سرویس بین الملل پایگاه 598 - حجت الاسلام ایمان نوروزی/ بازخوانی تاریخی از سیر حوادث بحرین با نیم نگاهی به دو جریان انقلابی (تندرو) و میانهرو (اسلام سازش)
2- علی سلمان رهبری انقلابی!
حسین شریعتمداری، مدیرمسئول روزنامه کیهان بعدازظهر چهارشنبه در همایش از نیجریه تا طبرستان از شیخ ابراهیم زکزاکی با عنوان روحانی تراز خط امام و رهبری یاد کرد و گفت؛ بزرگانی چون شیخ ابراهیم زکزاکی، شیخ باقر النمر، شیخ عیسی قاسم، شیخ علی سلمان و سیدحسن نصرالله و سیدعبدالملک حوثی، فرزندان راستین و معنوی امام خمینی(ره) و یاران پا به رکاب رهبر انقلاب هستند.
و به جای آن که مانند بعضیها امام خمینی را مال خود بدانند، خود را فدایی امام میدانستند و میدانند و در این راه از همه هستی خود نیز مایه گذاشتهاند و میگذارند. بعضیها حضرت امام را برای خود میخواهند ولی حاضر به فداکاری و از خودگذشتگی در این مسیر نیستند، بنابراین میکوشند خط امام را تحریف کرده و با بینش و منش انحرافی خود انطباق بدهند. به عنوان مثال، امام راحل(ره) آمریکا را شیطان بزرگ و دشمن اسلام و بشریت میدانستند و این عده از خواص که خوشبختانه تعدادشان اندک و کمشمار است، برای آن که هم خط امامی معرفی شوند و هم مسیر انحرافی خود را دنبال کنند، ادعا میکنند که حضرت امام(ره) هم موافق شعار مرگ بر آمریکا نبود! و یا برای آن که مذاکره با دشمن در همه عرصهها را توجیه کنند، میگویند امام حسین علیهالسلام هم روز عاشورا با عمر بن سعد مذاکره کرد!
3- تحلیلگران داخلی و خودی و غیرخودی کردن جریانهای معارض در بحرین
سایت دیپلماسی ایرانی – که متعلق به برخی از دیپلماتهای وزرات امورخارجه ست- جریانهای معارض و اپوزیسیون را در بحرین به قانونی و غیرقانونی تقسیم میکند و مینویسد: جریان اسقاط - یا همان رهبران انقلابی- طیفی تندرو و فاقد داشتن نقشهی راه و آیندهنگری هستند. این طیف تندرو از احساسات جوانان و تند کردن فضا بهرهبرداری میکند، و باید مورد نقد قرار گیرند.
آغازگر انقلاب بحرین چه گفت که تندرو مینامندش!
برای اینکه این مطلب روشن شود بد نیست حرف های استاد عبدالوهاب حسین (آغازگر انقلاب بحرین و از رهبران اصلی انتفاضه دهه 90 ) را مروری داشته باشیم:
استاد عبدالوهاب که از نخستین کسانی بود که در انقلاب 14 فوریه بحرین از صبح زود در صف اول تظاهرکنندگان به میدان آمد و جوانان را ابتدا به ایجاد تظاهرات برای اصلاحات تشویق کرده بود. استاد در سخنرانی خود در روز اول در جمع مردم اعلام کرده بود: «ما اصلاحات! را طلب خواهیم کرد ولی اگر حکومت خون کسی را بریزد تنها خواسته ما «اسقاط نظام» خواهد بود»
هشدار استاد عبدالوهاب حسین به الوفاق و تفکر وفاقی
پس از حملهی شبانهی حکومت، به مردمی که خواهان اصلاحات بودند و شهادت چهار نفر در روز 17 فوریه، استاد بهصراحت از تغییر نظام در بحرین سخن گفت و در برابر برخی صحبتها – مشخصا جریان الوفاق- که اکتفا به سلطنت مشروطه و معتقد به اصلاح بودند اعلام موضع کرد. او در سخنرانی روز چهارشنبه، 23 فوریه در میدان شهدا تأکید کرد:
مذاکرات بدون فضای انقلابی، قطعا شکست خورده است
«در اینجا دو سقف برای مطالبات مطرح شده است: سقف تغییر نظام و سقف سلطنت مشروطه. من معتقدم سقوط حکومت کاملا امکانپذیر است و اگر از این خواسته کوتاه بیاییم، سلطنت مشروطه هم عملا غیرقابل تحقق میشود؛ چراکه گفتوگو با حکومت برای اقامهی نظام مشروطه چند روز یا چند هفته نخواهد بود و ماهها به طول میانجامد و شور انقلابی از بین میرود و مذاکرات بدون این فضای انقلابی، قطعا شکست خورده است.»
