کد خبر: ۳۹۷۶۹۶
زمان انتشار: ۱۴:۵۸     ۲۶ مهر ۱۳۹۵
جشن­‌هاي 2500ساله شاهنشاهي با همفكري سران صهيونيستي و براي كسب مشروعيت دولت پهلوي دوم در مهر ماه 1350 شروع با بيش از سيصد ميليون دلار هزينه و بدون هيچ فايده‌اي براي مردم ايران برگزار شد.

به گزارش پایگاه 598، پايگاه هادي نوشت: جشن‌هاي 2500ساله شاهنشاهي كه با همفكري سران صهيونيستي و براي كسب مشروعيت دولت پهلوي دوم در مهر ماه 1350 شروع شد، بيش از سيصد ميليون دلار هزينه دربر داشت‌. اين درحالي بود كه متجاوز از نيمي از جمعيت كشور در روستاها و حومه شهرهاي بزرگ در فقر و فلاكت زندگي مي‌كردند.

با تصويب طرح برگزاري جشن­هاي 2500 سالۀ شاهنشاهي توسط محمدرضاشاه، تمامي وابستگان حكومت پهلوي درصدد انجام اين طرح برآمدند. آن‌ها تمام تلاش خود را براي تحقق روياي شاهنشاه به كار گرفتند. نهادها، سازمان‌ها، و وزارتخانه‌­هاي دولتي و ساير سازمان‌هاي مربوط از دربار گرفته تا كوچك‌ترين عضو دولتي، در اين كار به مشاركت و تلاش پرداخته و شوراهاي مختلفي در اين زمينه تشكيل شد. با وجود اينكه جشن‌هاي مذكور قرار بود در سال 1340 برگزار شود، پس از چندين بار به تعويق افتادن، سرانجام در 1350 به اجرا درآمد و روياي شاه با دعوت از بسياري از سران و رهبران كشورها محقق گرديد.

حكومت پهلوي، با برگزاري جشن‌­هاي 2500 ساله در پي رسيدن به اهداف مختلفي بود؛ كه در بعد داخلي مي‌­توان به تلاش حكومت براي مشروعيت­ بخشي به خود اشاره كرد. اما در بعد خارجي بايد دانست كه يكي از اهداف برگزاري اين جشن­ها دستيابي به وجهۀ بين­المللي براي حكومت پهلوي جهت كسب عنوان ژاندارمي منطقه بود. از همين رو، كميته­‌هاي بين­المللي جشن‌هاي 2500 ساله، در بسياري از كشورهاي دنيا، به تبليغات گسترده در باب اين جشن­ها دست زدند. اين گزارش ضمن بررسي دلايل برگزاري جشن، اسراف‌ها و موارد خلاف عرف و اخلاقي كه در اين جشن اتفاق افتاد و اثبات بي‌فايده بودن آن، به ريشه‌هاي صهيونيستي آن اشاره مي­‌كند.

علل برگزاري جشن‌هاي 2500 ساله

شاه با برگزاري جشن‌هاي 2500 ساله مي­خواست چهره‌اي متفاوت از ايران به جهان نشان دهد. علاوه بر اين، شاه مي­‌خواست كه جهان غرب او را رهبر بي‌­منازع كهن سرزمين ايران بداند؛ آن هم رهبري در سطح جهاني، ازاين‌رو با دعوت از سران كشورها براي شركت در جشن دوهزار و پانصد ساله كوشيد كه با بزرگنمايي، همچون رهبري مترقي شناخته شود و در صدد بود كه با دعوت از سران كشورهاي خارجي، از همان آغاز كار، اين جشن را از صورت ملي بيرون آورد و به آن جنبه بين ­المللي بخشد. ازاين‌رو بود كه سران كشورهاي سلطنتي، جمهوري و كمونيستي را در كنار شخصيت­هاي درجه اول سياسي، فرهنگي، دانشگاهي و هنري و به موازات يكديگر دعوت كرد[1]. اما بي‌شك، ديگران و بيش از همه صهيونيست­‌ها و برخي دولت‌­هاي خارجي از همراهي و شركت در اين جشن‌­ها اهدافي ديگر را جستجو مي­‌كردند كه در ادامه بيشتر به اين مسأله پرداخته مي­‌شود.

