به گزارش پایگاه 598، مجله رمز عبور در جدیدترین شماره خود گفت و گویی با سیدنظامالدین موسوی، مدیرعامل خبرگزاری فارس انجام داده است که مشروح آن را در ادامه می خوانید:
آقای موسوی؛ شعار تبلیغات و شعارهای ابتدایی دولتها که سر کار میآیند این است که ما نقدپذیر و دنبال آزادی بیان هستیم. این دولت هم استثناء نبوده و در این زمینه خیلی پررنگ مطلب بیان میکرد. سه سال گذشته و الان شما مدیرعامل یکی از رسانههای تأثیرگذار کشور هستید. این سه سال را چگونه ارزیابی میکنید؟
همان طور که اشاره کردید دولتهای مختلف معمولاً تلاش میکنند که یک چهره و وجهه طرفدار تعامل و ارتباط با رسانهها و مطبوعات و حتی طرفدار آزادی رسانهها و مطبوعات از خودشان نشان دهند. البته این یک اصل قانونی است، مطابق قانون اساسی رسانهها آزاد هستند، مطابق قانون مطبوعات و برخی دیگر از قوانین موضوعه و مصوب مجلس شورای اسلامی مطبوعات آزاد هستند در چارچوب قانون و محدودهای که قانون تعیین میکند، حرف بزنند، مطلب منتشر کنند و حتی نقد کنند و کسی هم نمیتواند مانع انتشار اطلاعات توسط رسانهها شود و حتی اگر طبق قانون کسی بخواهد مانع انتشار اطلاعات شود، باید مجازات شود. قانون مطبوعات برای کسی که بخواهد مانع انتشار مطالب توسط مطبوعات شود، مجازات تعیین کرده است و لذا دولتها به لحاظ قانونی موظف هستند که رعایت کنند، ضمن اینکه مطابق قانون اساسی و برخی قوانین دیگر باید زمینهها و بستر توسعه رسانهها را فراهم کنند.
به همین دلیل است که شاید یکی از استثناییترین یارانههایی که در کشور ما بعد از هدفمند شدن یا حذف بسیاری از یارانهها صورت گرفته، پرداخت یارانهها به رسانهها و مطبوعات است. کاری ندارم که در دولتهای مختلف از جمله در این دولت به چه مدلی یارانهها پرداخت میشود، اما یک اصل پذیرفته شده است که باید به رسانهها، فارغ از اینکه چه رویکرد و نگرشی دارند، یارانه پرداخت شود. این هم در قوانین ما یک اصل است که دولتها هم موظف به اجرای آن هستند.
یک بحث هم این است که دولتها میخواهند ژست تعامل هم بگیرند، چون به رسانهها نیاز دارند،. آن جایگاه و کارکردی که رسانهها در تبیین و تنویر افکار عمومی نسبت به مسائل دارند، مهم است و به طور طبیعی دولتها بدون همکاری، همراهی و هماهنگی رسانهها توانایی پیشبرد و اجرای برنامههایشان را ندارند و لذا برایشان مهم است، چه رسانههایی را که خود دولت تأسیس کرده و به همین دلیل رسانه ایجاد کرده و چه رسانههای دیگری که دولتها تلاش میکنند که بر آنها تأثیر بگذارند یا آنها را به یک نوعی برای اجرای برنامهها هماهنگ کنند. پس این کلیت کار همه دولتها است.
به طور طبیعی دولت یازدهم در این زمینه و بستر ناچار و ناگزیر است که به رسانهها توجه و دقت داشته باشد، با آنها هماهنگ باشد، سعی کند رسانهها را با خودش هماهنگ کند. علاوه بر این یکی از شعارها و ادعاهای این دولت همین تعامل و آزادی بیشتر برای رسانهها بوده، یعنی حداقل ژست کاری که دولت از ابتدا گرفته این است که من میخواهم با رسانهها تعامل بیشتری داشته باشم. این شعار داده شده است. اما در عمل بخواهیم نگاه کنیم که در این سه سالی که از عمر دولت یازدهم و دولت آقای روحانی گذشته، به لحاظ اینکه چه تعاملی با رسانهها داشته باشند و نوع نگاه دولت به رسانهها چه بوده، این را در چند محور میشود ارزیابی کرد.
من یک بحث کلی و اولیه دارم که تعامل رسانهها با دولت یا تعامل دولت با رسانهها یک بخشی از آن نسبی است. در دولت یک امر کلی است، یکپارچه نیست، در هر دولتی ممکن است بخشها و افرادی تعامل بیشتر با رسانه داشته باشند، یک بخشهایی کمتر، در این دولت هم همین طور است، یعنی بخشی از اجزای دولت در ارتباط با رسانهها تعامل و ارتباط خوبی دارند، هم اطلاعرسانی خوبی میکنند و هم نقدپذیر هستند.
شاید بشود گفت ما با بخشهای زیادی از دولت، وزارتخانهها، دستگاهها، مؤسسات، اینها جزئاً ارتباط خوبی با رسانهها دارند. دلیل عمدهاش این است که بخشهای روابط عمومی دستگاهها یک مقدار جزئی نگاه میکنند، کارهای خودشان را دنبال میکنند و به نوعی بخشی عمل میکنند، یک طوری هم سنتاً در بخشهای روابط عمومی این موضوع جا افتاده که شما باید با رسانهها ارتباط خوبی داشته باشید.
به لحاظ بخشی و جزئی، تعداد قابل توجهی از وزارتخانهها و دستگاهها تعامل خوبی با رسانهها دارند و ارتباط میگیرند. بعضیها هم ممکن است تعاملات خوبی نداشته باشند. این یک امر نسبی است، ما نمیتوانیم یک نسخه واحد صادر کنیم بگوییم این دولت کلاً با رسانهها بد یا خوب است. باید نشست و ارزیابی کرد. من الان دقیقاً حضور ذهن ندارم، ولی میتوانم بگویم حداقل شاید ارتباطات عمومی اکثر وزارتخانهها، دستگاهها و نهادها با رسانهها کم و بیش خوب است و البته این یک روال جاری است، یعنی در دولتهای قبلی هم همین طوری بوده است.
تمرکز ما بیشتر روی شخص رئیسجمهور است.
عرض میکنم. منتها دولت غیر از این جزئیاتی که دارد که یک روال جاری و روتینی دارند و به صورت سنتی با رسانهها تعاملاتی دارند. کلیتی هم دارد، یا این طوری بگوییم، یک روحی دارد، یا آن شاکله اصلی دارد که آدم میفهمد، میگوید این دولت، درست است دولت مرکب از آن اجزا است، اما یک قوه عاقلهای هم دارد که باید ببینیم قوه عاقله، یا آن سر اصلی دولت و ارکان اصلی دولت، اول: چه تعاملی با رسانهها دارند، دوم: برای رسانهها چه کردهاند. یعنی فقط بحث تعامل با رسانهها نیست، مطابق قانون دولت موظف است بسترهایی هم برای رسانهها ایجاد کند. ارزیابی من این است که تعامل دولت به همین مفهوم دومی که عرض کردم، یعنی آن قوه عاقله و بخش روح اصلی دولت، متأسفانه در این مدت نتوانسته نه تعامل خوبی با رسانهها برقرار کند و نه کمکی به رسانهها کند. به نظر من، دولت در دو بخش ضعف اساسی دارد و حتی از دولتهای قبل نسبت به این مقوله ضعیفتر است.
تعامل نداشته یا سنگاندازی کردند؟
در یک جاهایی تعامل ندارد، یک جاهایی هم سنگاندازی میکند. من ورود پیدا میکنم که چه کارهایی انجام دادند.
تعامل یعنی دوطرفه است، شما وقتی میگویید تعامل، طرفینی است، دو وجه دارد، یک وجه رسانه است و یک وجهی آن دستگاه و نهادی که قرار است با رسانه تعامل کند. در درجه اول هم شخص رئیسجمهور، هم دولت اگر چه یک جاهایی هم نمیشود همه را کامل کنار گذاشت. به نظر من مثلاً اینکه سخنگوی دولت مشخص و تعیین شده و هر هفته یا هر دو هفته یک بار صحبت میکند و جواب سؤالات را میدهد، این خوب است. این یک نقطه مثبتی است که البته در دولتهای گذشته هم بوده است.
مگر نباید باشد؟
حالا بالاخره هست. چون نمیخواهیم چشممان را ببندیم و بگوییم کلاً. یکی از نقاط قوت خوب، این است. اما اینکه اتفاق جدیدی در حوزه این سخنگویی و تعاملات با رسانهها افتاده باشد، نه، یعنی همین سیستم سخنگویی و سیستم ارتباطات محصول و میراثی است که از گذشته باقی مانده و این دولت هم آن را ادامه میدهد و همین که حذفش نکرده، برای ما جای شکر دارد.
