمي پسندد كه
اين انسان زير چكمه ظالمان متلاشي شود و ذهنش انباشته از خرافات و افكار
نابخردانه گردد. اسلام مي خواهد بشريت به ويژه مستضعفان و ستمديدگان را رها
سازد، ستم و ستمكاران و تباهي ها را از ميان بردارد و انسان ها را از
كرامت خودشان آگاه سازد و آنان را از ستم جباران و مالكان رهايي بخشد و از
زلال تعاليم حيات بخش الهي سيرابشان كند. مردمي را كه در تحت نظام هاي شرك
آلود و تحت ظلم استبداد داخلي و استعمار خارجي قرار گرفته اند را بيدار مي
كند تا با استشمام رايحه آزادي و ايمان به خداي يگانه با پيام حيات بخش
اسلام ناب محمدي (ص) به خروش آيند و عليه نظام هاي ستم پيشه به پا خيزند به
همين دليل اسلام اجازه جهاد و مبارزه با ستمكاران را به مسلمين داده و آن
را يك ارزش والا به شمار مي آورد و براي همه مسلمانان دفاع از مظلوم و
مبارزه با ظالم را يك وظيفه عمومي مي داند. امام خميني (ره) در كتاب ولايت
فقيه مي فرمايند: وظيفه همه علماي اسلام و همه مسلمانان است كه به اين وضع
ظالمانه پايان دهند و در اين راه كه راه سعادت صدها ميليون انسان است،
حكومت هاي ظالم را سرنگون كنند و حكومت اسلامي را تشكيل دهند ( ولايت
فقيه، ص 35). ولي متأسفانه طي سده هاي گذشته توسط حكام و پادشاهان ممالك
اسلامي سعي شده احكام اسلام را در اداره امور كشور بسيار كم رنگ نمايند و
به حداقل برسانند . در قرون اخير نيز استعمارگران با تمام توان نظامي،
رسانه اي و تبليغاتي خود كوشيده اند دين را از سياست جدا نمايند و به حكام و
روشنفكران جوامع اسلامي نيز چنين القا نموده اند كه عقب ماندگي كشورهاي
اسلامي به علت اسلام و تدين و دينداري مردمانشان و نفوذ اسلام در امور
اجتماعي و سياسي مملكتشان است و براي ترقّي و پيشرفت و مدرن شدن بايد دين
را از سياست جدا كنيد و اسلام را فقط در محدوده يك سري عقايد و اعمال عبادي
فردي شناسايي مي كنند. ولي با مراجعه به متن قرآن كريم و سنت رسول اكرم
(ص) و ائمه معصومين (ع) و انديشه علما و دانشمندان بزگوار اسلام آشكار مي
شود كه اسلام تا چه حد قدرت سازگاري و انعطاف پذيري با مقتضيات زمان و
توانايي براي اداره همه امور اجتماعي و اسلامي را دارد. از اين رو، امروزه
مصلحين و انديشمندان اسلامي با توجه به انديشه سياسي اسلام در حال يافتن
راهي براي تحول و اصلاح ساختار سياسي و اجتماعي جامعه استعمار و استبداد
زده خود و همچنين ارائه الگويي اسلامي به منظور فراهم آوردن سرنوشت بهتر و
مطلوب تر بر پايه اصول و تعاليم اسلامي مي باشند. امروزه جهان اسلام به
توانايي هاي خود پي برده و خواهان بازگشت به گذشته شكوهمند و تمدن ساز خود
مي باشد. گرايش انسان معاصر به اسلام به ويژه پس از ناتواني كمونيسم و
ليبراليسم غربي در هدايت مادي و معنوي بشر پي آمد اين ناتواني در اداره
جامعه و احساس عدم خوشبختي حتي در جوامع غربي است. نارضايتي هاي اجتماعي از
جمله اعتراضات پي در پي در كشورهاي غربي به خصوص معترضان وال استريت، افول
و شكست ليبرال دموكراسي غرب را نمايان ساخت. كليساي واتيكان در بيانه اي
اعلام كرده است كه در سال هاي اخير آمار پيروان دين اسلام به ميزان سه
ميليون نفر از مسيحيت پيشي گرفته است كه اين امر به سبب گرايش تعداد زيادي
از غربيان به دين اسلام است. بر اساس اين بيانه با وجود تبليغات مسموم غرب
عليه اسلام گرايش به اين دين بسيار است و در حال حاضر آمار مسلمين جهان از
مرز يك ميليارد و سي و دو ميليون نفر گذشته است كه اين آمار سه ميليون بيش
از مسيحيان است. اين بيانيه مي افزايد در سال هاي اخير با وجود تبليغات
مسموم عليه اسلام و هزينه هاي بسيار براي تبليغ يهوديت، گرايش ها به اسلام
زياد بوده و اين امر حتي در ميان پيروان مسيحيت و يهوديت نيز مشهود بوده
است.
