کد خبر: ۳۹۲۴۰۰
زمان انتشار: ۰۹:۱۲     ۱۷ شهريور ۱۳۹۵
تهیه‌کننده و کارگردان سینما گفت برخی‌ها سینمای ایران را تبدیل به سینمای جشنواره‌ای کردند که سینماگر ما برای جایزه وطن‌فروشی کند؛ فیلم‌هایی که اصلاً تماشاگر ایرانی نمی‌بیند و شرف و حیثیت این مملکت را بر باد می‌دهد.
به گزارش پایگاه 598 به نقل از فارس، حسین فرح‌بخش مدعی است تهیه‌کننده و فیلمسازی مستقل در سینمای ایران است و برخی می‌گویند که او در سینمای ایران راه خود را رفته و سعی کرده در جریان اصلی سینمای ایران حل نشود. خودش هم می‌گوید من بزرگتر از جریانات سیاسی هستم و خانه سینما را مرکز رانت خواری می‌خواند که هیچ‌ آدم مستقلی در آن دوام نمی‌آورد. «جوان» به بهانه اکران آخرین ساخته او با نام «آب نبات چوبی» گفت‌و‌گوی پیش رو را ترتیب داده است.

حسین فرح‌بخش طرفدار چه نوع سینمایی است؟

من طرفدار سینمای مردمی هستم.

در سینمای ایران هر کس فعالیت می‌کند خط و ربط مشخصی دارد. شما جزو کدام باند یا گروه در سینمای ایران دسته‌بندی می‌شوید؟

من خط خودم را دارم. جزو هیچ جریانی در سینمای ایران نیستم. جریان‌ها کوچک‌تر از آن هستند که من بخواهم به آنها وابسته باشم.

برای تنفس در سینمای ایران خیلی‌ها معتقدند حتی باید موضع و خط سیاسی مشخصی داشته باشید. مثلاً آنهایی که در خانه سینما هستند اغلب از یک جریان سیاسی مشخص حمایت می‌کنند.

من به عنوان یک سینماگر خودم را بزرگ‌تر از جریانات سیاسی می‌دانم. خانه سینما را به عنوان صنف قبول دارم اما آنها کار صنفی نمی‌کنند. خودم بنیانگذار اولین صنف پس از انقلاب با نام مجمع تولیدکنندگان هستم که بعدها به جامعه صنفی تهیه‌کنندگان تغییر نام داد که همان اتحادیه تهیه‌کنندگان سینمای ایران است.

پس با خانه سینما رابطه بدی نباید داشته باشید.

نه، ما با آنها کاری نداریم. ما زیر‌مجموعه کسی نیستیم. خانه سینما سال 72 تأسیس شد. سابقه صنف تهیه‌کنندگان از خانه سینما بیشتر است. البته من خودم اوایل دهه 80 بازرس و نایب رئیس خانه سینما بودم ولی آنقدر باند رانتخوارها قوی عمل می‌کند که هر آدم مستقلی که به آنجا برود دوام نمی‌آورد. خانه سینما باید باشد و من با نبودش مخالفم اما مسئله این است که تا الان وجودش هیچ خاصیتی نداشته است. ممکن است موردی برای کسی کاری یا کمکی انجام داده باشد اما به هیچ وجه برای تقویت واقعی سینما و مصالح جمعی اعضا قدمی برنداشته است. خانه سینما در واقع در اغلب دوره‌ها به عنوان یک جریان برای گروهی که گرایشات سیاسی دارند به طور خاص عمل کرده است.

به عنوان تهیه‌کننده چقدر با فارابی کار کرده‌اید؟

فارابی نه با ما شراکت می‌کند و نه به ما وام می‌دهد. آنها بیشتر با رانتخوارها شریک می‌شوند. اگر پنج سالی یک‌بار هم چیزی بدهند یک پنجم دیگران می‌دهند.

یعنی با هیچ دولتی هم رابطه خوبی نداشتید که از فارابی وام بگیرید؟

رابطه ما با دولت‌ها بد نبوده ولی برای ما کاری هم نمی‌کنند.

