به گزارش پایگاه 598 به نقل از روزنامه جوان، «در حال حاضر ۳۰ درصد مردم كشور
گرسنهاند و نان خوردن ندارند كه اين آمار را وزارت رفاه هم تأييد
ميكند»؛اين صحبتي است كه حدود 10 روز پيش به نقل از دكتر علياكبر سياري،
معاون بهداشتي وزير بهداشت منتشر شد؛ خبري كه در آن وی علاوه بر طرح
موضوع گرسنگي 30 درصدي مردم ايران از افزايش نابرابريهاي پنهان در جامعه
خبر داده بود و آمارهايي درباره ورشكستگي سالانه ۷۰۰ هزار نفر در ايران به
دليل هزينههاي درمان هم اضافه کرده بود. حالا اما 10 روزي از اين ماجرا
ميگذرد كه معاون وزير بهداشت يك بار ديگر پشت تريبون نشسته است و اين بار
اظهاراتي كاملاً معكوس اظهارات قبلياش دارد. سياري با تكذيب آنچه كه به
نقل از وي درباره آمار 30 درصدي گرسنگي مردم ايران منتشر شده، نادرستي آمار
ارائه شده از گرسنگي مردم و حرفي را كه به نقل از وي رسانهاي شده،
اينگونه توجيه كرد «اگر مردم ندارند بخورند چرا چاق هستند؟!»
آنطور
كه سياري گفته است مردم ما بيش از نيازشان كالري دريافت ميكنند و همين
مسئله هم موجب شده 49 درصد زنان و 39 درصد مردان 15 تا 64 ساله اضافه وزن و
چاقي دارند و حتي چاقي كودكان 10 سال به بالا رو به افزايش است. وي با
بيان اين آمار و ارقام اينطور نتيجه گرفته كه «چطور ميشود كسي نان شب
نداشته باشد اما كالري بيشتر مصرف كند.»
سيري شكم و گرسنگي سلولها
در
برابر اين اظهارات معاون بهداشتي وزير بهداشت در پزشكي با مفهومي تحت
عنوان «گرسنگي سلول» مواجه هستيم؛مفهومي كه چندان ربطي به سيري شكم ندارد
اما با نوع تغذيه ارتباط مستقيم دارد. بر اين اساس به دليل ناتواني بسياري
از مردم از مصرف ريزمغذيهايي كه در ميوه و سبزي و پروتئينها وجود دارد
ما با گرسنگي سلولي مواجهيم و طبق آمارهاي ارائه شده 30 درصد مردم كشورمان
دچار گرسنگي سلولي هستند، به اين مفهوم كه اگرچه ممكن است بتوانند
درشتمغذيها شامل كربوهيدراتها، چربيها وقندها را که در ایران تا حدودی
با یارانه ارائه میشود مصرف كنند و در عمل نان شب داشته باشند اما
نميتوانند به ميزان لازم از خوراكيهايي كه داراي ريزمغذيها و ويتامينها
هستند تهيه و مصرف كنند بر همين اساس هم هست كه اگرچه بنا بر آماري كه از
سوي معاون بهداشتي وزير بهداشت ارائه ميشود با چاقي و اضافه وزن حدود نيمي
از مردم كشورمان مواجهيم اما برخلاف اظهارات و توجيه دكتر سياري براي
جبران اظهارنظر قبلياش در رابطه با گرسنگي مردم، مصرف كالري بيشتر در
مردم به معناي وضعيت مناسب معيشتيشان نيست و كم نيستند افراد چاقي كه
سلولهايي گرسنه دارند.
وقتي دخل و خرج مردم جور نيست
به
بيان ديگر بالا رفتن آمار چاقها در جامعه و به دنبال آن افزايش
بيماريهايي نظير بيماريهاي قلبي عروقي، ديابت، پر فشاري خون و ديگر
بيماريها حكايت از تغذيه نامناسب دارد و اگر به سراغ بازار قيمتها برويم
ميبينيم كم نيستند گروههايي كه از تهيه و مصرف روزانه پنج واحد ميوه با
قيمت متوسط كيلويي 6 هزار تومان و مصرف روزي 3 تا 4 ليوان شير با متوسط
قيمت ليتري 2 هزار و 800 تومان ناتوانند، چراكه با يك حساب سرانگشتي براي
داشتن تغذيهاي سالم از تركيب ميوه و سبزي و لبنيات كافي براي يك خانواده
دو نفره چيزي حدود ماهانه يك ميليون تومان هزينه دارد. بديهي است در كنار
اين پروتئين و ديگر گروههاي خوراكي هم بايد در سبد خوراكي مردم باشد كه
هزينهاي بيشتر از سبزي، ميوه و لبنيات دارد. اين در حالي است كه حداقل
حقوق امسال 812 هزار تومان تعيين شده است. درصد بالايي از مردم ما حقوق
حداقلي ميگيرند و در كنار هزينههاي خورد و خوراك بايد از همين حقوق ناچيز
هزينه اياب و ذهاب، مسكن، درمان و ساير هزينههاي زندگي را هم پرداخت
كنند. همين باعث شده ميوه و سبزيجات در 80 درصد خانوادههاي كشور به درستي
استفاده نشود.
بنابراين كم نيستند اقشاري
كه ناگزيرند تنها شكمشان را سير كنند و چندان به فكر سيري و گرسنگي
سلولها نباشند. از سوي ديگر نيز با حساب و كتاب هزينههاي زندگي براي اين
قشر از جامعه جايي براي فعاليتهاي ورزشي و سوزاندن كالريهاي اضافياي كه
با مصرف گروه غلات، چربيها و شيريني دريافت ميكنند، باقي نميماند. پس
ميتوان اينگونه نتيجه گرفت كه شايد زماني چاق بودن ملاك و معياري از وضعيت
معيشتي و رفاهي بهتر مردم بود اما اين در همه جاي دنيا پذيرفته شده كه
چاقي و لاغري ارتباطي با وضعيت معيشتي مردم ندارد چون مواد غذايي ارزان مثل
روغنها، شكر و نان كه يارانه ميگيرد، خوراك مردم فقير است و چاقكنندگي
اين مواد هم اثبات شده است.
سلولهاي گرسنه و مستعد سرطان
آمار
30 درصدي گرسنگي سلولي مردم كشورمان اما آمار جديدي نيست. اين آمار در
گذشته هم منتشر شده است. رسول خضري، عضو كميسيون بهداشت و درمان مجلس نهم
هم با تأييد اين آمار درباره ميزان استاندارد مصرف خوراكيها ميگويد: اگر
بخواهيم يكسري شاخص اساسي و اصولي را براي استاندارد مصرف مواد غذايي تعريف
كنيم كاملاً تفاوت خود را نشان ميدهد. به عنوان مثال 320 گرم نان، 100
گرم برنج، 26 گرم ماكاروني، 70 گرم سيبزميني، 280 گرم سبزيجات، 260گرم
ميوه، زير 50 گرم گوشت قرمز يا سفيد، بين 35 تا 40 گرم روغن، 40 تا 50 گرم
شكر و بين 220 تا 240 گرم در روز شير و لبنيات ميتواند در سبد غذايي يك
فرد قرار گيرد اما آيا اين اصول در كشور ما رعايت ميشود؟ متأسفانه در بعضي
شاخصها ميزان مصرف بالا است.
وي با بيان اينكه ميزان مصرف مواد
قندي و چربي در كشور بالا است، ميگويد: به عنوان مثال مصرف شكر كه بايد
بين 40 تا 50 گرم باشد بيش از حد مورد مصرف قرار ميگيرد و در عين حال آمار
چيزي حدود 60 گرم مصرف را نشان ميدهد كه همين مسئله ميتواند سوء تغذيه
ايجاد كند يا بالعكس در مورد مصرف شير و لبنيات كه بايد بين 220 تا 240 گرم
در روز استفاده كنيم به زور به 130 گرم ميرسد. خضري در مورد مصرف
سبزيجات معتقد است:«ميزان مصرف بايد 208 گرم باشد كه فكر نميكنم از 200
تا 210 گرم بالاتر باشد همينطور در مصرف ميوه كه در طول روز بايد 260 گرم
استفاده شود كه نهايتاً به 200 گرم ميرسد، در حاليكه ميوه يكي از مواد
اصلي آنتياكسيدان براي مبارزه با سرطان است.»
همه اين آمارها نشان
ميدهد كه منابع غذايي ما به درستي استفاده نميشود در حالي كه محتواي
غذايي به لحاظ ريزمغذيها در حوزه سلامت بسيار تأثيرگذار است. وي با تأكيد
بر اينكه كمبود رژيم غذايي ايجاد گرسنگي سلولي ميكند و تأثيرات آن بر جسم
و روح افراد خود را نشان ميدهد، ميافزايد: در كشور 20 درصد افراد
پروتئين و انرژي كافي دريافت نميكنند. شايد بتوان گفت 50 درصد دچار كمبود
رژيم غذايي هستند و 30درصد از گرسنگي سلولي رنج ميبرند.
سبد غذايي نا امنتمامي
اين آمار و ارقام و اظهارات در حالي است كه اصول 3، 5، 29 و 43 قانون
اساسي و همچنين برنامه پنج ساله پنجم به ويژه ماده 32 اين قانون درباره
حوزه سلامت و فعاليت شوراي عالي سلامت و امنيت غذايي تأكيد دارند و برقراري
امنيت در سبد غذايي براي كاهش تبعات آن از وظايف دولتهاست.