متعاقب اين مسائل بشر امروز به دنبال راهي جديد است و
اسلام به عنوان آخرين و متكامل ترين دين كه متضمن سعادت دنيا و اخرت بشر مي
باشد مورد توجه همه انديشمندان و مصلحان جهان به ويژه جهان اسلام قرار
گرفته است. اين گرايش به خصوص با پيروزي انقلاب اسلامي ايران و پيشرفت هاي
چشمگير آن در عرصه هاي مختلف علمي، اقتصادي و نظامي به اوج خود رسيده و به
گونه اي كه پديده اي جديد به نام بيداري اسلامي شكل گرفته است و ما هر روز
در كشورهاي عربي و اسلامي شاهد تظاهرات و حضور ميليوني مسلمانان و گروه هاي
اسلامي به ويژه جوانان مي باشيم كه با شعارهاي خود مي خواهند بر اساس زيست
اسلامي زندگي كنند و بر پايه تعاليم عاليه اسلامي حكومت تشكيل دهند.
در طول تاريخ به ويژه تاريخ اسلام همواره جوانان به دليل سرشت پاك و
بي آلايش و آزادي طلبي و روحيه اعتراض و سازش ناپذيري و جسارت و آلوده نشدن
به امور دنيوي، اولين گروه هايي بوده اند كه به پيامبران و مصلحان بشر
گرويده اند و به دفاع از حق و مظلوم و مبارزه با ظلم و ستمگران قيام كرده
اند و پيامبر اسلام با توجه به اين ويژگي ها عنايت خاصي به جوانان داشته
اند به طوري كه بيشتر پيروان و علاقه مندان اوليه پيامبر اسلام جوانان
بودند كه با تمام وجود به پيامبر اكرم (ص) و دين اسلام اعتقاد و ايمان
داشتند و تا آخرين قطره هاي خون خود در راه اسلام وپيامبر جان فشاني كردند و
شكنجه شدند ولي از ايمان و اعتقاد خود دست نكشيدند. يك نمونه بارز از توجه
پيامبر اسلام به جوانان انتخاب اسامه جوان به فرماندهي كل سپاه اسلام در
آخرين جنگ توسط پيامبر و اعتراض بزرگان و ريش سفيدان وپاسخ محكم و دفاع
پيامبر از او مي باشد.
در قرآن كريم نيز همواره به جوانان
اشاره هاي ويژه اي شده. قرآن كريم در آيات مختلف به عنصر جواني به عنوان يك
نيروي بالنده اشاره دارد. در «سوره بقره آيه 247»، وقتي پيامبر بني
اسرائيل، طالوت را كه يك جوان بود به پادشاهي انتخاب مي كند كهن سالان و
ثروتمندان قوم به او اعتراض مي كنند و پيامبر در پاسخ مي گويد، شايستگي
طالوت جوان به اين علت است كه خداوند او را برگزيده است زيرا او از نظر علم
و توانايي جسمي قوي تر از ديگران است. در «سوره كهف آيه 10» نيز اصحاب كهف
را جواناني مومن و شجاع معرفي مي كند كه نسبت به ظلم حاكمان معترض اند (
اگر چه برخي از آنان از طبقه حاكمه هستند) كه به علت حق طلبي مورد تعقيب و
آزار عوامل حكومت ستمگر قرار گرفته اند و به غار پناه مي برند و خداوند
آنان را با خواب طولاني نجات مي دهد. در «سوره انبياء آيه 60» حضرت ابراهيم
را جواني شجاع معرفي مي كند كه توانسته بت ها را بشكند و در سوره يوسف نيز
پاكدامني و مخالفت با هواي نفس يوسف جوان را به عنوان الگو و اسوه اي براي
جوانان جهت خودسازي و آماده شدن براي پذيرش مسئوليت هاي بزرگ در آينده
معرفي مي كند.