اگر سینمای ایران را به سینمای جشنواره‌ای، روشنفکری، فیلمفارسی، سینمای تجاری و سینمای فیلم‌های انقلابی تقسیم کنیم شما در کدام قالب قرار می‌گیرید؟

من هیچ کدام از اینها را به رسمیت نمی‌شناسم. من طرفدار سینمای مردمی هستم. من برای روشنفکرها و طبقه‌ای خاص فیلم نمی‌سازم. من معتقدم سینما هنر عامه‌پسند و مردمی است. مسئولان هم می‌خواهند خوششان بیاید یا نیاید اصلاً برایم اهمیتی ندارد. البته معتقدم قواعد شرع و عرف باید در فیلم‌ها رعایت شود.

ولی برخی فیلم‌های متأخر شما به مؤلفه‌های سینمای روشنفکری نزدیک می‌شود.

مثلاً؟

مثلاً کلیشه مرد خشن، زورگو و ظالم و زن مظلوم جزو اصلی‌ترین مؤلفه‌های سینمای روشنفکری است که در فیلم‌های شما خیلی پررنگ دیده می‌شود. نکته دیگر غلظت تلخی و تنش در روابط میان افراد است که باز در فیلم‌های شما خیلی پررنگ است.

اولین فیلم اجتماعی که تهیه‌کننده آن بودم را با نام غریبه سال 66 ساختم و بعد آواز تهران، آواز قو...

البته معتقدم در فیلم‌های شما این مسائل کم رنگ‌تر است.

به نظرم بیشتر قصه ایجاب می‌کند که این اتفاق بیفتد. من خودم هیچ تأکید خاصی نسبت به دوگانه مرد ظالم و زن مظلوم ندارم.

ولی غلظت این دوگانه در فیلم‌های شما خیلی زیاد است؛ حتی بیشتر از آثار فیلمساز فمنیستی همچون تهمینه میلانی. در برخی از فیلم‌های میلانی و بنی‌اعتماد لحن طنز فیلم این تلخی ناشی از روابط مردسالارانه را کم می‌کند اما در فیلم‌های شما این هم وجود ندارد.

من فمنیست و این چیزها را اصلاً قبول ندارم. داستان من ایجاب می‌کند. قبول دارم بعضی فیلمسازهای مرد هم برای خوش‌رقصی در سینمای ایران فیلم‌های اینچنینی می‌سازند ولی من به این مفاهیم اعتقادی ندارم. ممکن است زمانی فیلمی بسازم که مردها مظلوم قصه باشند.

وقتی فیلمنامه‌ای به دستتان می‌رسد خودتان پرهیز ندارید از این مسائل؟

چرا ولی قصه برخی مواقع ایجاب می‌کند که یک طرف ماجرا مظلوم باشد.

شما همیشه مقابل جریان اصلی سینما بودید. مدیریت دهه 60 نوعی سینمای عرفان‌زده و جشنواره‌ای را تبلیغ و ترویج می‌کرد. شما در قالب سینمای تجاری که آن زمان در مدیریت سینما زیاد طرفدار نداشت، احساس تنهایی نمی‌کردید؟

در آن دوره به جای اینکه در قالب عناصر سرگرم‌کننده مفاهیم را به مخاطب عرضه کنند، اساساً مردم را از سینما فراری دادند. ضد‌سینما عمل کردند. اینها سینمای ایران را به انحراف کشاندند و ورشکسته کردند.

به نظرتان از جایی خط می‌گرفتند؟

این خط انحرافی خود آنها بود.

ولی راهی را می‌رفتند که ظاهراً با ذائقه جشنواره‌های غربی انطباق بیشتری داشت.

بله، حتماً همینطور است. اینها سینمای جشنواره‌ای را علم کردند و سینمای مردمی را از متن زندگی مردم بیرون کشیدند.

رابطه‌تان با حوزه هنری چگونه است؟

بد نیست ولی زمانی که فیلم ما را تحریم کردند قاعدتاً خیلی معترض بودیم. به نظرم آنها می‌خواستند حال شمقدری را بگیرند و فیلم ما این وسط قربانی شد چون اصولاً فیلم زندگی خصوصی چیزی نداشت که بخواهند آن را پایین بکشند.