شما مثلاً سیستمی تحت عنوان شورای اطلاعرسانی دولت دارید. این شورای اطلاعرسانی دولت، بنده به عنوان کسی که شما اشاره کردید بالاخره مدیر یک رسانه مؤثر در این کشور هستم، میتوانم راجع به ارتباط دستگاههای اطلاعرسانی دولت به معنای شورای اطلاعرسانی و بخشهای مهم دیگرش مثلاً از جمله مشاوران رئیسجمهور میتوانم بگویم تقریباً صفر یا تقریباً هیچ، چرا؟
مثلاً در مشاوران رئیسجمهور در گذشته آقای صادق که بود، ایشان با ما ارتباطاتی داشت، تعامل نسبتاً خوبی داشت، راجع به بعضی موضوعات زنگ میزد و پیگیری میکرد، نسبتاً روابط خوبی داشت که ظاهراً ایشان هم سفیر شد و رفت و بعد از ایشان تقریباً هیچ کدام از عناصر اصلی تصمیمگیر در حوزه رسانهای دولت تعامل و ارتباط قابل توجهی با رسانهها نداشتند.
البته این که دارم عرض میکنم به معنی جزئیات نیست، بالاخره سیستم ریاست جمهوری یک ساز و کار روابط عمومی دارد، ارتباطات دارد، با خبرنگاران ما در تعامل است، خبر میفرستد، خبر میگیرد، مثلاً زنگ میزنند میگویند روی فلان سایت ما فلان خبر آمده، بزنید، ما هم استفاده میکنیم. ممکن است خبرنگار ما را جایی دعوت کنند. اما تعاملی که عرض میکنم به این معنی که مسئولان اصلی رسانهای دولت و آنهایی که تأثیرگذارند، بیایند مثلاً و بگویند میخواهیم راجع به فلان برنامه دولت بنشینیم صحبت کنیم، نظر شما را بگیریم، شما هم نظر بدهید، برای اجرای فلان برنامه مهم دولت ما همچنین کاری میخواهیم انجام دهیم. یک پیشزمینهای را برای ما فراهم کنند، یک اطلاعات اولیهای به ما بدهند و به شبهات و ابهامات ما جواب دهند، همچنین چیزی وجود ندارد. مطلقاً وجود ندارد. یعنی حداقل از کانال دولت، بله از کانال شورای عالی امنیت ملی بعضاً جلساتی برگزار میشود که دوستان ما هم شرکت کردند یا بعضی از مسائل دیگر، اما راجع به خود دولت ما چنین چیزی را نمیبینیم. در این زمینه شورای عالی امنیت ملی ممکن است اطلاعرسانیهایی را کند، نظراتی بگیرد، اما عناصر اصلی دولت این کار را نمیکنند.
ولی وقتی اقدامی انجام شد، فشار میآورند.
فشار سنگین است. دولت کارهای بسیار بزرگی را باید انجام دهد، برنامههای متعددی دارد، کارهای بسیار زیادی را در این کشور انجام میدهد، عقل سلیم هم میگوید شما موقعی که میخواهید برنامه سنگینی را کار کنید، رسانهها را دعوت کنید، با آنها صحبت کنید، حرفهای آنها را بشنوید، حرفهایتان را به آنها بزنید، توجیه کنید، توجیه شوید و کاری را انجام بدهید.
من یادم است در دولت قبل که آن هم مشکلات متعددی در حوزه اطلاعرسانی داشت، ولی مثلاً برای بعضی از برنامههایی مثل هدفمندی یارانهها که کار سنگینی بود، جلسات متعددی با مسئولان رسانهها، دستگاهها، بخشهای مختلف رسانهای گذاشته شده، خود صدا و سیما از قبل زمینهای را فراهم کرد، تصویر درستی را مردم از مفهومی تحت عنوان هدفمندی یارانهها تا حدودی پیدا کردند. منتها در این دولت راجع به بسیاری از مسائل کلان، اگر خودمان پیگیری کنیم، مثلاً فرض کنید در ماجرای برجام کسی را گیر بیاوریم، معاون وزارت خارجهای، مدیر کلی، فلانی بیاید بنشیند حرفی را بزند، شاید بشود، شاید نشود. اما اینکه از جانب خود آقایان اعتقادی به اینکه ما باید رسانهها را توجیه و همراه کنیم، نه، مخصوصاً رسانههایی که انتقاد دارند.
متأسفانه غیر از اینکه این تعامل وجود ندارد و تلاش برای اقناع وجود ندارد، سنگاندازی هم هست. یکی از کارهایی که این دولت متأسفانه یاد گرفته یا ابداع کرده، محرمانه کردن همه چیز است که یک موقعی دوستان اسمش را دولت محرمانه گذاشته بودند.
من مثالی برای شما بزنم. موضوعی به اسم کرسنت یک اتفاق بزرگ است، اگر این اتفاق بیفتد و ما در ماجرای کرسنت محکوم شویم، که گفته میشود ظاهراً شدیم، در خوشبینانهترین حالت، هزینهای که برای کشور ما دارد همان رقمی که وزیر ارشاد در مجلس اعلام کرد، گفت حدود 13.5 یا 14.5 میلیارد دلار ما باید خسارت بدهیم.
وزیر ارشاد؟
بله وزیر ارشاد، چون سر همین قصه کرسنت در مجلس نهم، نمایندگان ایشان را به مجلس کشاندند که چرا شما جلوی رسانهها را میگیرید که در مورد کرسنت حرف نزنند؟ یعنی کمترین خسارتی که برای کشور دارد، در حداقلیترینش 13.5 میلیارد دلار است. بعضیها تا 50 میلیارد دلار خسارت و عدمالنفع را هم بیان کردهاند. موضوع به این مهمی را دولت میگوید محرمانه است و رسانهها نباید راجع به آن حرف بزنند. چرا رسانهها نباید راجع به این موضوع حرف بزنند؟ این ماجرایی راجع به عموم مردم است. راجع به ملت، کشور و نظام است. از بین 13.5 تا 50 میلیارد دلار تکتک این مردم در آن سهیم هستند. یک عدهای رفتند و به زعم ما یا قصور کردند یا تقصیر که این دارد باب میشود. یا قصور، تقصیر یا فساد، هر چیزی که هست. این خسارت را بر کشور بار کرده است. اول: باید افکار عمومی نسبت به این آگاه شود، دوم: مسئولان امر باید پاسخ دهند. شما نمیتوانید مسأله به این مهمی را در جعبه سیاه قرار دهید و بگویید هیچکس راجع به این حرفی نزند. اینجا آزادی بیان چه میشود؟ مسأله آزادی مطبوعات چه میشود؟ این خیلی مهم است.
راجع به موضوعات متعدد دیگر، قراردادهای نفتی مُهر محرمانه، راجع به این حرف نزنید.FATF محرمانه است، راجع به این حرف نزنید. شما در نظر بگیرید که بخش عمدهای از این قراردادها و این مسائل مرتبط با بیگانگان است، یعنی برای کشورهای خارجی است. به طور طبیعی کشورهای خارجی از مفاد این اطلاع دارند، چرا مردم ما نباید آگاه باشند؟ آقایان و دوستان اصرار دارند که این کارها به نفع مردم و ملت است. اگر به نفع ملت است اجازه بدهید مردم هم از این خوشحال باشند.
میگویند به راننده تاکسیها ربطی ندارد.
آن یک بحث دیگر است. آن بحث کارشناسیاش است، میگویند هر چیزی در جایگاه خودش کارشناسی شود، منتها به کار کارشناسی هم اعتقاد ندارند. من معتقدم که در قضایایی مثل برجام، FATF، قراردادهای نفتی، اتفاقاً این موضوعاتی بود که فقط کارشناسان حرف میزدند. یعنی مسأله برجام، مسألهای نبود که شما بتوانید غیرکارشناسی حرف بزنید. آن وقت جالب توجه بود، طرف مقابلی که از اینها دفاع میکند، میگوید من نخواندم.
من خاطرم هست آقای دکتر جبرائیلی معاون پژوهشی خبرگزاری فارس مناظرهای با آقای زیباکلام در مشهد داشت. آقای جبرائیلی به عنوان منتقد برجام، آقای زیباکلام به عنوان مدافع برجام، بحث مفصلی بود، آخرش آقای جبرائیلی گفت شما برجام را خواندهاید؟ آقای زیباکلام گفت من نخواندهام. فیلمش هم پخش شده است.
اتفاقاً رسانههای منتقد از جمله خبرگزاری فارس، تأکید جدی داریم که این موضوعات باید به صورت کاملاً کارشناسی مورد نقد و بررسی قرار گیرد.
