براي درك تنگناهاي امريكا و بقيه حاميان تروريسم رنگارنگ در سوريه و روي آوردن به لوزان چند متغير اهميت اساسي دارند. كارنامه يكماهه ميداني و بلافاصله از زمان توافق قبلي امريكا و روسيه كه با بيمسئوليتي امريكا ناكام ماند، در مناطق گوناگون و بهويژه در حلب بر نگراني اين حاميان افزوده است و نميتوانند پيادهنظام سياستهاي خود را در حال نابودي ببينند.
در محور شمالي، شرقي و جنوب غربي با آزادسازي چندين منطقه از دست تروريستها، حداقل 25درصد از مناطق اشغالي تروريستها آزاد شده و هر روز بر محدودتر شدن جغرافياي اين گروهها افزوده ميشود. متغير بعدي اين است كه امريكا در آستانه انتخابات، با محدوديت گزينه و اقدام براي تغيير وضعيت در سوريه روبهرواست و در سطح استراتژيك، درگيري با روسيه را به مصلحت خود نميداند.
اين در حالي است كه روسيه، ايران و همپيمانان سوريه، به خوبي از اين تنگناها باخبر هستند و پاشنه آشيل امريكا و حاميان تروريسم آن است كه بايد در مقابل تروريسم القاعدهاي، داعشي و بقيه گروههاي 21گانه كه با النصره اعلام همپيماني كردهاند، اقدام عملي داشته باشند. به همين دليل در نشست لوزان با دستكاري در صورت مسئله تروريسم در شرق حلب، اعلام آمادگي كردهاند تا تعداد محدودي از تروريستهاي النصره را از حلب خارج كنند ولي بقيه تروريستها در امان بمانند و استمرار عمليات نظامي ارتش سوريه و همپيمانان آن، مناطق جديدي را آزاد نكند.
نگاه ميانمدت امريكا و حاميان تروريسم در سوريه اين است كه پتانسيل تروريستها حتيالامكان در سوريه حفظ شود و با جابهجايي جغرافيايي آنها در شمال حماه و استان ادلب، در مرحله جديد و پس از انتخابات رياستي امريكا، با وارد كردن مؤلفه حضور تركيه در مناطق مرزي، شرايط آزادسازي سوريه از دست تروريستها را پيچيدهتر كنند، به همين دليل نشست لوزان را براي خود حياتي ميدانند و تلاش دارند با عمليات رواني و تبليغاتي شديد عليه روسها، به جاي امتيازدهي، امتياز بگيرند.
اوضاع ميداني و جابهجايي اتحاد و ائتلاف بين گروههاي تروريستي هم از چالشهاي امريكا و حاميان تروريسم است و مهمترين خاصيت آنها را فرسايش ارتش سوريه و استمرار تروريسمزدگي در سوريه ميدانند. تنها امكان امريكا براي تأثيرگذاري بر مجموعه گروههاي تروريستي از سوي امريكا، ارسال سلاحهاي جديد پيشرفته (بهجز موشكهاي ضدهوايي) است كه براي تروريستها حياتي است تا بتوانند قدرت آتش و تخريب بيشتري در مقابل هجوم هوايي و زميني داشته باشند. اين رويكرد از اين جهت براي امريكا و تروريستها مهم است كه بتوانند به نوعي از موازنه و شرايط ساكن در محورهاي درگيري دست يابند و سپس در مذاكرات سياسي بعدي از بهبود شرايط بهرهمند شوند.
بنبست در لوزان بهجز مؤلفهها و متغيرهاي فوق به سطوح چالشي بين امريكا و روسيه هم مرتبط است و امريكا و دوستان تروريست آنها نميتوانند هم جغرافيا را از دست بدهند و هم فرسايش توان نظامي و نيرويي را تحمل كنند و هم در عرصه سياسي امتياز دهند. افق قابل تصور براي نشست لوزان و ديدارهاي احتمالي بعدي، شرايط ميداني، منطقهاي و بينالمللي بهتري براي امريكا و حاميان تروريسم را نشان نميدهد و دستپاچگي تيم كشورهاي حامي تروريسم براي نجات پتانسيلهاي تروريستي از همين منظر قابل درك است.