پس اینکه می‌گویند عده‌ای هستند که از اساس با سینما مشکل دارند و دوست ندارند سینما باشد، حرف بی‌اساسی است؟

حضرت امام (ره) زمانی که در بهشت‌زهرا سخنرانی می‌کردند و هنوز نظام شاهنشاهی ساقط نشده بود فرمودند ما با سینما مخالف نیستیم، ما با فحشا مخالفیم. یعنی فحشا را هر جا که بردی ایراد دارد و ربطی به سینما ندارد. پس اگر کسی واقعاً با سینما مخالف است پرونده‌اش با این حرف بسته است. محمد علی نجفی، اولین مدیر سینمایی ابتدای انقلاب بود که خوب عمل کرد. پس از او مهدی کلهر آمد. او سوابق انقلابی داشت و به خانواده‌ای انقلابی هم وصل و به سران انقلاب هم نزدیک بود. از شهید بهشتی و آیت‌الله خامنه‌ای بگیرید تا شهید رجایی. او اجازه داد فیلم برزخی‌ها ساخته شود. اجازه داد اغلب هنرپیشه‌ها برگردند و فعالیت کنند. یادم است تمام هنرپیشه‌های قدیمی برگشتند و در لاله‌زار تئاتر بازی کردند. ما که دیگر بالاتر از حر نداریم. حر اگر راه امام حسین‌(ع) را نمی‌بست شاید سرنوشت امام آنگونه رقم نمی‌خورد. چون از هر طرف که امام خواست برود جلوی راه ایشان سد شد اما وقتی کفشش را به گردن انداخت و به خیمه امام رفت، امام او را بخشید. خب عمل این هنرپیشه‌ها در پیش از انقلاب که بدتر از حر نبود. آقایان انوار و بهشتی که آمدند در سینما کودتا کردند. اینها گفتند سینما عرفان و فلسفه است و نظرات ما باید پیاده شود. بیک ایمان‌وردی و فردین و جمشید هاشم‌پور را کنار زدند تا راه را برای سلطه سینمای انحرافی خودشان باز کنند. بهانه‌شان این بود که اگر به اینها اجازه کار بدهیم تندروها سینما را تعطیل می‌کنند. اجازه بازی حمیده خیرآبادی را من با زور گرفتم. اسمش را عوض کردم، گذاشتم نادره تا بتواند بازی کند. خیلی از اینها به نان شبشان محتاج بودند و برخی هم از این مملکت رفتند. پروین سلیمانی را اجازه نمی‌دادند. برخی از اینها در فلاکت و بدبختی مردند.

پس معتقدید از جایی خط نمی‌گرفتند؟

به نظرم اینها آن زمان از خاتمی هم خط نمی‌گرفتند شاید از نخست‌وزیر خط می‌گرفتند. البته خاتمی زمان وزارت ارشاد بسیار دیکتاتورمنشانه و تند عمل می‌کرد و نگاهش با زمان ریاست جمهوری تفاوت فاحشی داشت. شما اگر از معاون یا مدیر کل ارشاد شکایت می‌کردید خاتمی پوست شما را می‌کند. خاتمی بعدها دموکرات شد. زمان آقای خاتمی بدترین دوران ادوار وزارت ارشاد بود. خیلی بسته و دگم رفتار می‌کردند. بهشتی و انوار با این تفکر سینما را مدیریت کردند. به نظرم انوار و بهشتی به خاطر انحراف سینمای ایران باید محاکمه شوند. اینها سینمای ایران را تبدیل به سینمای جشنواره‌ای کردند که سینماگر ما برای جایزه وطن‌فروشی کند. فیلم‌هایی که اصلاً تماشاگر ایرانی نمی‌بیند و شرف و حیثیت این مملکت را بر باد می‌دهد.

فکر نمی‌کنید فیلم آبنبات چوبی هم قدری به همان مؤلفه‌هایی پرداخته که آن طرف آبی‌ها از آن استقبال می‌کنند؟

به هیچ وجه، ما در آبنبات چوبی لزوم مدیریت بزرگ‌ترها را نشان می‌دهیم.

بزرگ‌تر خانواده مادر است که شما آن را فردی مذهبی و سنتی نشان داده‌اید. اتفاقاً ظاهر موجه و منطقی‌ای هم دارد. چرا دختری که مادری به این خوبی دارد باید با داماد خانواده رابطه نامشروع برقرار و آخر سر هم از خانه فرار کند؟

چون مادر هیچگاه از بچه‌هایش سؤال نکرد این ماشین و این خانه از کجا آمد و کاری به کار آنها نداشت.