بيداري اسلامي
با مطالعه تاريخ اسلام در دو
صده اخير برخي از بزرگان و علما به چشم مي خورند كه همچون ستارگان در
آسمان اين جوامع مي درخشند. اينان هادياني رستگارند كه با مشاهده بحران
زدگي جوامع اسلامي در اثر رسوخ آموزه هاي استكباري غرب، بانگ بيداري سر مي
دهند و حتي جان شيرين خود را نيز براي اينكه فرياد بيدار باششان به گوش
همه مسلمين برسد اعطا مي كنند. اينان احياگران و پيشقراولان بيداري اسلامي
در جوامع اسلامي اند كه با يافتن نقاط ضعف، فرياد وحدت امت اسلامي را سر
مي دهند و تمام عمر خود را وقف بيدار كردن مسلمين و احياي دوران طلايي
اسلامي در صدر اسلام را آرزو مي كنند. دغدغه اين نسل از مردان خدا،
بيداري اسلامي بوده و هست.
بيداري اسلامي يعني دعوت مجدد به اسلام
و احياي ارزش هاي اسلامي و دعوت به سوي احياي ارزش هاي اسلامي است. توجه
مردم به احياي اسلام به عنوان حافظ هويت ملي و ديني آنها و ايستادگي در
برابر استعمار، نتيجه بيداري اسلامي بوده كه با عنايت به تاريخ متوجه
خواهيم شد كه برخاسته از ايران است.
تاريخ بيداري در اسلام به
وسعت كل تاريخ اسلام است، از بدو القاي دين حنيف اسلام به قلب و روح
پيامبر اكرم (ص) تا هم اكنون در جهان حاضر اين گونه بوده. دين حنيف اسلام
از زمان نزول به جان مبارك پيامبر (ص) و زماني كه توسط ايشان منتشر گشت
صرفاً در حد و اندازه يك دين كه رابطه خلق را با باريتعالي تنظيم مي ساخت،
باقي نماند، بلكه اسلام از آغاز به سان يك فرهنگ مي نمود، به سان يك سبك
زندگي. اسلام كل حيات زيستي مسلمين را به سامان مي سازد و براي انسان ها از
لحظه تولد تا لحظه مرگ و حتي برباي حيات پس از مرگ نيز برنامه دارد. اسلام
تمامي عرصه هاي حيات انساني را از عرصه هاي اقتصادي گرفته تا فرهنگي،
سياسي و اجتماعي را پوشش مي دهد. در دين حنيف اسلام جايي براي خواب و غفلت
وجود ندارد و هيچ عرصه اي خالي از برنامه نيست. از اين رو اين دين حنيف به
مثابه يك بيدار باش براي بشر است، بشري كه در كوچه راه بي كسي وا مي ماند و
معنا را از دست مي دهد. اسلام معنا را به تمامي عرصه هاي زيستي انسان
مسلمان تزريق مي كند تا در پرتو آيه ها و آموزه هاي قدسي خود، انسان هاي
مسلمان را حياتي شايسته عطا فرمايد، حياتي نه صرفاً دنيوي بلكه حياتي رو به
سوي تعالي.
تاريخ بيداري اسلام در جهان اسلام، در دوران اخيرتر
به حدود 200 سال مي رسد، اين بيداري با آغاز موج استعمار كهن كه با
انقلاب مردمي فرانسه و انقلاب صنعتي هم زمان بود، آغاز شد. حاصل اين انقلاب
ها استعمار كشورهاي استعمارگر عليه كشورهاي جهان سوم و شمول كشورهاي
اسلامي بود. در واقع برخلاف نظر عده اي، انقلاب كبير فرانسه براي جهان
اسلام هيچ ثمري نداشت و تنها بعد از 9 سال از پيروزي انقلاب فرانسه،
ناپلئون به مصر حمله برد. همزمان با حمله به مصر و با فاصله اي نه چندان
دور، فرانسوي ها باقي شمال آفريقا را ا شغال كردند و نتيجه استعمار فرانسه
در الجزاير حداقل يك ميليون شهيد است.