نگاهی به انقلاب 1956 و مطرح شدن مسئله مذاکره با انقلابیان و فریب انقلابیان
کتاب «از بحرین به تبعیدگاه» نوشته عبد الرحمن الباکر – از برادران سنی مذهب- ، از مخالفان بحرینی است که در آن تجربه انقلاب 1956 بیان شده است، میگوید که در آن هنگام تظاهرات و اعتراضهایی صورت گرفت، در پی این اعتراضها نظام مسئله مذاکره با مخالفان را مطرح کرد؛ وی مینویسد: «مذاکراتی میان من و نمایندگان انگلیس در بحرین بهعنوان کسانی که نقش میانجی را میان نظام و مخالفان ایفا کردند، انجام شد؛ نظام آمادگی خود را برای مذاکره پیرامون بسیاری از مسائل اعلام کرد و من نمی دانستم که این امر نقشهای از پیش برنامه ریزی شده برای خریدن زمان است، اما آنها نیتهای شان را بعداً نشان دادند، چرا که در وزرات خارجه انگلیس طرح نابودی ما ریخته شده بود تا این طرح در زمان مناسب اجرایی شود. من در جریان مذاکرات فریب خوردم. چرا که نیت نظام بحرین و انگلیس را نمیدانستم. این میانجیها هم همانند من فریب خوردند و از این امر تعجب کردند که حاکم بحرین و مشاور وی برای حل اوضاع بحرانی کشور اهمال میورزند. موضع نظام نیز از صلابت به اهمال کاری تغییر کرد، ما نمیدانستیم که این طرح برای این است که در زمان مناسب به ما ضربه زده شود».
گویی که در این کتاب رخدادهای کنونی به تصویر کشیده شده است. این تجربه در سال 1956 حاکی از این است که زمانی که عرصه بر نظام تنگ شود، نظام آل خلیفه به مذاکرات متوسل می شود، این نظام از مذاکرات برای فریب مردم استفاده می کند. در آن هنگام اعتصاب سراسری صورت گرفته بود و شرایط بحرانی بود، آنها شروع کردند به مردم وعده دادند، تا مردم را آرام کنند
آلخلیفه باز هم در انقلاب اخیر، مردم را فریب داد!
در همین انقلاب اخیر و درست بعد از گذشت حدودا بیست روز از انقلاب و در همان هفتههای آغازین که آلخلیفه در حال سقوط بود، برای فروکش کردن اعتراضهای و در دست گرفتن اوضاع، پیشنهاد صلح و مذاکره به انقلابیان را داد، ولی آلخلیفه در همین دورهی صلح و مذاکره، باز هم خیانت کرد و ارتش عربستان را وارد بحرین کرد. پس از این بود که سرکوب دیوانهوار مردم، اعم از پیر و جوان و کودک، زن و مرد آغاز شد و پیشبینی استاد عبدالوهاب بازهم مانند گذشته، درست بود.
بعد از آن دور دستگیری انقلابیان و نیز موج دستگیری رهبران انقلاب درست پس از گذشت چهل روز از انقلاب، آغاز شد و رهبران یکی پس از دیگری دستگیر و روانهی زندان و تحت شکنجه قرار گرفتند.
بازی همه پرسی منشور آشتی ملی تا نقض آن توسط پادشاه!