شما در همین مسأله اخیر FATF که پیش آمد، دوستان مصاحبهای که داشتند، آقای پزشکیان که نایب رئیس مجلس است، میگوید من اصلاً سر درنمیآورم FATF یعنی چه؟ ولی دفاع میکند. موقعی که سر درنمیآورید، چرا دفاع میکنید؟ دوستان ما تأکیدشان این است که کار کارشناسی صورت گیرد. همین الان آقای نوبخت میگوید جای بررسی FATF شورای عالی امنیت ملی است نه خطبههای نماز جمعه.
یک نوع رسانهستیزی دارند.
بله، رسانهستیزی است. این محرمانهسازی، یعنی یکی از کارهایی که دولت انجام میدهد محرمانهسازی و اینکه اجازه دسترسی به اطلاعات را ندهد. راجع به خیلی از موضوعات مثلاً فیشهای حقوقی، ما میرویم ببینیم منشأ فیشهای حقوقی نجومی چیست. میبینیم که یک دستورالعمل محرمانهای است که آقای طیبنیا و آقای نوبخت امضا کردند، باز هم محرمانه است. اینجا تکلیف انتشار آزاد اطلاعات چیست؟ تکلیف آزادی بیان چیست؟
ماجرای دیگر سنگاندازی در کار رسانهها برای تعامل است. اگر در برابر این سد محرمانهسازی، رسانهای دنبال این بود که شفافسازی کند، میآیند و از طریق حقوقی و قضایی سنگاندازی میکنند. من همین الان به رغم این ادعا که زمانی که این دولت روی کار آمد، آقای معاون اول رئیسجمهور بخشنامه کرد که اگر شکایتهایی بوده، پس گرفته شود و بارها اعلام کردند که ما از رسانهها شکایت نمیکنیم. ولی همین الان من در دادسرای فرهنگ و رسانه دهها شکایت دارم که عموماً مربوط به دستگاههای دولتی است و واقعاً اگر بعضی را تشریح کنم که با چه شکایتهایی مواجه شدهایم، عجیب و غریب است.
یکی از شکایتهای ما مربوط به کرسنت است که چرا شما مطالب مربوط به کرسنت را که یک نماینده مجلس حرف زده، آقای دکتر زاکانی که یک نماینده شناخته شده مجلس بوده، راجع به کرسنت حرف زده و در خبرگزاری فارس این حرفها منتشر شده است، از ما شکایت شده که چرا شما راجع به کرسنت حرف زدهاید.
شاید برای شما جالب باشد من به دلیل انتشار یک مصاحبه که در آن از آقای اردوغان انتقاد شده بود، به دادگاه رفتم. یعنی آدم مسئولی از آقای اردوغان انتقاد کرده بود و به دلیل انتقاد از اردوغان، آقایان دولتی از من شکایت کردند که به دادگاه رفتم، البته آنجا تبرئه شدم. بخشهای مختلف دولت، جاهای مختلف دولت، بلافاصله از رسانهها شکایت میکنند.
سر فیشهای نجومی الان چندین شکایت از ما مطرح شده است. با اینکه خیلی از آنها مستند بوده است. باور میکنید مثلاً آب و فاضلاب تهران هم از ما شکایت کرده است. یعنی سازمان یا اداره آب و فاضلاب تهران هم از من شکایت کرده است. شکایت چیست؟ شکایت این است که یک موقعی مطلبی در کانالهای تلگرامی، شایعهای پیچیده بود که یکی از بازیکنان که فوت کرده به دلیل این بوده که مادهای در آب تهران وجود دارد که او به دلیل وجود آن ماده کشته شده است و گفتند این را مثلاً یکی از پزشکان مشهور در مصاحبه با یک رسانه خارجی گفته است.
ما در خبرگزاری فارس بخشی تحت عنوان از شایعه تا واقعیت داریم، آمدیم گفتیم این حرفی که زده شده، نه همچنین مصاحبهای وجود دارد و اصلاً این مادهای که اینها میگویند وجود ندارد که باعث کشته شدن کسی شود. ماده ماهیت خارجی ندارد. به همین دلیل سازمان آب و فاضلاب تهران از ما شکایت کرده است. راجع به موضوعات مختلف که دستگاهها و نهادهای دولتی از خبرگزاری فارس شکایت کردند و اطلاع دارم که بقیه رسانهها هم چنین وضعیتی دارند.
و لذا من حیثالمجموع ارزیابی کلی من این است که کلان و شاکله دولت نه تعامل و ارتباط خوب و سازندهای با رسانهها دارد، نه قدرت اقناعی و توجیهگری برای رسانهها دارد. با رسانههای منتقد که به شدت برخورد تند دارند. در بسیاری از موارد تلاش میکنند با برخوردهای حذفی، یعنی یک دفعه دفتر رئیسجمهور خبرنگاران و عکاسان ما را دعوت نمیکند، خبرنگاران و عکاس رسانه را با دعوت نکردن تنبیه میکنند. یکی از ابزارهای تنبیهی آنها این است که البته در دولتهای قبل هم بود که این دولت هم ادامه میدهد که فلان رسانه را دعوت نکنید. و ابزار شکایت حقوقی که در بسیاری از موارد هم البته به فرجامی نمیرسد، منتها مدیر رسانه را از بس در این راهروهای دادگاه میکشانند و میبرند که به نوعی مدیر و رسانه را خسته کنند.
این موردی که شما میگویید ما شاهد هستیم که در رأس دولت یعنی شخص رئیسجمهور میگوید منتقدین مردم بیسواد و بیشناسنامه هستند. «الناس علی دین ملوکهم»؛ چه انتظاری از سایر بدنه دولت هست؟
بله، اولاً نکتهای را عرض کنم. متأسفانه خود آقای رئیسجمهور با رسانهها ارتباط خوبی ندارند. تا الان به غیر از کنفرانسهای مطبوعاتی عمومی که گذاشتند و آنجا هم معمولاً اعمال سلیقه میشود و یک طوری مهندسی میشود و مصاحبههای تلویزیونی که آن هم مهندسی شده و بعضاً فرمالیته هست، هیچ تعامل و ارتباط قوی با رسانهها ندارند. ادبیاتشان هم نسبت به منتقدان عموماً همین بیسواد، بیشناسنامه، بیهویت، نادان، جاهل و مسائلی از این قبیل است.
در حالی که من معتقدم کارشناسانهترین و کارشناسیترین تحلیلها و مقالات و یادداشتها در رسانههای منتقد بیان میشود. حداقلش شما در مناظرههای تلویزیونی توان، قدرت و سواد منتقدان به رخ ملت کشیده شده است. مردم میبینند که در موضوعات مختلفی مثل برجام، FATF، قراردادهای نفتی، سطح سواد منتقدان در برابر سطح سواد موافقان و دولتیها تا چه اندازه است. این یک چیز روشن است.
بارها و بارها هم ما درخواست کردیم که بالاخره رسانه ملی و رسانههای دیگر بیایند مناظره و مناظره علمی برگزار کنند. لزومی ندارد مناظره سیاسی باشد، مناظره کارشناسی راجع به موضوعات باشد. آقایان دولتی معمولاً نمیآیند. آقای رئیسجمهور میگوید بیسواد، بر چه مبنایی بیسواد میگویید؟ شما و دوستانی که دفاع میکنند، از چه سطحی از سواد برخوردارند. سواد یک چیز انتزاعی نیست، سواد یک چیز واقعی و عینی است. این لحن را دارند.
آقای رئیسجمهور در این مدت با مسئولان رسانهها هیچ جلسهای نداشتند یا حداقل من دعوت نشدم، جز جلسات عمومی و فرمایشی. مثلاً در روز خبرنگار، در فلان روز مدیران رسانه بیایند که همین را هم امسال برگزار کردند. امسال روز خبرنگار نه دعوتی از جانب آقایان شد، نه مراسمی برگزار شد. روز خبرنگار را به سکوت و بایکوت کامل و جالب است که در این حوزه هیچ صدایی از رسانههای موافق دولت که معمولاً خودشان را مدعی خبرنگاری و روز خبرنگار میدانند، درنیامد. برای خبرنگار کسی احترامی قائل نشد. هیچکس نه پیام تبریکی داد، چون رئیسجمهور برای حفظ ظاهر هم که شده معمولاً سالانه مراسمی برای خبرنگاران برگزار میکرد، برگزار نکرد. این یعنی اصلاً رسانه جایگاهی ندارد، یا اگر جایگاهی هم دارد، صرفاً باید بله قربانگو، توجیه کننده و روابط عمومی دولت باشد.
من با یکی از مدیران مسئول رسانهها که چندین بار هم توسط دولت توقیف شده، صحبت میکردم گفتند با شناختی که از قدیم از آقای روحانی داشتیم میدانستیم چنین شخصیتی دارند و زیاد انتقادپذیر نیستند، شما هم چنین برداشتی داشتید؟
من شناخت دقیقی از منشهای آقای روحانی نداشتم، منتها چون ایشان معمولاً چهره امنیتی بوده و در شورای عالی امنیت ملی مسئولیت داشتند. معمولاً ایشان از قبل هم تعامل نزدیکی با رسانهها نداشتند. منتها با توجه به شعارهایی که دادند، تصور این بود که این اتفاق میافتد و ارتباط خوبی با رسانهها گرفته میشود. ولی نتیجه و برآیندی که در این سه سال و آن چیزی که ما دیدیم، برعکس است.
