به گزارش پایگاه 598، «جواد منصوری» در روزنامه «حمایت» نوشت:
بررسی گسترده جنایات دولت آمریکا علیه ملت ایران به خوبی نشان میدهد که چرا گزاره «آمریکا قابل اعتماد نیست»، حاصل تقریباً 4 دهه تجربه تاریخ انقلاب اسلامی است. نقش مستقیم آمریکاییها در کودتای 28 مرداد، توطئهچینی برای عملیات خرابکارانه تحت پوشش فعالیتهای دپیلماتیک در لانه جاسوسی، واقعه طبس، مصادره و سرقت اموال و داراییهای ایران، نقشآفرینی در کودتای نوژه، حمایت علنی از صدام در جریان جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، حمایت از سازمانها و گروههای تروریستی، ساقط کردن هواپیمای مسافربری ایران در خلیج فارس، اعمال تحریمهای اقتصادی، ترور دانشمندان هستهای، تهدیدات مکرر نظامی و نقض عهدهای پیدرپی از پیمان الجزایر گرفته تا پسابرجام، تنها برگ کوچکی از سیاهه جنایات آمریکا علیه انقلاب اسلامی است.
با این وجود، هستند کسانی که با نادیده گرفتن تمامی تجربیات تاریخی ملت ایران، اصرار دارند آمریکا را فرشته نجات! و سازش و گفتگو را تنها مسیر حل مشکلات کشور معرفی کنند. این استدلال عجیب و دیگر کجفهمیها از سوی برخی مسئولین را باید مبنای توجه امام(ه) و مقام معظم رهبری به آحاد مردم دانست، چراکه ملت فهیم ایران نشان دادهاند در فهم اصول انقلاب از بعضی دستاندرکاران و مقامات کشور، پیشتازتر و جلوتر هستند. شاید لازم باشد که در مراکز آموزش راهبردی و تصمیمگیری – به ویژه در ردههای مدیریتهای سیاسی و بین المللی- که تعدادی از دانشآموختگان آنها در کشور اکنون صاحب منصب هستند، واحدهای تخصصی ویژهای در ارتباط با «استکبارشناسی» برگزار شود. دروس شناخت نظام سلطه برای واکاوی مختصات، اهداف، عملکرد و سوابق آمریکا، یکی از ضروریاتی که جای خالی آن در دانشگاهها احساس میشود تا فارغالتحصیلان، از این طریق گذراندن این واحدها، نحوه مواجهه با نیات سوء پنهان شده پشت لبخندها و دستهای چدنی زیر دستکشهای مخملی را فرا بگیرند. آن قشر رفاهزده و غافل از مسئولین باید به این سوال پاسخ دهند که آیا میتوان با نظام استکباری با روشهای معمول مذاکره و گفتگو و فراموش کردن دشمنیها کنار آمد و آیا سردمداران سلطه اینگونه کرنشها را نشانهای از انسانیت دانسته، متقابلا رفتار انسانی و به دور از سلطهجویی را در پیش خواهند گرفت؟ پاسخ این سوالات آیا جز این است که رفتارها و سیاستهای اینچنینی، ضعف و وادادگی تلقی و موجب شدت عمل بیشتر نسبت به جمهوری اسلامی شده است ؟اگر دانشگاهی نباشد که مختصات هژمونی آمریکا در آن برای برخی مسئولین تدریس شود و یا گوششنوایی برای شنیدن هشدارها وجود نداشته باشد، مطالعه فقط اندکی تاریخ معاصر ایران کافی است که بدانند نظام سرمایهداری غرب، با ارزشهایی مانند منطق، عدالت، قانون، انسانیت و حقوق بشر مطلقا بیگانه است و اساساً از آنها به عنوان حربهای برای منکوب کردن طرفهای مقابل استفاده میکند. بر این اساس، رفتارهای انسانی و منطقی با دولتهای استکباری نه تنها پاسخگوی نیازها و مشکلات کشور نیست بلکه به فرمایش رهبر حکیم انقلاب به مناسبت 13 آبان سال جاری: «مشکلات را بدتر میکند.»
