به گزارش پایگاه 598، آيت اللّه سيّد مصطفي خميني در سال 1309 ش در شهر مقدس قم چشم به جهان گشود. او را به مناسبت نام جدّش مصطفي نام نهادند. وي كودكي خود را در فضايي ملكوتي و در دامان خورشيد فروزنده اسلام و پدري بزرگوار و مادري پاكسرشت و در محيطي پر از معنويّت و صفا و صميميّت سپري نمود.
آيتاللّه سيّدمصطفي خميني تحصيلات ابتدايي را در مدرسههاي باقريّه و سنايي قم به پايان رساند. علاقه فراوان وي به علوم اسلامي و روحانيّت و همچنين راهنماييهاي پدر بزرگوار و دوستان دلسوزش موجب گرديد كه بعد از پايان دوران ابتدايي به صف طلاّب حوزه علميّه بپيوندد. او در راه فراگيري علومِ اهلبيت تلاش فوقالعادهاي داشت و همين امر باعث شد كه در اندكزماني به مراتب علمي و فرهنگي چشمگيري دست يابد و در كمتر از شش سال دروس سطح حوزه را نزد استاداني همچون آيات بزرگوار شيخ مرتضيحائري، شهيد صدوقي، سلطاني و شيخ عبدالجواد اصفهاني به پايان رسانَد.
وي بعد از شش سال تحصيل دروس سطحِ حوزه، در 22 سالگي به دوره تخصّصي خارج اصول و فقه وارد شد و از محضر استادان بزرگواري همچون آيات عظام حجّت، بروجردي، محقّق داماد، امام خميني، شاهرودي، خوئي، محمدباقر زنجاني و محسن حكيم بهره برد و در 27 سالگي به درجه اجتهاد نايل گرديد.
حاج آقا مصطفي خميني از جمله بهترين شاگردان حضرت امام بود. وي از چنان هوش سرشاري برخوردار بود كه علاوه بر فقه و اصول، در علوم معقول و فلسفه و كلام نيز در اندكزماني به مراتب بالاي علمي دست يافت. او منظومه حكمت را نزد يكي از استادان فلسفه آموخت و بلافاصله به تدريس آن پرداخت و طولي نكشيد از استادان برجسته حكمت شناخته شد. وي اسفار را از علاّمه مرحوم سيّدابوالحسن رفيعي قزويني و علاّمه عاليقدر سيّد محمّدحسين طباطبايي فراگرفت. به بركت هوش سرشار و استعداد فوقالعادهاي كه داشت هنوز به سي سالگي نرسيده بود كه در دانشهاي معقول و منقول از جمله افراد صاحب نظر حوزه شد.
سيّد مصطفي خميني از نوابغ و برجستگان حوزههاي علميّه بود كه در زمان كوتاهي در عرصه علم و عمل به مدارج عالي دست يافت. وي در كنار تحصيل و تدريس علوم اسلامي در فرصتهايي كه پيش ميآمد به تأليف و نگارش ميپرداخت كه در زمينههاي مختلف كتابهاي ارزندهاي را به يادگار نهاده است.
حاج آقا مصطفي خميني در دامان مكتبي بزرگ شده بود كه سياست در آن عين ديانت به حساب ميآيد. لذا از همان روزهاي اول دوره جواني به دنبال پدر بزرگوارش در اين مسير گام نهاد و با كمال جديّت و تلاش مشغول فعّاليّت شد. وي از سويي تحت تأثير شخصيّت نستوه پدر بزرگوارش حضرت امام خميني رحمتالله عليه قرار داشت و از سويي ديگر به سبب شناخت عميق و متفكّرانه مسائل سياسي و فرهنگي روز كشور و جهان، از همان سالهاي نوجواني و جواني به سوي مبارزه هاي سياسي كشيده شد و توانست در روند حركت پيروزمندانه انقلاب اسلامي ايران نقش مهمّي را ايفا كند.
او در سالهاي زندگي دست از جهاد و مبارزه برنداشت و همواره در مسير حمايت از دين و احكام الهي گام برمي داشت. ايشان در آغاز جواني با فداييان اسلام آشنا شد و با بنيانگذاران آن رابطهاي صميمي داشت. وي بعد از دستگيري حضرت امام رحمتالله عليه در 15 خرداد سال 42، نقش بسزايي در به حركت درآوردن نيروهاي مردمي داشت و قيام غرورانگيز مردم قم را رهبري كرد و با اين فرياد كه «مردم! خميني را گرفتند» همه را بر ضدّ حكومت پهلوي بسيج نمود. او در تبعيدگاه تركيه افزون بر ياري امام، پيامرسان نهضت اسلامي بود و از هر فرصتي كه بهدست ميآمد، براي هدايت و مبارزه و افشاگري استفاده ميكرد.