خب این مادر چرا باید مذهبی و سنتی باشد؟

نه من قصد دارم بگویم اگر بزرگ‌تر حواسش به کوچک‌تر نباشد هر آن ممکن است کوچک‌تر به بیراهه برود. بچه مانند خمیر می‌ماند که می‌تواند به هر شکلی دربیاید. مشکل ما این است که مذهبی‌های ما اهل مطالعه نیستند.

ولی شما این را در فیلم نمی‌گویید.

خب این مادر باید دانش و علم خود را زیاد کند. این مادر باسواد نیست.

شما از یک پیرزن 60 ساله انتظار دارید تحصیلات دانشگاهی داشته باشد؟

نه، با‌سواد به معنی اینکه اهل تدبیر و پیگیری باشد. من آدم دانشگاه رفته را با‌سواد نمی‌دانم. ببینید با مذهب مقابله کردن به نظر من یعنی با خدا مقابله کردن است.

حتی ظاهر نقش منفی فیلم شما هم مذهبی است. گریم و لباس رضا عطاران شبیه مذهبی‌هاست.

اصلاً اینطور نیست ما چنین قصدی نداشتیم. این آدم دارد ریا می‌کند. کشمیری با یک من ریش بمب گذاشت در دفتر نخست‌وزیری.

در فیلم شما هیچ ارجاعی به مذهبی بودن این آدم نمی‌شود اما ظاهرش مذهبی است. این روی ناخودآگاه مخاطب تأثیرگذار است و البته هیچ چیز بر منافق بودن کاراکتر شما دلالت نمی‌کند.

کسی که چنین رفتارهای پستی از او سر می‌زند بی‌شک آدم مذهبی نیست. رضا خان در زمان قانون کشف حجاب دستور داده بود فقط روسپی‌ها چادر سر کنند. برای اینکه چادر را بی‌حرمت کند.

الان هم مجرمانی که اساساً چادری نیستند را با چادر به دادگاه می‌برند که کار اشتباهی است.

بله، یک دزد هم ممکن است لباس روحانی بپوشد.

این در فیلم مارمولک کاملاً به مخاطب تفهیم می‌شود که یک دزد لباس روحانیت بر تن کرده اما در فیلم شما این مسئله جا نمی‌افتد.

بله‌، چون فیلم من راجع به این قضیه نیست.

وقتی فیلم شما راجع به مذهب نیست انتظار می‌رود محتاطانه‌تر عمل کنید.

من ابداً اعتقاد ندارم که کاراکتر منفی فیلم من آدمی مذهبی است.

فیلم شما را برخلاف رویه معمول در بخش سودای سیمرغ جشنواره فجر پذیرفتند.

من حیدری را قبول داشتم و فیلمم را به او ارائه دادم ولی زمانی که رضاداد دبیر بود. فیلمم را به جشنواره ارائه ندادم. از زمانی که اجبار برداشته شد من بعضی سال‌ها فرم پر نکردم.

قبول دارید در آبنبات چوبی کارگردانی بر فیلمنامه می‌چربد؟

فیلمنامه هم بد نیست.

من معنی برخی پلا‌ن‌ها را متوجه نشدم. مثلاً آنجایی که ماشین‌ها به عقب می‌روند.

این یعنی زمان به عقب برمی‌گردد منهای پلان آخر، چون روایت غیرخطی است و ما زمان را می‌شکنیم.

این کارهای فرمالیستی با جنس سینمای شما چه نسبتی دارد؟

جنس سینمای من مردمی است.

برای همین می‌گویم که بازی با فرم در این سینما جایگاه زیادی ندارد.