نکته دیگر که خوب است به آن اشاره کنم. در هر دولتی دستگاهها و نهادهایی وجود دارند که اینها در زمینه رسانهها مسئولیت دارند. یکی همان بحث شورای اطلاعرسانی دولت است، یکی هم وزارت ارشاد است. وزارت ارشاد بخشی به اسم معاونت مطبوعاتی دارد که این معاونت مطبوعاتی، پیشانی ارتباطگیری با رسانهها و حل و فصل مسائل رسانهها، حلقه واسط بین دولت و رسانهها و اهالی رسانه است.
در دولتهای مختلف، معاونت مطبوعاتی و وزارت ارشاد فراز و فرودهای مختلفی داشتند، انتقاداتی به آنها وارد بوده، کارهایی را انجام دادند. در این دولت با آن سابقه شعارهایی که عرض کردم و اینکه ادعا شد که ما مثلاً یک نفر را از جنس خود مطبوعات در معاونت مطبوعاتی گذاشتهایم.
حقیقاً یکی از ضعیفترین و بیبرنامهترین دوران وزارت ارشاد در حوزه مطبوعات را در این دولت تجربه کردیم. تقریباً هیچ برنامه درست و درمانی برای مطبوعات و کمک به رسانهها و کلیت رسانهها، رسانههای منتقد که هیچ، وجود نداشته است. برخوردهای بسیار سلیقهای در حوزه پرداخت یارانه به مطبوعات، یعنی آمدند بین رسانههایی که به بودجه عمومی وصل هستند و رسانههای بخش خصوصی تفکیکی کردند. در این حوزه هم به شدت اعمال سلیقه کردند. یعنی یک رسانه با همان ویژگیها و خصایص اصلاً یارانه نمیگیرد، یک رسانه با همان ویژگیها و خصایص دارد مبالغ زیادی به عناوین مختلف از وزارت ارشاد پول دریافت میکند.
به نظر من شاید یکی از گلایههایی که به این دولت ماند، بحث این بود که معاون مطبوعاتی، نماینده مدیران مسئول در هیأت نظارت بر مطبوعات شد. دولتی که ادعا دارد که من باید به بخش خصوصی واگذار کنم، همه چیز را باید بدهیم، نباید همه چیز دولتی شود. در بخش رسانهایاش معاون مطبوعاتی، یعنی نماینده دولت، نماینده ملت هم هست. کجای این با آن شعارها همخوانی دارد؟
بسیاری از رسانهها ارتباط بسیار ضعیفی با وزارت ارشاد دارند. وزارت ارشاد توان کنترل و جهتدهی، حرکت و اقناع رسانهها را ندارد. در همین نمایشگاه مطبوعات سال قبل بسیاری از رسانههای منتقد به دلیل همین اتفاق حضور پیدا نکردند، امسال هم احتمالاً برخی شرکت نکنند. در آن بخش صنفی دولت برای ارتباط با رسانهها ملاحظه میکنیم که واقعاً یک فضای کاملاً سلیقهای و فاقد اثر وجود دارد.
یکی از دوستان میگفت وقتی رئیسجمهور حرف مردم را تاب نمیآورد و در سفرهای استانی وقتی مردم شعاری میدهند برآشفته میشوند، دیگر رسانهها که جای خودشان را دارند.
بله، متأسفانه نوع نگاه و مواجهه آقای رئیسجمهور با رسانهها و کارشناسان اصلاً مواجهه خوبی نیست. در حوزههای اقتصادی، سیاست خارجی، سیاست داخلی خیلی اعتقادی به اینکه منتقدان و حتی کارشناسان، یعنی کارشناس از نظر ایشان یعنی چه؟ یعنی کسی که راجع به موضوعی بتواند حرف بزند، استدلال و منطق داشته باشد. به نظر من چشمها و گوشها را بستند و یک پیشفرضهایی در ذهن خودشان دارند که اصلاً نباید حرفهای منتقدان را گوش کرد. حتی حرف رسانهها را هم نباید گوش کرد. این انتقادات تنها منحصر به ما نیست، حتی دوستان رسانهای جریان موافق دولت هم که بعضاً در جلسات خصوصی با آنها صحبت میکنیم، آنها هم از این عدم تعامل و عدم اعتقاد مسئولان دولتی به رسانهها ناراحت هستند.
یکی از اصلیترین انتقاداتی که جریان رسانههای موافق دولت دارند، به همین بحث اطلاعرسانی دولت است. شاید همین دیروز پریروز من دیدم آقای هاشمی رفسنجانی هم گفته بود که تیم اطلاعرسانی دولت ضعیف است. رسانههای موافق دولت، اصلاحطلب، راجع به تیم اطلاعرسانی و رسانهای دولت بارها و بارها انتقاد کردهاند. خود آنها منتقدند، میگویند نه توانش را دارند، نه باورش را دارند، یعنی اصلاً باور ندارند که باید تعامل برقرار شود. به نظر من در چنین فضایی به طور طبیعی یک بخشی ناشی از بینشی است که در سطح کلان دولت حاکم است و گرنه اگر بود که حداقل از خودیهایشان باید میشنیدند.
پس مشکل از سرحلقه است.
بله به نظر من از سرچشمه است، چون باوری به تعامل با رسانه وجود ندارد، باور به رسانه به آن مفهوم وجود ندارد و لذا هیچ کاری نمیکنند. این همه انتقاد از جانب ما منتقدان، نه، از جانب خود دوستانشان، اهل رسانهشان، کارشناسانشان، به دولت میگویند این تیم رسانهای شما اصلاً هیچ کاری انجام نمیدهد، منتها هیچ اتفاقی نمیافتد. معنا و مفهومش این است که آن قوه عاقله دولت هم خودش همان طوری فکر میکند.
جناب موسوی؛ به نظر میرسد که دولت برخورد دوگانه با رسانهها دارد. آقای رئیسجمهور درباره رسانههای اینترنتی، شبکههای اجتماعی و ماهواره که صحبت میکند تا صددرصد قائل به آزادی است ولی پای مطبوعات که میرسد، فضا عوض میشود.
همان هم نادرست است.
نادرست است یا ادعایی است؟
ادعا و نادرست است، در حالی از آزادی شبکههای اجتماعی سخن به میان میآید که باور کنید برادر آقای رئیسجمهور از یک کانال تلگرامی 3-2 هزار نفری غیر رسمی شکایت کرده است، یعنی یک کانال 3-2 هزار نفری که یک عده آدم عادی آنجا نشستند که حرفهای هم نیستند، یک رسانه نیست، آنجا برادر رئیسجمهور شکایت میکند. شکایت رسمی میکند و منجر به بازداشت افراد آن کانال شد که یک آدم عادی بود و حرفهای نبود. اینجا هم مشخص میشود که باور جدی و قطعی وجود ندارد.
بسیاری از کانالهای تلگرامی که راه افتادند و منتقد دولت هستند، توسط دولت شناسایی میشوند و با آنها برخورد میشود. حکم قضایی علیه آن میگیرند و لذا آن آزادی هم که میگویند، جاهایی است که خیلی به تنه و قبای دولت برنخورد. اگر جایی از دولت انتقادی شود، آن فرد فعال در فضای مجازی را حتی اگر در یک گروه هم باشد، پیدا میکنند و با او برخورد میکنند. این طوری است و لذا آن هم به نظر من یک ژست است.
چند وقت است موجی راه افتاده که میگویند دارند به رئیسجمهور توهین میکنند و وزارت اطلاعات برخورد کند، به نظر شما این سناریوی جدیدی است؟
فعلاً که آقای رئیسجمهور به منتقدان توهین میکند! اگر فحشها و توهینهایی که در این مدت آقای رئیسجمهور به منتقدان کرده را ما لیست کنیم، لیست بلندبالایی است، بیسواد، جاهل، نادان، بیشناسنامه، بیهویت، بروید به جهنم و آنهایی که تنشان میلرزد، مدام از این توهینها از آقای رئیسجمهور داشتیم. از این طرف من نمیخواهم بگویم بله یک جایی، اینها هم قابل پیگیری است. اگر کسی واقعاً به رئیسجمهور توهین کرده، طبق قانون مطبوعات توهین به همه افراد است. جرم است. شما که راجع به همه چیز شکایت میکنید، اگر واقعاً توهینی به رئیسجمهور صورت گرفته، بروید شکایت کنید، چرا شکایت نمیکنید؟
منظور آنها از توهین این است که اصلاً حرف نزنید. مثلاً من خودم در خبرگزاری فارس میگویم. ما در خبرگزاری فارس راجع به FATF، برجام، قراردادهای نفتی مفصل نقد کردیم، یک جا بیاورند بگویند اینجا توهین است و این توهین را به دادگاه ببرند و به ما ثابت کنند. همه حرفها کارشناسی شده است. آنها میگویند حرف کارشناسی نزنید.
