يكي هم موت است. ميميرد. پرسيد ميميرد يعني چه ميشود؟ گفت يعني كم كم
بابا ميشناسد، خدا ميشناسد، آهسته آهسته مبدأ اصلي را ميشناسد و ول
ميكند و از دنيا خداحافظي ميكند. البته اين جسم هم مناسب آنجا نبود. جسمي
كه شهوت دارد و خواهش دارد نميتواند در قرب خدا باشد. دائم وضو گرفت باطل
شد، باز وضو گرفت، باز باطل شد. آخرش گفت اين چه وضويي است كه هر روز باطل
ميشود. من بايد وضويي بگيريم كه هيچ وقت باطل نشود. قصد همه شما اين است
كه وضويي بگيريد كه ديگر باطل نشود. روزهاي بگيريد كه افطارش خدا باشد.
پيش خدا باشد، معرفت و محبّت به خدا.
يكي روز تولد است يكي روز مردن. يكي هم روز ملاقات با خداست. الان ما بين
تولد و مردن هستيم. از يك طرف در حال تولديم، از طرف ديگر به ما ميگويند
بمير. از يك طرف در حال راه افتادنيم از طرف ديگر به ما ميگويند يواش.
اينجا نرو آنجا نرو!
يَومَ يَفِرُّ المَرءُ مِن أَخيهِ وَ اُمِّهِ و أَبيهِ (سوره عبس آيه 34)
اين روز قيامت است. روزي كه انسان معرفت پيدا ميكند. روزي كه خدا را ياد
ميكنيد. آن روز قيامت است. الان هم اگر خدا را ياد كنيد قيامت ميشود.
فوقش يكي دو دقيقه هستيد بعد بيرون ميرويد. انشاء الله دائماً آنجا باشيد.
آنجا صاحب معرفت هستيد.
به دنيا آمديد متولد شديد بعد هم موت حاصل شد. نماز خوانديد روزه گرفتيد
همهاش موت است. آيا انتظار فرج موت نيست؟ اَلانِتِظار اَشَدُّ مِنَ
المَوتِ. شما اگر يك مسافر داشته باشدي از سفر نيامده باشد انتظار شما مثل
مردن است. اگر پدري اولادش نيامده باشد، پسري پدرش نيامده باشد، خانوادهاي
عزيزشان نيامده باشد، همين جور؛ مردهاند. بلكه اَلانتظارُ اَشدُّ مِنَ
المَوتِ. حجّت خدا نيامده است. آيا اين موت نيست؟ از آن طرف آمدهام به
دنيا تولد يافتهام. از اين طرف هم در حلا موت هستم. آيا تولد با موت همراه
نيست؟ از آن طرف آمدهام، از اين طرف هم دارم ميميرم. اصلاً تولد با موت
همراه است. البته تولد مقدم است. اول متولد شديم بعد موت آمد سراغمان. آخرش
چه؟ آخرش اُبعَثُ حَيّاً (سوره مريم آيه 33)، يعني در خط پيغمبران قرار
ميگيرد و با آنان قاطي ميشود. ميرود نزد خداي خودش. از همانجايي كه جدا
شده بود بر ميگردد همانجا. بازگشت به همان جا كه بوديم.
كتاب طوباي محبّت جلد دوم– ص 155
مجالس حاج محمّد اسماعيل دولابي