من سرمایه خودم را در سینما به کار می‌اندازم و دوست دارم شیوه‌های جدیدی را تجربه کنم. هنر و تجربه واقعی را در فیلم آبنبات چوبی می‌توان دید. البته نه به این معنای شارلاتانی که الان برای محل درآمد درست کرده‌اند، بلکه هنر و تجربه به معنای واقعی آن. برای مثال فیلم سوته دلان جزو پرفروش‌ترین فیلم‌های تاریخ سینمای ایران است و فوق‌العاده فیلم خوبی است. من به آن فیلم می‌گویم هنر و تجربه، آن فیلم خلاف مسیر آن زمان سینمای ایران ساخته شد چراکه نه کافه داشت، نه چاقو داشت و نه رقاص داشت و فیلم هم بسیار جذاب بود و هنوز هم تازگی خود را از دست نداده است. نمی‌گویم من سوته دلان را ساختم اما اغلب این فیلم‌هایی که با نام هنر و تجربه اکران می‌شود چون هیچ جا قابل اکران نیست و در هیچ بقالی و بزازی نمی‌توانند آن را عرضه کنند بنابراین دولت پول بیت‌المال را می‌دهد تا از شر یک تعداد آدم خلاص شود و البته این را هم به عنوان نقطه قوت خودش قالب می‌کند. می‌گوید من از سینمای هنری حمایت خاص می‌کنم. حسین علم‌الهدی هم که این بازی‌ها را دوست دارد و از این فرصت نهایت استفاده را کرده است.

اگر از شما می‌خواستند فیلم‌تان را در هنر و تجربه اکران کنید، قبول نمی‌کردید؟

به هیچ وجه، البته در این گروه استثنا هم دیده می‌شود. ماهی و گربه، پرویز و خواب تلخ استثنائاتی است که اگر در گروه عادی اکران می‌شد هم خوب می‌فروخت ولی باقی فیلم‌ها اصلاً فروش نمی‌کند چون مخاطب که نفهم نیست. الان مجبور شدند لانتوری را اضافه کنند. این حقه‌بازی است.

نگین در یک پلان در حال تماشای فیلم تلما و لوئیز است. خواستید ادای دینی به این فیلم کرده باشید؟

من ادای دین به هیچ فیلم خارجی نمی‌کنم. اگر قرار باشد این کار را بکنم حتماً یک فیلم ایرانی را انتخاب می‌کنم. من تلما و لوئیز را به کار بردم اول به خاطر اینکه نویسنده اصرار داشت و بعد هم اینکه موضوع این فیلم نزدیک به فیلم ما بود.

تلما و لوئیز فیلم خیلی شاد و فرح‌بخشی است و با اینکه ماجرای ترک دو زن از خانواده را روایت می‌کند ولی اصلاً تلخی و تنشی که مخاطب را آزار بدهد، ندارد.

اگر دقت کرده باشید مارال فیلم را تماشا نمی‌کند بلکه نگین دارد فیلم را می‌بیند که روحیه‌ای بشاش و شاد دارد.

یکی از کارکردهای کاراکتر نگین گویا این است که قدری از تلخی فیلم کم کند اما این اتفاق نیفتاده و دیالوگ‌ها و حتی بازی سحر قریشی بی‌مزه از کار در آمده است.

تلخی داستان خیلی زیاد است و کاراکتر نگین هم نمی‌تواند از تلخی آن بکاهد.

اینکه شما بر سینمای سرگرم‌کننده و مردمی تأکید دارید ولی فیلم‌هایتان فضایی به شدت تلخ و سنگین دارد تناقض محسوب نمی‌شود؟

فیلم تلخ هم می‌تواند سرگرم‌کننده باشد.

خشونت و تنش فیلم هم خیلی بالاست.

مخاطب اگر به سرنوشت کاراکترها علاقه‌مند باشد تا انتها فیلم را دنبال می‌کند. البته مدعی نیستم مخاطب با کاراکترها همذات‌پنداری می‌کند.

چرا اینقدر کاراکتر رضا عطاران باید منفی باشد، گویی که اصلاً هیچ انسانیتی در این فرد وجود ندارد؟

چون کاری که او می‌کند یکی از کثیف‌ترین کارهاست. البته در فیلم به این اشاره می‌شود که ریشه این رفتارها اقتصادی است. حرف اصلی من این است که آقایان مسئولان اقتصادی مملکت دارید با این مردم چه کار می‌کنید؟ اقتصاد به نظر من زیربناست. پیامبر اسلام(ص) می‌فرمایند: فقر که از یک در وارد شود ایمان از در دیگر بیرون می‌رود. این نشان می‌دهد که اقتصاد بر فرهنگ تأثیرگذار است. امام حسین(ع) روز عاشورا به آنهایی که هلهله می‌کردند تا حرف امام شنیده نشود فرمود: شما مال حرام خورده‌اید که حرف من را متوجه نمی‌شوید. اقتصاد بدون فرهنگ، جامعه را به قهقرا می‌برد. رهبر انقلاب دو سال پیش را به عنوان اقتصاد و فرهنگ اعلام کردند. چرا اقتصاد را اول آوردند؟ چرا اینقدر روی اقتصاد تکیه می‌کنند و نامگذاری سال‌ها را حول مسائل اقتصادی قرار می‌دهند. ایشان می‌دانند بدون اقتصاد نمی‌توانیم فرهنگ را درست کنیم. اقتصاد و فرهنگ دو روی یک سکه‌اند و تا اقتصاد سامان نیابد، فرهنگ مردم رشد نمی‌کند.