در مورد یکی از این ماجراها، یکی از دوستان ما در خبرگزاری به صدا و سیما رفت و با نفر دولتی مناظره کرد و به اعتقاد همه دوستانی که این مناظره را دیدند، سطح سواد و کار کارشناسی ایشان نسبت به نماینده دولت بسیار بالاتر و سَرتر بود. پایانش طرفداران دولت آمدند گفتند یک مُشت بچه را به صدا و سیما بُردند. ببینید طرف کاری با این ندارد که شما چه میگویید. برای اینکه شما را خراب کند، میگوید یک مشت بچه، ببخشید کسی که دکترای علوم سیاسی دارد، کارشناس مسلط به زبان انگلیسی است، سابقه کاری دارد، این که اسمش بچه نیست. ولی این مدل برخورد با دیگران است. آقای رئیسجمهور هم به آنها دارند توهین میکنند. البته من از همه کارها دفاع میکنم. منتقدان هم طیفهای مختلفی هستند، کسی ممکن است حرف توهینآمیزی بزند، با آن هم برخورد شود، ما هم موافق برخورد با توهین هستیم، به شرطی که آن برخورد همه جانبه باشد. یعنی اگر از طرف مسئولان دولتی هم نسبت به رسانهها و منتقدان برخورد حذفی و توهینآمیز شد، با آنها هم برخورد شود.
دولتیها میگویند امثال خبرگزاری فارس مصونیت دارند؛ یعنی ما هر چقدر شکایت میکنیم، راه به جایی نمیبرد.
اینکه توهین به قوه قضائیه است. مصونیت یعنی چه؟ یعنی آیا از من امکان شکایت وجود ندارد؟ اتفاقاً دولت مصونیت دارد. از ما که شکایت میشود، ولی آیا در مقابل، در برابر توهینهایی که مسئولان دولتی به ما میکنند، ما میتوانیم شکایت کنیم؟ آنها مصونیت دارند، آنها خط قرمز هستند.
کافی است مثلاً ما از یک نهاد، دستگاه یا یک مسئول ارشد شکایت کنیم، انواع و اقسام شکایتها بر ما جاری میشود. به جرم انتقاد از اردوغان، دولت از من شکایت کرده و من به دادگاه رفتم.
حقیقتاً ما یکی از مستقلترین دستگاههای قضایی را در دنیا داریم. در اوج فتنه سال 88 آقای میرحسین موسوی از من شکایت کرده و به دادگاه رفتهام. در اوج فتنه 88 من با شکایت آقای موسوی به دادگاه رفتم، آن موقع مدیرمسئول روزنامه جوان بودم. واقعاً بازپرسهایی که آنجا بازپرسی میکنند، عموماً اصلاً خط و ربط سیاسی ندارند، فقط مسائل حقوقی، اصلاً اجازه نمیدهند ما از چارچوبهای حقوقی خارج شویم. تا میرویم، آن روح خشک قانونی و حقوقی آنجا حکمفرماست.
مسأله این است که شکایتهای اینها بیپایه و استدلال است. من یک نمونه را عرض کردم. یا نمونههای دیگر، مثلاً آقای حسین فریدون راجع به موضوعی از ما شکایت میکند. چرا شما گفتید من بانک ملت؟ مدیر بانک ملت را گرفتند، بازداشت شد، وضعیتش هم معلوم است. آنجا هیأت منصفه دارد، در دادگاه که میروید هیأت منصفه میشنود، خیلی جاها شما ممکن است شما محکوم شوید و خیلی جاها محکوم نشوید. صحبتها را میشنوند، استدلالها را میشنوند.
اگر واقعاً مسائل و کارهایی که به زعم آنها ما تخلف کردیم، اینقدر تابلو و روشن باشد که، کدام دستگاه قضایی و کدام قاضی حاضر است که مثلاً دنیا و دین خودش را برای من بفروشد، همچنین چیزی وجود ندارد. بارها و بارها شده که رفتیم.
مسأله این دولت نیست، ما در دولتهای گذشته هم این مسائل را داشتیم. یعنی بحث این دولت نیست، در دولت گذشته، اولین جایی که به بحث فساد 3 هزار پرداخت و ورود پیدا کرد، خبرگزاری فارس بود.
ورود همه جانبه کردیم، راجع به مسائل دیگری که وجود داشت. من یادم است دولت قبل آییننامهای را تصویب کرده بود که خبرگزاریها باید در اخباری که منتشر میکنند، حتماً منبعشان را مشخص کنند. معلوم باشد که منعبشان چیست. ما دیدیم این با روح قانون اساسی و با قوانین موضوعه مغایرت دارد. به دیوان عدالت اداری شکایت کردیم، برای اولینبار شاید با شکایت یک رسانه، بخشنامه و مصوبه دولت توسط دیوان عدالت اداری باطل شد. به دلیل اینکه حرف ما حق بود. دولت مشاور و معاون حقوقی دارد، همه آنها به میدان آمدند، آنجا قضات عالیرتبه دیوان نشستند و تشخیصشان این بود و لذا ربطی به این دولت و آن دولت ندارد.
اتفاقاً حرف ما این است که دولتها خط قرمز دارند. اتفاقاً دیواری کوتاهتر از رسانهها وجود ندارد و این دولت هم که خطوط قرمز متعددی دارد، حاشیه و امن متعددی دارد و باید فکری به حال حاشیههای امن این دولت کرد.
یکی از مدیر مسئولان نشریات میگفت کار از خطوط قرمز گذشته، یکسری خطوط بنفش ابداعی برای خودشان دارند.
بله همین طور است، جالب اینجاست که همین هیأت نظارت بر مطبوعات و وزارت ارشاد راجع به رسانههای منتقد مثلاً وطن امروز، کیهان، فارس، 9 دی، با اینها خیلی راحت برخورد میکنند، توقیف میکنند، تذکر میدهند، اما رسانههای مقابل هر چه که بنویسند، آزاد هستند. در این مدت من ندیدم از جانب وزارت ارشاد و دولت تذکری به اینها داده شود. تذکر نمیدهند و به قول شما خطوط قرمز را به خطوط بنفش تبدیل کردند. یعنی انتقاد از دولت و انتقاد از مسئولان دولتی را به حوزه خطوط قرمز بردهاند.
شما شکایت از مهدی هاشمی هم زیاد داشتهاید؟
بله، کلاً خانواده هاشمی شکایتهای متعددی از ما دارند و دارد بررسی میشود. البته خیلی از آنها بیمبنا و بیپایه است، یعنی بسیاری از مطالبی که ما راجع به مهدی هاشمی زدیم، در این حکم قضایی که برای ایشان صادر شد، همه اینها اثبات شد. به طور طبیعی زمانی که حکمی در مورد فردی ثابت شود، علیالقاعده آن رسانه چیزی ندارد.
بیشترین کسانی که بر سر راه آزادی مطبوعات مانعتراشی میکنند، خانواده آقای هاشمی هستند و این سابقه دارد. زمانی که آقای هاشمی رئیسجمهور بود، بدترین مواضع را در قبال رسانههای منتقد خودش را داشت. با آنها برخورد میشد. همین آقای عباس عبدی، به جرم انتقاد از آقای هاشمی 6 ماه در زندان بود. کسی جرأت نمیکرد راجع به آقای هاشمی حرف انتقادی جدی بزند. سابقه دارد و در دورههای جدید هم هر کسی، به هر نحوی از آقای هاشمی و خانوادهاش کرده، به طور طبیعی مشمول لطف واقع شده.
مثال میگویم، این که میگویم بعضی جاها دروغ، شما فرض کنید آقایی که اخیراً بازداشت شده، اسمش را نمیآورم، حکم رسمی از آقای هاشمی داشت که ایشان مشاور رسانهای هاشمی است. حکمش را رسانهها از جمله ایرنا زده بودند که ایشان به عنوان مشاور است. بعد که به هر دلیلی بازداشت شد، خیلی راحت دفتر آقای هاشمی بیانیه داد که ایشان هیچ حکمی از آقای هاشمی و هیچ نسبتی با آقای هاشمی ندارد.
واقعاً این را چطوری میشود توجیه کرد؟ مثلاً رسانهای بگوید آقای هاشمی دروغ گفتید، شکایت میکنند، بعد اگر شکایت نشد، میگویند ببینید، شما خلاف بیّن گفتید، یک چیز کاملاً روشنی برای فردی حکم صادر کردید، بعد که طرف بازداشت شده میگویید نه، من برای این فرد چنین حکمی را صادر نکردم. اگر رسانه بیاید این را روشن کند، شما بروید شکایت کنید، حتماً باید آن رسانه محکوم شود، خود شما محکوم هستید.