زمانی که معمار کبیر انقلاب در باب گفتگو و رابطه با آمریکا سخن به میان میآوردند، از تندترین و شدیدترین عبارات استفاده میکردند اما با این حال تاکید میکردند که نظام اسلامی با دنیا سرجنگ ندارد و از سرگیری رابطه با واشنگتن را به «آدم شدن آمریکا» منوط میکردند. آمریکای سال 57 با آمریکای سال 95 چه تفاوتی کرده است که برخی در صدد نسخهپیچی مذاکره و سازش با این کشور به عنوان تنها راه حل مشکلات هستند ؟ آیا تا به امروز، از آمریکا نشانهای دال بر تغییر ماهوی سیاستهای خصمانه علیه ایران و حتی دیگر کشورهای جهان دیده شده که بخواهیم به وعدههای کاخ سفید دل خوش کنیم ؟ اگر برخی چشم خود را به روی واقعیات نبندند و خود را به خواب نزنند، خواهند دید که راهبرد آمریکا نه تنها در مورد ایران تغییر نکرده بلکه در غرب آسیا، خاور دور، آمریکای لاتین و حتی نسبت به مردم آمریکا هم دستخوش تغییر و تحول نشده است. روزی نیست که اخبار برخورد تبعیضآمیز و خشن پلیس آمریکا با مردم بومی، معترضان به نظام سرمایه داری و جنبش موسوم به والاستریت و اقلیتهای نژادی- مذهبی به دنیا مخابره نشود و با این حال برخی خوشخیال و سادهلوح گمان میکنند نظامی که حتی به مردم خودش رحم نمیکند، لطفش شامل حال کشور ما و مردم ما شده و گرهها و گرفتاریهای کشورمان حل خواهد شد؛ ملت و مردمی که به گفته مسئولین آمریکایی، یکی از بزرگترین چالشها و تهدیدها علیه امنیت آنهاست!
با توجه به این حقایق است که سکاندار کشتی انقلاب، واقعبینی، بصیرت و احساس مسئولیت در مورد نحوه رفتار با نظام سلطه را از ضروریات یک ملت انقلابی برشمرده و بر «روحیه و تفکر انقلابی به معنای توکل به خدا، اعتماد به درون، شجاعت اقدام و عمل، بصیرت، عمل به توصیه های امام، ابتکار ورزی، امیدواری به آینده، نترسیدن از دشمن و تسلیم نشدن» به عنوان مولفهها و شاخصهای برونرفت از مشکلات کشور تاکید میکنند.
نکته حائز اهمیت دیگر این است که ما نه تنها در قبال سرنوشت کشورمان مسئولیم، بلکه بر پایه اصل عدالتخواهی و آزادیبخشی در اسلام، در مورد دیگر کشورها و ملتها هم مسئولیت داریم. اینکه گفته شود سرنوشت ملتهای مظلوم فلسطین، عراق، سوریه، یمن و بحرین به ما چه ارتباطی دارد و اگر بخواهیم مشکلات آنها را هم حل کنیم باید با کدخدا ببندیم، هم از لحاظ شرعی و دینی مردود است و هم از منظر میهندوستی. از لحاظ شرعی به جهت اشتراکات دینی و انسانی و از نگاه وطنپرستانه به دلیل حفظ امنیت و آرامش کشور، چرا که اگر دست روی دست بگذاریم و به خیال حل مشکلات منطقه و جهان با شیطان بزرگ گفتگو کنیم، آتش فتنه و جنگ – دیر یا زود – به کشور ما هم خواهد رسید. حتی اگر به مذاکره و سازش با آمریکا برای حل مشکلات منطقه قائل باشیم، نباید فراموش کنیم که پس از نقشآفرینی مثبت ایران در افغانستان در بحبوحه حمله آمریکا به این کشور، جورج بوش پسر، ایران را «محور شرارت» خواند!
آمریکاییها بارها و بارها در آزمونهای متعددی که ایران اسلامی برای آنها فراهم کرد، مردود شدهاند و تردیدی در بدعهدی و دشمنی ساکنان کاخسفید وجود ندارد. همه این نمونه های تاریخی روشن و صریح و بلکه صدها و هزاران نمونه دیگر - از قرارداد الجزایر تا پس از برجام- گواه آن است که آمریکا در طول تاریخ سیاه خود هرگز پاسخ اعتماد هیچ کشوری را با دوستی و اعتماد متقابل نداده است. تاریخ روشن انقلاب اسلامی نشان داده است که ملت انقلابی ایران بر خلاف میل و تلاش روشنفکران غربزده و جزم اندیشان آمریکادوست، هرگز به استکبار و اعوان و انصارش اعتماد نخواهد کرد و به سازش سراسر خواری و ذلت با آمریکا تن نخواهد داد.