پایگاه 598: خلاصه میگویم: دعا در لغت به معنای «صدازدن» و «به یاری طلبیدن» است و در
اصطلاح مسلمانان اگر قرار بر خلاصه گویی باشد این میشود که دعا یعنی
«گفتگوی دقیق، برنامه محور و هدفدار انسان با خداوند متعال برای ایجاد
ارتباط معنوی انسان با خالق یگانه خویش و طلب حاجتهای دنیوی و اخروی و رفع
نیازها، گرفتاریها و کاستیهایش از خدا.»
آنچه از تاریخ اسلام برای ما مشخص و واضح هست این است که به جهت فشارها و
دشواریهای وارده و محدودیتهای موجود در آن زمان از روشهای معصومین (ع)
برای انتقال مفاهیم بلند اسلامی و ارائه ی برنامه دقیق و هدفدار(نقشه راه)
به مسلمانان، بهره گیری از قالب دعا بوده است؛ لذا باید بدانیم معصومین (ع)
در قالب دعا برای ما حرفها داشته اند و برنامهها چیده اند و حیف است و
ناصحیح که فقط و فقط دعا را برای رسیدن به امور صرفاً دنیایی و یا از سر
عادت بخوانیم و خدا را فقط برای این چیزها بخواهیم.
همانطور که در تعریف آمد دعا دو هدف اساسی را دنبال میکند: اول ارائه
برنامه و نقشه ی راه به ما در زندگیِ فردی، خانوادگی، اجتماعی و ... و دوم
ایجاد ارتباط صمیمانه، اثرگذار و عاشقانه با خداوند متعال به جهت رفع
نیازها. لذا اگر هدف ما بهره گیری کامل از دعاست باید به هر دوی این اهداف
توجه شود و اینچنین به نظر میرسد به هر اندازه به این دو هدف توجه کنیم به
همان اندازه از دعا بهره خواهیم گرفت و هر مقدار بی توجهی به این دو، ما
را به همان مقدار از خداوند متعال و نتایج مهم دعا دورتر میکند.
گاهی میپرسیم چرا این دعای من هر چه بیشتر میخوانم پاسخ مطلوبم را
نمیگیرم؟ نکته دقیقا همین است، آری نکته مهم در همین پاسخ مطلوب است. چه
کسی میتواند پاسخ مطلوب به یک دعا را بداند؟ ما یا خدا؟ قطعا خدا.
چرا؟ ما توانمان در درک پیرامونمان و آینده امان محدود است. این محدودیت
اصلا نقص نیست که کمال انسان در همین محدودیت است چرا که اگر در این موضوع
محدود نبودیم در واقع اختیارمان را و آزادی امان و تفکرمان را از دست
میدادیم و انسان به همین چیزها بند است و اگر اینها را نداشت چه فرق
میکرد با غیر انسان؟
بنابراین میخواهم این مطلب را بیان کنم که پاسخ مطلوب به خواستههای ما را
خدا میداند و همو است که بهترین، مناسبترین و مطلوبترین سرانجام را در
برابر خواسته ما بر ما ارزانی میدارد.
برای مثال یک فردی نظرش این است که فلانی برای ازدواج با او مناسب ترین است
و هی اصرار میکند من فلانی را میخواهم و ای خدا حتما باید من وفلانی را
به هم برسانی. در صورتی است که او نمیداند طرف مقابلش مناسب او نیست به
هزار و یک دلیل که بر او پوشیده است به دلیل همان محدودیت که در قبل عرض
کردم، خب خدا این دو را به هم نمی رساند چون میداند آن طرف قضیه چه خبر
است.
از این مطلب میخواهم به اینجا برسم که دوستان خوبم بیایید در دعا کردن
دنبال مصداق نباشیم. بگوییم خدایا همسر خوبی نصیبم کن و نگوییم حتما فلانی
را چرا که نه میدانیم آینده چه میشود و نه صحیح است که برای خدا تعین تکلیف
کنیم. اینجور مصداقی دعا کردن نعوذ بالله یعنی ما آگاه تریم.