فرانسه در شمال آفريقا،
روسيه در ايران، انگليس در شبه قاره هند و آفريقا و ... مستعمراتي را بنا
نهادند و بعد از حمله استعمارگران، بيداري اسلامي آغاز شد. يعني توجه مردم
به احياي اسلام به عنوان حافظ هويت ملي و ديني آنها و ايستادگي در برابر
استعمار، نتيجه بيداري اسلامي بود و در حال حاضر ما شاهد موج جديدي بيداري
اسلامي هستيم كه به اعتراف موافقان و مخالفان، برخاسته از ايران است. در
تاريخ ايران شاهد مقاومت مرحوم حاج ملا علي كني در مقابل قرارداد رويتر و
فتواي تحريم تنباكوي ميرزاي شيرازي هستيم و سيد جمال الدين اسدآبادي پيام
بيداري اسلامي را از ايران به مصر برد و امروز دنباله همان تفكر اسلامي
احياء شده كه سيد جما ل الدين پرچم دار آن بوده است. البته به اين معنا
نيست كه ما متقابلاً از حركتهاي اسلامي ديگر كشورها بهره مند نبوديم. مثلاً
حركت «اخوان المسلمين» در ايران تأثيرهايي گذاشته است اما بيش تر اين حركت
ها از ايران آغاز شده. اسلام خاصيت ذات وجودي خود را دارد و هر زمان كه
اين موانع از مقابل او برداشته شود، گويي صدر اسلام است. در واقع بازگشت
مردم به اسلام انسان را به ياد صدر اسلام مي اندازد. شور و حالي كه در
بيداري اسلامي مي بينيم در هيچ يك از اديان شاهد نيستيم چرا كه اسلام آخرين
دين و دين هميشگي است.
امام خميني (ره) به عنوان بزرگترين
بيدار گر جهان اسلام در دو سده اخير شناخته شده و مي شود. سه هدف عمده
استعمار در جهت از ميان بردن حركت بيداري اسلامي، گسترش سكولاريسم، جدايي
بين كشورهاي اسلامي و عقب نگه داشتن كشورهاي جهان اسلام بوده ولي با ظهور
انقلاب اسلامي به رهبري امام خميني (ره) همه نقشه هاي استعمار نقش بر آب
شد و اين انقلاب عظيم زماني شكل گرفت كه مسلمانان در اوج يأس و نااميدي
قرار داشتند. در واقع، مؤلفه هاي همچون تداخل دين و سياست، وحدت دنياي
اسلام و حركت به سمت توسعه و پيشرفت را سه ويژگي مهم انقلاب اسلامي ايران
به رهبري امام خميني(ره) مي باشد كه دقيقاً نقطه مقابل اهداف سه گانه
استعمار در مهار و خاموشي بيداري اسلامي جهان اسلام بود. با اين وصف مي
توان بزرگ ترين هدف امام خميني(ره) را بيداري اسلامي دانست كه امري مهم و
با ارزش در عصر حاضر قلمداد مي شود.
اساساً بايد موج بيداري
اسلامي موجود در منطقه را نتيجه اسلام سياسي و گفتمان سياسي برگرفته از
انقلاب اسلامي ايران به رهبري امام خميني(ره) دانست. امام راحل در دكترين
سياسي خود فضاي كنوني جهان را به خوبي ترسيم كرده است. از نظر ايشان،
واقعيت اين است كه دول استكباري شرق و غرب وخصوصاً آمريكا و شوروي عملا
جهان را به دو بخش آزاد و قرنطينه سياسي تقسيم كرده اند. دربخش آزاد جهان
اين ابرقدرت ها هستند كه هيچ مرز و حد و قانوني نمي شناسند و تجاوز به
منافع ديگران و استعمار و استثمار و بردگي ملت ها را امري ضروري و كاملا
توجيه شده و منطقي و منطبق با همه اصول و موازين خود ساخته و بين المللي مي
دانند. اما در بخش قرنطينه سياسي كه متاسفانه اكثر ملل ضعيف عالم و خصوصاً
مسلمانان در آن محصور و زنداني شده اند، هيچ حق حيات واظهارنظري
وجودندارد. همه قوانين و مقررات وفرمول ها، همان قوانين ديكته شده و دلخواه
نظام هاي دست نشاندگان و دربرگيرنده منافع مستكبران خواهدبود.