اگر الان کسی به شما بگوید پناه میبرم از بستن دهان منتقدان، چه میگویید؟
(خنده) برای همه ما تجربه تلخی بود. این واژه بعضی از واژهها و مفاهیم و اصطلاحات به نحوی دستمالی میشوند و حقشان تضییع میشود، به نظر من گفتن این جمله حس خوبی به ما رسانهایها نمیدهد و یک ظلمی در حق این واژهها بود، یعنی الان که نگاه میکنیم.
من برای شما مثالی بزنم، آقایی هست، من اسمش را نمیآورم، شما هم نیاورید، مشهور است که ایشان سازنده فیلم تبلیغاتی آقای روحانی بود و خیلی هم برای آقای روحانی تلاش کرده بود. ایشان به دلیل اینکه انتقاد کوچکی از دولت کرد، بلایی سرش آوردند که الان یکی از منتقدترین افراد نسبت به دولت و فضای دولت آقای روحانی، همین فرد است. یکی از مجریان مشهور صدا و سیما که به شدت طرفدار آقای روحانی بود و در جلسات عمومی ایشان به عنوان مجری میرفت و برای ایشان شعار میداد، اخیراً از وزارت نفت یا از جایی انتقاد کرد، بلایی به سرش آوردند و شکایت و ... که بنده خدا اعلام کرد که این چه وضعی است و شروع به انتقاد کرد. یعنی حتی راجع به خودیهایشان هم متأسفانه انتقاد را برنمیتابند، چه برسد به آنهایی که منتقدان جدی و واقعیتر هستند.
آقای موسوی؛ علت تمرکز خاص آنها روی خبرگزاری فارس چیست؟ فارس چه ویژگی دارد که این طوری به عنوان سرحلقه تلاش میکنند که به آن فشار بیاورند؟
این را باید از خودشان بپرسید، من اگر بگویم شاید خیلی با نوع نگاه آنها تطبیق نداشته باشد. اما به نظر خودم فارس رسانه با سابقه و مؤثری است و به لحاظ میزان مخاطب و شاخصهای حرفهای تا حدود زیادی هم شناخته شده و هم مؤثر است. میزان بازنشر اخبارش و میزان اعتبارش بین مخاطبان و مخصوصاً بین نخبگان زیاد است.
البته هر رسانهای گاف دارد، نقاط ضعف دارد، خطا دارد، من نمیخواهم بگویم که ما از این خطاها بَری هستیم، اما حقیقت امر این است که در موضوعات مهم و خاص، فارس تلاش میکند که هم نقش آوانگارد و پیشرو داشته باشد، خیلی از حوزههایی که دیگران خیلی دانش یا جسارت ورود به آن را ندارند، فارس ورود میکند و سعی میکند به نحو اثرگذار، منطقی و کارشناسی شده این حرفها را بزند، به طور طبیعی نقطه زوم آنها خبرگزاری فارس قرار میگیرد و طبیعتاً شکایت و شکار بودنشان از خبرگزاری فارس بیشتر است.
شما هر کاری که میکنید رتبه یک میشوید؛ حتی وقتی در تلگرام کانال میزنید، شبکههای اجتماعی را فعال میکنید و غیره.
البته خبرگزاری فارس منتقدان جدی و زیادی هم ممکن است داشته باشد، اما حتی منتقدانش هم معتقدند که حرفهای مهم، اثرگذار و خبرهای قابل توجهی در این خبرگزاری ورود پیدا میکند و الحمدلله به لطف خدا و تلاشی که بدنه حرفهای و مؤمن خبرگزاری دارند، تا الان همان طور که شما اشاره کردید، در رنکینگها و رتبهبندیها جایگاه اول را دارد. در حوزههای شبکههای اجتماعی هم تلاشمان بر این است که در پیامرسانهای جدید و فضاهای مجازی جدید ورود پیدا کنیم و اثرگذار باشیم، الحمدلله خدا این عنایت را کرده است.
به دوستان هم میگوییم که سعی کنند حتماً حرفهایشان و نوع نگاهشان به نحوی باشد که هم اثرگذاری را داشته باشد و هم جانب انصاف و حداقل آن موارد قانونی و حقوقی به نحوی رعایت شود که کسی نتواند بعداً ما را متهم کند. البته در خبرگزاری فارس تعارف هم نداریم، جهتگیریها و نگاه ما روشن است. اصول خبرگزاری فارس کاملاً مشخص است و ژست هم نمیگیریم و ادعای بیخودی هم نمیکنیم که بگوییم ما این طوری هستیم، ولی به نحو دیگری عمل میکنیم.
فارس تندرو است؟
نه، از نظر من فارس تندرو نیست. پیشرو است.
تندرو یعنی چه؟
فارس پیشرو است، شاید بهتر باشد همان نگاهی که مقام معظم رهبری فرمودند. فرمودند بعضیها انقلابیگریها را میخواهند به عنوان تندروی القا کنند، نه انقلابیگری، تندروی نیست. انقلابیگری مفهومش در ذات خودش است. دنبال تحول بودن، پیشرو بودن.
تندروی بیمنطق حرف زدن است. تندروی آن جایی است که شما خارج از چارچوبهای حقوقی، قانونی و منطقی حرف بزنید. اتفاقاً افراطی به کسانی میگوییم که دنبال ساختارشکنی هستند، دنبال خروج از دایرههای حقوقی، قانونی، اخلاقی و عرفی هستند.
ما از این دایرهها خارج نشدیم، گردنمان هم در برابر قانون باریک است و تن میدهیم، منتها در خیلی از جاها نمیتوانیم سکوت کنیم و اتفاقاً معتقدیم که رسانهای پویاست که در حوزههای مختلف بتواند ورود پیدا کند و منطقی نظر بدهد که الحمدلله خبرگزاری فارس تا حدودی در این حوزهها موفق و جدی است.
بله، رسانهای که به خیلی از حوزهها ورود پیدا نکند، میگویند که «املای نانوشته بیست است» املایی که شما بنویسید ممکن است جایی غلط هم داشته باشید، اما ما معتقدیم که غلطهایمان کم است، در قیاس با ترازها و شاخصهایی که بزرگان نظام و مقام معظم رهبری مشخص کردند، الحمدلله نمره قابل قبولی به خودمان میدهیم.
شما همین نمونه برجام را که خیلی تلاش کردند منتقدان را به عنوان یک آدمهایی که از خطوط خارج شدند، اما دیدیم نهایتاً حرفهایی که مقام معظم رهبری زدند و تجربهای هم که از برجام عاید شد، تا حدود زیادی آن افقی را که امثال خبرگزاری فارس میدیدند و بر مبنای آن حرکت میکردند، همه آنها درست از کار درآمد.
چند وقت پیش بود، فکر میکنم خود خبرگزاری فارس بود که عکسی را منتشر کرد از یک جلسه دانشجویی که حامیان دولت بنر یا دستنوشتهای را گرفته بودند با این متن که «رسانههای شیطان، رجا و فارس و کیهان!»
به طور طبیعی، بحث توهین که میگویم یعنی دیگران توهین میکنند و منتقدان متهم هستند به اینکه اهانت کردند. یعنی این مدل خیلی جالبی است که من اسم آن را گذاشتم که فرار به جلو میکنند، یعنی خودشان حرفهایی میزنند، اهانتها و توهینهایی میکنند، اگر کسی مثلاً از خودش هم دفاع کند، به توهین، تندروی و افراط متهم میشود.
شما در همین شبکههای مجازی، کانالهای منسوب به اصلاحطلبان یا جریان اصلاحطلب را ببینید، بدترین توهینها، توهینهای رکیک واقعاً غیرقابل بیان که در یک فضای عمومی قابل بیان نیست، اینها مطرح میشود و خیلی هم یک ژست روشنفکری دارد، انگار آزادی است، اگر یک هزارم همان را مثلاً یکی از رسانههای این طرف بگوید، چه فریاد واخلاقا، وااسلاما، وادینا، بلند میشود. یعنی بحث فرار به جلو هم یک تکنیک شناخته شده عملیات روانی است که از آن استفاده میکنند، خیلی اثرگذار نیست و ما خیلی از این مسائل ترسی نداریم.
فارس رسانه امنیتی است؟
رسانه امنیتی به این مفهوم که توجه به امنیت ملی دارد، اگر به این نحو بخواهیم تعریف کنیم که همه رسانههای ما باید امنیتی باشند، یعنی نسبت به امنیت کشورشان، امنیت منافع نظام و مردمشان، باید نگاه امنیت ملی داشته باشند.
