به گزارش سرویس اقتصادی پایگاه 598، مستند اقتصاد شادی «The Economics of Happiness» که در سال 2011 در کشورهای امریکا و استرالیا تهیه شده است، در صدد نقد روند جهانیسازی است و به روایت تبعات ادامه آن میپردازد که همزمان منجر به کسب قدرت و تجارتهای بزرگ توسط برخی و از طرف دیگر، باعث کاهش سطح رفاه جهانی میشود.
این مستند به کارگردانی هلنا نوربرگ هاج (Helena-Norberg Hodge)، استیون گورلیک (Steven Gorelick) و جان پِیج (John Page)، دنیایی را نشان میدهد که همزمان در دو جهت متضاد در حرکت است، از یک سو دولت امریکا و شرکتهای بزرگ، به ترویج جهانیسازی و تحکیم قدرت خودشان مشغول هستند و از طرف دیگر، در سراسر جهان، مردم در برابر این سیاستها مقاومت میکنند و در صدد ساخت آیندهای متفاوت بر اساس الگویی جدید از اقتصاد هستند.
«اقتصاد شادی»، صدایی هماهنگ از مردم جهان را به تصویر میکشد که با هشدار درباره تغییرات آب و هوا و وضعیت اقتصادی جهان، به دنبال ساخت دنیایی براساس الگوهای بومی اقتصاد هستند که عوارضی برای محیط زیست و زمین نداشته باشند.
شرح مستند:
مستند با تصاویری از روستای لاداک در تبت آغاز میشود. روستایی که از دنیا بهدور بوده است؛ اما با پیوستن به دنیای مدرن، موج مشکلات آن را درمینوردد: زباله و مشکلات محیطزیستی، فقر و شکاف طبقاتی، افسردگی و… .
سپس سرفصل جهانیسازی گشوده میشود و اینگونه تعریف میشود: مقرراتزدایی از تجارت و سرمایهگذاری، در جهت ایجاد امکان فعالیت جهانی برای بنگاههای اقتصادی و بانکها؛ یا برآمدن یک بازار جهانی تحت سیطره شرکتهای بینالمللی.
مستند نگاهش درباره جهانیسازی را اینگونه بیان میکند:
جهانیسازی غالباً با همکاریهای بینالمللی، اتکاء متقابل و جامعهی جهانی اشتباه گرفته میشود.
جهانیسازی قویترین نیروی عامل تغییرات در جهان امروز است، که نه تنها جوامع دور افتادهای مانند لاداکیها، بلکه تمامی جوامع سراسر سیارهی زمین را تحت تأثیر قرار میدهد.
به زعم برخی، جهانیسازی فعالیتهای اقتصادی، بزرگترین امید ما برای آینده است؛ به خصوص راه حلی برای فقر در جهان؛ برای دیگران اما، عامل اساسی بسیاری از مشکلاتی است که امروزه با آنها روبرو هستیم و تهدیدی مداوم.
مردم اغلب فکر میکنند جهانیسازی چیزی است که ما را به هم نزدیکتر میکند؛ اما در اساس این یک فرآیند اقتصادی است که مربوط به مقرراتزدایی است و معنی آن، آزاد گذاشتن بانکها و بنگاههای اقتصادی بزرگ برای ورود به بازارهای محلی در سراسر دنیاست. تمرکز آن بر روی سود است، نه مردم. اینکار ما را به هم نزدیکتر نمیسازد؛ برعکس به سوی رقابت و دستهبندی فزاینده هدایت میکند.
جهانیسازی توسعه سریع فرآیندی است که از حدود ۵۰۰ سال پیش آغاز شد. در آن زمان اروپاییها اکثر جهان را تسخیر کردند و تحت استعمار قرار دادند. آنها اقتصادهای خوداتکا را از کار انداختند و مردمان آنها را به بردگی گرفتند و وادارشان کردند تا در معادن، مزارع پنبه و چایکاری کار کنند.
در میانه قرن بیستم، استعمار جای خود را به شکل مستحکم تری از برده داری داد: بدهی!
به بند کشیدن ملتها با به اصطلاح «محمولههای امدادرسانی» و وامهای فلج کننده، باعث شد تا ملتی پس از ملت دیگر، هر چه عمیقتر در فقر فرو رفتند و این برای ابرشرکتها و مؤسسات مالی، یا جانشینان اربابان استعماری، بدست آوردن پول، منابع و نیروی کار ارزان را آسانتر میکرد.