فريادهاي مسلمانان و دردمندان عليه ظالمين جهان كه امروز درجهان اسلام
صورت گرفته است همان پيش بيني حضرت امام (ره) است. امام تاكيد داشتند كه ما
با اعلان برائت از مشركين، تصميم برآزادي انرژي متراكم جهان اسلام داشته و
داريم و به ياري خداوند بزرگ و با دست فرزندان قرآن روزي اين كار صورت
خواهدگرفت. وان شاءالله روزي همه مسلمانان و دردمندان عليه ظالمين جهان
فرياد زنند و اثبات كنند كه ابرقدرت ها و نوكران و جيره خواران شان از
منفورترين موجودات جهان هستند.
نسبت ميان بيداري اسلامي و جوانان
از ديدگاه امام خميني (ره)
از نگاهي ديگر، ره آورد تأثير گذار انقلاب اسلامي كه سبب ايجاد موجي
جديد در ميان ملت هاي مسلمان شد، احياي دوباره گفتمان هاي به فراموشي سپرده
شده مسلمانان در عرصه سياست و اجتماع است. احياي گفتمانهايي چون آزادي،
استقلال و وحدت كه در بطن و ذات دين اسلام وجود دارد، به كشورهاي امت
اسلامي، قدرت و جسارت عرض اندام در مقابل قدرت هاي استكباري را داد . قدرت
هاي سلطه گر براي نفوذ در ميان كشورهاي اسلامي با شگردهاي خاصي چون ، تلاش
براي القاي برتري فرهنگ غرب به مسلمانان و درنتيجه بيگانگي فرهنگي آنان ،
وارد عرصه شدند. آنان به خوبي دريافتند كه با استحاله فرهنگ ديني مسلمانان،
نه تنها راه براي تسلط فرهنگي و سياسي آنان فراهم مي گردد، بلكه قدرت
مقاومت آنان در برابر تسلط نظامي و اقتصادي غرب نيز سلب مي شود.
امام خميني با زنده كردن اسلام و قوانين آن در ايران و الگوبخشي به
كشورهاي منطقه و جهان اسلام، آنان را به بازيابي هويت خود فراخواند تا در
پرتو آن، از سيطره بي چون و چراي بيگانگان در زمينه هاي اقتصادي، سياسي و
نظامي جلوگيري به عمل آورد. ايشان فرمودند: من اميدوارم كه مسلمانان جهان
در آستانه قرن حاضر، گرفتاري هاي خود و منشأ آن را بدرستي ادراك كنند؛ و با
اتحاد همه جانبه و اتكال به اسلام و در زير پرچم پر افتخار آن، از قيد و
بندهاي استعمارگران رهايي يابند. مسلمين ... بايد با به هم پيوستگي صميمانه
و توجه به خداوند بزرگ و اسلام عزيز به فكر چاره برآيند. چاره، و يا مقدمه
اساسي آن است كه ملتهاي مسلمان و دولتها ، اگر ملي هستند ، كوشش كنند تا
وابستگي فكري خود را از غرب بزدايند و فرهنگ و اصالت خود را بيابند، و
فرهنگ مترقي اسلام را - كه الهام از وحي الهي مي گيرد - بشناسند و
بشناسانند (صحيفه امام، ج 10، ص: 395).
