در حالی که تیمهای تازه تاسیس در فوتبال ایران، دچار معضلی به نام نداشتن
هویت مشخص و بدسلیقگی در نامگذاری هستند، قشقایی با نامی دارای هویت که به
ایل و تباری هویتدار ارجاع میدهد، به راحتی برای خود هواداری جذب میکند
که باشگاههای باسابقهای که در لیگ برتر نیز حضور دارند، فاقد آن هستند.
قابل پیشیینی است که درصد زیادی از هواداران قشقایی که دیروز در حافظیه به
حمایت این تیم پرداختند، تا قبل از آن هوادار پرسپولیس و استقلال بودهاند
و همچنین بخشی از هواداران دیگر حاضر در ورزشگاه نیز تازه به جمع هواداران
فوتبالی پیوستهاند. این خاصیت تیمهایی نظیر تراکتورسازی و قشقایی است که
علاوه بر جذب هواداران تیمهای تهرانی، قابلیت «هوادارسازی» دارند.
بیش از نود درصد علاقمندان فوتبال در ایران تا اواسط دههی هشتاد طرفدار دو
تیم آبی و قرمز پایتخت بودند. این وضعیت تفاوت فرهنگ هواداری در ایران و
کشورهای صاحب فوتبال را نشان میدهد. در این کشورها، هر باشگاه نماینده
جمعیتی با تاریخ، فرهنگ و هویت مشخص است. به همین دلیل هر تیمی در داخل شهر
و منطقهی خود پرطرفدارتر از باشگاههای مناطق دیگر است. نتایج بازیها و
بالا و پایین رفتنها بر روی هواداری این تیمها تاثیر چندانی ندارد
بهطوریکه تیمی در دستههای پایینتر میتواند همان میزان هوادار داشته
باشد که تیمهای لیگهای برتر. در موارد بسیاری هواداری از باشگاهی خاص در
خانوادهها و از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود و فوتبال و ورزش تبدیل به
یکی از نشانههای هویت هر خانواده نیز میشود.
در ایران با ورود پول به فوتبال از اواخر دههی شصت، تیمها وباشگاههایی
با حمایت مراکز و نهادهای دولتی پا به عرصه فوتبال گذاشتند که اغلب آنها
نیز پس از چند سال منحل شدند. اغلب این باشگاهها در تهران و در جایی که
مدیران پرنفوذتر قابلیت جذب سرمایهی دولتی را داشتند، تشکیل شدند. کشاورز،
سایپا، بانکتجارت، پارسخودرو، و ... از جملهی این باشگاهها بودند که
در حال حاضر تنها سایپا از این جمع باقی مانده است. اما نکته اینست که
باشگاهی مثل سایپا که عمری نزدیک به سیسال دارد و سهبار قهرمان لیگ شده
است، هنوز هم هوادار چندانی ندارد. به عبارت دیگر تیمی که خاستگاه مشخصی
ندارد و با پولهای دولتی آنهم در تهران که به عنوان یک کلانشهر ترکیبی
از فرهنگها و اقوام مختلف را در خود جا داده است، تشکیل شده قادر به جذب
هوادار چندانی نبوده است. حتی بعید است که درصد زیادی از کارکنان کارخانه
سایپا نیز هوادار این تیم باشند. در مقطعی برای جذب هوادار، این تیم به کرج
انتقال داده شد اما بازگشت آن به تهران نشان داد که این طرح نیز شکست
خورده است. استیلآذین و قبل از آن نیز «بهمن» که با سرمایه خصوصی تشکیل
شدند، نمونهی دیگر از این تیمهایی بودند که در جذب تماشاگر و هوادار راه
به جایی نبردند. حتی در مورد بهمن جذب بازیکنان شاخصی چون استیلی،خاکپور،
محمدخانی، خدادادعزیزی،مدیرروستاو ... و در مورد استیلآذین جذب بازیکنان و
مربیان قدیمی و محبوبی نظیر پروین، عابدزاده، کریمی، مهدویکیا و تلاش
برای تبدیل کردن این تیم به شعبهی دوم پرسپولیس نیز منجر به هویتسازی
برای آن نشد و بدینترتیب استیلآذین و بهمن نیز سرانجامی همچونکشاورز،
بهمن و بانکتجارت پیدا کردند. این تجارب نشان میدهد که هویت و خاستگاه
باشگاه از اهمیت زیادی در ماندگاری آن و جذب هوادار برخوردار است.
قشقایی شیراز با هدفی مشخص و با مشخص کردن جامعهی طرفدار خود، پا به عرصهی فوتبال ایران گذاشته است. تیمی که میتواند طرفداران زیادی را از بین قشقاییها جذب کند و کرده است. موفقیت این تیم در گذشتن از سد پرسپولیس، میتواند به عنوان شروعی برای جدیتر شدن فعالیت باشگاه و شهرت بیشتر آن باشد. شگفتی رقمخورده در حافظیه اگرچه برای هواداران پرسپولیس تلخ و ناراحتکننده است اما از دیدگاه کلی و با درنظر گرفتن منافع فوتبال ایران، یک اتفاق خجسته برای شکلگیری و پایدار ماندن تیمی است که قابلیت نمایندگی کردن قومی خاص با فرهنگ و هویت مشخص را دارد.
همانطور که بازگشت تراکتورسازی با هواداران پرشورش به لیگبرتر، فوتبال
باشگاهی در ایران را وارد فاز تازهای کرد و موجبات بوجود آمدن قطب تازهای
در فوتبال ایران را فراهم آورد، ظهور باشگاههایی مثل قشقایی که قابلیت
ایجاد قطبهای جدید را در فوتبال ایران دارند، گامی رو به جلو در
حرفهایتر شدن فوتبال ایران و نزدیک شدن فرهنگ هواداری به کشورهای صاحب
فوتبال محسوب میشود.