به گزارش پایگاه 598، مرتضی مبلغ، معاون سیاسی وزرات کشور دولت اصلاحات و عضو شورای مشورتی جریان اصلاحات گفت و گویی با روزنامه آرمان انجام داده که بخش های مهم آن را در ادامه میخوانید:
جریان اصلاحات در انتخابات ریاست جمهوری سال92 تمام تخم مرغهای خود را در سبد آقای روحانی قرار داد و به صورت تمام قد از ایشان حمایت کرد.آیا این وضعیت در سال96 نیز باوجود کاستیها و مشکلات تکرار خواهد شد و یا اینکه وضعیت به شکل دیگری خواهد بود؟ آیا آنطور که برخی میگویند با آقای روحانی شرط میگذارند یا حمایت از او بیقید و شرط است؟
هر دولتی دارای نقاط ضعف و قوت است و دولت آقای روحانی نیز از این قضیه مستثنی نیست. در شرایط کنونی اصلاحطلبان به دنبال«نقد» وآسیب شناسی دولت اول آقای روحانی هستند تا نقاط ضعف در دولت دوم ایشان تکرار نشود و برای آن راه حل مناسب انتخاب شود.دیدگاه اصلاحطلبان همواره نقد همراه با پشتیبانی از دولت آقای روحانی بوده است. این وضعیت حتی برای دولت اصلاحات نیز وجود داشت و نخبگان جریان اصلاحات به شکلهای مختلف عملکرد دولت اصلاحات را نقد و بررسی و نکات لازم را به کابینه گوشزد میکردند.در شرایط کنونی حمایت و یا عدم حمایت اصلاحطلبان از آقای روحانی از دو جنبه قابل تحلیل است؛ نخست اینکه ممکن است در یک مقطع زمانی شرایط کشور به شکلی باشد که جریان اصلاحات بتواند به چند گزینه انتخاباتی فکر کند. به همین دلیل نیز با دوراندیشی تلاش میکند با بررسی شرایط همه گزینههای موجود، بهترین گزینه را معرفی کند و در نهایت نیز به صورت تمام قد از وی حمایت کند. وضعیت دوم اما به گونهای است که تنها یک گزینه مناسب پیش روی اصلاحطلبان قرار دارد و اصلاحطلبان نیز از گزینه موجود در مجموع رضایت دارند.در نتیجه در چنین شرایطی، شرط و شروط گذاشتن برای گزینه موجود فاقد موضوعیت است و هیچ جایگاهی ندارد. در شرایط کنونی وضعیت اصلاحطلبان و آقای روحانی به شکلی نیست که نیاز به مذاکره و شرط و شروط برای حمایت از ایشان وجود داشته باشد. با این وجود ممکن است برخی این سوال را مطرح کنند که آیا اصلاحطلبان چشم خود را به روی برخی از ضعفها وکاستیهای دولت اول آقای روحانی خواهند بست؟ در پاسخ به این عده باید عنوان کرد که «خیر»؛ قرار نیست جریان اصلاحات چشم خود را به روی نقاط ضعف دولت آقای روحانی ببندند بلکه تلاش میکند از راههای موثر و سازنده بر عملکرد دولت تاثیر بگذارد.حمایت بدون شرط اصلاحطلبان از آقای روحانی در انتخابات ریاست جمهوری96 به این معنا نیست که عملکرد ایشان کاملا مطلوب بوده است. اصلاحطلبان به برخی از عملکردها و در عین حال به عمل نکردن به برخی از وعدهها نقد دارند. با این وجود عقل سلیم و منطق سیاسی حکم میکند که به خاطر این ضعفها بازی را به هم نزنند و با تدبیر و دور اندیشی به آینده سیاسی کشور نگاه کنند. نکته مهم این است که فعالیت سیاسی اصلاحطلبان از انتخابات ریاست جمهوری سال92 به بعد وارد ساحت جدیدی شده و آنان به دلیل وضعیت حادی که کشور در هشت سال دولت احمدی نژاد داشت تلاش کردند همواره در مسیر اطلاح و اعتدال و عقلانیت حرکت کنند تا تندروهای سیاسی از شرایط سوءاستفاده نکنند.در شرایط کنونی اصلاحطلبان تنها به منافع ملی و منافع مردم فکر میکنند و از منافع جناحی خود به سود منافع ملی عدول کرده اند.این اتفاق برای نخستین بار است که به این شکل در سپهر سیاسی ایران اتفاق افتاده است. البته همواره جریانهای سیاسی در حرف عنوان کرده اند که از منافع جریانی به سود منافع ملی عدول میکنند اما درعمل چنین اتفاقی نیفتاده است. لذا اصلاحطلبان با نگاه راهبردی و با تمرکز بر مصالح عمومی و منافع ملی عمل میکنند و دفاع از روحانی نیز در همین راستا است.