امروزه آن شرکتهای بینالمللی به اندازهای بزرگ و قدرتمند شدهاند که به صورت موثری دولتها را کنترل میکنند، سیاستهای اقتصادی را دیکته میکنند و دیدگاههای مردم را درباره مسائل جهانی شکل میدهند. همزمان فشار میآورند تا رشد اقتصاد جهانی از طریق تجارت جهانی، هم از نظر تولیدی و هم از نظر مالی، ادامه یابد.
برای رقابت کردن، ابرشرکت های عظیم همواره مقررات زدائی بیشتری را طلب میکنند و همچنان جهانی سازی بیشتر! این امری است که هم بر اکوسیستم و هم بر مردمان سراسر دنیا تاثیرات اساسی میگذارد.
سپس مستند، سرفصل دیگری را باز میکند و هشت حقیقت تلخ درباره جهانیسازی را به همراه علتها و نشانههای آن بیان میکند؛ این هشت حقیقت تلخ عبارتاند از:
۱- جهانیسازی ما را ناشاد میکند.
۲- جهانیسازی بیامنیتی بهبار میآورد.
۳- جهانیسازی منابع طبیعی را هدر میدهد.
۴- جهانیسازی تغییرات آبوهوایی را شتاب میدهد.
۵- جهانیشدن اسباب معیشت را از بین میبرد.
۶- جهانیسازی تعارضها را افزایش میدهد.
۷- جهانیسازی بر پایه کمک به کسب و کارهای بزرگ بنا شده است.
۸- جهانیسازی بر محاسبهای غلط استوار است.
سپس مستند با استفاده از نظرهای کارشناسان، فعالیتهای زیستمحیطی ابرشرکتها و نیز تلاشهای زیستمحیطی فردی و سطحیای که تبلیغ میشود را بررسی میکند. مستند در این قسمت به این سؤال پاسخ میدهد که این راهکارهای فردی تا چه میزان نتیجهبخش است؟ از نگاه مستند، باید کاری در مورد موسساتی که ریشه مشکل هستند بکنیم و اینها در درجه اول ابرشرکت های بزرگی هستند که سیستم ما را اداره می کنند. بلی، صرف کارهای فردی نمیتواند نتیجهبخش باشد.
مستند شاخص GPI را در مقابل GDP برای سنجش رشد مطرح میکند تا سود و زیانهای اجتماعی و محیطزیستی نیز در فعالیتهای اقتصادی سنجیده شود. در این صورت است که میتوانیم بگوییم که کالاهایی که در فرآیند جهانیسازی از کیلومترها آنطرفتر آمدهاند گرانتر از کالاهای محلی هستند.
در ادامه سرفصل محلیسازی اقتصاد در مقابل جهانیسازی گشوده میشود…
محلیسازی
محلیسازی غالباً با انزواگرایی، حمایت از تولیدات داخلی و حذف تجارت اشتباه گرفته میشود. محلی سازی یک جایگزین دارای سیستم و بسیار گسترده برای سرمایه داری مبتنی بر ابرشرکت هاست، در اساس، این سیستم درباره کاهش مقیاس فعالیتهای اقتصادی است، این به معنی حذف تجارت بین المللی یا تلاش برای دستیابی به نوعی خودکفایی مطلق نیست، بلکه به سادگی درباره ساختن یک سیستم اقتصادی قابل اعتمادتر و پایدارتر همراه با تولید نیازهایمان در فواصل نزدیکتر به خانههایمان است.
در اقتصاد جهانی بازوهایی بلند در کارند و ما نمیتوانیم در یابیم که دستها به چه کاری مشغولاند، اما وقتی اقتصاد در مقیاس انسانی تری در حال کار است برای ما دیدن نتایج انتخابهایمان بسیار سادهتر است، میتوانیم تشخیص دهیم که آیا با مواد شیمیایی در حال آلوده کردن محیط زیست هستیم؟ و یا از کارگران بیگاری کشیده میشود؟ در نتیجه کسب و کار، بسیار بیشتر قابل اعتماد خواهد بود، کسب و کار جهانی ثروت هنگفتی را برای تعداد اندکی ایجاد میکند، اما اکثریت بزرگتر را در وضعیت بدتری رها میکند، در حالیکه اقتصادهای محلی میتوانند از راههایی ثروت تولید کنند که منصفانهتر و پایدارتر هستند.