محمدرضا پهلوي در پاسارگاد خطاب به كوروش سرسلسله پادشاهي هخامنشي چنين گفت « در اين بيست‌وپنج قرن، كشور تو و كشور من، شاهد سهمگين‌ترين حوادثي شد كه در تاريخ جهان براي ملتي روي داده است... اكنون ما در اينجا آمده‌ايم تا با به تو بگوييم كه پس از گذشت بيست‌وپنج قرن، امروز نيز مانند دوران پرافتخار تو پرچم شاهنشاهي ايران پيروزمندانه در اهتزاز است[2].» او با اينسخنان مي­‌خواست دليلي بر موجوديت خويش بياورد و با اين ادعا كه تنها يك الگوي ثابت و طولاني براي شكل حكومت در ايران وجود دارد، براي هميشه در اذهان عمومي اين نكته را جا بياندازد كه حكومت در ايران مساوي با شاهنشاهي است.

در حقيقت شاه با اجراي اين مراسم سعي داشت كه بر وجود نهاد سلطنت در ايران به مدت دو هزار و پانصد سال و تداوم اين نهاد تا فرمانروايي خود تأكيد كند و به ايرانيان بفهماند كه ايران كشور بزرگي شده است، و او به‌عنوان پادشاه اين كشور ، خود را « وارث و نگهبان يك تاج‌وتخت 2500 ساله "  مي‌داند»[3]. وي همچنان در پي كسب وجهه بين‌المللي براي حكومت خود و تحكيم مشروعيت سلسله پهلوي بود تا بتواند در سايه آن، اعتماد دولتمردان بيگانه را براي سرمايه‌گذاري بيشتر در ايران به دست آورد. خودبزرگ‌بيني و برتري‌جويي از ديگر انگيزه‌هاي شاه براي برگزاري جشن 2500 ساله است.

شاه، در مقايسه با بسياري از شخصيت­‌هاي مطرح جهان كه از وجهه مردمي برخوردار بودند، در ميان مردم ايران جايگاهي نداشت. وي هيچ امتياز ويژه‌اي نداشت تا در برابر آن به خود ببالد. نه از نسب بهره‌اي داشت و نه از كمال . او براي جبران اين سرخوردگي و نيز كسب اعتبار كاذب اميدوار بود كه با پيوند دادن حكومت خود به كورش و 2500 سال پادشاهي و احياي باستان‌گرايي يا ناديده گرفتن تأثير انكارناپذير اسلام در تاريخ هزار و چهارصدساله گذشته ايران، خود را در برابر جهانيان به‌عنوان پادشاهي توانا و بي‌همتا قلمداد كند. از همين رو است كه شاه در ضيافت نخست‌وزير سوئد در استكهلم در سال 1339 چنين مي‌گويد: «ما سابقه 25 قرن استقلال و شاهنشاهي داريم، و اين سابقه ممتد به ما نيروي ملي خاصي داده است كه شكست‌ناپذير است[4].»

پيشنهاد جشن‌هاي 2500 ساله

پيشنهاد جشن‌هاي 2500 ساله ابتدا از طرف شجاع‌الدين شفا، مشاور فرهنگي دربار در سال 1337 مطرح شد. او در دو سال اول مقدمات برپايي اين جشن، وظيفه دبير كل شوراي جشن­‌ها را به عهده داشت. وي طرح تشكيل كميته‌هاي خارجي براي شركت ممالك مختلف جهان در اين جشن‌­ها تحت سرپرستي عاليه رؤساي كشورها و با شركت بزرگ‌ترين شخصيت‌­هاي سياسي و فرهنگي آن‌ها را در همان موقع تنظيم كرد و به مورد اجرا در آورد. در همين راستا، اولين كميته كه بعد سرمشق ساير كميته‌ها قرار گرفت در سال 1960 در پاريس ايجاد شد. در اوايل دهه 1340 دولت علم ضمن رايزني با اسرائيل از آن‌ها مي‌خواهد كه براي توسعه جهانگردي در ايران طرحي ارائه نمايند. آن‌ها نيز با ارائه طرح‌­هايي توصيه كردند كه براي شناساندن تسهيلات جهانگردي در ايران، لازم است در كشورتان رويداد مهمي برپا كنيد.خانم سينتيا هلمز همسر سفير امريكا در خاطرات خود چنين مي‌نويسد:

