به گزارش پایگاه 598 به نقل از تبیان، اینکه در زندگی افکار مثبتی داشته باشیم یک مهارت فردی است. بعضی از
آدم ها آنقدر هنرمند هستند که از هر برخوردی و هر رفتاری می توانند برداشت
مثبتی داشته باشند. اگر شما به واقع از رفتارهای صادقانه و بی غل و غش
همسرتان برداشت های مثبت داشته باشید آیا به چیزی غیر از دوست داشتن و عشق
می رسید؟ پس با خودتان تمرین کنید تا به مهارت مثبت اندیشی دست پیدا کنید.
شاید
این روزها خیلی از والدین این جمله را از فرزندانشان بشنوند که من فقط با
کسی ازدواج میکنم که دوستش داشته باشم. من به عشق بعد از ازدواج اعتقاد
ندارم. با ازدواج سنتی خوشبختی ممکن نیست. و .....
درست است که دوره
و زمانه تغییر کرده اما آیا واقعا خوشبختی با ازدواج سنتی امکان پذیر
نیست؟ آیا عشق و ازدواج مدرن ملاکی برای خوشبختی و پایایی زندگی مشترک
هستند؟ در این یادداشت این موضوعات را مورد بررسی قرار خواهیم داد.
تازگی
ها مردم و به خصوص جوانان ازدواج را به دو دسته تقسیم می کنند. ازدواج
سنتی و ازدواج غیرسنتی. این دسته بندی با مفاهیمی عرفی به هم پیوند خورده
اند. این دسته بندی مفاهیمی مانند عشق، دوست داشتن و خوشبختی را در ردیف
ازدواج غیرسنتی قرار می دهند در حالی که در پسِ واژه ازدواج سنتی و
خانوادگی، زور و اجبار و بی محبتی و سردی عاطفی به ذهن افراد خطور می کند.
در حالی که هیچ سندی برای صحت این گزاره ها وجود ندارد. این واژه ها چگونه
به این مفاهیم چسبیده اند؟ کدام نوع از این ازدواج ها می تواند ضامن
خوشبختی افراد باشد؟ کدام راه است و کدام بی راه؟ عشق قبل از ازدواج یا بعد
از آن؟
اینکه خیلی از مردم تصور می کنندخوشبختی و سعادتمندی در
زندگی مشترک مبتنی بر عشق قبل از ازدواج است، فقط یک تصور عرفی صرف است.
همان طور که خلاف این عقیده هم هیچ سندی ندارد و هیچ حکمی را در این زمینه
ثابت نمی کند. در واقع درباره هیچ کدام از این دو نوع ازدواج نمی توان حکم
کلی و قطعی داد. اما متاسفانه این تفکرات عامیانه و عرفی باعث شده دختران
به دنبال ازدواج عاشقانه باشند. در واقع تصمیم بر مبنای این تصور است که
موجب بالا رفتن سن ازدواج شده است.
تصورات غلط از ازدواج
متاسفانه
برخی جوانان برداشت غیرواقعی یا ناقصی از فرآیند ازدواج سنتی دارند و بعضا
این گونه میپندارند که ازدواج سنتی یعنی این که آنها حق انتخابشان را به
والدین واگذار کنند یا این که به نحو رسوم منسوخ گذشته نباید تا پیش از
ازدواج همسرشان را ببینند. همه اینها با روح اسلام منافات دارد و آنچه مورد
تائید اسلام است، اینکه دختر و پسر به دور از هر گناهی سه مرحله در
ازدواج سنتی، یعنی جلسات معارفه رسمی، تحقیقات محلی و مشاوره پیش از ازدواج
را برای نیل به یک انتخاب صحیح، ملاکمند و همهجانبهنگر طی کنند.
من سنتی ازدواج نمی کنم
از
طرفی به خاطر همین مسائل بین خانواده ها و نسل ها تناقض و سردرگمی به وجود
آمده است. پدر و مادر ها از ازدواج سنتی بچه ها استقبال می کنند، در حالی
که پسرها و دخترهای خانه، در آرزوی ازدواج بر مبنای عشق قبلی هستند. همین
مسئله موجب بروز کشمکش و ناهماهنگی درباره موضوع ازدواج بچه ها، در خانواده
ها می شود. امروزه شاید بیشترین درگیری جوانان با والدین خود در باره نوع
انتخاب ازدواج شان باشد. همان طور که گفته شد به دلیل اینکه هیچ آمار مستند
و درستی در باره میزان موفقیت و پایداری هر کدام از این ازدواج ها وجود
ندارد، این کشمکش ها هیچ برنده ای ندارد و نخواهد داشت. زیرا برای هر کدام
از انواع این ازدواج می توان بسیار مثال موافق و نقض آورد.
تاثیرات ازدواج سنتی
متاسفانه برخی جوانان برداشت غیرواقعی یا ناقصی از فرآیند ازدواج سنتی دارند.
تقسیم بندی ازدواج به سنتی و مدرن درست نیست
اینکه
ازدواج را به دو نوع سنتی و غیرسنتی تقسیم کنیم و ازدواج عاشقانه و
خوشبختی را کنار ازدواج غیرسنتی قرار دهیم کار بسیار غیرمنصفانه ای است.
زیرا سنت و عرف ما هیچ وقت بر این عقیده نبوده است که جوانان بدون شناخت و
آشنایی با یکدیگر ازدواج کنند. بسیاری از خانم ها هستند که بعد از ازدواج
به دلایل مختلفی دچار نوسانات روحی و عاطفی می شوند و زندگی مشترک خود را
با زندگی زناشویی اطرافیان و دوستان خود مدام مقایسه می کنند. این مقایسه
ها باعث می شود خانم ها روز به روز افسرده تر شوند. زیرا به این فکر می
کنند که آن زندگی چیزی دارد که زندگی خودشان ندارد. عشق و خوشبختی را گمشده
زندگی خودشان می دانند و آن را گوهری دست نیافتنی در دستان دیگران می
بینند. غافل از اینکه این احساسات و افکار منفی نتیجه ای به جز فرورفتن در
گرداب افسردگی ندارد. همین افکار به خودی خود می توانند یکی از عوامل اصلی
سرد شدن رابطه بین زوجین باشد.
در حسرت عشق
حسرت خوردن برای زن
های متاهل فقط آن ها را فرسوده تر می کند. بیشتر آن ها فکر میکنند باید
منتظر یک فرشته نجات باشند که قدر آن ها را بداند و به اندازه کافی به آن
ها عشق بورزد. تقربیا همه این خانم ها غافلند از اینکه تنها فرشته نجات
زندگی آن ها خودشان هستند و لاغیر. خانم هایی که حسرت زندگی عاشقانه دیگران
را می خورند خوب است بدانند که اگر تنها عشق قبل از ازدواج بتواند ضامن
خوشبختی زوجین باشد، پس چرا خیلی از همین زوجین نمی توانند بعد از مدتی
یکدیگر را تحمل کنند و در کنار هم زندگی کنند؟ زندگی آن ها چه چیزی کم
دارد؟
آدم هایی که در یک رابطه عاشقانه هستند، به شدت از رابطه
خود محافظت می کنند. حواس شان به روح و روان و علایق و سلایق طرف مقابل شان
هست. هر کاری می کنند تا معشوق خود را از دست ندهند. این موضوع باعث می
شود حواس شان باشد تا رابطه را به احسن وجه حفظ کنند و از هرکاری که موجب
رنجش و آزار طرف مقابل شان می شود پرهیز می کنند. راحت گذشت می کنند و
فداکاری برای آن ها سخت نیست. اما بیشتر همین آدم ها بعد از ازدواج خیال
شان راحت می شود که دیگر از دست دادنی در کار نیست. همین خیال راحت برای
زندگی مشترک خطرناک می شود.
پس در زندگی مشترک آنچه که مهم است و
آنچه که مبنا قرار میگیرد، مراقبت از رابطه است. یک مراقبت دائمی به همراه
همان ترس از دست دادن. این ترس اگر با مراقبت مداوم از رابطه همراه باشد یک
زندگی مشترک عاشقانه و گرم را به ارمغان می آورد. اینکه فکر کنیم فقط عشق
قبل از ازدواج به تنهایی می تواند برای زندگی ما یک بستر گرم و عاشقانه را
فراهم کند، یک تفکر به شدت بی اساس و منطق است.
اینکه در زندگی
افکار مثبتی داشته باشیم یک مهارت فردی است. بعضی از آدم ها آنقدر هنرمند
هستند که از هر برخوردی و هر رفتاری می توانند برداشت مثبتی داشته باشند.
اگر شما به واقع از رفتارهای صادقانه و بی غل و غش همسرتان برداشت های مثبت
داشته باشید آیا به چیزی غیر از دوست داشتن و عشق می رسید؟ پس با خودتان
تمرین کنید تا به مهارت مثبت اندیشی دست پیدا کنید.
عشق اگر حقیقی و واقعی باشد در عمل و رفتار خودش را نشان می دهد به شرطی که شما هم کاشف خودبی باشید و آن را کشف کنید.
در
واقع آنقدری که به عشق قبل از ازدواج اهمیت می دهند بعد از ازدواج هیچ
اهمیتی به آن نمی دهند. در حالی که آدم ها برای ادامه زندگی شان بیشتر به
عشق نیاز دارند تا شروع زندگی خود.