این ماجرا درست مثل ماجرای کراک است که چند سال قبل به عنوان ماده مخدری معروف شد که از خارج به ایران آمده و نشئگی زیادی دارد و متأسفانه همین مسأله باعث شد که معتادان زیادی به سمت آن هجوم بیاورند اما دیدیم که افراد بعد از مصرف آن به چه روزی درمی آمدند. واقعیت این بود که ماده اصلی کراکی که خارج از مرزهای ایران تولید میشود کوکائینی است در حالی که در کشور ما کراک، از مخلوط کردن هروئین فشرده و مواد دیگر به دست میآید که مصرف این ماده مرگبار باعث بروز مشکلات زیادی در بین جامعه شده است و افراد بسیاری سلامتشان را با مصرف این ماده از دست دادهاند.
میگویند گل، اما شما بخوانید نوعی حشیش، ماری جوانا، گراس یا «کانابیس (علف)» که حالا کارشناسان ستاد مبارزه با مواد مخدر از افزایش گرایش زنان و دختران دانشجو به مصرف این نوع روانگردانها ابراز نگرانی میکنند. آنها میگویند، مصرف مواد از جامعه مردان فراتر رفته و در جامعه زنان نیز تسری یافته است.
به نظر میرسد زنان در مصرف مواد مخدر از الگوی مردان تبعیت میکنند و کماکان تریاک، شیشه، مواد توهمزای حشیش، گل، ماریجوانا و هروئین به ترتیب الگوی مصرف غالب در کشور است اما دستگاههای فرهنگی باید در خصوص ماده گل و ماریجوانا تلاش و حساسیت بیشتری داشته باشند.
آنچه امروز زنگ
خطر اعتیاد را بلندتر از قبل برای مسئولان به صدا درآورده و یکدفعه
شاخکهای رسانهها را به سمت و سوی اعتیاد تیز و فعال کرده رشد تقریباً دو
برابری اعتیاد زنان و دختران است که از 5 درصد در سال 86 به 9.3 درصد در
سال 90 رسیده است. کارشناسان و فعالان حوزه اعتیاد این پرسش را مطرح
میکنند که در صورت ادامه چنین روندی اگر اعتیاد زنان بین سالهای 90 تا 94
(سالهایی که محققان آمار آن را بررسی کرده اند) دو برابر رشد پیدا کند،
چه فاجعهای در جامعه زنان در حال وقوع است؟ آنها میگویند که پر واضح است
در حوزه اعتیاد مردان ضعیف عمل کردهایم اما در حوزه پیشگیری از اعتیاد
زنان هیچ کاری صورت نگرفته است.
درباره علت افزایش اعتیاد زنان و
گرایش دانشجویان به روانگردانها میلاد مشایخی کارشناس پیشگیری از اعتیاد
میگوید: پژوهشهای انجام شده در سال 90 نشان میدهد، بیشتر زنان معتاد به
کلینیکهای درمان اعتیاد مراجعه نمیکنند. به ازای هر 12 مرد یک زن به
کلینیک مراجعه میکند. عامل اصلی اعتیاد زنان عواطف منفی ناشی از اضطراب و
استرس و مشکلات بین فردی است. از طرفی آمارها نشان میدهد 23 درصد جامعه
زنان، بیماری استرسی و اضطرابی دارند که باید درمان شوند.
با این حساب میتوان گفت که ما یک جامعه زنان مستعد به اعتیاد داریم. حالا اگر در کنار این عوامل روانی بحث جامعه شناختی الگوی مصرف زنانه را هم در نظر بگیریم میبینیم تاریخچه اعتیاد نشان میدهد گروه اول زنان مصرف کننده مواد مخدر طبق باور غلط اعتیاد تریاک را انتخاب کردند.»
70درصد زنان بواسطه مردان معتادند
مشایخی میگوید: «نسل دوم زنان مصرف کننده مواد بواسطه همراهان معتاد
شدند. آمارهای سال 86 نشان میدهد حدود 70 درصد زنان بواسطه مردانشان
معتاد یا به اصطلاح «هم پیالگی» شدند. در نسل دوم اعتیاد خودش را با مواد
زنانه معرفی کرد و شیشه به عنوان ماده زنانه معرفی شد، چرا که این باور غلط
وجود داشت که شیشه خماری و نشئگی ندارد و زنان گرایش شدیدی به این ماده
پیدا کردند.
نسل سوم اعتیاد زنان بواسطه تاوان اجتماعی شدن
زنان اتفاق افتاده است. به عبارتی اضطراب، استرس و عواطف منفی باعث شد زنان
به سمت اعتیاد روی بیاورند که پیرو آن یکسری استفادههای ابزاری از زنان
اتفاق افتاد. با چنین تفکری زنان خوب، زنانی لاغر، دارای پوست زیبا و قدرت
بیان بالا معرفی شدند بر همین اساس چرخه قاچاق مانیفستی را طراحی کرد که
متعاقب آن مادهای را معرفی کرد که مصرف اولیه آن به شدت زنان را لاغر
میکند، زنان بواسطه مصرف آن میتوانند در میهمانیها خوش بدرخشند و از همه
مهمتر به خاطر تأثیرات اولیه پوستشان درخشان و شفاف میشود. بدین ترتیب و
بتدریج شیشه وارد آرایشگاهها و باشگاههای ورزشی شد. اینجا بود که دختران
بواسطه مصرف گل و شیشه از افسردگی و دلمردگی رها شدند و بتدریج اعتیاد
بین دختران و زنان دو برابر شد.
