روزنامه جمهوری اسلامی نوشت:
پادشاه عربستان در اظهاراتي كه گفته
است برخاسته از وجدان وي بوده، ضمن تمجيد از نقش آمريكا، انگليس و فرانسه
در استقرار دمكراسي در جهان، وتوي قطعنامه ضد سوري در شوراي امنيت را
اقدامي شرورانه خواند. وي در كاخ مجلل و شاهانه خود در جمع ميهمانان خارجي
بدون نام بردن از روسيه و چين گفت: "متأسفانه اتفاقي كه در شوراي امنيت روي
داد، هرگز اقدام پسنديدهاي نبود و كشورهايي كه قطعنامه را وتو كرده اند،
بدانند كه هر قدر قدرت داشته باشند نميتوانند بر جهان حكومت كنند زيرا
آنچه امروز بر جهان حكومت ميكند، عقل و انصاف و اخلاق است نه قدرت!"
اين
اظهارات فريبنده و پرتناقض، صرفنظر از اينكه چه كسي و با چه پيشينهاي
آنرا بر زبان آورده، در برگيرنده نيات شومي است كه رژيم آل سعود در تحولات
منطقه به ويژه حوادث سوريه دنبال ميكند.
رژيم حاكم بر عربستان از
جمله رژيمهايي است كه از تأمين كمترين ميزان حقوق و آزاديهاي سياسي و
اجتماعي براي مردم اين كشور دريغ ميكند و حتي زنان عربستان از كمترين
حقوق قانوني خود از جمله حق راي محروم هستند، ولي به دليل اينكه رژيم آل
سعود تأمين كننده منافع نامشروع غرب در منطقه به حساب ميآيد، در حوزه
استحفاظي و چتر حمايتي چپاولگران قرار داشته و مدعيان حقوق بشر چشم خود را
بر روي تمام فجايع و موارد نقض حقوق بشر در عربستان بستهاند. اصولاً رژيم
موروثي پادشاهي و فاقد حمايت مردمي در عربستان به لحاظ ماهيت استبدادي خود،
مخالف ذاتي گسترش حقوق بشر و آزاديهاي مشروع بوده و با هرگونه آزاديخواهي
و جنبشهاي مردمي در تعارض است و آن را در راستاي منافع خود نميداند ولي
اخيراً اين رژيم كه با موج بيداري اسلامي و بهار عربي در كشورهاي تونس،
مصر، يمن وبحرين به مخالفت برخاسته و با تمام توان از ديكتاتورهاي حاكم بر
اين كشورها حمايت كرده و با پناه دادن آنها و اعزام نيروهاي نظامي به سركوب
قيامهاي مردمي پرداخته، خواستار تغييرات در سوريه شده و به عنوان عامل
آمريكا و رژيم صهيونيستي پرچمدار مخالفت با دولت بشار اسد گرديده است.
براستي
علت اين همه مخالفت و ستيزه جويي رژيم آل سعود با يك دولت عرب كه در صف
مقدم مبارزه با رژيم صهيونيستي قرار دارد و از حاميان مقاومت اسلامي در
منطقه است، چيست و اين حجم از توطئهها و اقدامات سياسي و نظامي براي
مقابله با بيداري اسلامي و تلاش براي سرنگوني دولت سوريه چه مفهومي دارد؟
حمايت عربستان از ديكتاتورهاي پرسابقه جهان عرب همچون بن علي، حسني مبارك،
علي عبدالله صالح و آل خليفه و نقش آل سعود در سركوب قيامهاي مردمي در
جريان بيداري يكساله اسلامي در جهان عرب بر كسي پوشيده نيست، پس چگونه ممكن
است رژيمي كه كارنامه ديكتاتوري و حمايت از ديكتاتورهاي عرب و تثبيت نقشه
راه آمريكا را در خاورميانه در كارنامه خود دارد، اكنون مدعي حمايت از مردم
سوريه و ايجاد تغيير در اين كشور باشد؟
در تفسير اين وضعيت بايد به نكات زيرتوجه داشت:
1
- علت اصلي اتخاذ اين سياست توسط مقامات سعودي را بايد در تحولات سه دهه
اخير خاورميانه به ويژه رويدادهاي مهم دهه گذشته همچون شكست آمريكا در عراق
و افغانستان، پيروزي ملت لبنان و فلسطين در برابر رژيم صهيونيستي، شكست
القاعده و موج بيداري اسلامي جستجو كرد كه توازن را به ضرر جبهه استكباري و
مهرههاي منطقه آن تغيير داده است. شكست آمريكا در لشكركشي به عراق و
افغانستان نيز همين نتيجه منفي را براي جبهه استكبار و مهرههاي منطقهاي
آن در برداشت و توازن قدرت را در منطقه تغيير داد.
