خیالشان این بود حتی اگر هم نتوان این مدینه را تصرف کرد، با تردید آفرینی
در مشروعیت یا کار آمدی میتوان اقتدار این یگانه حکومت مشروع جهان را تضعیف کرد. در
اوهام خود روزی را میدیدند که بر سر میز مذاکره دارند ناز میکنند و گذشته ها را به
رخ میکشند و این طرف هم مشتی واداده نشسته اند و عذر خواهی میکنند و امتیاز میدهند.
خواب میدیدند که همه "سعدآباد"ی شده اند. معبّرین داخلی هم بر این وهم می افزودند. یکی از قحطی میگفت، یکی از روزگار خوش ویژه خواری. یکی از تلخی سال های جهاد و یکی از مضرات تحریم. این وهمآفرینان آنقدر گفته بودند که پشتیبانان خارجی نیز باورشان شده بود که یک تلنگر همه چیز را تمام خواهد کرد. البته وهم دشمنان و دوستان داخلی آنها غریب نبود؛ فتنه 88 هم محصول همین اوهام بود.
آنچه عجیب بود، قحطی بصیرت در برخی از پرچمداران این جهاد بود. عجیب این بود که آنها خیال کنند ما در شعب ابیطالبیم و با این باور غلط، گاه و بیگاه به امید کاستن از فشار ها توصیه به مذاکره با دشمن مستکبر و احیانا کوتاه آمدن کنند. عجیب این بود که سقوط چهار فرعون را در کمتر از یک سال رخ دهد و آن دست نصرت الهی در ورای این تحولات و تطورات دیده نشود.
ما از وادادگان پاریس و سعدآباد و آنان که بطونشان با حرام آشنا شده، توقعی جز آنچه که میکنند، نداشتیم اما از سنگر نشینان جهادی توقع داشتیم که دوست و دشمن را همان اندازه که هستند، ببینند. دشمن را بزرگ نبینند. حقارت او را در تهدیدهای تو خالیاش و در تزویر و مکرش و در تحریم و تطمیعش ببینند و بزرگی امت مؤمن و مجاهد ایران اسلامی را در عظمت حماسه عاشورایی 9 دی. چه نایاب است بصیرت.
جمعه حیدر فرزندش را به میدان آورد و آن پرچم منور سفید نورانی جهاد دوباره به اهتزاز در آمد. پرچمی که جز با صبر و بصیرت به هدف نمیرسد.
ناعم؛ قموص، کتیبه، نساة، شق قلعه های خیبر در جنوب لبنان و غزه فتح شده اند. اکنون قلعه مرحب پیشروست. فرزند حیدر خود فاتح این قلعه است. این فتح نظیر فتح جدش نه با نیروی بشری که با نصرت الهی است. نصرتی که در پیروان بصیر و مومنش جلوه گر شده. راست گفت خدای متعال که: "او تو را با یاری خود و با یاری مؤمنین تایید کرده است. (انفال 62)