بعد از فوت ناگهانی پادشاه بحرین در سال 1999 و ترس غرب از اختلاف در خاندان آل خلیفه بر سر قدرت-که سابقه آن در دهه 80 وجود داشت- و نیز جلوگیری از اوج گرفتن انقلاب مردم بعد از به حاکمیت رساندن حمد پسر عیسی با فشار وارد کردن به خاندان حاکم در بحرین به منظور حفظ منافع خود در خلیج فارس و نهایتا در خاورمیانه اصلاحات سیاسی صورت گرفت و حتی پادشاه از منشوری تحت عنوان آشتی ملی سخن راند و از مردم فرصتی یکساله خواست که این منشور نوشته شود و در سخنرانی گفت:«نه تنها قانون اساسی 1973 را قبول داریم بلکه قانونی بهتر از آن خواهیم نوشت و انتخابات مجلس را برگزار و علاوه بر آن همه زندانیان سیاسی را آزاد و همه تبعید شدگان حق ورود به کشور را دارند».
در 14 فوریه منشور به همه پرسی گذاشته شد و با رای 98.4 در صدی به تأیید مردم بحرین رسید. تأسیس مجلس منتخب، تفکیک قوا، استقلال قوه قضائیه، حمایت از حقوق سیاسی زنان و آزادی های مدنی در این منشور به رسمیت شناخته شده بود.
اما بعد از آرام شدن اوضاع و تثبیت پایه حکومت، یک سال بعد در 14 فوریه 2002 در سالگرد همه پرسی منشور آشتی ملی پادشاه برخلاف آنچه صورت گرفته بود قانون اساسی جدیدی را اعلام کرد که تمام شئون مملکت اعم از اختیارات سه قوه، عزل و نصب وزرا، قضات و فرماندهان نظامی و نمایندگان و رئیس مجلس شورا (سنا) را در اختیار پادشاه ست.
از تحریم انتخابات 2002 تا تغییر مشی مبارزاتی الوفاق
بعد از نقض شدن منشور آشتی ملی توسط پادشاه جمعیت الوفاق – که بزرگترین جمعیت سیاسی آن زمان محسوب میشد- که توسط رهبران انقلاب دهه نود و نیز برخی از فعالان تأثیرگذار بحرین تشکیل شده بود انتخابات سال 2002 را تحریم کردند. اما با گذشت زمان اختلاف نظرهایی در جمعیت پیدا شد و با غالب شدن جریان محافظه کار به این نتیجه رسیدند با توجه به شرایط جغرافیایی و نیز جوابگو نبودن اعتصابات به دلیل ساختار اداری و کمبود جمعیت و نیز به دلیل غیر بحرینی نبودن اکثریت افراد ارتش و عدم فروپاشی آن که باید شیوه مبارزاتی را تغییر داد و با رسمیت شناختن حکومت فعلی و با تمام چارچوب هایش از این طریق به مبارزه ادامه داد.و با ورود به مجلس از آن طریق به مبارزه ادامه داد. هرچند جریانی دیگر با توجه به ساختارهای موجود و ساز و کارهایی که حکومت در کنار مجلس منتخب نظیر «مجلس شورای اقدام» که همه اعضای آن توسط پادشاه منصوب می شوند و در واقع انتصابی و فرمایشی ست و با توجه به اینکه همه اختیارات دست پادشاه ست عملا این تاکتیک آب در هاون کوبیدن و برای مبارزه همه جانبه این عمل فرصت سوزی بیش نخواهد بود و نهایتا منجر به تضعیف جریان اصیل مبارزه خواه شد. که از دل آن با توجه به تجربیات قیام های گذشته حکومت حتی هیچ گونه امتیازی به مردم نخواهد داد.که این امر –شرکت الوفاق در انتخابات سال 2006 - باعث جدایی و انشعباتی درون این گروه گردید.