جنبشهایی برای محلی کردن نه تنها کسب و کار بلکه حتی بانکداری و امور مالی نیز به راه افتاده است. یکی از کارهایی که باید انجام دهیم این است که امور مالی را به جعبه خودش برگردانیم، البته دور شدن از کسب و کار جهانی، هیچ ربطی به دور شدن از دنیا، فاصله گرفتن از همکاریهای بین المللی و مبادلات فرهنگی ندارد، با وجود مشکلات جهانیمان، بیش از هر زمان دیگری به همکاری جهانی نیازمندیم، اما این بسیار متفاوت است از جهانیسازی اقتصاد.
غذای محلی
کشاورزی و تولید غذا حیطه ایست که نه تنها محلیسازی در آن مطلوب است، بلکه در واقع ضروری است، اگر فاصله بین تولید کننده و مصرف کننده را کوتاه کنید، هزینههای حمل و نقل غذا، انتشار آلودگی و وابستگی به نفت را کاهش میدهید؛ پولتان را مستقیماً به اقتصاد محلی برمیگردانید؛ جایی که به شدت به این پول نیازمند است، در اقتصاد محلی غذا، مصرف کنندهها اغلب کمتر هزینه میکنند و در عین حال درآمد کشاورزان افزایش مییابد. در کنار این، سیستمهای غذای محلی به صورت موثری به محیط زیست سود میرسانند.
مجموعه کاملی از جنبشهای مربوط به غذا در حال ظهورند: بازارهای کشاورزی، تعاونیهای مصرف کننده – تولید کننده، کشاورزی مورد حمایت اجتماعی، حیاطهای مدرسه قابل برداشت خوراکی غذای آرام Slow Food (در مقابل فستفود)، کشاورزی پایدار و باغهای شهری.
معمولاً مناقشهای مطرح است که اگر ما و غرب محلیسازی کنیم، جهان سوم را از یک بازار صادراتی مهم محروم خواهیم کرد، با این حال واقعیت بسیار متفاوت است، این ایده که کاهش فقر در جنوب وابسته به دسترسی بازارهای شمالی است، فرزند جهانیسازی است، ما منابع محدودی داریم؛ همانطور که زمینهای محدود، منابع آب محدود و منابع انرژی محدودی داریم و اگر لازم باشد با استفاده از این زمین، آب و انرژی یک کاهوی اضافه برای خانهای در بریتانیا تولید کنیم، میتوانیم مطمئن باشیم که در حال دزدیدن از برنج و گندم هندیها هستیم؛ در حال دزدیدن از آب هندوستان هستیم، در واقع وضعیتی را ایجاد میکنیم که در آن به کشورهای جهان سوم و جنوب قحطی و خشکسالی صادر میکنیم.
طرفداران جهانیسازی استدلال میکنند که بر روی یک سیاره پرجمعیت تنها مزارع صنعتی در مقیاس بزرگ میتواند دنیا را سیر کنند، پژوهش ما نشان داده است که مزارع کوچک دارای تنوع زیستی که از ورودیهای اکولوژیک استفاده میکنند، در مقایسه با مزارع تک کشتی صنعتی، سه تا پنج برابر غذای بیشتری تولید میکنند.
انرژی محلی
ما نیاز داریم که به ریشهها بازگردیم تا ببینیم نیاز واقعیمان به انرژی به چه میزان است، آیا ما واقعاً به چیزهایی که فرهنگ مصرفگرایی به ما قالب میکند احتیاج داریم؟
هویت محلی، دانش محلی
وقتی محلیسازی میکنیم به فرزندانمان الگوهایی میدهیم که میتوانند با آن زندگی کنند؛ الگوهایی که به آنها رسمیت میبخشد بدون اینکه نیاز داشته باشند به بیرون از فرهنگشان رجوع کنند تا الگوها و تصاویری برای تقلید کردن پیدا کنند، و به کیستی آنها در جامعه رسمیت میبخشد؛ بدون اینکه نیاز داشته باشند به بیرون از فرهنگشان رجوع کنند.