من میگویم فارس رسانه منافع ملی و رسانه امنیت ملی است. اما به این معنا که ما آدم امنیتی باشیم یا نیروها و کارکنان ما امنیتی باشند، نه بنده سابقه امنیتی دارم، من از تقریباً 23-22 سال قبل از همان دوران دانشجویی فعالیت حرفهای، از خبرنگاری شروع کردم، کار خبری کردم و تا الان هم خودم را خبرنگار میدانم، عضو هیچ نهاد و دستگاه امنیتی و غیرامنیتی هم نیستم. مثل بقیه خبرنگاران هر ساله قرارداد من، بیمه تأمین اجتماعی هم هستم.
پس چه میشود شخص رئیسجمهور که از ابتدای انقلاب سابقه امنیتی داشته، به فردی مثل شما و رسانهای مثل خبرگزاری فارس، امنیتی میگوید؟
این را باید از خود ایشان بپرسید. این همان حکایت سرهنگ و حقوقدان است. خود ایشان سوابق امنیتی دارند. البته من حقیقتاً معتقدم که سابقه امنیتی داشتن در نظام جمهوری اسلامی افتخار است. امنیتی یعنی کسی که دارد از امنیت و منافع جمهوری اسلامی و از امنیت مردم دفاع میکند. ما دست امنیتیها را باید ببوسیم.
امنیتی یعنی حاج قاسم سلیمانی، امنیتی یعنی سپاه، ارتش، وزارت اطلاعات، باید دست کسانی که دارند برای امنیت این کشور تلاش میکنند، بوسید. منتها این ادبیات دقیقاً ادبیات ضدانقلاب است. این بحث امنیتی، ادبیاتی است که ضدانقلاب به کار میگرفتند، یعنی موقعی که میخواهند طرف را خراب کنند، میگویند این امنیتی است و متأسفانه این در چارچوب مفاهیم برخی از عناصر درون نظام آمده از جمله شما اشاره کردید که به نظر من این خودزنی است، یعنی کسی که خودش روزگاری در رأس مهمترین نهاد امنیتی کشور بوده، به بقیه امنیتی بگوید، سابقه خودش را زیر سؤال برده است.
بنده اگر امنیتی هم بودم افتخار میکردم و سابقه و افتخارش را نداشتم. یک موقعی یک نفر در تلویزیون به من گفت که شما وابسته به سپاه هستید؟ گفتم من همان حرف امام (ره) را عرض میکنم، ای کاش من هم یک پاسدار بودم، یعنی من افتخار این را نداشتم که پاسدار و سپاهی باشم، اگر بودم که افتخار میکردم. شاید ظرفیتش را نداشتم، اما اینکه یک کسی که خودش در این تراز بوده، بیاید و همچنین حرفی را بزند، خودزنی است، خودش را میزند.
به نقل از رئیسجمهور میگویم. منظورش از امنیتی این است که مثلاً خبرگزاری فارس یک مطلبی را علیه یک نفر منتشر میکند، فردا آن فرد مثلاً بازداشت میشود. این عین ادبیات آقای رئیسجمهور است.
این اشتباه است، البته در گذشته غیر از آقای رئیسجمهور دیگران هم گفتهاند، غیر از فارس، بعضی از رسانههای دیگر هم گفتند. داشتن اطلاعات و پیشرو بودن در اطلاعات و خبررسانی یک اصل است. البته این هم یک دروغ است که هر کسی را ما بگوییم فردا بازداشت میشود. یکی از آن دروغهای بزرگی است که گفته میشود که ما از هر کسی که انتقاد کنیم بازداشت میشود. همچنین چیزی نیست.
بله، در یک شرایط خاصی، در یک فضایی مثل زمان فتنه و مواقع دیگر هر رسانهای میتواند اخباری را به دست آورد که این در دنیا هم عرف است. گمانهزنی، اطلاعرسانی، در دنیا و ورود به بعضی از مسائلی که در حد امنیت ملی هستند، مثلاً ماجرای واترگیت در امریکا توسط دو خبرنگار افشا شد. یکی از پیچیدهترین مسائل سیاسی امریکا که منجر به سقوط یک دولت و استعفای یک رئیسجمهور شد و در دنیا اصل دسترسی آزاد به اطلاعات مهم است.
همین بحث فیشهای حقوقی، بالاخره شما ورود پیدا میکنید، منابع مختلفی از داخل همان دستگاهها ورود پیدا میکنند و اطلاعات را به شما میدهند. این یک اصل پذیرفته شده است. چطور زمانی که روزنامه سلام، نامه محرمانه سعید امامی را منتشر کرد، هیچکسی نگفت امنیتی، حتی من یادم است آقای مهاجرانی وزیر ارشاد وقت، آمد گفت روزنامه سلام حرفهایترین کار را انجام داد، یعنی نامه محرمانه وزارت اطلاعات، یک مورد بگویند فارس نامه محرمانه مثلاً وزارت اطلاعات یا فلان جا را منتشر کرده است. حقیقت امر این است که خیلی از موارد محرمانه نیست، یک چیزهای روتین، مشخص و روشنی است. گمانهزنی است که در خود دستگاهها به ما اطلاعات را میدهند، تا حالا سابقه نداشته، بعضی موارد هست، ما دسترسیهایی داریم، یک رسانه باید دسترسی داشته باشد، فلان فرد، فلان محکوم، خیلی از موارد دیگران هم دارند، چون آنها انتشار آن خبر به ضررشان است، اقدام نمیکنند.
فرض کنید ما میگوییم مدیرعامل فلان بانک مفسد اقتصادی بوده، این را دارند میگیرند بازداشت شده. معلوم است طرف مقابل که در این قصه خودش دُمش نفتی است، این را نمیزند، فارس میزند.
یا مثل جریان فتنه، فارس در مسأله فتنه کوتاه نیامد، محکم ایستادگی کرد، محکم دفاع کرد، علیه فتنهگران، همین الان هم. مشی است که مقام معظم رهبری بیان کرده است. معلوم شما مشی داشته باشید، دنبال اطلاعاتش هم میروید، اطلاعاتش را به دست میآورید.
یا همین الان در ماجرای بعضی از اقداماتی که برخی از اعضای شورای شهر انجام دادند. موقعی که کسی علنی کارهایی کرده و 50 هزار متر مربع ساخت و ساز داشته و بعد مدعی مبارزه با فساد میشود و دیگران را متهم میکند که شما املاک نجومی دارید. طرف مثلاً 60 متر آپارتمان در تعاونی گرفته، اینها میگویند شما املاک نجومی دارید، بعد کسی دیگری 50 هزار متر مربع در تهران ساخت و ساز کرده، اینها در هر دستگاهی، در هر نهادی افرادی هستند که معتقد به امر معروف و نهی از منکر هستند.
خبرگزاری فارس هم دایره مخاطبان بسیار بالایی دارد. به طور طبیعی این اطلاعات به ما میرسد و البته ما این را بررسی میکنیم، یعنی این طوری نیست که هر خبری به دست ما برسد، همین طوری بزنیم، چون ما باید در دادگاه پاسخگو باشیم و لذا تلاشمان بر این است که کامل با واقعیتهای موجود بررسی کنیم، مستندات را داریم و بعد منتشر میکنیم و به نظر ما کار رسانه همین است.
رسانهای که پیشرو نباشد، در اطلاعرسانی به مردم اقدام نمیکند، رسانه نیست. به معنای واقعی کلمه آنکه میگفتند دانستن حق مردم است، ما به آن باور داریم. آنها میگفتند دانستنی که ما میخواهیم. ما میگوییم نه، همه دانستنیها را باید در اختیار مردم قرار دهیم.
آقای موسوی؛ حقوق نجومی میگیرید؟
من فیش حقوقیام را منتشر کردم. یکی از کارهایی که دیگران انجام میدهند، طرف مقابل، فرار به جلو است. یعنی زمانی که ماجرای فیشهای نجومی مطرح شد، آقایان تلاش کردند که مثلاً آن رسانههای منتقد را بیایند و یک چیزی را مطرح کنند که فضا غبارآلود شود که آن حرف ما نشود که دوستان ما زحمت کشیدند و یکی از دوستان فیش حقوقی ما را پیدا کرده بود و منتشر کرده بود و معلوم بود ما چقدر حقوق میگیریم. یکی از افتخاراتمان در خبرگزاری فارس همین است که واقعاً همه چیزمان شفاف، روشن و مشخص است، اعم از حقوقمان، امکاناتی که هر فردی در اختیار میگیرد، منتها آن یک بازی بود که الحمدلله خودشان هم بعداً پشیمان شدند، یعنی خود کسانی که اقدام کرده بودند، گفتن نه، آنهایی که آمدند گفتند اینها فیشهای نجومی میگیرند، اینها بازی خودشان بوده که ما را خراب کنند، خود آنها گفتند.