ورود الوفاق به بازی سیاسی
بعد از آنکه الوفاق بدون همراهی و نظر رهبران اصلی و موسسان اولیه خود وارد ساز و کار سیاسی شد و این امر منجر به جدایی رهبران تاثیر گذار اولیه آن نظیر استاد عبدالوهاب حسین ، استاد شیخ حسن مشیمع، دکتر سعید الشهابی، پرفسور سینگس و برخی از اعضای آن شد. و گروهایی دیگر مثل جنبش حق و وفا اسلامی شکل دادند. بعد از این مسئله و این رویه گروه های سیاسی و بخصوص الوفاق به این باور رسیدند که مردم نیز از رویکرد انقلابی خود خسته و به دلیل هزینه های بالای آن دیگر نمیخواهند رویارویی مستقیم با حکومت داشته باشند.
انقلاب 14 فوریه در بحرین غلط بودن تئوری گروه های اصلاح طلب که خود را صاحب اکثریت در بحرین می دانستند مثل خستگی مردم از مبارزه را نشان داد. و ثابت کرد گروه های انقلابی معارض که تاکنون حکومت و قانون اساسی جدید اعلامی سال 2002 را مشروع نمیدانستند و در فرآیند انتخابات و ساز و کار سیاسی نیز وارد نشده بودند از بدنه مردمی خوبی برخوردارند و توان کشاندن مردم به خیابان ها را دارند. که این امر تئوری سخت بودن و غیر ممکن بودن انقلاب در بحرین به دلایل مذکور رد کرد که منجر به دخالت مستقیم آمریکایی ها و وارد شدن ارتش سعودی به این کشور شد.
پر رنگ کردن جریان اصلاحات سیاست آمریکاییها در بحرین
آمریکا با مهار انقلاب بحرین به دنبال تقویت جریان اصلاحات و گروه های حامی این جریان در درون معارضین بحرین برآید و حکومت آل خلیفه را نیز مجبور به دادن امتیازات بیشتر جهت بازگشت ثبات به این کشور کند. از اینرو برنامه ريزي شده بود كه كساني كه سرنگوني نظام را مي خواهند دستگیر و تحت شکنجه قرار گیرند و كساني را كه خواهان اصلاح نظام و دنبال مذاکره با حکومت آل خلیفه هستند به روي كار بيايند و تریبون پیدا کنند و با مردم صحبت كرده و در میتینگ ها شركت كنند و يا براي تظاهراتشان مجوز صادر مي شد بدون کوچک ترین درگیری و زخمی شدن فردی. اما از آن طرف كساني كه خواهان اسقاط آل خلیفه بودند نه تنها هیچ مجوزی برای راهپیمایی نداشتند بلکه در راهپیمایی های آنان دستور شلیک گلوله و گازهاي سمی كشنده بود و تعدادی را هم دستگیر و به شدت در زندان شكنجه مي شدند.
حتی تلویزیون بی بی سی حاضر می شود از انقلاب مردم بحرین گزارش تهیه کرده و به شیخ علی سلمان دبیر کل جمعیت وفاق – که در آن مصاحبه بدون لباس روحانیت بر صحنه تلویزیون حاضر می شود- فرصت گفتگو و حضور در استودیو داده میشود.
نگاهی به دو سر طیف اصلاح و اسقاط در بحرین؛ الوفاق و الوفاء
نگاهی به مواضع چند سال شیخ علی سلمان نشان میدهد وی نه تنها معتقد به انقلاب اسلامی و راه امام خمینی (ره) نیست بلکه میتوان گفت قبله آمال او غرب و آمریکا به عنوان یک ابر قدرتی ست که الگو دموکراسی و حقوق بشر در دنیا ست. مواضعی همچون به دنبال حکومت اسلامی نبودن و به دنبال دموکراسی و حقوق بشر بودن، دیدار و نشستهای مکرر با سفیر آمریکا و انگلیس از سال 2005 به بعد و بهخصوص بعد از سال 2011، محور دانستن عربستان در منطقه، سفر نکردن به ایران به عنوان محور مقاومت، مواضع وی در جواب سفیر آمریکا در مورد حجاب و شراب فروشی در بحرین مبنی بر اینکه حجاب امری شخصی ست و شراب فروشی هم میتواند باشد و هرکس نمیخواهد استفاده نمیکند و مسائل نظیر این که هیچ گاه از سوی ایشان و وفاق تکذیب نشد و برخی مسائل دیگر هم در رسانه های مختلف بیان شده و چیز پنهانی هم نیست.
اما گروه «وفاء اسلامی» که معتقد به اسقاط و سرنگونی نظام حاکم در بحرین است و معتقد است آمرریکا شیطان بزرک و شر مطلق است و نمیتوان با شیطان بر سر یک سفره نشست. وفاء در مرامنامه و اساسنامهی خود ترویج تفکرات امام خمینی(ره)، شهید «صدر» و شهید «مطهری» و مقام معظم رهبری را آوردهاند و از حیث نظری نزدیکترین گروه به انقلاب اسلامیاند و امثال استاد عبدالوهاب حسین، علامه آیت ا... عبدالجلیل مقداد، حجتالاسلام شیخ «سعید النوری»، شیخ حبیب مقداد، شیخ زهیر عاشور و دهها نفر دیگر که امروز در زندان محکوم به حبس ابد هستند!
بحرین و و نیجریه و عبرتهای آن برای ما!
تفکر و خط اصلاح و مذاکره و بار دیگر آزموده شدن این تفکر در بحرین 70 درصد شیعه و اکثریت نشان داد. هرچند برخی این مسئله را ناشی از تقیه و شرایط حاضر بحرین میدانند، اما باید گفت این استراتژی و مذاکره از سر ذلت چه نتیجهای داد و به کجا منتهی شد؟! نتیجهای جز به انحراف بردن مسیر انقلاب و حتی نابودی انقلاب، تعطیلی دفاتر الوفاق و حتی دستگیری خود شیخ علی سلمان و نهایتا سلب تابعیت و جسارت به مقام یک عالم دینی در بحرین رسید.
از آن طرف وقتی مواضعی انقلابی و عاشورایی شیخ زکزکی را میبینیم که ایشان با همین حربه و مقاومت موفق به گسترش اسلام ناب در غرب آفریقا بدون هیچ حمایتی جدی مادی شده است. به عنوان مثال نظیر تهدید حمله بوش در سال 81 به ایران و تهدید شیخ زکزاکی به بوش که در صورت حمله به ایران تمام منافع آمریکا در غرب آفریقا به خطر خواهد افتاد. شاید آن روز شیخ هنوز به این قدرت و گسترش پیروان 15 میلیونی امروز هم نبود.
و یا اعلام اینکه ما در نیجریه به دنبال حکومت اسلامی هستیم و دهها موضع دیگر.
خط مقاومت و الگوی مقاومت در نیجریه در کمتر از 20 سال گذشته منجر به گسترش اسلام ناب نه تنها در نیجریه، بلکه در بیش از ده کشور آفریقایی در غرب آفریقا گردیده است. ولی خط مذاکره و اسلام سازش در بحرین و در ایران هر روز شاهد دادن امتیازاتی بوده ایم که هیچ دستاوردی جز از بین رفتن فرصتهای تاریخی و عمق استراتژیک خود در بین توده های مردم جهان نبوده ایم!
حالا باید پرسید چرا جریان انقلابی ما از همان دریچهای تحلیل میکنند که جریان غرب گرا در وزارت امورخارجه ما به درستی آن را تحلیل میکند. و این یعنی نشناختن دوستان و هم قطاران ما در منطقه و در دراز مدت یأس و ناامیدی دوستان انقلابی ما از جمهوری اسلامی ایران. مثال واضحش بحرین است وقتی دوستان انقلابی ما میبییند در ایران شیخ علی سلمان و الوفاق نماینده انقلاب هستند. حتی در نامه حاج قاسم سلیمانی هم به اشتباه اسم آن آورده میشود و یا در مشهد عکسی از انقلابیان در نزدیکی حرم کشیده اند و شیخ زکزکی و نصرالله و شیخ علی سلمان و... در کنار هم قرار گرفتهاند!