به زعم امام (ره)،
كشورهاي اسلامي و مستضعفان جهان بايد قدرت اسلامي خود را بيابند و از عربده
هاي شرق و غرب و وابستگان و تفاله هاي آنان نهراسند و با اعتماد به خداوند
تعالي و اتكال به قدرت اسلام و ايمان بپاخيزند و دست جنايتكاران را از
كشورهاي خود كوتاه نمايند (صحيفه امام، ج 15، ص: 6). اگر امروز قشرهاي
مختلف ملتها، از علماي ديني تا گويندگان و نويسندگان و روشن بينان متعهد،
قيام همه جانبه نكنند و با بيدار كردن توده هاي عظيم انساني- اسلامي به داد
كشورها و ملتهاي تحت ستم نرسند، كشورهايشان بي شك به نابودي و وابستگي
همه جانبي بيشتر و بيشتر خواهد كشيد، و غارتگران ملحد شرقي و بدتر از آنان
ملحد غربي ريشه حيات آنان را مي مكند و شرافت و ارزش هاي انساني آنان را به
باد فنا مي سپارند (صحيفه امام، ج 15، ص: 6).
امام خميني
تاكيد داشتند كه تنها راه گريز از وضعيت رخوت مسلمين رهايي از قيد و بند
هاي استعماري است و به مسلمانان تمامي كشورهاي جهان توصيه مي كردند كه، از
آنجا كه شما در سلطه ي بيگانگان گرفتار مرگ تدريجي شده ايد، بايد بروحشت
از مرگ غلبه كنيد و از وجودجوانان پرشور وشهادت طلبي كه حاضرند خطوط جبهه ي
كفر را بشكنند استفاده نماييد. به فكر نگه داشتن وضع موجود نباشيد .بلكه
به فكر فرار از اسارت و رهايي از بردگي و يورش به دشمنان اسلام باشيد كه
عزت وحيات در سايه مبارزه است و اولين گام در مبارزه اراده است و پس از آن
تصميم براين كه سيادت كفر و شرك جهاني خصوصا آمريكا را برخود حرام كنيد.
اما اين مبارزه تا كجا بايد ادامه پيداكند؟درمنطق حضرت امام
(ره)بايد تا زماني كه مسلمانان به عظمت و اقتدار خود نائل نشده اند به
مبارزه ادامه داد. مسلمانان بايد بدانند، تازماني كه تعادل قوا در جهان به
نفع آنان برقرار نشود هميشه منافع بيگانگان برمنافع آنان مقدم مي شود و هر
روز شيطان بزرگ يا شوروي به بهانه ي حفظ منافع خود حادثه اي را به وجودمي
آورند. راستي اگرمسلمانان مسائل خود را به صورت جدي با جهان خواران حل
نكنند و لااقل خود را به مرز قدرت بزرگ جهان نرسانند آسوده خواهندبود؟هم
اكنون اگرآمريكا يك كشور اسلامي را به بهانه ي حفظ منافع خويش باخاك يكسان
كند، چه كسي جلوي او را خواهد گرفت؟پس راهي جز مبارزه نمانده است. وبايد
چنگ و دندان ابرقدرت ها و خصوصاً آمريكا را شكست و الزاماً يكي از دو راه
را انتخاب نمود. ياشهادت، ياپيروزي كه در مكتب ما هردوي آنها پيروزي است.
به بيان امام خميني (ره) امروز كه نسيم بيداري در سراسر جهان وزيدن گرفته و
توطئه هاي فريباگر ستمكاران تا حدودي فاش شده است، وقت آن است كه
دلسوختگان واقعي مظلومان از هر قوم و قبيله و در هر مرز و بوم با قلم و
بيان و انديشه و فكر از جنايات ستمگران در طول تاريخ سياه آنان پرده
بردارند و پرونده هاي تجاوز آنان را به ساكنين اين سياره ارائه دهند.
و
علما و دانشمندان سراسر جهان بويژه علما و متفكران اسلام بزرگ يكدل و يك
جهت در راه نجات بشريت از تحت سلطه ظالمانه اين اقليت حيله باز و توطئه گر
كه با دسيسه ها و جنجال ها سلطه ظالمانه خود را بر جهانيان گسترده اند،
بپاخيزند و با بيان و قلم و عمل خود خوف و هراس كاذبي را كه بر مظلومان
سايه افكنده است بزدايند (صحيفه امام، ج 18، ص: 331).
مرجع: کیهان