به سرنوشت مطلوبمان نسبت به خدا. خب این صحیح نیست. صحیح همان است که
اولیاء الهی برای ما ترسیم کرده اند. ما در قنوت نمازمان میخوانیم:
«رَبَّنَا آتِنَا فِی الدُّنْیَا حَسَنَةً وَفِی الآخِرَةِ حَسَنَةً
وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ». خدایا به ما نیکی و خیر و خوبی این دنیا و آن
دنیا را بده، نمی گوییم این خیر ما هست این را بده و آن خیر ما نیست و آن
را نه. در ادب دعا نیست که اینجور کنیم.
از دیگر نکات پیراومن دعا کردن این است که قطعا تفکر درباره محتوای ادعیه
وارده از معصومین (ع) و گام برداشتن در مسیر آنچه که در ادعیه آمده ما را
به هدف میرساند. ما گاهی بدون توجه به محتوا فقط دعا را میکنیم و گاهی هم
از سر عادت ولی خب چون دقت در محتوا نداریم متاسفانه پیش میآید که خلاف آن
هم عمل میکنیم.
مثلا نمیشود به سمت تهران حرکت کرد و دعا کنیم خدایا فردا ما را صحیح و
سالم برسان به اهواز. این دو شهر دو مسیر متفاوت دارند. من جهت مثال این را
عرض کردم در مورد ادعیه هم همینطور است. برای ازدواج در روایات آمده است
دعایی که اگر پسری میخواهد همسری را برگزیند دعا کند که خدایا از میان زنان
پاکدامنترینشان را و... نصیبم کن. خب دعا دارد برنامه میدهد به ما.
میگوید آهای پسر برو میان دخترام و خانوادههای مومن بگرد دنبال سرنوشتت.
خب انوقت پسر میآید خیابان. خب اینجور که نمیشود. کار اینجور درست
نمیشود. راهی که ما میرویم باید دقیقا در جهت همان راهی باشد که ادعه
برای ما ترسم کرده اند و نه خلاف آن.
نکته دیگر در باب دعا این است که اگر میخواهیم دعا کنیم دیگران را هم دعا
کنیم. خدا دوست دارد ما به فکر دیگران باشیم. اساسا اسلام چنین دینی هست و
اساسش بر اجتماع است. پیامبر اعظم اسلام (ص) میفرمایند: «هیچ دعایى زودتر
از دعایى كه انسان در غیاب كسى مى كند، مستجاب نمى شود.»( بحارالأنوار، ج
93، ص 359، ح 17).
و دیگر اینکه از امام صادق (ع) روایتی آمده است که «هر كس بخواهد دعایش
مستجاب شود، باید كسب خود را حلال كند و حق مردم را بپردازد. دعاى هیچ بنده
اى كه مال حرام در شكمش باشد یا حق كسى بر گردنش باشد، به درگاه خدا بالا
نمى رود. (بحارالأنوار، ج 93، ص 321، ح 31).
خب این حدیث خودش خیلی واضح به ما میگوید گیر کارمان شاید کجا باشد. خب ما
تا چه حد به حلال و حرام زندگی امان اهمیت میدهیم و متوجه هستیم و دقت
میکنیم؟
دوستانم! ما گاهی با هزار ترفند حلال را حرام و حرام را حلال میکنیم و با
هزار دلیل توجیهش میکنیم. مواظب باشیم کلاه سر خودمان نگذاریم. پزشک ممکن
است زیر میزی بگیرد بگوید خب من کارم خوب است و از این بیشتر هم میدهند تا
سلامتی را به دست بیاورند، معلم ده دقیقه دیر میرود سر کلاس ده دقیقه آخر
را میزند و میگوید ظرفیت بچهها همین قدر است، استاد دانشگاه هم
همینطور، قصاب محل هم همینطور، راننده تاکسی ما هم همینطور، نانوایی ما هم
همینطور، کشاورز ما و معمار ما، پرستار ما و همه و همه هم میتواند در رشته
کاری اشان این توجیهات را بکنند. اینگونه توجیه کردن بدیاش این است که
گمان میکنیم کارمان درست است. و همین طور کلاه گذاشته ایم سر خودمان.