پس از مدتها کش و قوس و گمانه زنی، طرح تمدید 10
ساله «قانون تحریمهای ایران» موسوم به «داماتو» که در سال 1996 به اجرا در
آمد و مدت زمان اجرایی آن در اواخر سال جاری میلادی به پایان میرسد، با
99 رأی مثبت و بدون هیچ مخالفی توسط سناتورهای آمریکایی، به تصویب رسید.
مجلس نمایندگان آمریکا چندی پیش بر سر تمدید این تحریمها، اجماع کرده بودند و اکنون باید دید رئیس جمهور این کشور مصوبه کنگره را به صورت قانونی در می آورد یا آن را وتو می کند.
اولین نکته در ارتباط با این موضوع این است که در واقع تحریمها به استراتژی ثابت آمریکا در قبال ایران تبدیل شده و واشنگتن به دنبال این است تا تحریمها را به حوزههای دیگر نیز تسری داده و با عناوین دیگر تشدید کند. مقامات ارشد آمریکا بارها بر حفظ ساختار تحریمها حتی پس از توافق هستهای تأکید کرده و آن را بخش لاینفک استراتژی این کشور برای مهار ایران میپندارند. بر این اساس است که میبینیم ماهیت خصمانه کاخ سفید علیه ایران با هیچ توافقی – از ابتدای پیروزی انقلاب تاکنون – تغییر نکرده و در واقع ابزارها و روشهای تقابل را تغییر میدهد. مروری اجمالی بر دوره پسابرجام نشان میدهد که دشمنی با ایران برای آمریکا اصالت پیدا کرده و واشنگتن همچنان ایران را دشمن راهبردی خود میداند. این ساده لوحی است که برخی گمان کنند آمریکا به صرف چند جلسه گفتگو و با وعده و وعید، تغییرات ماهوی کرده و دست از دشمنی با ایران اسلامی برداشته است.
کاخ سفید با بکارگیری ابزارهای مختلف از جمله تحریم به بهانههای همچون رعایت نکردن استانداردهای دوگانه حقوق بشری، حمایت از جبهه مقاومت و افزایش توان موشکی این پیام را مکرر به ایران ارسال کرده که نه تنها در مسیر اصلاح گذشته سیاه خود گام نگذاشته، بلکه به دشمنی خود عمق بیشتری هم بخشیده و تفاوتی از این حیث، میان جمهوری خواهان و دموکراتها وجود ندارد.
نقض عهدها و بدعهدیهای آمریکا در موضوع برجام، نکته مهم بعدی است که در این فرایند کاملاً خود را نشان داد. آمریکاییها تعهد داده بودند که رفع تحریمها به شکل مؤثری اتفاق بیفتد، اما در مقام عمل، از یک طرف تعهداتی را روی کاغذ ارائه دادند و از سوی دیگر اجازه ندادند روابط اقتصادی- تجاری ایران با نظام مالی بینالملل شکل بگیرد. حتی با آدرسهای غلطی که از سوی برخی در داخل صورت گرفت، آمریکاییها به این برآیند رسیدند که تحریمهای مالی علیه ایران، مؤثرترین ابزار فشار است و باید آن را با بهانهها و ترفندهای جدید ادامه دهند.
آمریکاییها اساساً بهگونهای توافقها را تنظیم میکنند که راه گریزی برای خود داشته باشند و اگر موفق نشدند، توافقی که پای آن را امضاء کردهاند، نقض میکنند. این مسئله در جریان تمدید 10 ساله تحریمهای داماتو صادق است؛ به این معنا که طبق بند 26 برجام، تحریمهایی که بنا بود تعلیق یا لغو شوند، نباید دوباره تمدید شوند اما مصوبات اخیر کنگره، دقیقاً بر خلاف توافقی است که آمریکا تعهد داده بود. اجماع مجلس سنا برای تمدید تحریمها، علاوه بر مغایرت کامل با بند 26برجام، با بند 29 توافق هستهای که بر اساس آن طرف مقابل متعهد شده بود در حوزه تجارت و روابط اقتصادی کشورمان اخلال نکند نیز متضاد است. با تصویب «قانون تحریم ایران»، بخشهای مختلف صنعت نفت و دیگر بخشهای اقتصادی ایران با محدودیت مواجه میشوند و این در حالی است که بنا بود این محدودیتها پس از تائید صلح آمیز بودن فعالیتهای اتمی کشورمان توسط آژانس بینالمللی انرژی اتمی لغو شوند. اکنون حدود یک سال و نیم از زمان انعقاد توافق هستهای گذشته و مسئولان آمریکایی نه تنها تعلیقها را به شکل کامل انجام ندادهاند بلکه درصددند آن را دوباره تمدید کنند.
نکته دیگر، موانع موجود بر سر راه دسترسی ایران به بازارهای بینالمللی است
که آمریکا ایجاد کرده است. آنها فضا را بهگونهای طراحی میکنند که
عملاً هیچکس جرئت نکند با ایران همکاری کند و سنگاندازیهای فراوانی در
پیش پای طرفهای خارجی انجام میدهند تا از همکاری با ایران منصرف شوند. به
همین دلیل است که بارها تأکید گردید باید با گامهای متناظر و همزمان با
انجام تعهدات غربیها، به تعهداتمان عمل میکردیم تا دادهها و ستاندهها
برابر باشد و با پرهیز از شتابزدگی، راه عهدشکنی حریف بسته شود. نکته آخر
در این خصوص، به عکس العمل ما در مقابل تصویب احتمالی این قانون توسط
رئیسجمهور آمریکا بازمیگردد. تمدید قانون تحریم ایران نهتنها برخلاف روح
برجام، بلکه مغایر با متن برجام است و همانگونه که رهبر معظم انقلاب در
دیدار با فرماندهان نیروی دریایی فرمودند: «شروع کردن یک تحریم» با «دوباره
شروع کردن آن پس از پایان زمانش» فرقی نمیکند و این دومی نیز تحریم و نقض
تعهدات قبلی از سوی طرف مقابل است. بنابراین، اقدام آمریکاییها یک تحریم
جدید محسوب میشود که جمهوری اسلامی حتماً نسبت به آن واکنش نشان خواهد
داد.
و بالاخره باید گفت تجربه نشان داده که آمریکاییها تنها در مقابل قدرت و اقتدار طرف مقابل کرنش میکنند، اگر کشوری از موضع قدرت با آنها وارد گفتگو شود، آنها با او همراهی میکنند و اگر غیر از آن را ببیند، هیچ توافق بینالمللی و تعهدی محدودکننده رفتار آنها نخواهد بود. شکی نیست که قدرت سیاسی، بین المللی و گفتمان محور انقلاب اسلامی، بنمایه سنگاندازیهای آمریکاست و اگر این قدرت، با اقتدار ناشی از عمل به سیاستهای اقتصاد مقاومتی همراه شود، یقیناً نحوه رفتار و تعامل آمریکا و متحدانش با ایران اسلامی، کاملاً متفاوت خواهد بود.