«در اوايل دهه 1960 اسدالله علم نخست‌وزير براي توسعه جهانگردي در ايران از دولت اسرائيل درخواست كرد تا طرحي تنظيم نمايد. تدي كولك[5]، رئيس اتحاديه توريستي دولت اسرائيل و شهردار بعدي اورشليم به رياست ميسيون برنامه‌ريزي برگزيده شد. كولك توصيه كرد كه ضمن تأسيس هتل‌­ها، جاده‌­هاي جديد و وسايل نقليه مدرن در تخت جمشيد، ايران بايد واقعه مهمي بر پا كند تا خارجيان را به اين تسهيلات جهانگردي جديد جلب كند .بعدها اعتراف كرد كه هرگز تصور نمي­‌كرده اسراف‌كاري كه در جشن‌هاي بيست‌وپنجمين قرن بنيان‌گذاري امپراتوري ايران پيش آمد همان است كه او توصيه كرد». [6]

نقش صهيونيست­‌ها در برپايي جشن دوهزار و پانصدساله

درحالي‌كه سران كشورهاي اسلامي با سردي و تمسخر به برگزاري اين جشن­‌ها نگاه مي‌كردند، ولي صهيونيست­‌ها توجه خاصي به آن داشتند. در سال 1961 /م اسرائيلي­‌ها تصميم گرفتند تا به يادبود رهايي يهوديان از اسارت در بابل باستان، كنگره اي با حضور تاريخ­‌نويسان برگزار نمايند،  كه از تاريخ شناسان ايراني نيز براي شركت در اين اجلاس دعوت شده بود، مشاور فرهنگي شاه كه از جاه‌طلبي وي مطلع بود اين نظريه را به شاه: داد. « ... به‌جاي اينكه بگذاريم اسرائيلي­‌ها اين بزرگداشت را منحصر به آزادي يهودي‌­ها از بابل  نمايند؛ چرا هدف اين جشن را تأكيد بر ارزش­‌هاي والاي كوروش كبير، شاه هخامنشي قرار ندهيم و به سلطنت رسيدن او را به‌عنوان يكي از زمان­‌هاي پرعظمت عهد عتيق جلوه ندهيم تا نشان دهيم كه سلطنت در ايران منشأ اصيل و تاريخي دارد؟ اين پيشنهاد به نظر شاه جالب آمد خصوصاً كه پنداشت اين كار تأييدي بر ستم‌­هاي گذشته‌­اش در حق مخالفان خواهد بود و مي‌­تواند بي‌­توجه به هر مدعايي و با اشاره به اينكه سلطنت، پيشينه تاريخي كهني دارد، حكومتش را مشروع جلوه دهد و نيز براي پاسخ به سؤال‌هايي كه پيرامون دموكراسي و حقوق بشر در ايران مي­‌شد، به حمايت كوروش كبير از اقليت­‌ها و اولين اعلاميه حقوق بشر او اشاره نمايد. با اين نگاه بود كه تصميم گرفته شد از اسرائيلي‌­ها نيز در اين جشن‌­ها استفاده شود[7].

اين جشن‌­ها پيوندي محكمي با آرمان­‌ها و اهداف صهيونيستي داشت. محافل صهيونيستي و يهودي نيز در اين مورد اعترافات جالب داشتند. لطف‌الله حي، يكي از سران انجمن كليميان تهران و نماينده مجلس شوراي ملي و عضو برجسته تشيكلات صهيونيسم دراين‌باره مي­‌نويسد اين «جشن­‌ها در حقيقت اولين يادبود اعلاميه حقوق بشر در بيست‌وپنج قرن قبل است. همان اعلاميه كه به‌فرمان كوروش كبير شاهنشاه بزرگ ايران در آزادي ملت يهود از اسارت بابل و آزادي خانه خدا و معبد دوم اورشليم صادر شد... في‌الواقع جشن‌هاي سال آينده براي يهوديان ايران جشن دو هزار و پانصد ساله تاريخ ما (يهوديان) در ايران است و از اين حقايق مهم‌تر آنكه اين جشن‌­ها در عهد سلطنت پرافتخار پدر تاجدار و انسان بزرگ‌تر ما شاهنشاه آريامهر كه به‌حق نزد يهوديان جهان كوروش ثاني لقب گرفته است انجام مي‌­گيرد[8]»