فرهاد اصلانی در تیتراژ به عنوان مشاوره کارگردان مطرح شده است، ایشان که سابقه کارگردانی ندارند. آیا واقعاً در کارگردانی به شما مشاوره داده است؟

حضور ایشان افتخاری است. روی رفاقت ویژه‌ای که با ما دارد در فیلم حضور دارد و به ما مشاوره فکری داد ولی کار ما که شروع شد رفت سر فیلم «دختر» وگرنه در سناریو و تمرینات از نظر ایشان استفاده کردیم. فرهاد اصلانی پیش از فیلم «زندگی خصوصی» در سینمای ایران نقش اول بازی نکرده بود. همه به من گفتند این کار را نکن ولی معتقد بودم جز او کسی نمی‌تواند این نقش را بازی کند.

رضا عطاران را برای فروش فیلم انتخاب کردید؟

من از بازی عطاران خیلی راضی‌ام. از فروش فیلم هم راضی‌ام چون یک فیلم غیرمتعارف است و قالب داستان روایتی غیر‌خطی دارد. من تجربه خوبی کسب کردم.

چرا میلاد کی‌مرام که در تیتراژ از حضور هنرمندانه او تقدیر شده، تنها در یک صحنه فیلم حضور دارد؟

کی‌مرام سوپراستار سینمای ایران است و چون با ما رفاقت داشت قبول کرد. او نقش دو و سه بازی نمی‌کند و لطف کرد و در فیلم حضور داشت. بیش از این جا نداشت که نقشش را زیاد کنیم.

دیگر فیلم اکشن نمی‌سازید؟

دوره آن فیلم‌ها گذشته است. این را مردم تعیین می‌کنند. سلیقه کارگردانی من بیشتر سینمای اجتماعی است.

یک مقدار هم به مسائل سیاسی تنه می‌زند.

بله، من ریشه مسائل اجتماعی را سیاسی می‌دانم. مدیران ما سهم عمده‌ای در شرایط اجتماعی کشور دارند.

نظر شما درباره سینمای ملی چیست؟

در زمان سیف‌الله داد سینمای ملی مطرح شد. برخی از فیلم‌هایی که در زمان مرحوم داد ساخته شد، آیینه تمام‌نمای جامعه بود. زمان شمقدری هم به ویژه دو سال ابتدایی، فیلم‌هایی ساخته شد که مسئله جامعه بود و فیلم‌هایی بود که زمان سیف‌الله داد هم امکان ساختش وجود نداشت اما دو سال پایانی مقداری خراب کرد. به او گفتیم رها کن و برو، نرفت و برایش هم بد شد اما سیف‌الله داد وقتی دید فشارها زیاد شده و نمی‌تواند کار کند رها کرد و رفت. شمقدری جزو معدود کسانی بود که راه رانتخواری در سینمای ایران را سد کرد برای همین هم خیلی دشمن پیدا کرد وگرنه از سال 72 که خانه سینما درست شد رانتخوارها می‌چرخند و رانت را دست به دست می‌کنند.

نکته پایانی را بفرمایید.

من اعتقاد دارم ملیت و مذهب ما دو روی یک سکه‌اند. ملیت ما با فرهنگ اهل بیت (ع) تلفیق شده است و اینها از هم تفکیک‌ناپذیرند. البته من پیش از اینکه ایرانی باشم شیعه مسلمانم. دلایل مختلفی هم دارم. معتقدم سینما اول باید مردم را سرگرم کند و اگر از چنین قابلیتی برخوردار بود، توان انتقال مفاهیم بزرگ و اصولی را خواهد داشت، وگرنه سینما نیست.


نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها