نگوييد «خبر»، بگوييد «خيال پردازي دشمن»، بگوييد آرزوي داعشي ها، درست زماني كه مجبورشان كرده بوديم با تحقير از فلوجه فرار كنند خبر دادند كه ابوعزراييل را كشته اند، اين خبر دروغ را يكي از همرزمانم در جبهه جنگ به من داد.
راستش را بخواهيد من به خاطر مسئوليتي كه روي دوشم است نمي توانم زياد ارتباط تلفني و اينترنتي بگيرم. اما آن روز بعد از اتمام عمليات وارد اينترنت شدم و ديدم داعش اعلام كرده است كه من و «ابوحر» را كشته است، خيلي خنده دار بود، فقط قهقهه زدم.
فكر مي كنيد چرا چنين شايعه اي را منتشر كردند؟
با انتشار اين خبر، نيروهاي داعشي كه اين روزها مجبور به فرار و دفاع شده اند، روحيه مي گيرند، با خودشان مي گويند ابوعزراييل كشته شد و ما مي توانيم بقيه را هم از مقابل مان برداريم. اما به آنها اعلام مي كنم به ياري و لطف خداوند، ابوعزراييل تا جان تك تك شما را نگيرد، قصد شهادت ندارد.
بعد از انتشار اين فيلم، ويدئويي از شما در فضاي مجازي تركيد، درباره اين ويدئو بگوييد.
من امانشان ندادم كه بخواهند با اين دروغ ها، روحيه نيروهاي مدافع حرم و ارتش عراق و گردان هاي امام علي (ع) و... را پايين بياورند. همراه با ابوحر يك ويدئو از خودمان در صحت و سلامت كامل گرفتيم.
من در اين ويدئو گفتم كه حكومت علي (ع) هميشه باقي است و شماها هلاك خواهيدشد و سقوط خواهيد شد. داعشي ها كارشان منحرف كردن افكار مردم و دروغ گفتن است، از ابتدا با بريدن سر و شكنجه اسراي بي دفاع سعي داشتند رعب و وحشت در دل مردم بيندازند، مي خواهند ما را بترسانند اما نمي دانند مولاي ما علي (ع) است و ما را از سر بريده، ترسي نيست، آنها با اين چيزها نمي توانند روحيه نيروهاي ما را پايين بياورند، آنها حتي جرات ندارند با من رو در رو صحبت كنند، اگر حرفي دارند بيايند رو در روي ابوعزراييل بزنند نه اين كه پشت ابوعزراييل آرزوهايشان را فرياد بزنند.
چرا «ايوب فاتح حسن ربيعي» به «ابوعزراييل» معروف شده است؟
«عزراييل» فرشته مرگ است و من زماني كه ديدم مردم بي گناه و بي دفاع به
دست داعشي ها كشته مي شوند، به اسارت گرفته مي شوند و سرهاي بريده شان زير
پاي اين خدانشنانس ها مي افتد دستم را روي زانوهايم گذاشتم ومولايم علي (ع)
را بلند صدا زدم و عزمم را جزم كردم تا فرشته مرگ تك به تك آنها باشم. به
من مي گويند ابوعزراييل و تا جان داعشي ها را نگيرم آرام نمي نشينم. مي
خواهم به ياري خدا شكار داعشي ها را ادامه بدهم.
چگونه وارد جبهه جنگ با داعش شديد؟
من در كشورم، شغل و زندگي شخصي خودم را داشتم، مي دانستم كه داعش به شدت در حال جنگ با ارتش عراق است، ماجرايي كه برايتان تعريف مي كنم بر مي گردد به حول و حوش سال 2014.
بعد از اين كه فتواي مرجعيت را شنيدم و متوجه شدم مرجعيت تاكيد كرده است كه نيروهاي بسيج مردمي در عراق به كمك نيروهاي ارتش بروند و در مبارزه با داعش قد علم كنند تصميم خودم را گرفتم و وارد بسيج مردمي عراق شدم. هميشه منتظر چنين موقعيتي بودم.
و خيلي زود به عنوان فرمانده گردان هاي امام علي (ع) معرفي شديد.
بله، من مهارت هايي در تيراندازي و استراتژي هاي جنگ داشتم به همين خاطر وارد موقعيت حرفه اي تري شدم.
هميشه شما با لباس هايي ديده مي شويد كه روي آنها «كتائب امام علي (ع)» ثبت شده است، از كتائب امام علي (ع) برايمان بگوييد.
اين گردان ها در همه سرزمين هايي كه داعش به آنجا هجوم آورده است حضور دارند و عليه داعشي ها مي جنگند، افرادي با مليت هاي مختلف در اين گردان ها حضور دارند. هدف همه اين افراد مبارزه با ظلم داعش است.
نام شما همراه با نام عمليات هاي موفقيت آميز زيادي شنيده شده است. از جمله عمليات صلاح الدين، در چه عمليات هاي ديگري حضور داشتيد.
اگر بخواهم نام ببرم كه طولاني مي شود اما در همين حد بگويم كه در عمليات هاي تكريت، صلاح الدين، بيجي و... حضور داشتم كه در خيلي از اين مامويت ها، پيروزي نصيبمان شد. همين لحظه كه با شما گفت و گو مي كنم در عمليات آزادسازي «فلوجه» هستم.
از فلوجه برايمان بگوييد، وضعيت اين شهر را چگونه مي بينيد؟
فلوجه شهري است در استان «الانبار» عراق اين شهر در 69 كيلومتري باختر بغداد و در كرانه رود فرات قرار دارد. مدتي است با تمام قوا مقابل داعشياني كه اين شهر را تصاحب كرده اند ايستاده ايم تا بتوانيم به ياري خدا فلوجه را آزاد كنيم. خدا را شاكرم كه تاكنون موفق شده ايم خيلي از آنها را از اين شهر فراري بدهيم، اي كاش بوديد و فرارشان را مي ديديد.
از خطرناك ترين لحظه هايتان در جنگ عليه داعش برايمان بگوييد.
هيچ وقت آن روز را از ياد نمي برم، من همراه نيروهايم در تكريت عليه داعش مبارزه مي كردم، در منطقه اي به نام «آمرلي» شهري در شهرستان «توز» در استان «صلاح الدين» كه در شمال كشور عراق و در فاصله اندكي از ايران قرار دارد.
عمليات آن گونه كه ما تخمين زده بوديم جلو نرفت، مهماتمان بسيار كم بود و بهترين نيروهايم در اين عمليات شهيد شدند، ما مانده بوديم و يك ماشين، ناگهان ديدم داعشي ها هر لحظه به موقعيت ما نزديك و نزديك تر مي شوند. از آنجا كه ديگر نه نيرويي برايمان مانده بود و نه اسلحه اي، با خودم گفتم كه ايوب ديگر كارت تمام است و شهيد خواهي شد.
خدا را صدا زدم و گفتم خدايا كمكم كن زنده بمانم تا نسل اينها را منقرض
كنم، در چشم برهم زدني ماشين هاي ارتش عراق را ديدم كه به سمت ما آمدند و
به مال ملحق شدند و موفق شديم از آن موقعيت نجات پيدا كنيم.
اين اتفاق چه سالي رخ داد؟
سال 2014 بود.
شيرين ترين خاطره اي كه در ذهنتان داريد؟
خاطره؟ تا دلتان بخواهد از دوران جنگي ام خاطره دارم. اما بگذاريد در همين حد برايتان بگويم كه هر وقت همراه با نيروهايم در عملياتي پيروز مي شويم خاطره اي شيرين در ذهنم ثبت مي شود. عمليات هاي آزادسازي اي كه تاكنون در آنها شركت داشته ام برايم زيباترين و شيرين ترين خاطره ها را ساخته است.
راستش را بخواهيد هر زمان كه مي بينم مردمم در امنيت هستند و همراه با نيروهايم توانسته ايم آرامش را به عراق برگردانيم لبخند به لبانم مي آيد.
در تصاويري شما در كنار سردار سليماني حضور داريد. آشنايي شما از چه زماني با سردار كليد خورد؟
من از سالي كه وارد جنگ با داعش شدم، سردار قاسم سليماني را مي شناسم.
نظرتان درباره اين سردار ايراني چيست؟
او مرد شريف و بسيار شجاعي است، من به اين موضوع اعتقاد دارم.
شما در عمليات هاي زيادي، در كنار مستشاران نظامي ايراني حضور داشته ايد، نظرتان درباره جوانان مدافع حرم كه براي دفاع از مردم بي گناه از ايران به سوريه و عراق مي روند چيست؟
مردم ايران و رزمنده هاي ايراني كه براي كمك به ما در جبهه ها حضور
دارند دل شير دارند، در اين سال ها، ايراني هاي زيادي روي دلبستگي هايشان
به دنيا خط كشيدند و به مناطق جنگي عراق و سوريه آمدند.
اين كار، كار هر كسي نيست، ايراني ها بسيار باهوش و شيردل هستند. من علاقه
خاصي به ايران دارم و همچنين به جوانان ايراني كه آنقدر به آرمان هايشان
معتقدند كه مرز و خاك نمي شناسند و به كمك حق مي آيند. من مطمئن هستم كه به
زودي روزي مي رسد كه مردم سوريه و عراق دست در دست ايراني ها، به هلاكت
رسيدن و سقوط داعش را جشن مي گيرند.
چندي پيش در صفحه اجتماعي تان نوشته بوديد كه عاشق ايراني ها هستيد. نوشتن اين جمله دليل خاصي داشت؟
بله، من باور دارم كه ايراني ها شيعيان وفادار امام علي (ع) هستند و من
به همين خاطر خيلي دوستشان دارم. در فضاي مجازي، ايراني هاي زيادي از من
حمايت مي كنند و برايم دعاي خير مي كنند. يادتان نرود كه ما شيعه هاي عراق
با شيعه هاي ايران يك گروه هستيم عليه داعش.
تاكنون به ايران سفر كرده ايد؟
بله، مدتي پيش من همراه با دوستان ايراني ام به شهر مشهد مقدس آمدم. سعادت نصيبم شد به پابوس امام رضا (ع) بروم. نمي دانيد چه حالي داشتم وقتي نگاهم به ضريح مقدس اين امام روشن شد، اما بايد زود به موقعيت جنگي ام بر مي گشتم به خاطر همين نتوانستم ايران را خوب بگردم و فقط فرصتي نصيبم شد تا خيلي سريع مكان هاي ديدني ايران را ببينم و به كشورم عراق برگردم.
در خيابان هاي كشور ايران، مردم شما را مي شناختند؟
بله، تا دلتان بخواهد عكس سلفي با جوانان ايراني گرفتم، مردم ايران خيلي خونگرم هستند، من فرقي بين مردم و كشورم و مردم ايران نديدم.
اگر مايل باشيد كمي مصاحبه را به سمت زندگي شخصي شما ببريم. خيلي از طرفدارانتان در كشور ما دوست دارند درباره زندگي خصوصي شما اطلاعاتي داشته باشند.
مشكلي با اين قضيه ندارم. مي توانيم درباره زندگي خصوصي من هم صحبت كنيم. راستش را بخواهيد من مصاحبه هاي بسيار كمي با جرايد و خبرنگارها داشته ام و اين اولين مصاحبه من با يك خبرنگار ايراني است. به خاطر همين است كه اطلاعات نادرست درباره من در فضاي مجازي زياد ديده مي شود. براي مثال يك بار در مطلبي خواندم كه ابوعزراييل بيش از 40 سال سن دارد در صورتي كه من 37 ساله هستم.
اهل كدام شهر هستيد؟
من بزرگ شده شهر بغدادم.
از خانواده تان برايمان بگوييد.
يك پسر به نام محمدرضا و سه دختر دارم.
اعضاي خانواده تان در كدام شهر زندگي مي كنند؟
در بغداد ساكن هستند.
آخرين باري كه اعضاي خانواده تان را ديديد چه زماني بود؟
من دو روز پيش خانواده ام را ملاقات كرده ام، گاهي اوقات زمان ديدار با خانواده ام كه فرا مي رسيد براي ديدنشان لحظه شماري مي كنم. اما وقتي به خانه مي رسم از جبهه با من تماس مي گيرند و من مجبور مي شوم به خط مقدم برگردم، در حالي كه هنوز يك دل سير فرزندان و اعضاي خانواده ام را نديده ام، البته اين درست ترين و صحيح ترين كار است. وقتي مي جنگم بايد شش دانگ حواسم به جنگ و استراتژي هاي جنگي باشد و من سعي مي كنم دلتنگي براي اعضاي خانواده ام باعث نشود تا دشمن سوءاستفاده كند.
فرزندان و همسرتان از اين كه شما مجبور هستيد در ميان آتش و گلوله بجنگيد و موقعيت بسيار پرخطري داريد گلايه نمي كنند؟
گاهي خيلي دلتنگم مي شوند، من هم دلتنگي هاي خودم را دارم. اما من مي جنگم تا آنها و ديگر فرزندان مملكتم در امنيت زندگي كنند و آنها اين موضوع را به خوبي درك مي كنند و برايم دعا مي كنند، گلايه اي نيست.
نيروهاي شما خيلي درباره بدن ورزيده و آماده شما تعريف مي كنند، از چه زماني ورزش را در زندگي تان شروع كرديد؟
از زماني كه به ياد دارم هميشه ورزش مي كرده ام. از دوران نوجواني. اما ورزش حرفه اي را از سال 2008 آغاز كردم.
ورزش مورد علاقه تان چيست؟
بادي بلدينگ.
بعد از سال 2014 كه وارد جبهه شديد، جنگ عليه داعش به شما فرصت ورزش هم مي دهد؟
گهگاه، برخي اوقات با يكي از دوستانم به نام «علي» كه مربي رشته بادي بلدينگ و بدنسازي است تمرين هايم را جلو مي برم، تا فرصتي براي استراحت به دست بياورم ورزش مي كنم.
قهرمان و الگوي زندگي تان كيست؟
حضرت عباس بن علي (ع).
چرا؟
نمي توانم برايتان دقيق توضيح دهم فقط مي توانم بگويم به نظرم اين بزرگوار شبيه ترين سبك زندگي را به مولاي مان امام علي (ع) داشته است.
آيه مورد علاقه تان در قرآن كريم كدام آيه است؟
آيه 169 سوره مباركه عمران. در بيشتر زماني كه در جبهه هستم اين آيه را
زمزمه مي كنم و همين آيه باعث مي شود روحيه ام بهتر شود و اعتماد به نفس
بالاتري داشته باشم.
اي پيامبر، هرگز گمان مبر كساني كه در راه خدا كشته شده اند، مردگانند، آنها زنده اند و نزد پروردگارشان روزي مي خورند.
البته بگذاريد بگويم كه خواندن همه سوره هاي قرآن من را دلشاد مي كند.
در برخي از نشريات و خبرگزاري هاي بين الملي از شما به عنوان «رامبوي عراقي» ياد كردند. برايمان جالب است بدانيم اسلحه مورد علاقه شما چيست.
اسلحه اي به نام «ام 16». اين اسلحه با نام رسمي تفنگ كاليبر معروف است. اين سلاح هاي خودكار و نيمه خودكار مجهز، ساخت شركت كلت است و تحت امتياز ارتش ايالات متحده آمريكا. دقت و نواخت تير (تعداد شليك در دقيقه) در اين اسلحه بالاتر از تفنگ هايي مانند «ز 3»، «اف ان فال» و «كلاشينكف» است. من اسلحه «ام 16» را دوست دارم چون بسيار با دستانم رفيق است.
منبع: مجله همشهري سرنخ