بر اساس مطلب بيان‌شده مي‌­توان استنباط نمود كه اسرائيلي­‌ها مبناي تبليغات خود را در ايران بر زنده نگه‌داشتن نام كوروش متمركز كرده و دستگاه رژيم شاه نيز هدف برگزاري جشن­‌ها را زنده كردن افتخارات ايران دانسته بود كه مبدأ اصلي آن كوروش است. پس وجه مشترك رژيم ايران و اسرائيل در زنده نگه‌داشتن نام و ياد كوروش تعريف شد و هر دو رژيم از آن به‌عنوان وسيله­‌اي براي مبارزه با فرهنگ اسلامي استفاده مي­‌كردند. بر همين اساس در اجلاس كنگره بين­‌المللي يهود كه از دهم تا بيستم مرداد 1338  (دوم تا دوازدهم اوت) در شهر استكهلم برگزار شد، در پي گزارش هيئت نمايندگي يهوديان ايران قطعنامه ذيل در جلسه 19 مرداد اين كنگره به اتفاق آرا به تصويب رسيد:

«مجمع عمومي كنگره جهاني يهود توسط هيئت نمايندگي يهوديان ايران در كنگره اطلاع يافت كه اعليحضرت همايون شاهنشاه ايران و دولت آن كشور مقرر داشته­‌اند مراسم يادبود دو هزار و پانصدمين سال تأسيس شاهنشاهي ايران به دست كوروش كبير، برگزار گردد. شوراي اجرائيه خود را مأمور مي‌­كند كه به‌نوبه خود اين يادبود بزرگ را در زمينه بين­‌المللي آن مورد تجليل قرار دهد و از تمام سازمان­‌ها و جوامع يهوديان در سراسر جهان خواستار است كه طي باشكوه‌ترين مراسم، حق‌شناسي خود را نسبت به اين قهرمان بزرگ تاريخ كه در كتاب آسماني تورات از بزرگواري او نسبت به ملت يهود سخن رفته است ابراز دارند. مجمع عمومي كنگره بين ­المللي يهود از اين فرصت استفاده كرده و به مناسبت برگزاري اين يادبود تاريخي صميمانه تبريك‌هاي خود را به اعليحضرت همايون شاهنشاه و به ملت ايران تقديم مي­‌دارد.[9]»

پس از صدور اين قطعنامه، از طرف كميته اجرايي كنگره يهود، مفاد آن به سازمان‌هاي يهودي در 58 كشور جهان رسماً اطلاع داده شد و مجمع عمومي كنگره از اين طرح استقبال كرد و براي به انجام رساندن آن اقداماتي را به شرح زير تدارك ديد:

1-تشكيل كنفرانس­‌هايي در كشورهاي مختلف جهان به مناسبت برگزاري يادبود جشن‌هاي دوهزار و پانصدساله.

2-تدوين تاريخ كوروش بر اساس منابع و مآخذ تورات.

3-نام‌گذاري دو جنگل مصنوعي به نام كوروش كبير و محمدرضا شاه؛ توضيح آنكه ناميدن جنگل به اسم افراد، بزرگ‌ترين علامت احترام در اسرائيل است.

4-تدوين برنامه ويژه‌اي براي تدريس در مدارس.

5-نام‌گذاري خيابان­‌ها و ميدان­‌ها و مؤسسات اجتماعي در پايتخت­ها و شهرهاي مختلف جهان به نام كوروش.[10]

در روز 15 آبان 1339 اجلاس رهبران يهود در سالن بزرگ هتل دورون ژنو تشكيل گرديد. در اين اجلاس نيز به‌تفصيل درباره جشن‌هاي دو هزار و پانصدمين سال شاهنشاهي ايران و نقش كوروش كبير در حيات تاريخي و ملي يهود گفتگو شد و پيرو قطعنامه گذشته مجدداً به جوامع يهوديان جهان توصيه گرديد كه در هر نقطه عالم كه باشند خود را براي باشكوه برگزار كردن اين يادبود بزرگ ايران كه در تاريخ يهود مقام بسيار مهمي دارد آماده كنند.

صهيونيست­ها گمان مي­كردند كه با برگزاري مراسم جهاني براي كورش و ايجاد موج گسترده تبليغاتي درباره اين موضوع به اهداف زيردست مي­يابند:

1- با تبليغ درباره رابطه كورش با يهوديان، ذهنيت مردم ايران به‌سوي همدلي با صهيونيست­‌ها سوق داده شود.

2- براي پيوند رژيم شاه با صهيونيست­‌ها پشتوانهه­اي تاريخي بدست مي­‌آيد.