همين وضعيت را در
مورد مقاومت اسلامي لبنان و فلسطين در شكست تجاوزات رژيم صهيونيستي به
بيروت و غزه ميتوان مشاهده نمود. به اذعان مقامات سعودي، طي چند سال گذشته
مقاومت در لبنان و فلسطين توانسته است در چند جنگ نابرابر در مقابل رژيم
صهيونيستي، اسرائيل را وادار به عقب نشيني كند و هر روز بر نفوذ و قدرت
حزبالله لبنان و انتفاضه فلسطين افزوده شود كه اين امر نشانگر قدرت مقاومت
و ضعف آمريكا و صهيونيسم در خاورميانه است.
با توجه به اين شرايط
توفنده و موج فراگير كه كما بيش در ماههاي آتي عربستان را نيز فرا خواهد
گرفت، مقامات آل سعود به شدت احساس خطر كرده و تمام توان مالي، سياسي و
نظامي خود را براي جلوگيري از اين تحولات بكار گرفتهاند، تا آنجا كه تلاش
دارند تغييرات را در برخي از كشورها به گونهاي پيش ببرند كه باعث كاهش نقش
جبهه مقاومت و در نهايت تغيير توازن منطقهاي به سود آمريكا و صهيونيسم و
مهرههاي منطقهاي آنها شود. نمونه روشن، سياست دوگانه عربستان در قبال
بحرين و سوريه است كه نشانگر سياست آل سعود براي حفظ موقعيت منطقهاي خود
در بحرين و تغيير توازن به سود خود در سوريه است.
2 - مقامات سعودي
ميداند كه دولت سوريه مهمترين كشور عربي در جبهه مقاومت است. به باور آنها
سوريه مهمترين كانال انتقال حمايتهاي معنوي و مادي از حزبالله و حماس
محسوب ميشود و طبعاً ادامه اين وضعيت نه تنها طرح سازش اعراب با رژيم
صهيونيستي را در معرض خطر قرار داده بلكه ميتواند موج سوم انتفاضه را
توفندهتر از گذشته مديريت كند. اينكه اسرائيل از سال 85 تاكنون در هراقدام
تجاوزكارانهاي كه عليه لبنان و فلسطين انجام داده با شكست روبرو شده و
عليرغم سكوت سياسي اعراب نتوانسته ضربهاي به مقاومت اسلامي وارد كند،
رژيمهاي مرتجع و سازشكار عرب را كه در راستاي حفظ امنيت رژيم صهيونيستي
چشم به فرامين آمريكا دوخته اند، به شدت نگران كرده و آنها اين افزايش قدرت
را ناشي از حمايتهائي ميدانند كه يكي از محورهاي آن سوريه است. بنابر
اين، ضربه به سوريه و ايجاد تغييرات مورد نظر در اين كشور، نخستين گام در
تضعيف نقش مقاومت در مقابله با رژيم صهيونيستي و حاميان سازشكار آن در ميان
اعراب است و اين وظيفه را سران كشورهاي عربستان و قطر با توطئه چيني عليه
دولت سوريه برعهده گرفته و به عنوان ابزار آمريكا و رژيم صهيونيستي براي
ضربه زدن به عقبه مقاومت اسلامي و عقيم سازي بيداري اسلامي انجام ميدهند.
3-
عربستان كه نتوانسته از باتلاق جنايت نيروهاي نظامي خود در بحرين بيرون
بيايد، تلاشهائي را براي ناآرام كردن سوريه و دستيابي به چندين هدف از
طريق فشار بر دولت سوريه برنامه ريزي كرده است. توزيع پول و سلاح در ميان
مخالفان دولت دمشق، نفوذ در روستاهاي مرزي لبنان و تركيه و اردن با سوريه،
ارائه امكانات تبليغاتي به مخالفان از طريق شبكههاي العربيه و الجزيره
ارائه توصيهها و راهكارهاي عملياتي به معترضين، تحريك اتحاديه عرب، تعطيل
كردن سفارتخانه خود در دمشق و ارائه پيش نويس قطعنامه تحريم عليه دولت بشار
اسد از جمله اقداماتي است كه سعوديها به طور آشكار و با وقاحت هرچه
تمامتر انجام ميدهند. رژيم آل سعود كه در چند جبهه تمام توان خود را
درگير توقف خيزشهاي مردمي كرده، درباره سوريه عكس اين موضوع را عمل ميكند
و به اعتراضات و مخالفتها عليه دولت اسد دامن ميزند. آل سعود در اين
ماجرا به عنوان يك بازيگر منطقه اي، نقش ديگر بازيگران فرامنطقهاي از جمله
آمريكا را نيز برعهده گرفته و نه تنها به نمايندگي از غرب بلكه به عنوان
واسطه رژيم صهيونيستي عمل كرده و به مداخله گري در امور داخلي سوريه مشغول
هستند ولي بسياري از كارشناسان سياسي معتقدند كه عربستان فاقد كارآيي لازم
براي ايفاي چنين نقش بزرگي به نمايندگي از قدرتهاي فرامنطقهاي است و در
واقع با ورود همه جانبه به اين بازي براي بحراني كردن اوضاع سوريه، وارد يك
نوع عمليات انتحاري و خودكشي سياسي شده است.
به گفته تحليلگران،
اينكه عربستان با ورود به تحولات سوريه، همه جوانب اقدامات خود را سنجيده
باشد و يا مشابه دخالتهاي بينتيجه و پرهزينهاش در لبنان و يا حمايتهاي
جاهلانهاش از صدام در جنگ عليه ايران، فقط بر مبناي محاسبههاي سطحي و
غيرواقع بينانه وارد صحنه شده و با آبروريزي به اين مداخلات پايان خواهد
داد، موضوعي است كه همه ناظران منطقه به آن واقفند و معتقدند اقدام عربستان
بيشتر ناشي از نياز آل سعود به منحرف كردن موج بيداري اسلامي و اعتراضات
داخلي از موجوديت خود و يك نياز تاكتيكي و هدايت شده توسط آمريكاست و با
توجه به دامن زدن به بعد جديدي از مداخلهها و خصومتهاي بين عربي، تبعات
دراز مدت و خطرناكي را براي آل سعود به همراه خواهد داشت.
4 - حكومت
رياض كه در سالهاي اخير همه مسائل و تحولات منطقهاي را در قالب منازعه
"شيعي - سني" و "عرب - عجم" و شكل گيري هلال شيعي تفسير ميكند از روي كار
آمدن دولت شيعه در عراق و شكل گيري بيداري اسلامي در كشورهاي مسلمان به شدت
نگران شده و سعي دارد با فعال كردن و تقويت جريانهاي سلفي در كشورهاي
اسلامي، روند حركت جنبشهاي بيدارگرايانه را در اختيار بگيرد. از اين رو با
فعال سازي جريانهاي سلفي و وهابي در سوريه و كمكهاي بيدريغ مالي،
تسليحاتي و تبليغاتي به آنها، قصد دارد سوريه را به مركز اشاعه تفكرات سلفي
تبديل كند تا دولت عراق را از اين طريق تحت فشار قرار دهد.
5 -
سخنان اخير پادشاه عربستان كه در پي شكست اقدامات آل سعود در به تصويب
رساندن قطعنامه ضد سوري در شوراي امنيت اظهار شد بيش از آنكه مبتني بر
منطق و درايت باشد ناشي از عصبيتهاي جاهلي و وابستگيهايي است كه سران
رژيم آل سعود نسبت به دشمنان ملتهاي مسلمان دارند و باعث شده چشم و گوش و
عقل را مسدود و پولهاي بادآورده نفتي نيز خرد را از آنان بربايد. اين
سخنان فاقد منطق و بدور از واقعيت كه آمريكا و انگليس و فرانسه را تطهير
كرده و به عرش برده و در عوض، چين و روسيه را به خاطر وتوي قطعنامه
پيشنهادي غرب و اعراب عليه سوريه فاقد عقلانيت و منطق توصيف ميكند، نه
تنها مبتني بر درايت نيست بلكه نشان ميدهد صاحب آن تا چه اندازه تحت فشار
بيداري ملتهاست كه امروز صداي آن از پشت دروازههاي رياض نيز به گوش
ميرسد.
6 - شاه عربستان درحالي وجدانش از تصويب نشدن قطعنامه ضد
سوري جريان سازش به درد آمده كه هرگز در قبال وتوي دهها قطعنامه ضد
صهيونيستي در شوراي امنيت از سوي آمريكا و ديگر كشورهاي غربي لب به سخن
نگشوده بود و جنايات بيشمار صهيونيستها عليه ملت فلسطين را ناديده گرفته و
در جنگ 33 روزه اشغالگران قدس عليه لبنان و جنگ 22 روزه بر ضد مردم غزه،
به نوعي در جبهه جنگافروزان قرار گرفته بود و درحال حاضر نيز با مستقر
كردن هزاران نظامي در بحرين به رژيم آل خليفه در سركوب اعتراضات مسالمت
آميز اكثريت مردم بحرين ادامه ميدهد.
عليرغم تمهيداتي كه آل سعود
براي حفاظت از تاج و تخت خود از راههاي مختلف انديشيده و اقدام كرده،
شرايط منطقه بگونهاي به پيش ميرود كه بيترديد اين اقدامات نتيجهبخش
نخواهد بود و سونامي انقلابهاي مردمي، ريشه آل سعود را نيز برخواهد
انداخت. اين، واقعيتي است كه نه دلارهاي نفتي، نه سخنان شاه عبدالله و نه
حمايتهاي آمريكا هيچكدام نميتوانند آن را تغيير دهند.