آیا این استراتژی اصلاحطلبان برای کوتاه مدت و تنها برای دوران آقای روحانی تدوین شده و یا اینکه در بلندمدت و پس از آقای روحانی نیز ادامه پیدا خواهد کرد؟
این وضعیت همچنان ادامه خواهد داشت.اصلاحطلبان حتی تلاش خواهند کرد با اصولگرایان نیز وارد مذاکره شوند تا آنها را نیز به سمت یک گفتمان متعدل سازنده برای اداره بهتر کشور دعوت کنند.در شرایط کنونی مصلحت کشور ایجاب میکند که اصلاحطلبان از آقای روحانی به عنوان مناسبترین گزینه برای مدیریت کشور حمایت کنند.
برخی از اصلاحطلبان از معرفی آلترناتیو برای آقای روحانی در انتخابات آینده سخن میگویند و در مقابل برخی عنوان میکنند اصلاحطلبان در «طول» آقای روحانی گزینه معرفی خواهند کرد و نه در «عرض» ایشان. تحلیل و ارزیابی شما از این مساله چیست؟
کاندیدای اول و آخر اصلاحطلبان در انتخابات 96 آقای روحانی است و در این زمینه تردیدی وجود ندارد.از نظر جریان اصلاحات هیچ حرکتی نباید در حمایت اصلاحطلبان از آقای روحانی اخلال و شبهه به وجود بیاورد و هر گونه کارشکنی و دودستگی غیر قابل پذیرش و وارد شدن در میدان بازی تندوها است.این در حالی است که اتاق فکر افراطیون در مرحله اول به دنبال زمین گیر کردن آقای روحانی و در مرحله دوم به دنبال عدم حضور ایشان در انتخابات آینده است.به همین دلیل هرگونه حرکتی که در راستای سناریوی از پیش برنامه ریزی شده افراطیون صورت بگیرد و بوی دودستگی و انشقاق بدهد باطل است و مورد پذیرش جریان اصلاحات قرار نخواهد گرفت. تحرکات اخیر نشان میدهد که جریانهای تندرو به دنبال منفعل کردن آقای روحانی در فضای سیاسی و در نهایت عدم حضور ایشان در انتخابات ریاست جمهوری هستند. آنان با طراحی یک سناریو برای آقای روحانی تلاش میکنند موقعیت و جایگاه وی را روز به روز در فضای سیاسی کشور منفعل تر و شکننده تر کنند.
اگر آقای روحانی در انتخابات ریاست جمهوری شرکت نکند اصولگرایان و اصلاحطلبان با چه گزینه هایی وارد انتخابات خواهند شد؟در چنین شرایطی فضای سیاسی کشور به چه سمتی گرایش پیدا میکند؟
دلیلی وجود ندارد که آقای روحانی در انتخابات شرکت نکند. اما در عالم فرض اگر چنین شرایطی رخ بدهد و آقای روحانی در انتخابات شرکت نکند در آنصورت سیاست و عرصه سیاسی همواره ساری و جاری بوده و هیچ گاه به بنبست نمی رسد. جریانهای سیاسی و به خصوص اصلاحطلبان با بررسی شرایط انتخابات و با عنایت به مصالح و منافع ملی، تصمیم مناسب را در خصوص نامزد انتخاباتی خواهند گرفت.
چه اتفاقی در جریان اصولگرایی رخ داده که از عدم حمایت صددرصدی در انتخابات ریاست جمهوری سال92 به جایی رسیده که روز به روز خود را به آقای روحانی نزدیک تر نشان میدهند و به دنبال ارتباط بیشتر با وی هستند؟ حتی برخی از رفتارهای آنان به گونهای است که میخواهند بین روحانی و اصلاحطلبان فاصله بیندازند.
اصولگرایان درحال حاضر دارای طیفهای مختلف فکری هستند و کمتر پیش میآید که صدای واحدی از این جریان به گوش برسد. به همین دلیل در شرایط کنونی میتوان وضعیت اصولگرایان را به سه دسته تقسیم کرد و هر کدام را با توجه به اهداف در نظر گرفته مورد بررسی قرار داد؛بخشی از اصولگرایان بهتدریج به این نتیجه رسیدند که حمایت همه جانبه از احمدی نژاد اشتباه بوده و علاوه بر اینکه کشور تا آستانه خطر جلو رفته، خود نیز قربانی سیاستهای آن دوره شده اند.این افراد با مشاهده سیاستهای اعتدالی آقای روحانی تلاش کردند خود را به ایشان نزدیک کنند تا وضعیت آشفته کشور در عرصههای اقتصادی و سیاسی به دست آقای روحانی به ساماندهی مناسبی برسد.از سوی دیگر اصولگرایان تندرو وجود دارند که همواره به دنبال بازتولید گفتمان افراطی گری هستند و به همین دلیل از ابتدای دولت آقای روحانی تاکنون به شکلهای مختلف در مسیر حرکت دولت سنگ اندازی و کارشکنی کردند.گروه دیگر، اصولگرایان سنتی هستند که در حالت برزخی قرار داشته و در شرایط کنونی نیز در همین وضعیت قرار دارند. این گروه هنوز جرات پیدا نکرده تکلیف خود را مشخص کند و بین همراهی با تندروها و پیوستن به حامیان گفتمان اعتدال یکی را انتخاب کند.این گروه در یک حالت پرنوسان قرار دارند و در برخی مقاطع به سمت تندروهای سیاسی گرایش پیدا میکنند و در مقابل در برخی مقاطع به سمت معتدلین متمایل میشوند.با این وجود تحلیل من این است که اصولگرایان سنتی در نهایت در انتخابات ریاست جمهوری با یک کاندیدای خاص وارد عرصه میشوند. گرچه این احتمال هم میرود که مجددا با اصولگرایان تندرو در یک جبهه قرار گیرند و در مقابل آقای روحانی یک گزینه مشترک معرفی میکنند.این وضعیت در انتخابات مجلس شورای اسلامی نیز رخ داد و اصولگرایان سنتی در نهایت با افراطیون این جریان در یک جبهه قرار گرفتند.با این وجود همین گروه از اصولگرایان هستند که در شرایط کنونی به دنبال نزدیک شدن به آقای روحانی و در عین حال فاصله انداختن بین ایشان و اصلاحطلبان هستند. این گروه گمان میکنند اگر در انتخابات آینده به آقای روحانی نزدیک شوند، میتوانند منافع بیشتری کسب کنند و در نتیجه تلاش میکنند بین آقای روحانی و اصلاحطلبان فاصله بیاندازند. اما این عده به دو دلیل در حال ارتکاب یک اشتباه بزرگ هستند.نخست به دلیل اینکه آنان از ابتدای دولت آقای روحانی از وی فاصله گرفته اند و به شکلهای مختلف سیاستهای آن را تخطئه کرده اند نمی توانند یکشبه به آقای روحانی نزدیک شوند و در یک جبهه قرار بگیرند.اصولگرایان سنتی اگر میخواستند به آقای روحانی نزدیک شوند باید به مرور زمان رویکرد خود را متناسب با سیاستهای دولت آقای روحانی میکردند تا زمینه برای مذاکره و بده و بستان سیاسی و بیان اهداف خود مطرح شود.در نتیجه هدف آنان با تغییر شعار تاکتیکی تحقق پیدا نخواهد کرد.دوم اینکه اگر به فرض آنان موفق شوند که آقای روحانی از اصلاحطلبان فاصله بگیرد و به اردوگاه آنان ملحق شود با کاهش شدید آرا از سوی هواداران جریان اصلاحات که پایگاه اصلی رای آقای روحانی است، مواجه خواهد شد. لذا هدف نهایی آنان محقق نخواهد شد که بخواهند از مواهب آن استفاده کنند.در نتیجه تلاش برای فاصله انداختن بین اصلاحطلبان و آقای روحانی یک سیاست ناشیانه است که بیشتر به بازی دو سر باخت شباهت دارد.
دولت آقای روحانی در سالهای ابتدایی تشکیل خود درگیر ساماندهی به میراث نابسامان دولت احمدی نژاد بود. این در حالی است که در دولت احتمالی آینده خود با چنین وضعیتی مواجه نخواهد بود. به نظر شما آقای روحانی در دولت دوم خود چه مسائلی را باید به صورت جدی در دستور کار خود قرار دهد؟
مهم ترین مسالهای که در دولت دوم آقای روحانی باید مورد ترمیم قرار بگیرد شکافی است که بین رئیس جمهور و مدیران دولت در سه سال گذشته وجود داشت. شکاف بین آقای روحانی و برخی از مدیران دولت در سه سال گذشته مشهود بود و مجموعه دولت را آزار میداد. بدون شک مدیران دولت باید در تراز آقای روحانی باشند که این وضعیت در دولت یازدهم وجود نداشت و بین رئیس جمهور و برخی مدیران فاصله قابل توجهی وجود داشت.نکته دیگر اینکه تیم سیاسی و همچنین تیم رسانهای دولت از کارآمدی لازم برخوردار نبود و نتوانستند انتظارات را به خوبی برآورده کنند.از سوی دیگر انتخاب مدیران استانی دولت یازدهم به صورت مطلوب صورت نگرفت و اغلب مدیران استانی نتوانستند در تراز دولت عمل کنند و رضایتمندی لازم را در مناطق خود به دست آورند. در نتیجه آقای روحانی باید تلاش کند وضعیت مدیران خود را در دولت آینده بهبود ببخشد و از مدیران کارآمدتر، بانشاط تر و البته شجاع تر استفاده کند. به نظر من حلقه مفقوده مدیریت دولت آقای روحانی «شجاعت» بود.آقای روحانی با رویکرد فراجناحی که در انتخاب مدیران خود اتخاذ کرد تلاش کرد از مدیرانی که مجلس نهم یا سایر عوامل روی آنها حساسیت داشتند استفاده نکند و در مقابل از مدیرانی استفاده کند که باعث واکنش آنان نشود. در نتیجه آقای روحانی از حضور برخی مدیران کارآمد و شجاع محروم شد.