3- ذهنيت مردم ايران به‌سوي جدايي از اعراب و ديگر مسلمانان و يگانگي و همسوي با صهيونيست­‌ها، جهت­‌دهي مي­‌شود.

4- يافته‌­هاي خاورشناسان يهودي و صهيونيست‌­ها درباره پيوند آريايي­‌ها با يهودي­‌ها از ميان كتاب­‌هاي به‌اصطلاح تاريخي بيرون مي­‌آيد و در بين مردم منتشر مي‌­گردد[11].

در همين راستا، اسحاق رابين، در سال 1357 در خانه كورش، خطاب به جمع ايرانيان يهودي­الاصل،  پس از تشريح نقش ايران باستان در اشاعه تمدن و فرهنگ، به سهم والاي كوروش در بازگرداندن يهوديان به فلسطين اشاره نمود و گفت«لقب بنيان‌گذار اصلي صهيونيسم كه به‌غلط به هرتزل اطلاق مي­‌گردد در حقيقت برازنده كوروش است كه براي نخستين بار اجتماع يهوديان را در ارض مقدس ممكن ساخت و از اين رهگذر تمامي يهوديان را رهين منت خود ساخت[12]»

بن گورين در سال 1340 در تجليل از كوروش يادآور شد كه هيچ كسي از فرمانروايان  غيريهود به‌اندازه كوروش به جامعه يهود خدمت نكرده است و او بود كه دستور داد تا اورشليم را بسازند، پادشاهان هخامنشي در طول تاريخ، خدمات زيادي به دولت يهود كردند و ما توسط دشمنان اورشليم اخراج شديم و فقط توسط اين شاهان بازگردانده شديم و امروز كه جشني به خاطر كوروش بزرگ برگزار شده است بايد همه يهوديان تمام تلاش خود را در بزرگداشت او انجام دهند[13]» خلاصه آن‌كه صهيونيست‌­ها مي‌­خواستند با برگزاري مراسم يادبود براي كوروش، فرصت تبليغي گسترده و مناسبي پيدا كنند تا نه‌تنها همسويي و اتحاد رژيم شاه با صهيونيست‌­ها را توجيه تاريخي نمايند، بلكه اساساً چنين القا كنند كه بايد همه مردم ايران در ارتباط با رژيم صهيونيستي، روشي جداي از روش اعراب داشته باشند، اما به‌رغم همه اين تلاش‌­هاي صهيونيست‌­ها، نماينده­اي از آنان در اين جشن­‌ها حضور نيافت[14].

هزينه‌هاي جشن دوهزارو‌پانصد ساله و نقد منتقدان و روزنامه‌نگاران خارجي 

شرح كامل هزينه­‌هاي بسياري كه محمدرضاشاه در جشن­ دوهزاروپانصد ساله انجام داد در اين مقال نمي­‌گنجد. از همين رو، تنها به‌مرور برخي از آن‌ها به‌صورت فهرست‌وار مي­پردازيم:

1- اجير شدن يكصد هواپيماي باربري ارتش و تعداد زيادي كاميون و تريلر در مدت 9 ماه براي انتقال كليه اثاثيه اقامتگاه سران به شيراز منتقل و از شيراز به‌وسيله كاميون‌هاي ارتشي به تخت جمشيد.

2- تهيه لباس‌هاي خانواده سلطنتي، مدال­‌هاي يادبود، لباس‌­ها و وسايل گاردهاي مراسم و غيره همگي در فرانسه

3- پذيرايي از ميهمانان جشن به‌وسيله انواع غذاهاي فرنگي و مشروبات مختلف با 131 نفر كادر به‌وسيله رستوران ماكسيم

4-استخدام مؤسسه ژانسن براي برپايي چادرهاي سران، اين مؤسسه برپايي يك چادر مخصوص پذيرايي از ميهمانان شاه با گنجايش 650 نفر به مساحت 2500 متر مربع و 50 چادر اختصاصي محل اقامت سران كشورها، چادر خانواده سلطنتي، چادر باشگاه، چادر آرايشگاه، چادر شب‌نشيني شرقي و غيره را به عهده گرفت و در حدود هفت ميليون دلار بابت مخارج نصب چادرها از ايران دريافت داشت.

