بولتن نیوز: می گویند کشیشی بوده در سده سوم باستانی و در زمان حکمرانی به نام کلادیوس دوم! این کشیش معتقد بود که سربازهای مجرد سر به راهتر هستند و بهتر سربازی! میکنند، برای همین کلاً ازدواج جوانان رومی را ممنوع کرده بود. ولنتاین که همین کشیش قدیس قصه ماست، با این حکم مخالفت میکند و پنهانی سربازها را با دختران محبوبشان عقد میکرد.
تا اینکه یک روز کلادیوس باخبر میشود و دم و دستگاه ولنتاین را به هم میریزد و دستور اعدامش را صادر میکند! وقتی ولنتاین رو میفرستند زندان، خود ولنتاین هم دامنش از دست میرود و توی زندان عاشق دختر زندانبان میشود. (ظاهراً اون زمان زندانبانها مثل زندانبان سریال پسر شجاع، خودشان با زن و بچه توی زندان زندگی میکردند). ولنتاین و دختر زندانبان همین طور عاشق و معشوق بودند تا اینکه ولنتاین اعدام شد. این قدیس عاشقپیشه هم در آخرین نامه برای دختر زندانبانش مینویسد : «از طرف ولنتاین تو»
افسانه این قدیس توی کلیساها خاک میخورد و خیلی شهرت نداشت تا اینکه چند تاجر آمریکایی از ماجرا خوششان میآید و میبینند ولنتاین به دردشان میخورد. اول کاسبیای راه میاندازند به اسم هدیه ولنتاین، یک کارت پستال بود. بعد کمکم مدلهای مختلف وارد بازارشان میکنند و پسرهای مردم برای اثبات عاشقیشان 14 فوریه هدیهی ولنتاین را برای دوست دخترهای خود میخریدند و دختران برای پسرهایی که با آنها دوستند!
روز عشق همینطور پولها را سرازیر میکرد توی جیب سرمایهدارها و آنها هم مدام تبلیغ میکردند: «آی پسرا! آی دخترا! اگه راس میگین عاشقین بیاین ولنتاین بخرین، هدیه بدین به دوستاتون، هر چیام هدیه گرونتر یعنی عشقتون بیشتر!»
اصل ماجرا به همین سادگی است؛ اگر چه گسترش و شهرت روز ولنتاین از پیچ و خمهای فرهنگی و تجاری فراوانی عبور کرده تا اینکه امروز، به عنوان یک اتفاق قابل توجه هر سال در 14 فوریه (25 بهمن) روی میدهد؛ اتفاقی که از مرزهای غرب گذشته و حتی به شرق پر از اسطورههای عاشقپیشه هم رسیده است.
سئوال اینجاست: چه میشود که جوان ایرانی که در عاشقی اساتیدی چون مجنون و فرهاد دارد، کارش به جایی میرسد که در 25 بهمن به زندهیاد قدیس افسانهای ولنتاین، برای دوست و نه معشوقش هدیهای میخرد؛ هدیهای که معمولاً نوع آن را بازار تعیین میکند و خیلی هم ربطی به سلیقه دوطرف ندارد؟!
ولنتاین، ادای عاشقی است، آنهم ادایی که هم گیرنده و هم فرستنده! میدانند فقط یک تظاهر رسمی است و نه چیزی بیش از این، یک مد در دوستیهای زودگذر اینزمانهای که درست مثل مدهای شلوار و مانتو با ماهواره به ایران آمد، مُدی که تا چند سال پیش هیچ خبری از آن نبود و به برکت سودی که برای اهل سرمایه داشت خبرش پیچید!