به گزارش پایگاه 598، فارس نوشت: قطار دولت يازدهم كمكم به ماههاي پاياني خود نزديك مي شود و به استناد شواهد و قرائن و احتمال، تمام دولت درگير عبور از انتخابات93 و تصاحب 4 سال ديگر براي خود مي باشد. در اين ميدان سياسي، اقدامات دور از انتظار و غيرطبيعي زيادي را از دولت شاهد خواهيم بود و اين ادعا آنجايي بسيار محرز مي گردد كه دولت يازدهم در راستاي تحقق وعدههاي انتخاباتي و پسا انتخاباتي خود، اقدام چشمگيري انجام نداده است و سرمايهگذاري خود را معطوف به موضوع مذاكرات هستهاي با تكيه بر تيم ديپلماسي خود كرد تا طبق وعده هاي پرطمطراق سال 92، جامعه را سرشار از درآمد و مشكلات اقتصادي را با قاطعيت تمام، ريشه كن و ظرف 100 روز اول تحولي عظيم در اين عرصه ايجاد كند.
دولت يازدهم نقطه ضعف و خلاء جامعه را در عرصه اقتصاد ديد و همين موضوع جايگاه ويژهاي را در تبليغات انتخاباتي آقاي روحاني به خود اختصاص داد و يكي از مهمترين عوامل پيروزي وي شد. اما در يك چشم بر هم زدني سال پاياني دولت فرا رسيده است و به قول معروف زنگ انشاء تمام شده و زنگ حساب به ميان آمده است.
بسته شدن صنعت هستهاي و تعديل بسيار زياد فعاليتهاي هستهاي كشور كه با بتن ريزي در قلب راكتور اراك اين موضوع براي جامعه به خوبي نهادينه شد كه چه بر سر اين صنعت شگرف آمده است و وعدههاي روزانه و "برجام ستايي"هاي زنجيرهاي دولتيها و به خصوص شخص رئيس جمهور، جامعه را بيش از پيش بر تحقق وعده هاي رئيس جمهور متوقع كرد و تمام فعاليتهاي دولت را زير ذره بين جامعه برد.
هر قشري از جامعه انتظاري از برجام را براي خود متصور ميكرد و اين تصور در بسياري از حوزهها باطل شده است و در ماههاي پيش با اذعان بسياري از دولتي ها من جمله رئيس بانك مركزي كه عملا ً اعلام داشته بود كه "تقريبا هيچ"، دستاورد برجام بوده است و اعتراف تيم ديپلماسي به بدعهدي هاي آمريكايي ها، مهر اثباتي بر بي تدبيري دولت و باطل بودن وعده هاي خوش آب و رنگ براي جامعه منتظر بود.
حال برجام طفلي نوپا بود كه دولت آن را يك شبه جوان كرد و اين جوان، نتوانست حتي بر روي پاي خود بايستد و عرض اندامي داشته باشد و توخالي تر از آن بود كه بتواند برگ برنده دولت براي انتخابات باشد و اينگونه شد كه امروز به تحليل بسياري از كارشناسان، برجامي كه قرار بود آوازه دولت را در جامعه بپيچاند، خود به پاشنه آشيل دولت تبديل شده است.
بستن قراداد با شركتهاي هواپيمايي بزرگ دنيا كه ميخواست به يك شوي تبليغاتي براي نشان دادن دستاوردهاي برجام باشد هم با مخالفتهاي آمريكاييها در برزخي گير افتاد كه آن هم سندي براي اثبات وعده هاي باطل دولت بود و اگر منصفانه به ماجرا نگاه كنيم، شايد تنها دستاورد برجام را در بستن قراردادهاي نفتي با شركت هاي غول آساي نفتي دنيا بيان داشت كه منفعت آن در تور مافياي نفتي كشور گير كرده است و "نافعان برجام" را مي توان تنها در عده اي خلاصه كرد كه "دلالي برجامي" براي انعقاد قراردادهاي شبيه كرسنت را رقم مي زنند و سود خود را از روابط بي ضابطه محقق كرده اند و در اين ميان چه بر سر وعده هاي داده شده به مردم آمده است خدا مي داند!؟
حقوق هاي نجومي فراوان مكشوف در برخي از مديران دولت يازدهم، اختلاس 8 هزارميلياردي در صندوق ذخيره فرهنگيان تنها برخي از شواهد آشكار امروزي هستند كه از برجامي شدن تمام سياست هاي دولت ناشي مي شوند و اين بدين معني است كه تمام خوشبيني دولت به مذاكرات هسته اي و كدخدا ناميدن آمريكاي مستكبر تنها براي منافع يك درصد، پيش مي رفته است و 99 درصد جامعه در وضعيت معيشتي بدتر از سالهاي كذشته به سر مي برند.
امروز دولت تقلا مي كند تا اين همه حاشيه مضر را با حركت هاي سياسي، از ياد جامعه ببرد و در كارزار موضوعات اصلي و فرعي، فرع را بر اصل نشانه برود تا پوششي بر موضوعات و مشكلات اساسي باشد.
در جامعه اي كه عمده ترين مشكل آن اقتصادي است، لزوم تغيير و استعفاي وزراي غيراقتصادي از جمله وزير آموزش و پرورش و ورزش و جوانان چه معني اي در ذهن جامعه هك مي كند؟
چگونه جامعه تاثير اين تغيير و ترميم را ملاحظه كند كه رنج معيشت خود را در مشكلات اقتصادي مي بيند و آنگاه تغيير در عرصه غيراقتصادي را شاهد است؟ دولت چه جوابي براي جامعه دارد كه چگونه اين تغيير در كابينه دولت بر مشكلات اساسي مردم فائق آيد و وعده هاي آقاي روحاني را محقق كند؟
سوال مهمتر اينكه چرا نبايد وزير كار تغيير كند كه پس از 4 سال از عمر دولت نتوانسته موضوع اشتغال جوانان را حل كند و هر سال بر آمار بيكاري كشور افزون شده است و اين ديگر موضوعي نيست كه بتوان با آمارهاي دروغين انكار كرد بلكه در جامعه ملموس است. چرا وزير صنعت و تجارت استعفا نمي دهد و يا مجبور به استعفا نمي شود كه امروز وضعيت بسياري از صنايع ما وخيم است و برخي نيز تعطيل شده اند و هزار كارگر به واسطه اين تعطيليها بيكار شدهند و هزاران خانواده، تمام آينده خود را بي فروغ مي بينند و امروز كشاورزان ما با تمام هزينههاي هنگفت صورت گرفته در عرصه كشاورزي و توليد محصولات مرغوب با يك كسات عجيب در بازار خريد محصولات و صادرات مواجه شده اند و علي رغم نااميدي در ميان اين قشر زحمت كش، اميد به آينده و اعتماد به توان داخلي از بين رفته است.
چرا وزير راه و مسكن و شهرسازي استعفا نمي دهد كه در تامين مهمترين دغدغه جامعه امروز كه همانا تامين مسكن است، بي توجه شده است و طرح مسكن مهر كه اميد را در بسياري از خانواده ها زنده كرد را پوچ خطاب كرده و عملاً اين پروژه عظيم كه چشم هاي زيادي به انتظار گشايش آن هستند را رها كرده است و ركود را در بازار مسكن به ارمغان آورده است و به جاي توجه اساسي به ناوگان حمل و نقل زميني كه بيش از 80 درصد جامعه از آن استفاده مي كنند، رو به سوي خريد هواپيما از شركت هاي بين المللي كرده است كه هر چند اين امر محقق نشده ولي نفس اتخاذ چنين سياستي، يعني بي توجهي به نياز اساسي اقشار حداكثري جامعه است.