میگویند به خبرنگاران کم پول میدهید؟
نه، به نظر من کلاً یکی از مظلومترین قشرها خبرنگار است، یعنی خبرنگاران به نسبت کاری که انجام میدهند، در همه جا کم حقوق میگیرند. من چون خودم خبرنگار بودم، منتها ما در فارس به همان نسبتی که جاهای دیگر پرداخت میکنند، خودمان هم به آن نسبت و بلکه پایینتر دریافت میکنیم.
من خودم سقف حقوقی دارم، یعنی برای خود من هیأت مدیره سقف مشخص کرده و گفته از این بیشتر هر چه بیایید، نمیگیرید. من اگر شاید مطابق حکم کارگزینیام باید حقوق میگرفتم، بیشتر از این باید حقوق میگرفتم، منتها چون هیأت مدیره سقف گذاشته، مثلاً گفتند اینقدر مبلغ، مثلاً بیشتر از آن پنج و خوردهای نمیتوانم بگیرم و تقریباً شاید از بیستم هر ماه به بعد من رایگان سر کار میآیم، چیزی که برایم محاسبه نمیشود چون به سقف رسیدهام.
این را خبرنگاران ما میدانند، شاید حقوق بالاترین فرد در مجموعه ما، در حالی که به لحاظ قانونی هفت برابر باید باشد، ما مثلاً 5 برابر کمترین میزان حقوق در مجموعه داریم. اینها حسابرسی میشود، الحمدلله مجموعه خبرگزاری فارس جزو نهادهایی است که هم حسابهایش مشخص و روشن است، حسابرسی دقیق میشود. اینها روشن است و مطمئن باشید اگر چیزی از ما داشتند تا الان هزار بار گفته بودند.
به عنوان آخرین سؤال، چرا رسانههای ما، حالا ما روی فارس تمرکز کنیم، تأثیرشان داخل کشور است؟ آیا ظرفیت اینکه رسانه بینالمللی شوند و حداقل روی کشورهایی که منافع مشترک با ایران دارند، تأثیرگذار باشند، وجود ندارد؟
راستش در خبرگزاری فارس و بعضی جاهای دیگر لِک و لِک کارهایی کردیم. تازه شروع شده است. بیبیسی رسانهای با قدمت حدود 70 سال که حداقل بخش فارسی و دَریش به 50 سال میرسد، رادیو بیبیسی قبل از انقلاب هم برای ایران و افغانستان برنامه داشت. این قیاس، شاید قیاس درستی نباشد.
یعنی ضرورتش در ایران حس نشده است؟
بله، ضرورتش حس شده، رسانههای ما منابع محدودی دارند، لِک و لِک کارهایی میکنیم. فرض کنید من به افغانستان رفتم و دیدم چقدر زمینه برای کار هست. آمدم گفتم مثلاً یک سایت افغانستان راه بیفتد. این سایت افغانستان راه افتاده، شروعش مثلاً الان خوب است. حتی اخیراً در خبرگزاری فارس برنامهای تحت عنوان «یاد آشنا» شروع کردهایم که نخبگان افغانستانی را اینجا میآوریم و از آنها با حضور خودشان تقدیر میکنیم. همین چند وقت قبل هم بود.
این گام اولیه است. نکته دوم اینکه در برخی از کشورها مثل عراق، سوریه، شاید خبرگزاری فارس جزو خبرگزاریهایی است که تقریباً در اکثر کشورهای منطقه دفتر یا رابط خبری دارد.
دفتر فعال؟
بله، دفتر فعال دارد. همین الان در خبرگزاری فارس، صفحه تحولات سوریه ما جزو 5 صفحه برتر خبرگزاری است. سایت عربی ما، سایت پربینندهای است. یعنی اینقدر در روایت ایران از تحولات منطقه مؤثر بوده که عربستان سال قبل فیلترش کرد، یعنی در عربستان فیلتر شد. رنکینگ خبرگزاری فارس در یمن بعضی وقتها مثلاً از الجزیره و بیبیسی هم جلوتر زده است. رنکینگ ما در سوریه رنکینگ خوبی بوده، اما اینها کافی نیست.
عرض من این است که نفوذ رسانهای ما یک هزارم نفوذ معنوی و سیاسی ما در منطقه هم نیست. یکی از دلایل عمده آن این است که متأسفانه دولتهای ما چه این دولت، چه دولتهای گذشته نگاه جامعی به مسأله نداشتند. دولتها، وزارت خارجه رسانهها را رقیب خودشان میدانند. اینقدر که وزارت خارجه زیرآب ما را در سفارتخانهها زدند، جای دیگر نزده است. البته بعضی از سفارتخانهها انصافاً کمک کردند. فرض کنید در سوریه، سفیر ما از دولت قبل انسان بسیار خوبی بود و کمک کرد، ولی خیلی جاها کمک نمیکنند. وزارت خارجه هیچ کاری برای ارتقای سطح رسانهای ما در دنیا و منطقه انجام نداده است. دیپلماسی عمومی که یکی از ظرفیتهای عمدهاش، رسانههاست، در وزارت خارجه پول برای آن گذشتهاند، اما به مبتذلترین شکل ممکن دارد هزینه میشود. وزارت ارشاد هیچ قدم مثبتی برای ارتقای سطح رسانههای ما در منطقه برنداشته است. این دفاتری را که گرفتیم، کمکی به ما نشده است. متأسفانه دولتها و حتی نهادهای حاکمیتی توجه جدی به این مقوله ندارند، در حالی که یکی از مهمترین نیازهای امروز جامعه ما همین است.
چون میدانید ساپورت بیبیسی فارسی با وزارت خارجه انگلیس است.
بله، من به یکی از کشورهای آسیای میانه رفته بودم دفتر خبرگزاری فارس را افتتاح کنم، با یک مصیبتی، اینقدر دنگ و فنگ داشت. حالا اسم آن کشور را نمیآورم که بعد دردسر نشود. به لحاظ رسانهای خیلی بستهاند، یعنی اجازه نمیدهند، حالا یک خبرگزاری مثل فارس بخواهد به آنجا برود، بماند ما با چه تعاملی توانستیم در آنجا اعتمادسازی کنیم که مجوز کار را بگیریم که خیلیها تعجب میکردند چطور ما در آن فضا توانستیم مجوز بگیریم. من آنجا رفتم، اصلاً قابل قیاس نیست. صدای امریکا 40 نفر نیرو آنجا داشت، در یک کشور کوچک مثلاً خیلی به لحاظ استراتژیک کشور مهمی نبود و چون به ما مجوز داده بودند به آن کشور رفتیم، برای اینکه بتوانیم بقیه کشورها را هم پوشش بدهیم، چون بقیه خیلی اجازه نمیدادند. 40 نفر آنجا داشتند کار میکردند. بیبیسی هم آنجا به همین تعداد نفر و بلکه بیشتر فعالیت میکرد. جاهای بزرگ، هزینههای سنگین برای خبر، عکس، تعاملات داشتند. متأسفانه در کشور ما راجع به رسانهها حرف زیاد زده میشود، اما رسانهها را رقیب میدانند. بالاخره یک رسانه ممکن است گاف هم بدهد. همین بیبیسی و صدای امریکا و ... ممکن است یک جایی گاف هم بدهند، اما آوردههایی که برای کشور و دولتشان دارند، خیلی بیشتر است. فضا را فراهم میکنند. امروز در فضای جدید، رسانهها خط مقدم و خاکریز اول هستند. من یادم است در جنگ دوم امریکا علیه عراق که صدام سقوط کرد، معروف بود میگفتند اول CNN بغداد را فتح کرد، بعد سربازان امریکایی، یعنی CNN بغداد را فتح کرده بود، بعد سربازان امریکایی آمدند. به لحاظ روانی فتح شده بود.
اتفاقاً من معتقدم که اگر دولت و حاکمیت کمک کنند که سطح رسانههای ما به سطح امنیت ملی و سطح تأثیرگذاری منطقهای برود، خیلی از این درگیریهای فعلی که در رسانههایمان میبینیم کم میشود. به دلیل اینکه رسانهای که در تراز منطقه و دنیا رفت و آنجا حرف زد، به طور طبیعی مجبور است با مفهومی به نام منافع ملی و امنیت ملی خودش را عجین کند. بارها شده خبرنگاری که در داخل به شدت مخالف است و حرفهای تند میزند. موقعی که با یک هیأت خبرنگاری به خارج از کشور میرود، آنجا به مدافع نظام و کشور تبدیل میشود. یعنی آنجا میفهمد. رسانهای هم که در آن تراز عمل کند، با مفهوم امنیت ملی و منافع ملی بهتر و بیشتر آشنا میشود تا یک رسانهای که دید محدود داخلی و درگیری داخلی را میبیند. منتها، نه گوش شنوایی برای شنیدن این حرفها و نه دستی برای کمک در این زمینه وجود دارد.