5 - در محوطه‌اي حدود 4000 مترمربع، هفتاد چادر برپا شده بود كه توسط ژانسن پاريس به‌گونه‌اي مجلل با كريستال، چيني و پارچه­‌هاي كتان فرانسوي تزئين شده بود و در آن چلچراغ­‌هاي پر تلألؤ با ابريشم و مخمل قرمز آويزان شده بود. پانصد نفر ميهمان از شصت‌ونه كشور ، شامل نه پادشاه ، پنج ملكه ، شانزده رئيس‌جمهوري ، و سه نخست‌وزير در جشن‌هاي سه‌روزه دربار حضور داشتند كه همه مخارج آن‌ها به‌وسيله محمدرضاشاه تأمين مي‌­شد و....

روزنامه تريبون ناسيون پاريس با عنوان «آتش‌بازي در تخت جمشيد»، با بيان هزينه‌­هاي چند صد ميليون دلاري جشن‌­ها اضافه كرد كه سازندۀ اين تاريخ، ملت ايران است، ولي او را حتي به‌عنوان كمك‌آشپز هم دعوت نكرده‌­اند. روزنامه ايونينگ هرالد تصريح كرد كه دربار ايران در كنار خرابه­‌هاي تخت جمشيد ميلياردها دلار پول ريخته است، درحالي‌كه «من خبرنگار اين روزنامه» در راه تهران و اصفهان روستاهاي بسياري را ديدم كه در فقر غوطه‌ور بودند، من مردمي را ديدم بيمار، خسته و بيكار. روزنامه ديلي ركورد چاپ انگلستان در 28 مهر 1350 چنين نوشت كه شهرت آشپزهاي ايراني از مرز و بوم اين كشور گذشته است.

هيچ خارجي‌­اي نيست كه يك‌بار غذاي ايراني را نچشيده و با تحسين از آن ياد نكرده باشد. پس چرا ميليون­‌ها دلار به رستوران ماكسيم پول دادند كه حتي سالاد گوجه­‌فرنگي را از فرانسه وارد كند؟[15] نشريۀ 16 آذر، ارگان كنفدراسيون جهاني محصلان و دانشجويان ايراني در خارج از كشور، باعنوان «جشن دو هزار و پانصد ساله يا جواهر آويزان كردن كوروش صغير و تخت لرزان او » اين جشن‌ها را «مضحكه پرزرق‌وبرق كبير ساختن يك صغير » قلمداد كرد. مجلۀ اشپيگل چاپ آلمان غربي نيز در برخي مقالات خود جشن‌هاي شاهنشاهي را مضر دانست[16]. جرج بال، از شخصيت‌­هاي معروف آمريكايي نيز دربارۀ جشن‌ها اظهار داشت كه اين مراسم هم باشكوه و هم ناراحت‌كننده بود. چيزي كه ما را ناراحت كرد اين بود كه هيچ نشاني از سنن اسلامي در آن ديده نمي­شد[17].

نتيجه‌­گيري

به نظر مي­‌رسد شاه با دعوت از سران كشورهاي دنيا و به راه انداختن جشن‌هاي 200 ساله، براي به‌اصطلاح به رخ كشيدن قدمت تاريخي ايران در صدد جلب حمايت خارجيان بود و مي­‌خواست به آنان نشان دهد كه دنباله­‌رو كوروش است و اين جشن­‌هاي 2500 ساله نشانه دوام و پايداري سلطنت او است. بررسي اقدامات بين‌­المللي رژيم شاه در جشن­‌هاي 2500 ساله بيشتر اهداف خارجي شاه را نشان مي‌­دهد، آنچه مسلم است، شخصيت­‌هاي سياسي جهان خود را خدمت­‌گذار شاه نمي­‌دانستند، آنان به طمع نفت، پول و هداياي دربار شاهنشاهي آمده بودند. بي‌­ترديد اين كشورها نه براي كوروش اهميتي قائل بودند و نه به دو هزار و پانصد سال شاهنشاهي ايران بهايي مي­‌دادند، بلكه انگيزه آنان از چنين بازي­‌هاي واپسگرايانه، چپاول پول مردم ايران و رويارويي با اسلام بود و به نظر مي‌رسد بيشترين سود از برپايي اين جشن‌ها را يهوديان و سران رژيم صهيونيستي بردند و بدون هيچ هزينه‌اي ايده‌ و تئوري خود در راستاي بزرگداشت كوروش و ايجاد پيوند بين كوروش و رهايي يهوديان در ايران را عملي كردند.