مرحوم حاج آقا مصطفي خميني رحمتالله عليه حتي در روزگاري كه در عراق و نجف اشرف دوره تبعيد را ميگذراند در مقابل جنايتهاي استكبار جهاني به رهبري آمريكاي جهانخوار و صهيونيستها و دستگاه جبّار شاه و دولت بعث عراق سكوت نكرد و افزون بر مبارزه با نظام شاه، از مبارزه با نظام بعث عراق نيز غافل نشد. فعّاليتهاي ايشان به حدّي بود كه سبب شد در 21 خرداد سال 48 از طرف حزب بعث دستگير و به بغداد برده شود و رئيس جمهور عراق، حسن البكر، به او هشدار دهد كه در صورت ادامه مخالفت، نظام عراق ناچار به تصميمي خواهد شد كه موجب ناراحتي پدر بزرگوار او ميشود.
وقتي حكومتهاي ايران و عراق نتوانستند فعاليّتهاي سياسي حاج آقا مصطفي را متوقّف كنند و وجودش را خطري جدّي براي حكومتهايشان تشخيص دادند، به فكر عملي كردن تهديدهاي خود افتادند و سرانجام در روز يكشنبه اوّل آبان 1356 ش، در حالي كه بيش از 47 بهار از عمر او نميگذشت، به طرز مشكوكي وي را مسموم كردند و به شهادت رساندند. مرحوم حاج سيّد احمد خميني در اينباره ميفرمايد: «آنچه ميتوانم بگويم و شكي در آن ندارم اينكه ايشان را شهيد كردند؛ زيرا علامتي كه در زير پوست بدن ايشان روي سينه، روي سر و دست و پا و صورت ايشان بود، حكايت از مسموميّت شديد ميكرد و من شكي ندارم كه او را مسموم كردند. اما چگونه اين كار صورت گرفته، نميدانم. ولي همينقدر بگويم كه ايشان چند ساعت قبل از شهادت در مجلس فاتحهاي شركت كردند كه در آنجا بعضي از ايادي رژيم پهلوي دستاندركار دادن چاي و قهوه بودهاند.»
حضرت امام خميني رحمتالله عليه در وصف حاج آقا مصطفي فرمودند: «من اميد داشتم كه اين مرحوم(حاج آقا مصطفي) شخص خدمتگزار و سودمند براي اسلام و مسلمين باشد، ولي «لا رادَّ لَقضائِهِ وَ اِنَّ اللّهَ لَغَنيٌ عَنِ العالمين»؛ تقدير الهي چيز ديگري بود و هيچ امري نميتواند قضا الهي را مانع گردد.»
مراسمهاي ختم شهيد مصطفي خميني به ويژه مراسم چهلم او حركت مردم مؤمن را كليد زد و چراغ انقلاب را روشن كرد.
آيتاللّه بهاءالديني رحمتالله عليه درباره حاج آقا مصطفي خميني ميفرمودند: «آيت اللّه حاج آقا مصطفي خميني دانشهاي عقلي و نقلي و سياست اسلامي و ديني را در جواني ياد گرفته و به جايي رسيده بود كه از نخبگان زمان ما، بلكه عصرها و زمانها بود. درستگفتار و نيك سيرت بود. با كمال زيركي و هوشياري به نفوس آگاهي داشت. در انقلاب اسلامي و حوادث آن نقش بسيار ارزندهاي داشت.»
مقام معظم رهبري در تجليل از شخصيّت حاج آقا مصطفي ميفرمايند: «سيّد مصطفي خميني يكي از شخصيتهاي بالقوّه و بالفعل اسلام بود. او شخصيّتي همهجانبه داشت و چنين به نظر ميرسيد كه همه خصوصيّات مثبت در وجود ايشان در حال رشد و ترقّي است. بنده ايشان را به عنوان يك چهره برجسته حوزه علميه قم از سالهاي قبل ميشناختم و تجليل از مقام [و] منزلت وي در واقع احترام به حضرت امام رحمتالله عليه و تجليل از ارزشهاي اسلامي و انقلابي محسوب ميشود.»
منابع
1. اميد اسلام، شهيد آيت الله حاج سيد مصطفي خميني به روايت اسناد ساواك.
2. ماهنامه شاهدياران، ويژه نامه شهيد آيت الله سيدمصطفي خميني.
3. گلشن ابرار، جلد 2، زندگي نامه «سيد مصطفي خميني».
فصلنامه فرهنگ پويا 27-26.