این کارشناس پیشگیری از اعتیاد
میگوید: ما نمیتوانیم بگوییم که اعتیاد زنان معلول یک علت است بلکه
زاییده یکسری از فاکتورهای اجتماعی، روانی، جسمانی و معنوی است اما آنچه
معضل اصلی در این رابطه عنوان میشود به خاطر ویژگیهای خلق و خوی زنان و
پذیرش اعتیاد از سوی زنان بیشتر از مردان است یعنی اگر یک زن 3 بار تفریحی
مواد مصرف کند امکان اعتیادش 2 برابر بیشتر از مردان است.»
این کارشناس
اعتیاد اضافه میکند:«درمان اعتیاد نیز در زنان سخت تر از مردان است.
درمان زنان یک تابوی فرهنگی است که برای درمان مراجعه نمیکنند.
شواهد علمی نشان میدهد مردان در اوایل مصرف برای درمان اقدام میکنند اما زنان وقتی به کارتن خوابی و فلاکت میافتند شناسایی میشوند، چرا که یک فرهنگ غلط در جامعه رواج دارد که زن معتاد مشکل اخلاقی جنسی هم دارد که زن آن را نمیپذیرد وهمین تابوی اجتماعی درمان اعتیاد زنان را سختتر میکند.»
کمبود کمپ ترک اعتیاد زنان
مشایخی در ادامه پرسشهایی را از مسئولان در رابطه با درمان اعتیاد زنان
مطرح میکند: «چرا به ازای هر 40 کمپ مردانه یک کمپ زنانه در کشور داریم؟
چرا کلینیک اختصاصی درمان زنان نداریم، چرا برای اعتیاد زنان فقط مراکز
گذری کاهش آسیب را ایجاد کردهایم در حالی که این مراکز برای درمان زنان
کارگر جنسی ایجاد شده و زن خانه دار معتاد برای درمان باید به کجا مراجعه
کنند؟»
به گفته وی، افسردگی بعد از زایمان، استرس ازدواج کردن،
استرس فرزندآوری و ترس از مجرد ماندن (اتوروفوبیا) از جمله بیماریهای
روانی ویژه زنان است که اتفاقاً اعتیاد خیلی خوب به این بیماریها جواب
میدهد اینجاست که رد پای مواد روانگردان همچون گل و حشیش بین زنان و
دختران پیدا میشود.
چرا گل راحت بین زنان ایرانی رواج پیدا
میکند؟ مشایخی پاسخ میدهد: اعتیاد گل، اعتیاد دروازهای است. مصرف گل و
حشیش در زنان و دانشجویان بسیار پیشرفت میکند یعنی آنها بعد از مصرف گل
سراغ شیشه و هروئین میروند و بعداً برای درمان هروئین مراجعه میکنند. به
خاطر اینکه یک باور غلط در فرهنگ ما شکل گرفته که اعتیاد مال بیسوادها و
افراد بیخانواده است در حالی که در شرایط فعلی اعتیاد بالعکس عمل کرده و
در افراد باخانواده و تحصیلکرده رسوخ پیدا کرده است.
وی میگوید: «دانشجویان نگاه متعالی به دانشگاه دارند وقتی در دانشگاه گل میکشند حس ناخوشایندی به آنها دست نمیدهد ولی اگر همین گل را در پاتوق مصرف کنند حس بدی به آنها دست میدهد. هنوز این باور بین دختران و زنان ما وجود دارد که زن معتاد نمیشود، معتادها قیافه تابلویی دارند و اعتیاد یک بیماری مردانه و متعلق به تریاک و تریاکیهاست.
همچنین زنان معتقدند که مصرف موادشان را بر اساس ظرفیتشان تنظیم میکنند در حالی که علم اعتیاد میگوید که مواد برای تو تعیین تکلیف میکند نه تو. در هر حال دامنه اعتیاد به دانشجویان و خانوادههای مرفه رسیده است. سیگاری یا همان گل که مصرفی شبیه به سیگار دارد موجب شده زنان راحتتر با آن ارتباط بگیرند، چرا که آنها گل را ماده تفریحی میدانند که نیاز به پایپ و وافور ندارد.»
زنان و
دخترانی که قرار است پرچمدار مادران نسل آینده باشند در شرایطی قربانی
مانیفست قاچاقچیان مواد مخدر میشوند و فریب باورهای غلط را میخورند که
هنوز نه تنها برای پیشگیری در حوزه زنان هیچ اقدامی صورت نگرفته بلکه شرایط
درمانشان در کشور نیز فراهم نیست؛ درمانی که در کشور ما تنها به متادون
درمانی خلاصه میشود غافل از اینکه مدلهای متادون درمانی زنان رحم و
اندامهای زایشی آنان را از کار میاندازد.