به گزارش پایگاه 598 به نقل از تسنیم، یکی از موضوعاتی که در قرآن و روایات بر آن بسیار پرداخته و ایمان و
اعتقاد به آن تأکید شده است، مقولۀ «معجزه» است، مسئلهای که از سالیان
سال یعنی از زمان انبیاء رسل (علیهمالسلام) وجود داشته است و ضرورت
اعتقاد به آن و عدم انکار آن به حدی است که بسیاری از انسانها در گذشته با
انکار آنها ـ چه خواسته و چه ناخواسته ـ به جرگه گمراهان پیوستند و در
مقابل عدهای هم بودند که به اشارهای ایمان میآوردند و به جرگۀ هدایت
یافتگان میپیوستند.
امام صادق (ع) در تعریف معجزه میفرمایند:
امام صادق (ع) در تعریف مقولۀ معجزه میفرمایند: «و المعجزه علامهٌ لله لا
یعطیها إلا انبیاءهُ و رُسُلَهُ و حججه لیعرف به صدق الصادق من کذب
الکاذب؛ «معجزه» نشانهای از خداوند است که آن را جز به پیامبران و
فرستادگان و حجتهای خود نمیدهد تا به وسیلۀ آن، راستگویی (مدعیان ارتباط
با خدا) از دروغگویی (مدعیان دروغین) شناخته شود. (بحارالانوار، ج11، ص71)
در ادامه به بیان معجزهای از امیرالمؤمنین (ع) دربارۀ ماری که برای رفع مشکلش نزد امام (ع) آمده بود، اشاره میکنیم:
روزى
امیرالمؤمنین(ع) بالاى منبر در کوفه خطبه میخواند که ناگاه اژدهائى از
یک سوى منبر نمودار شد و شروع کرد ببالا رفتن از منبر تا اینکه به نزدیکى
امیرالمؤمنین(ع) رسید، مردم ترسیدند و خواستند او را از آن جناب دفع کنند،
حضرت به ایشان اشاره کرد که دست از آن بدارند و متعرضش نشوند، چون به آن
پله آخرین که امیرالمؤمنین(ع) بر آن ایستاده بود رسید، آن جناب به طرف
اژدها خم شد و اژدها گردن خود را دراز کرد تا اینکه گوش حضرت را در دهان
گرفت، مردم خاموش شده و از این جریان بحیرت فرو رفتند، پس آن اژدها صدایى
کرد که بیشتر مردم شنیدند، سپس از جایش پایین آمده و امیرالمؤمنین(ع) لبان
مبارک را به هم میزد و اژدها گوش میداد، آنگاه به شتاب به زیر آمده و
گویا زمین او را به خود فرو برد و امیرالمؤمنین(ع) به سخن خود بازگشته و
خطبه را به پایان برد، چون از خطبه فارغ شد و از منبر به زیر آمد، مردم در
گِردش جمع شده و از سرگذشت اژدها و این جریان حیرت انگیز پرسش کردند؟
فرمود: اینگونه نبود که شما پنداشتید، بلکه این اژدها حکمرانى از حکمرانان
جنیان بود که قضاوت و حکمرانى در کارى بر او مشتبه و مشکل شده بود، پس به
نزد من آمد و جویاى حکم آن قضیه شد و من به او فهماندم (که چه باید بکند)
پس مرا دعاى خیر کرده و بازگشت.
متن حدیث به شرح ذیل است:
أَنَّ
امیر المؤمنین ع کَانَ ذَاتَ یَوْمٍ یَخْطُبُ عَلَى مِنْبَرِ الْکُوفَةِ
إِذْ ظَهَرَ ثُعْبَانٌ مِنْ جَانِبِ الْمِنْبَرِ فَجَعَلَ یَرْقَى حَتَّى
دَنَا مِنْ امیر المؤمنین ع فَارْتَاعَ النَّاسُ لِذَلِکَ وَ هَمُّوا
بِقَصْدِهِ وَ دَفْعِهِ عَنْ امیر المؤمنین فَأَوْمَأَ إِلَیْهِمْ
بِالْکَفِّ عَنْهُ فَلَمَّا صَارَ عَلَى الْمِرْقَاةِ الَّتِی عَلَیْهَا
امیر المؤمنین قَائِمٌ انْحَنَى إِلَى الثُّعْبَانِ وَ تَطَاوَلَ
الثُّعْبَانُ إِلَیْهِ حَتَّى الْتَقَمَ أُذُنَهُ وَ سَکَتَ النَّاسُ وَ
تَحَیَّرُوا لِذَلِکَ فَنَقَّ نَقِیقاً سَمِعَهُ کَثِیرٌ مِنْهُمْ ثُمَّ
إِنَّهُ زَالَ عَنْ مَکَانِهِ وَ امیر المؤمنین ع یُحَرِّکُ شَفَتَیْهِ وَ
الثُّعْبَانُ کَالْمُصْغِی إِلَیْهِ ثُمَّ انْسَابَ فَکَأَنَ الْأَرْضَ
ابْتَلَعَتْهُ وَ عَادَ امیر المؤمنین ع إِلَى خُطْبَتِهِ فَتَمَّمَهَا
فَلَمَّا فَرَغَ مِنْهَا وَ نَزَلَ اجْتَمَعَ إِلَیْهِ النَّاسُ
یَسْأَلُونَهُ عَنْ حَالِ الثُّعْبَانِ وَ الْأُعْجُوبَةِ فِیهِ فَقَالَ
لَهُمْ لَیْسَ ذَلِکَ کَمَا ظَنَنْتُمْ وَ إِنَّمَا هُوَ حَاکِمٌ مِنْ
حُکَّامِ الْجِنِّ الْتَبَسَتْ عَلَیْهِ قَضِیَّةٌ فَصَارَ إِلَیَّ
یَسْتَفْهِمُنِی عَنْهَا فَأَفْهَمْتُهُ إِیَّاهَا وَ دَعَا لِی بِخَیْرٍ
وَ انْصَرَفَ.
(الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، ج 1، ص: 348/
ذکر نحوه الصفار فی بصائر الدرجات: 117/ 7، و المسعودی فی اثبات الوصیة:
129، و ابن شاذان فی الفضائل: 71، و انظر إحقاق الحقّ 8: 732 نقله عن ابن
حسنویه فی در بحر المناقب المخطوط: 121، و القوشجی فی شرح تجرید العقائد:
370، و نقله العلامة المجلسی فی البحار 39: 178/ 20)