پي نوشت ها:

[1] برخي از بازتاب­‌ها و پيامدهاي اين جشن نشان داد كه شاه از ابتدا در اين زمينه دچار نوعي خودفريبي شده بود. در تشريح بيشتر اين مسأله، جيمز بيل در كتاب معروف خود، يعني كتاب عقاب و شير مي­نويسد «محمدرضا شاه پهلوي با جشن­‌هاي 2500 ساله، دوره جديدي را در پادشاهي خود آغاز كرد، دوره جنون انجام كارهاي بزرگ بسياري از معروف‌ترين و مقتدرترين چهره­‌هاي جهان در تخت جمشيد براي ستايش كشور شاه و بلكه مهم‌تر، براي ستودن خود او، به اين محل آمده بودند... و شاه احساس رضايت و خرسندي مي­‌كرد كه ميهمانان بر سر اين باهم دعوا كنند كه چه كسي مجلل­‌ترين اقامتگاه را گرفته، چه كسي محترم‌ترين مكان را در ميزهاي ضيافت داشته و چه كسي از هليكوپتر به جاي سفر با ليموزين­‌هاي مرسدس استفاده كرده است.

[2] -محمدرضا پهلوي، پاسارگاد، 20 مهر 1350، سخنراني محمدرضا شاه پهلوي پاسارگاد جشن‌هاي 2500 ساله شاهنشاهي ايران، نقل شده در سايت: https://fa.wikisource.org/wiki.

[3] -برنامه كامل جشن‌هاي دو هزار و پانصدمين سال كورش كبير و بنياد شاهنشاهي ايران، نشريه دبيرخانه شوراي مركزي جشن‌هاي شاهنشاهي ايران، ارديبهشت ماه 1340، ص 6، مصاحبه شده با نمايندگان راديو تلويزيون فرانسه . تهران 23 بهمن 1337.

[4] - برنامه كامل جشن‌هاي دو هزار و پانصدمين سال كورش كبير و بنياد شاهنشاهي ايران ، نشريه دبيرخانه شوراي مركزي جشن‌هاي شاهنشاهي ايران ارديبهشت ماه 1340 ص 9.

[5] -Teddy kollek

[6] - سينتيا هلمز، خاطرات همسر سفير، ترجمه اسماعيل زند، تهران، نشر البرز ، 1370، ص 79.

[7] - Naraghi Ehsan؛ From Palace to Prison: Inside The Iranian Revolution؛Tranlated from the French by niloumobasser ؛publishers London & New York 1994: 26-27.

[8] -  - كيهان، نقش صهيونيست­‌ها در تدارك جشن­هاي دو هزار پانصد ساله، 12/5/1382، به نقل از رحماني شمس الدين، چاپ اول، 1371 ، ص 49.

[9] - گزارش دبيرخانه مركزي جش اهي ايران درباره كارهايي كه از دي ماه 1337 تا مرداد 1340 در زمينه هاي شاهنشاهي برگزاري اين جشن­‌ها در داخله و خارجه كشور صورت گرفته است. 1340 ، ص 21.

[10] - ايام، ضميمه روزنامه جام جم، 9 مهر 1384 ، ص 11 .

[11] -هادي دل آشوب، صهيونيست‌­ها و جشن‌­هاي 2500 ساله، مطالعات تاريخي سال نهم پاييز 1391 شماره 38، ص180.

[12] - علي اكبر ولايتي، ايران و تحولات فلسطين، تهران، انتشارات وزارت امور خارجه، 1380 ، ص 64.

[13] - مركز بررسي اسناد تاريخي وزارت اطلاعات، بزم اهريمن، (جشنهاي دوهزار و پانصد ساله شاهنشاهي به روايت اسناد ساواك)، 4 ج، تهران، 1378 ، ص 21.

[14] - جهان زير سلطه صهيونيزم، تهران، انتشارات سپاه پاسداران انقلاب اسلامي، 1361، ص 52.

[15] - سيدّحميد روحاني، نهضت امام خميني(ره)، ج 3، تهران: مركز اسناد انقلاب اسلامي، 1372، ص586- 592.

[16] - بزم اهريمن، ج 2، تهران: مركز بررسي اسناد تاريخي وزارت اطلاعات، 1378، ج 4، صص 159 و 357.

[17] - مصطفي الموتي، ايران در عصر پهلوي، ج 10، لندن: چاپ پكا.الموتي، 1370 ، ص 140.


نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها